1370منزل ره پیموده است
کاروانی که تو از مکّه به دشت ماریه روان کردی ،
1370 ره گم کرده در ریگزار های تاریخ همچنان سرگردان شیدایی تواند
راهیانی که 72 داغ جانگداز بر سینه ی سوگنامه به امانت نهاده اند
چه تلخ می گذرد ایامی که گرمای
سوزش زنجیر اسارت زینب و شرمگینی
بی حرمتی به سجاد ع آزارشان می دهد
راستی ؟!
تاسوعا کوفیان در چه خیالی خنجر به خونابه جگر زهرا س تیز و تند نمودند
مگر نه این بود
تا دو باره با حلول غمگنانه ترین سی روزه قمری
وقتیٔ خون ریز بنیادی جهان
را قرعه به نام سر سلسله ی سیاه ترین شهرِ سال زدند
قد علم کنند
برای خوشآمد به نوای جان خروش هل من ناصر
بهترین ِخوبی ها
1370 بار کوثر زمزمه خواهم کرد تا
کوفیان دوباره خیال باطل به سرشان نزند
وای اگر
امسال کاروان محرّم در سر منزل عاشورا میل ماندن نماید
فوج فوج «حر» به سوی خیمه گاه سرخ ترین خون تاریخ
با امیدی سراسر بیم ، گام بر می دارند
به جرم راه بر حریم بی نظیرِ خداوندگار بستن
معترفیم که دیروز های سخت و داغ نی نوا تنها ترین بودی
و شاید
خون بهای آن شب بارانی دل به دریا سپردن
همین بود که خون تو داغ ترین ننگ بردل سیاهِ خاک پاک نهاد
راستی راز آن گفتگوی شب تار
با بازماندگان
و نگاه لطف تو با
در راه ماندگان
چه بود که
با وفاترین وسرآمدترینِ شجاعان عرب را به کام جان دادنی تاهمیشه افتخار فرستاد
مگر تو با زینب نجوای دلداری و آرامش نداشتی
پس چرا عبّاس برای اثبات با وفاییش
از دست و چشم و جان یک جا گذشت
تو اگر برای حبیب ، سودای جان دادن مژده آوردی
چرا برای یکهزار و سیصد و هفتادمین باری که داغ تو آتشمان زد
رنج نامه ی سکوت و سردرگمی به کام تشنه ی شیعه روا می دارند
خون میهمان ِ بی اعتبار کربلا بود
تا آن هنگام که خون ِ خدا، بر حق بودنش را
با کبودی پهلوی مادر
در سیاه ترین کوچه ی تاریخ
با سیلی به گل میخ در کوفت
در آن روز برای جا نماندن از پیوستگان به خیل عشاق
اصغر شش ماهه گوی سبقت از پدر ربود
و خون به غیرت آمده در فضای آسمان دود گرفته ی کربلا بوی شهامت می داد
قاسم به رسم وفاداری برای عموی مظلومش جان به یادگار نهاد
وقتی تنها ترین سردار دشت نی نوا را در خود فرو رفته دید
با یک بغل عشق
لبخندی امام حسن ع گونه به لب
به استقبال جبریل شهادت ٔٔشتافت
حسین ع رخت بزم الهی و رزم لا یتناهی
بر بلندای قامت پیامبر گونه اش افکند
چشم در چشم ابا عبدالله انداختن در روزی که 72 بار ناله ی وا اماما شنید
زهره در دل می شکند
زهر در چشمان می چکاند
حریم کربلا برای هر جان دادنی اذن دخول نخواهد داد
فردا کاروان محرم از یکهزار و سیصد و هفتادمین منزل عاشورایی به پرواز در خواهد آمد
حسین ع جان
به مادرت زهرای اطهر س سوگند
جایمان نگذاری
به سودای این آقایی
تا صبحدم سپیده ظهور برای آمدن مهدی عج
از خونابه ترین جایگاه قلب چشم انتظار ،
دعای آمدن زیر لب زمزمه ، ندبه می خوانیم
به این جا ماندن
و اسیر سراب بیابان هوس های ویران کننده شدن
رضایت ندادیم
برای ره پیمایی در مسیر 61 هجری دو باره امتحان کن
برای با تو بودن درنگ نخواهیم کرد
پاهایمان لختی اگر همراهی کند
به سرمنزل 1370
به سر منزل غم و غربت خواهیم رسید
راستی
پس از این همه جان فشانی
1370 همراه در کاروان تو برای گوشمالی دادن کوفیان یافت می شوند
می گویند
313 فدایی منتظر ظهور ند
امّادر دهمین روز محرّم ، عاشورایی ترین حماسه ی همیشه ی ابدیت
سخت و تلخ شد
به کام روزگاری که شاهد ریختن خون از حلقوم تشنه کامان بود
دشت بی هیچ مقاومتی اسیرغم بود
معمّای حرمت محرّم
1370 عاشورا زمان می خواهد تا
شصت و یکمین سالگرد هجرت
هفتادو دو بار ، خونین ترین روزگارش را
با یاران حسین ع در عاشورای کربلا قسمت کند
و تاریخ هر سال همین روز را تمام قد می بیند که طلوع می کند
و صدای چکاچک نیزه ها از شرقی ترین جغرافیای ظلمت سرزمین آدمی زادگان
به گوش می رسد
این تکرارمی سوزاند تمام خیمه هایی که در باور کربلایی خود بر پا نموده بودیم
گویی دوباره عاشورا
در راهی 1370 ساله
گام بر زمین گرم نی نوا می گذارد
از ملک ری خبری نیست
امان نامه هم که برگشت خورد
در این فرصت اندک تا ظهر عاشورا
کجاست یاریگری تاحسین ع را یاری کند
شب عاشورای 1431 هجری قمری / یزد /