مراسم نوزدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره)
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيما بقيةاللَّه فى الأرضين.
نوزده سال است كه در يك چنين مناسبتى، ملت ايران زمان و مكان را مظهر عشق و ارادت به امام بزرگوار قرار ميدهد. اكثر ملت ما جوانانى هستند كه دوران زندگى پربار امام بزرگوار را درك نكردهاند؛ يا متولد بعد از وفات آن بزرگوار هستند يا در دوران ده سالهى حيات مبارك امام بزرگوار، پسر بچهها و دختر بچههاى خردسالى بودند؛ اما همين جوانهاى مؤمن و نورانى در سرتاسر كشور آنچنان به امام و ياد او و نام او عشق ميورزند كه گوئى از همصحبتى با امام برخوردار بودهاند. همانطورى كه در دعاى سمات ميخوانيم: «و امنّا به و لم نره صدقا و عدلا»؛ ايمان خالصانه و پاك بدون اينكه دوران حيات آن بزرگوار و صحبت آن بزرگوار را درك كرده باشند؛ مخصوص ملت ما هم نيست. در بسيارى از مناطق جهان و كشورهاى مسلمان، همين احساس دربارهى امام بزرگوار ما وجود دارد. اين ناشى از دو عامل بزرگ است: يكى عظمت امام و ابعاد گوناگون شخصيت او كه يك شخصيت استثنائى در دوران معاصر، بلكه در دورانهاى نزديك به ماست. يكى هم به خاطر عظمت اين انقلاب است. عظمتى كارى كه امام بزرگوار با ايمان خود، با تدبير خود، با اراده و عزم راسخ خود در اين برههى از زمان انجام دادند: برپا كردن انقلاب اسلامى و تشكيل نظام جمهورى اسلامى. عظمت اين انقلاب هم حاكى از عظمت امام بزرگوار ماست. اين انقلاب يك معجزهى الهى بود.
در حالى كه دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامى صد سال - تقريباً - عليه اسلام و عليه روحانيت تبليغ كردند و تلاش كردند و در حالى كه پنجاه سال يك رژيم وابستهاى در اين كشور منافع ملت ايران را در مقابل دشمنان و بيگانگان قربانى كرد و كشور را به طور كامل وابستهى به اجانب قرار داد - رژيم پهلوى - امام بزرگوار با پرچم اسلام، با پرچم ضديت با سلطه و سلطهگرائى در اين كشور قيام كرد و اين كار بزرگ را به ثمر رساند. انقلاب اسلامى با همهى انقلابهاى ديگر متفاوت است؛ نه يك انقلاب صرفاً معنوى و فرهنگى است، نه يك انقلاب صرفاً اقتصادى است، نه يك انقلاب صرفاً سياسى است؛ يك انقلاب همهجانبه است. مثل خودِ اسلام است. همانطورى كه اسلام ابعاد معنوى و اخلاقى دارد، ابعاد الهى دارد، در عين حال ناظر به زندگى مردم است؛ بعد اقتصادى، بعد سياسى، بعد اجتماعى در اسلام وجود دارد؛ انقلاب اسلامى هم داراى ابعاد مختلف بود و راز ماندگارى انقلاب اسلامى و روزبهروز زندهتر شدن اين انقلاب در سطح منطقه و جهان، همين ابعاد گوناگون آن است كه با نيازهاى بشر متوازن و همراه است.
امام با سخنان خود، با رفتار خود يك هدايت مستمرى را براى امت خود - براى ما مردم - به جاى گذاشته است. يعنى دست امام، انگشت اشارهى امام در همهى پيچ و خمهاى زندگى ما را راهنمائى ميكند و يكى از قويترين و بهترين مواريث معنوى امام، همين وصيتنامهى اوست. جا دارد در برهههاى مختلف، مردم، مسئولان گوناگون، جوانها اين وصيتنامه را بازخوانى كنند؛ در اين تدبر كنند. من امروز به مناسبت اين اجتماع عظيم و به مناسبت دلهاى آگاه و بيدار شما، چند نكته از وصيتنامهى پر نكتهى امام را اينجا مطرح ميكنم.
نكتهى اول اين است كه امام در وصيتنامهشان تأكيد ميكنند كه اين انقلاب يك انقلاب الهى است و پايهى اصلى آن مردمند؛ يعنى اين انقلاب متعلق به مردم است. معناى اين حرف اين است كه هيچ كس - هيچ قشرى، هيچ فردى، هيچ طبقهاى - نميتواند و نبايد ادعاى مالكيت اين انقلاب را بكند؛ خود را مالك بداند، ديگران را مستأجر اين انقلاب بداند. اگر قرار بود كسى خود را نسبت به اين انقلاب مالك و صاحب بداند، از همه مناسبتر و شايستهتر، خودِ امام بود كه انقلاب بر محور عزم و اراده و شخصيت او به وجود آمد؛ ولى امام خود را هيچكاره و خدا را همهكاره ميداند. اين در بيانات امام موج ميزند و در وصيتنامه به آن تأكيد و تصريح شده است. پس صاحب اين انقلاب مردمند. وظيفهاى بر دوش همگان سنگينى ميكند و آن حفظ اين امانت بزرگ الهى است. مردم بايد خودشان را حافظ اين انقلاب بدانند. انقلاب هويتش، معنايش به شعارهاى انقلاب است؛ به جهتگيريهاى انقلاب است؛ به ارزشها و مبانى انقلاب است. هميشه بودهاند، امروز هم هستند، در آينده هم خواهند بود كسانى كه بخواهند به بهانهى اينكه اوضاع جهان عوض شده است، شعارهاى انقلاب را تغيير بدهند يا شعار دينى - بُعد دينى - را از انقلاب جدا كنند يا بُعد عدالت اجتماعى را از انقلاب جدا كنند يا بُعد سلطهستيزى و بيگانهستيزى را از انقلاب جدا كنند يا بُعد ضد استبداد بودن را از انقلاب جدا كنند. انگيزههاى مختلف، به بهانههاى مختلف هميشه ممكن است وارد ميدان شوند، براى اينكه شعارهاى انقلاب و هدفهاى انقلاب را تغيير دهند. مردم بايد هوشيار باشند؛ بدانند. اين انقلاب با شعارهاى خود زنده است. اصلىترين شعارهائى كه در اين انقلاب بر روى پرچم انقلاب نوشته شده است، شعار اسلامى بودن است؛ پايبند بودن به مبانى دين و اصول و قواعد دينى است؛ سلطهستيزى است؛ ستيزهى با استكبار است؛ دفاع از مظلومان عالم است، آن هم دفاع صريح و صادقانهى از همهى مظلومان.
از جملهى برترين شعارهاى اين انقلاب، تعلق اين انقلاب به عموم مردم است؛ هيچ قشرى، هيچ طبقهاى، در نسبت به انقلاب بر ديگران ترجيحى ندارد. جوانهاى امروز هم مثل جوانهاى دوران دفاع مقدس صاحبان انقلابند. نميشود گفت آن كسانى كه انقلاب را به وجود آوردند يا در زمان انقلاب در به وجود آوردن آن سهيم بودند، آنها بيشتر با انقلاب نسبت دارند؛ نه، كسانى بودند كه در اصل پيدايش انقلاب حضورى نداشتند، اما در دفاع مقدس جان خود را كف دست گرفتند و به ميدان آمدند؛ آنها هم به همان اندازه با انقلاب نسبت دارند. در طول اين سالهاى متمادىِ بيست سالهى بعد از پايان دفاع مقدس، جوانانى به صحنه آمدهاند كه با شعور خود، با شور فوقالعادهى خود، با علاقهمنديهاى خود، با انگيزههاى الهى خود، با تلاش علمى خود، با تلاش اجتماعى و سياسى خود، بقاء اين انقلاب و نشاط اين انقلاب را تضمين كردهاند؛ آنها هم فرزندان انقلابند؛ آنها هم مالكان انقلابند؛ نسبت آنها با انقلاب، مثل نسبت كسانى است كه در صدر انقلاب حضور داشتهاند؛ در آينده هم همينجور خواهد بود. طبقهى جوان، نسلهاى پىدرپى - همه - نسبت واحدى با انقلاب دارند؛ همه سهيم در انقلابند و همه سهيم در تكليف حفظ امانت اين انقلابند.
جوانهاى امروز ما، جوانهاى نسل معاصر ما و جوانهائى كه در آينده خواهند آمد، بدانند راه انقلاب، راهى است كه احتياج دارد به عزم، به ايمان، به ثبات قدم. بعضى اين ثبات قدم را دارند، بعضى در بين راه برميگردند؛ البته اينها به ضرر خودشان عمل ميكنند؛ «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه». آن كسانى كه از راه انقلاب برگردند، مثل كسانى هستند كه در تابستان روزه گرفتهاند و تا اواخر روز، روزه را حفظ ميكنند، اما يك ساعت به غروب، دو ساعت به غروب طاقتشان تمام ميشود؛ افطار ميكنند. اين مثل همان كسى است كه از اولِ روز، روزه نگرفته است. باطل كردن روزه در هر زمانى از ساعات روز باشد، ابطال روزه است. در راه انقلاب اگر ثبات قدم وجود نداشت، اگر پيوستگى حركت وجود نداشت، انسان رابطهاش با انقلاب قطع ميشود. اين بىوفائى به انقلاب است. هميشه بودند كسانى كه به انقلاب بىوفائى كردند، به انقلاب دلبستگى خود را كم كردند، به انقلاب پشت كردند. وصيت امام اين است كه جوان ما، مردم ما، نسلهاى گوناگون ما، با چشم واقعبينانه نگاه كنند. اصل، انقلاب است؛ اشخاص، اصل نيستند. انقلابى بودن به حفظ رابطهى خود و عمل خود و پيوستگى خود با انقلاب است. اين نكتهى اول.
نكتهى بعدى اين است كه امام در وصيتنامه اعلام ميكند كه اين انقلاب گسترش خواهد يافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام كوتاه خواهد كرد. اين پيشگوئى امام بزرگوار است. امروز به صحنه كه نگاه ميكنيم، مىبينيم اين اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ايجاد فتنه در كشورها نيست، از راه لشگركشى نيست، از راه گسترش تروريزم نيست - برخلاف برخى از انقلابهاى ديگر - گسترش انقلاب در ميان ملتها از راه الگوسازى نظام جمهورى اسلامىاست. يعنى ملت ايران نظام جمهورى اسلامى را به حدى و مرتبهاى برسانند كه وقتى ملتهاى ديگر به اين الگو نگاه ميكنند، شوق پيدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترويج معارف اسلامى و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنياى اسلام و ملتهاى مظلومى كه در دنياى اسلام پامال ظلم استكبار شدهاند. اين گسترش نظام اسلامى است كه اتفاق افتاد.
امروز ملتهاى جهان به ملت ايران نگاه ميكنند، از ملت ايران نيرو ميگيرند، انگيزه ميگيرند، انرژى ميگيرند. امروز شعارهاى ضد استكبارى ملت ايران در همهى دنياى اسلام گسترش پيدا كرده است. امروز شما به هر كشورى از كشورهاى اسلامى كه حركت كنيد، با هرگونه رژيمى، با هرگونه دستگاه حاكمهاى، مىبينيد ملتهاى آنها به شعارهاى شما، به انگيزهها و آرمانهائى كه شما ترسيم كرديد، با چشم عزت و احترام نگاه ميكنند؛ شعار ضديت با ظلم، ضديت با سلطه، دفاع از مظلومان، دفاع از ملت فلسطين، دشمنى با شبكهى اختاپوسى صهيونيسم. اين دل ملتهاى مسلمان است؛ اين گسترش انقلاب اسلامى است. حتّى شما مىبينيد اين شعار انرژى هستهاىِ ملت ايران - اينى كه ملت ايران در مقابل فشار دشمنان ايستادگى به خرج داد و حق خود را مطالبه كرد - امروز در دنياى اسلام آنچنان منعكس شده كه سخنگويانِ كشورهاى اسلامى و عربى اعلام ميكنند كه خواستِ انرژى هستهاى به خواستِ عمومى ملتهاى عرب تبديل شده است.
دشمنان و دوستان ملت ايران اعتراف ميكنند كه گسترشى كه امام پيشبينى ميكرد براى انقلاب، امروز تحقق پيدا كرده است؛ از جملهى آنها مسئلهى آرمان فلسطين است. ملتها دلشان مانند ملت ايران براى ملت فلسطين ميتپد؛ ملتها مثل ملت ايران رژيم اسرائيل را يك رژيم جعلى و تحميلى در منطقه ميدانند. البته دولتها با ملتها همراه نيستند و متأسفانه آن چيزى كه اسرائيل را تقويت كرده است، همين است. رژيم صهيونيستى از درون خود نيروئى ندارد، قدرتى ندارد، توانائى ايستادن روى پاى خود را ندارد. امروز دو عامل رژيم صهيونيستى را سرِ پا نگه داشته است: يكى حمايت بىقيد و شرط وقيحانهى آمريكا از اين رژيم منحط؛ و ديگرى حمايت نكردن دولتهاى عربى و اسلامى از مردم فلسطين. متأسفانه بسيارى از حكومتها و دولتهاى مسلمان، امروز آنچنان كه بايد به وظيفهى خود در قبال فلسطين عمل نميكنند و با ملتهايشان همصدا نيستند. اگر آنها هم با ملتهاى خود همصدا شوند و از ملت مظلوم فلسطين دفاع كنند، وضعيت در منطقه بكلى تغيير خواهد كرد. اين خواست عمومى ملتهاست و اين همان گسترشى است كه امام بزرگوار ما خبر داده بود.
نكتهى سوم كه در وصيتنامهى امام بارز است و در بيانات امام در طول اين ده سالِ حيات پربركتش منتشر و گسترده است و براى ملت و جوانان ما اهميت دارد، اين است كه انقلاب اسلامى كمك به پيشرفت ملت است؛ انقلاب اسلامى كمك به خلاقيت و نوآورى ملت است؛ درست نقطهى مقابل آنچه كه سالهاى متمادى دشمنان اسلام تبليغ ميكردند. دشمنان اسلام اينجور وانمود ميكردند كه ديندارى با پيشرفت منافات دارد؛ با هم سازگار نيست. اگر ملتى بخواهد پيشرفت پيدا كند، بايد از دين دست بكشد، بايد برود به دامن غرب و خود را سر تا پا به رنگ غربى در بياورد تا بتواند پيشرفت كند. اين را به عنوان يك باور در طول دهها سال به ملت ايران تلقين كرده بودند. امام بزرگوار ما از اول انقلاب تا روز آخر و در وصيتنامهى خود تأكيد ميكند كه روح انقلابى، روح حركت به جلو است، روح پيشرفت است، روح ابتكار و نوآورى است و اين در واقعيت ملت ايران هم تحقق پيدا كرد.
امروز ملت ايران خود را باور دارد؛ در ميدان علم وارد ميشود، در ميدان سياست وارد ميشود، در هر ميدانى كه ملت ايران بجد وارد ميشود، در صفوف مقدم ملتها قرار ميگيرد. وضع امروز ملت ما در نوآوريهاى علمى، در قدرت سياسى، در عزت بينالمللى، با دوران قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست؛ اين ملت بيدار شده است، زنده شده است؛ اين به خاطر انقلاب است. اين روح انقلابى، هر چه در ملت زندهتر و پوياتر باشد، روح نوآورى و ابتكار و خلاقيت زندهتر خواهد بود؛ همچنانى كه خود انقلاب هم يك نوآورى بزرگ بود. امام با انقلاب اسلامى و با تشكيل جمهورى اسلامى راهِ ميانهى عقبماندگى و غربزدگى را ترسيم كرد. ملتها تصور ميكردند يا بايد عقبمانده بمانند يا بايد غربزده شوند؛ امام نشان دادند كه نه، يك راه مستقيم، يك صراط مستقيم وجود دارد كه انسان اسير غرب هم نشود، غربزده هم نشود؛ اما راهِ ترقى و پيشرفت و تعالى را طى كند؛ ملت ايران اين راه را طى كرده است. جوانهاى عزيز! براى پيشرفت و تعالى كشورتان، هر چه ميتوانيد به اين صراط مستقيم تمسك كنيد. با اتكاء به خداى متعال و اعتقاد به نيروى درونى خود ميتوانيد همهى موانع را از سر راه برداريد.
يكى از عللِ دشمنىِ استكبار و توطئههاى جهانى با ملت ايران در قضيهى انرژى هستهاى و قضاياى مشابه همين است. شما مىبينيد در همان حالى كه آمريكائيها پيشقراولند و بعضى از اروپائيها هم دنبالهروِ آمريكا در ضديتِ با دستيابىِ ملت ايران به انرژى هستهاى و تلاش ميكنند و تهديد ميكنند و الفاظ درشت به كار ميبرند، ميروند با كشورهاى ديگرى كه از لحاظ علمى و صنعتى بمراتب عقبماندهتر هستند و بسيار با ملت ايران فاصله دارند، قرارداد انرژى هستهاى ميبندند! معناى اين حرف چيست؟ معنايش اين است كه اگر انرژى هستهاى موجب وابستگى بيشتر يك ملت به خودشان شود، آن را براى آن ملت مجاز ميدانند. آنها با آن انرژى هستهاى مخالفند كه يك ملت با ابتكار خود، به دست خود، بدون نياز به آنها، با استقلال كامل به دست آورده است. جوانان عزيز ما، ملت بزرگ ما، اين امتياز را پيدا كردهاند كه به اين رتبهى علمى و صنعتى پيشرفته با اتكاء به نيروى خود رسيدند؛ وابستگى ايجاد نكردند، بلكه اين ضدِ وابستگى است. همين انرژى هستهاى براى ديگر ملتها كه دولتهاى مستكبر به آنها ميدهند، موجب وابستگى است؛ اما براى ملت ايران كه خود از درون ميجوشد، ابتكار ميكند، نوآورى ميكند، خودش خلاقيت و توليد ميكند، موجب قطعِ وابستگى است. استكبار جهانى و دشمنان ملت ايران، با اين دشمنند.
نكتهى ديگرى در وصيتنامهى امام (رضوان اللَّه عليه) وجود دارد كه بسيار مهم است و آن توجه به جنگ سرد و عمليات روانى دشمن است. دشمن آنوقتى كه در ميدان، در صحنهى عمل نتواند كارى از پيش ببرد، دست به جنگ روانى ميزند؛ براى مأيوس كردن، براى نااميد كردن، براى خالى كردن دل ملتها. با جنگ روانى و با تهديد سعى ميكنند ملتهاى مقابلشان ميدان را خالى كنند. اين معنايش اين است كه در ميدان عملى قدرت مقاومت در مقابل اين ملت را نداشتهاند. اين جنگ روانى از اولين روزهاى انقلاب تا امروز كه سى سال ميگذرد، همچنان ادامه دارد. گاهى ميگفتند اين انقلاب تا دو ماه ديگر بيشتر نميماند، گاهى ميگفتند تا دو سال ديگر بيشتر نميماند. امروز سى سال است كه اين انقلاب با قدرت تمام به پيش رفته است و روزبهروز ملت ايران را منسجمتر، پراميدتر، پرانرژىتر كرده است.
امروز جنگ سرد و جنگ روانى را با شكلهاى مختلفى انجام ميدهند. ميخواهند به ملت ايران و به جوان ايرانى بباورانند كه شما نميتوانيد بدون ارتباط و اتصال با قدرتهاى سلطهگر به جائى برسيد. اين خطر بزرگى است كه امام به آن توجه دادهاند. آنها پيشرفتهاى عظيم ملت را انكار ميكنند. انقلاب در طول اين سى سال از موانع بسيارى گذشته است - در تاريخ انقلابها كه انسان نگاه ميكند، اين همه موانع در راه يك ملت و يك انقلاب بسيار بندرت ديده ميشود و انقلابها معمولاً پشت اين موانع ميمانند و خود را تسليم دشمن ميكنند - و با اين همه تهديد، با تحريم، با انواع و اقسام دشمنيها و حيلهها و كارشكنيها توانسته است پيش برود، قلهها را فتح كند؛ همچنان چشم به قلههاى بالاترى دارد و همچنان با قدرت پيش ميرود. ميخواهند اين انگيزه را از ملت ايران بگيرند. من به جوانان عزيزمان؛ جوانان دانشگاهى، جوانان حوزوى، جوانان فعال در صحنهى صنعت يا كشاورزى يا علم يا هنر عرض ميكنم: شما در نيمهى راه هستيد و آنچه از راه گذرانيدهايد، با مشكلات بسيار بزرگى مواجه بوده است؛ اما توانستهايد. آن نيمهى ديگر راه و آن بخش باقيماندهى راه را - كه دشمن ميخواهد نگذارد شما آن نيمهى اصلى، نيمهى آخر را طى كنيد و به قلهها برسيد - با عزم راسخ ميتوانيد دنبال كنيد. شما ميتوانيد؛ همچنانيكه ثابت كردهايد كه ميتوانيد.
امروز ملت ايران با عزت و صلابت در مقابل مستكبرين ايستاده است و آنها كارى نتوانستهاند بكنند. آنچه توانستند، در شرق و در غرب كشور ما تلاش كردند، شايد بتوانند كشور را محاصره كنند. با هوشمندى ملت ايران و با ايمان ملت ايران و انسجام ملت ايران بحمداللَّه كار استكبار - كار دشمنان ملت ايران در شرق و غرب مرزهاى ما - به اقتدارِ هر چه بيشتر جمهورى اسلامى منتهى شد كه امروز خودشان هم به آن اعتراف ميكنند.
يك نكتهى ديگر در وصيتنامهى امام بزرگوار هشدار به جوانهاست در مقابل توطئه هائى كه هدف و آماج آن فقط جوانها هستند. جوان يك كشور اگر بخواهد مثل موتور پيشبرندهاى آن ملت را پيش ببرد، احتياج دارد به اينكه سر حال، بانشاط، تندرست، قوى و دلبستهى به كار و پيشرفت باشد. براى اينكه اين روحيه را در جوان ايرانى از بين ببرند، تلاش ميكنند با توطئههاى گوناگون؛ با ترويج فساد، با ترويج فحشاء، با ترويج مواد مخدر، با باندهاى هدايتشده، جوان ايرانى را منصرف كنند. جوان ايرانى بايد بهوش باشد. امروز اگر مسئولين نظام جمهورى اسلامى با مواد مخدر بسختى مبارزه ميكنند، اين يك جهاد بزرگ، يك حركت بسيار عميق در راه پيشرفت ملت ايران است. اينها نميخواهند جوان ايرانى در كارگاه، در آزمايشگاه، در دانشگاه، در محيط علمى، در محيط كار و تلاش صنعتى و كشاورزى بانشاط باشد. آن جوانى كه سرگرم مسائل شهوانى جنسى باشد يا اسير مواد مخدر باشد، نه حال كار كردن دارد، نه حوصلهى فكر كردن دارد، نه نيروى كار كردن دارد، نه ابتكار دارد، نه عزم و ارادهى راسخ و لازم را دارد. امروز مبارزهى با توطئههاى سازمانيافته براى كشاندن جوان ايرانى به شهوات، به مواد مخدر، به سرگرميهاى گوناگون جنسى، يك توطئهى بسيار خطرناكى است. مبارزهى با آن در درجهى اول بر عهدهى خودِ آحاد ملت، بخصوص جوانهاست. جوانها بايد هوشيار باشند. دشمن دانسته است كه تقوا و پرهيزگارى جوان ايرانى و ديندارىِ جوان ايرانى به پيشرفت او در ميدانهاى مختلف كمك ميكند؛ ميخواهد اين را تضعيف كند. امام هشدار ميدهند؛ هم به جوانها، هم به دانشگاهها، هم به حوزههاى علميه، هم به قاطبهى جوانان كشور كه بيدار باشند، هشيار باشند. اغفال جوان و سست كردن جوانها، به معناى عقب نگهداشتن ملت است. همهى ملت بايد احساس مسئوليت كنند و مسئولين هم بايستى با جد و جهد در اين راه تلاش كنند كه جهاد بزرگى است.
يك نكتهى اساسى ديگر در وصيتنامه و در بيانات امام، مسئلهى مواجههى با زورگويان عالم است. قدرتهاى سلطهگر و زورگوى جهانى البته در طول تاريخ هميشه بودهاند، اما با پيشرفت علم و صنعت و با امكانات ارتباطاتى مدرن، اين سلطهگرى براى آنها آسانتر شده است. لذا مىبينيد آمريكائيها نسبت به همهى جهان ابراز طمعورزى ميكنند و با اين بهانه كه منافع ما در فلان جا به خطر افتاده است، وارد ميشوند. گويا منافع آنها بر منافع همهى دنيا ترجيح دارد؛ بر منافع ملتها ترجيح دارد. خوب، در مقابل اين زورگوئى و گردنكلفتى و حرفنشنوى و حقناشناسى چه جور بايد برخورد كرد؟ دو جور برخورد وجود دارد: يك برخورد، تسليم است؛ يك برخورد، مقاومت است. تسليم در مقابل زورگويان جهان، زورگو را به زورگوئى تشويق ميكند. تسليم ملتها، تسليم سياسيون عالم، تسليم روشنفكران جوامع مختلف در مقابل زورگوئيهاى استكبار جهانى، مشوق آنها در پيشرفت است؛ مشوق آنها در زورگوئى بيشتر است. براى ملتها يك راه حقيقى بيشتر باقى نميماند و آن مقاومت است. اگر يك ملتى ميخواهد شر زورگوئى زورگويان - و امروز شر آمريكا - را از سر خود كم كند، بايد در مقابل زورگوئى آمريكا با قدرت و صلابت تمام بايستد.
امروز شما نگاه كنيد به رفتار زمامداران آمريكا - رئيس جمهور و تيم دور و ورش - ببينيد چه جورى حرف ميزنند. حرف زدنِ آنها مثل حرف زدن آدمهاى روانى است؛ گاهى تهديد ميكنند، گاهى دستور ترور ميدهند، گاهى تهمت ميزنند، گاهى از روى استيصال درخواست كمك ميكنند، گاهى ثبات و امنيت يك ملت را آماج خودشان قرار ميدهند؛ مثل ديوانهها به اين طرف و آن طرف ميزنند. رفتار آنها، رفتار سياستمداران منطقى و عاقل و باتدبير نيست. البته بخش مهمى از اين، انعكاس ناكاميهاى آمريكا در مناطق مختلف است: ناكامى در افغانستان، ناكامى در عراق؛ اينها با وعدهى دموكراسى و آزادى و حقوق بشر وارد افغانستان و عراق شدند. امروز بعد از گذشت چند سال، وضعيت اين دو كشور جورى است كه هيچ ملتى آرزو نميكند چنين وضعيتى داشته باشد؛ ناامنى، عقبافتادگى، فقر، تسلط روزافزون قدرتهاى استكبارى، پنجه انداختن به منافع ملىِ آن كشورها و ناديده گرفتنِ حقوق آن ملتها و البته پشت سرش ناكامىِ كامل در تأمين مقاصدى كه اعلام كرده بودند يا مقاصدى كه در دل داشتند و اعلام نكرده بودند. اين ناكاميها در رفتار سياستمداران آمريكا منعكس است؛ در اختلافاتشان، در بگومگوهايشان، در تصميمگيريهايشان. اين وضع زورگويان عالم است. خوب، در مقابل اين زورگوئى چه بايد كرد؟ توصيهى امام، ايستادگى است. امروز خوشبختانه، مجموعههاى گوناگون سياسىِ كشور ما از وفادارى به خط امام دم ميزنند؛ اين يك پديدهى مباركى است. در برخى از دورههاى گذشته اينجور نبود. بعضى از جريانهاى سياسى از رويگردانى از خط امام صريحاً سخن ميگفتند! امروز خوشبختانه مجموعههاى سياسى در كشور ما، همه از گرايش به افكار امام و خط امام حرف ميزنند. خيلى خوب، يكى از برجستهترين نقاط خط امام كه در وصيتنامه و در همهى بيانات امام منعكس است، لزوم ايستادگى قاطع در مقابل طمعورزان و مستكبران است.
اين موضع را ملت ايران و همهى مجموعههاى گوناگون و نخبگان كشور كه پايبند به امام و وفادار به آراء و افكار امام هستند، بايد با قوت تمام حفظ كنند؛ خود امام اينجور بود. امام هيچ وقت به خاطر ملاحظهى زورگويان عالم، از دفاع از مظلومين عالم دست نكشيد. امام در طول زمان از مسئلهى فلسطين به عنوان يك مسئلهى اصلى ياد كرد. امام صريحاً در وصيتنامه و بيانات خود به نداى يا للمسلمين ملتهاى مظلوم اهميت ميدهد؛ دفاع صريح از حقوق مظلومين، دفاع صريح از حقوق ملت فلسطين و هر ملت مظلوم ديگر. اين روش امام است؛ اين خط امام است؛ اين شيوهى امام و اين توصيه و وصيت امام است. خوشبختانه اين روش را ملت ايران و مسئولين كشور دنبال كردند و سى سال است كه در هر ميدانى كه شما ملت ايران با استكبار آمريكا مواجه شديد، شما پيروز شديد و دشمن شما مغلوب و دچار باخت شد.
البته دشمن آرام نميماند؛ دشمن به تلاش روانى خود و تلاش سياسى خود ادامه ميدهد. دشمن تهمت ميزند. امروز در دنيا، ديگر تهمتهاى آمريكائيها و صهيونيستها به ملت ايران و به جمهورى اسلامى خريدارى ندارد. تهمتِ نقض حقوق بشر، آن هم از ناحيهى كسانى كه شديدترين نقض حقوق بشر را كردند و در ترور مظلومان و در تجاوز به ملتها پستترين مقام را دارند و نمرهى آنها سياهترين نمرههاست. اينها ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ايران را متهم ميكنند به نقض حقوق بشر! اين اهميتى ندارد. يا دربارهى مسئلهى هستهاى، ملت ايران بارها اعلام كرده است كه ما دنبال سلاح هستهاى نيستيم؛ اين را همه ميدانند؛ منطق هم همين را تأييد ميكند. امروز امريكائيها وقتى ميخواهند دربارهى مسئلهى هستهاى ايران حرف بزنند و موضعگيرى كنند، چون نميتوانند صريحاً حق ملت را ناديده بگيرند و اعلام كنند كه با حق يك ملت مخالفند، براى توجيه حرف خودشان در افكار عمومى دنيا، ايران را متهم ميكنند كه به دنبال تسليحات هستهاى است. خودشان هم ميدانند كه دروغ ميگويند؛ خودشان هم ميدانند كه اين حرف دروغ است. امروز هيچ ملت عاقلى، هيچ مسئولين عاقلى، به دنبال تسليحات هستهاى نميروند. و ملت ايران هم از لحاظ مبناى اسلامى و فكرى با اينجور تسليحات مخالف است، هم از لحاظ تدبير و عقلانيت مخالف است. تسليحات هستهاى جز هزينهى ايجاد و هزينهى نگهدارى هيچ فايدهاى ندارد. تسليحات هستهاى براى يك ملت قدرت نمىآورد؛ چون قابل اجرا و قابل استفاده نيست. آن كسانى كه امروز بمب هستهاى دارند، خودشان خوب ميدانند كه اگر دست از پا خطا كنند و اين سلاح هستهاى را به كار بيندازند، آنچنان دامن خودشان را خواهد گرفت - همچنانى كه يك روز تروريستها را تقويت كردند، دامن خودشان را گرفت - كه ديرى نخواهد گذشت كه تروريستهاى دنيا به سلاح هستهاى دست پيدا كنند و امنيت را از همهى مستكبران عالم و از همهى ملتها بگيرند. ميدانند كه سلاح هستهاى كاربرد ندارد. اين را خوب ميفهمند؛ اما درعينحال ملت ايران را متهم ميكنند. نه؛ ملت ايران به دنبال سلاح هستهاى نيست؛ به دنبال استفادهى صلحآميز از انرژى هستهاى است در مسائل زندگى؛ و اين راه را دنبال خواهد كرد و به كورى چشم دشمنان با قدرت تمام به اين خواهد رسيد.
ياد امام، يادآور عزت ملت ايران و بيدارى ملت ايران است؛ يادآور اسوه شدن و قدوه شدنِ ملت ايران براى همهى امت اسلامى و ملتهاى مستضعف است. ياد امام نيرو بخش است؛ اميدبخش است. اين ياد را بايد زنده نگه داشت و راه امام و خط امام و انگشت اشارهى امام و نشانههائى را كه امام براى پيمودنِ اين راه قرار داده است، بايد قدر دانست؛ از همه بيشتر جوانها و مسئولين كشور بايد به مسئلهى توصيههاى امام و وصيتنامهى امام به چشم يك دستورالعمل نگاه كنند.
امروز قواى ثلاثه و مسئولان گوناگون كشور - اعم از نظامى و غير نظامى و سياسى و اجتماعى و خدماتى - بايد دستورالعمل كار خود را همين وصيتنامهى امام و راهنمائيهاى امام قرار بدهند. عزت ملت ايران، امنيت پايدار ملت ايران، رشد و توسعهى مادى ملت ايران، اعتلاى معنوى و اخلاقى ملت ايران، در گرو عمل كردن به اين توصيههاست.
پروردگارا! تو را به ارواح طيبهى شهيدان و ارواح طيبهى امامان بزرگوار سوگند ميدهيم ملت ايران را در پيمودن اين راه موفق بدار؛ روزبهروز عزت ملت ايران را بيشتر كن. پروردگارا! از اين اجتماع و از دلهاى ملت ايران و از دل و زبان ما هداياى معنوى براى روح مطهر امام بزرگوار ما ببر؛ رحمت و مغفرت و فضل خود را بر روح مبارك امام نثار بفرما. پروردگارا! شهيدان كه پيشروان اين راهند، با اوليائت محشور بگردان. پروردگارا! همهى خدمتگزاران، همهى ايثارگران، همهى تلاشگران اين راه حق و حقيقت را مشمول لطف و رحمت و هدايت و دستگيرى خود قرار بده. پروردگارا! قلب مقدس امام زمان را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را به معناى حقيقى كلمه سرباز آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته