یزدفردا "هفته گذشته بود که با تنی چند از همکاران، در خصوص بیماری آقای کردان گفتگو و تبادل نظر می کردیم، اینکه باید برای برخاستن او از بستر بیماری دعا کرد، اینکه در غائله مدرک وی، هیچ ترحمی به او نشد، اینکه فرق عرصه سیاستمداری با عرصه سیاست بازی در این است که در میدان سیاست بازان اگر لازم باشد، درست مانند لیگ حذفی فوتبال، کسی را به بهانهی یک کاغذپاره از گردونه سیاست حذف میکنند.
اما، سؤالی که آن روز از سوی نگارنده خطاب به جمع رفقا مطرح شد، این بود:
«مگر نه این است که احمدینژاد در روز رأی اعتماد کردان، خطاب به اهالی خانه ملت اعلام کرد به کردان بهخاطر مدرکش، رأی ندهید بلکه به کارنامه مدیریتی او نگاه کنید؟
چگونه توانستند علیرغم این اتمام حجت رییسجمهور، او را انتخاب و سپس با ریختن آبرویش در صحنه ملی و بین المللی از صحنه مدیریت کشور اخراجش کنند؟ و سؤال اینجاست که اگر خدای ناکرده کردان بمیرد، آقایان دو آتشهی غائله مدرکش، چگونه روی حضور در مراسم ختمش را دارند؟»
اکنون که این حادثه تأثربرانگیز رخ داده است و روح کردان فقید در عالم باقی است، سؤالات دیگری مطرح است، از جمله آنکه:
آیا بی ارزش خواندن مدرک کردان از سوی احمدینژاد، آنهم در روز رأی اعتماد کردان، نشانه آن نبود که کردان بهطور مستقیم به رییسجمهور و از طریق وی، نزد مجلسیان اعتراف به حقیقت ماجرا کرد تا با چشم باز به او رأی دهند؟ بنابراین، انگ دروغگویی به مجلس هشتم و دولت نهم کاملاً بی مورد بود؟
آیا صحیحتر آن نبود که کردان را بهخاطر گذشته اش و کسانی که در چتر امنیتشان او را با مدرک و بیمدرک، پست و مقام میدادند و کرسی تدریس نثارش می کردند، مورد مؤاخذه قرار میدادند؟
آیا وقت آن نرسیده است تا عدالت در خصوص تمام کسانی که مدارکشان زیر سؤال است، اجرا شود؟
آیا نباید دانشگاه آزاد را برای صدور مدرک لیسانس و فوق لیسانس برای آقای کردان به دادگاه کشید؟ بالاخره اگر دست جمهوری اسلامی به هیچ جای صادرکنندگان مدرک آکسفوردنشان او نمی رسد، به مأخذ صدور مدارک داخلی او که می رسد!
آیا دانشگاه آزاد همچون سفارتهای خارجی، خاک ایران نیست و از دایره قوه قضاییه هم خارج است؟!
آیا آنانی که کردان را به مسلخ استیضاح بردند، چشم انصافشان نسبت به دانشگاه آزاد در غائله کردان، دچار کور رنگی است؟
آیا پس از اقرار کردان به شیمیایی بودن و همچنین این سخن رییسجمهورکه "کردان پا جای پای شهیدان گذاشت"، نباید نقش مصدومیت زمان جنگ آقای کردان بررسی شود تا اگر صحت دارد با صدای بلند او را "شهید کردان" بنامیم؟ آیا گناه مدرکسازی کردان از پیشینهی شخصیت مثالی مجید سوزوکی اخراجیها یا همان شهید "مجید خدمت" سنگینتر بود؟ همچنانکه به جرأت میتوان کردان را "اخراجی" صحنه سیاست و مدیریت کشور لقب داد.
مسئولین امر نگران خدشه دار شدن عنوان شهید بین مردم فهیم کشورمان نباشند، چرا که کردان پیشینه خدمات زیادی برای کشور داشته، ضمن اینکه مردم درک میکنند که مدیران نظام، صددرصد معصوم نیستند.
قصد این نوشته دفاع یا رد شخصیت کردان نیست، بلکه عدالت آن است که در کنار همهی فاکتورهای تاریک و روشن شخصیت او، اگر مصدومیت شیمیایی وی در دفاع مقدس صحیح و دلیل فوتش باشد، باید حق عنوان "شهید" را به او تأدیه کرد.
در پایان جدیدترین چهار بیتی سروده شده توسط آقای عباس موزونی آنهم نه برای کردان، بلکه برای عبرت بازماندگان عرصه مدیریت کشور که مرگ کردان بار دیگر "بی وفا" بودن این دنیای فانی را به آنان متذکر شد، تقدیم می گردد:
این جهان حمام و مالش لُنگکی ست
هر دم این لنگک، بر اندام یکی ست
هر که را غسلی دهند و دَر کنند
لُنگِ او بر قامتی دیگر کنند
آمدی غسلی کنی و دَر شوی
نه چنین سرگرم لنگِ تَر شوی
خشک بودی آمدی، تَر دَر مَرو
تا نگشتی خشک، زین دَر، دَرمَرو