فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از میوقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنانای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها
کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامنتر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
۱- حضرت حافظ در بیتهای اول تا سوم میفرماید:
من آن قلندری نیستم که شاهد و ساغر را ترک کنم. پاسبان شرع میداند که من هرگز چنین کاری نمیکنم.
* من که سالها پرهیزکاران و توبه کاران را عیب کرده ام، حال اگر در فصل گل از شراب توبه کنم، دیوانه ام.
۲- در کار خود مصمم و با اراده هستید. سعی دارید به هر صورت که شده، این نیت عملی گردد. پس بدانید برای هر کاری مقدماتی لازم میباشد که باید قبلاً در فکر تهیه آنها بود. پس شما با توکل بر خداوند اقدام کنید تا به نتیجه برسید.
خود میدانی که آنچه طالب آن هستی گوهری است گرانبها و تو برای بدست آوردن آن دست به انجام کاری زدهای که از عاقبت آن بی خبری، اما بدان اراده و پشتکار و توکل به خدا از عوامل مهم و اصلی پیروزی است. تن به رضای او بسپار که صلاح تو در رضای اوست.