زمان : 15 Mehr 1403 - 17:50
شناسه : 201258
بازدید : 3617
تولدی در اسارت فریادی در سکوت تولدی در اسارت فریادی در سکوت

از توقیف گلواژه در تیر ۵۸ تا توقیف کانال توفان یزد در شهریور ۱۴۰۳
چی شد که از پاک نژادها و صدوقی ها و رضوی ها و اولیاها و اصلانی ها به جوکارها و ابوترابی ها و محی الدینی ها رسیدیم؟!
قبل از ایجاد شبکه های مجازی سال‌های سال، نامه هایمان خطاب به مدیران و مسئولان، سرگشاده و تایپی و کاغذی بود و مدتی پس از شروع فعالیت در فضای مجازی، از سایت های«شوق دات کام» و «شب نیوز» به بلاگفا و از بلاگفا به واتساپ مهاجرت کردیم، و  عاقبت هم ششم مهر ماه ۱۳۹۴ به تلگرام آمدیم و توفان یزد در فضای تلگرام متولد شد
نه سال و ۱۱ ماه در تلگرام، هر صبح را با از طلوع خورشید و عشق و امید و رویا گفتن شروع کرده و برای مردم نوشتیم و فقط سه روز بخاطر قطع اینترنت و یک ماه اخر هم بخاطر شکایت سردار جوکار، نماینده یزد در مجلس و رئیس ستاد انتخاباتی قالیباف، و محسن ابوترابی، عضو شورای شهر یزد و رئیس ستاد انتخاباتی جلیلی،و شهرداری یزد و شرکتی که سرویس بهداشتی ده میلیارد تومانی مسجد ملا اسماعیل را ساخته و ۱۷ قرارداد با شهرداری ناحیه تاریخی یزد داشته، و شرکت آن معدن داری که جشن عروسی پسرش را روی کشتی در استانبول گرفته، و توقیف کانال در بازپرسی، جای طلوع نامه و دیگر نوشته ها خالی ماند.
تیرماه ۵۸ و یک هفته پس از مصاحبه با دکتر مهرپور دادستان وقت یزد که با تیتر
«مردم باید امنیت ناموسی داشته باشند» در«گلواژه»چاپ شد، بنا بر شکایت هایی که هيچوقت نفهمیدیم از جانب کی بود، گلوازه توقیف و پس از چند روز بازداشت و با تعهد اینکه تا مجوز نگرفتیم نشریه چاپ نکنیم ازاد شدیم و رفتیم در چنبره سکوت ۱۲ ساله و مدتی هم دنبال گرفتن مجوز دویدیم و بعد هم از گرفتن مجوز پشیمان شدیم
و اما
اوایل دهه هفتاد و زمانی که سیزده سال از مدیریت چهره قدرتمند دوم استان، سید حسن پاک نژاد، برادر دو شهید و یک آزاده بر فرهنگ و ارشاد اسلامی استان می گذشت، و پس از جشنواره استانی که در ان «نمایش پنجره های بی پنجره» برنده جایزه اول نمایشنامه نویسی و کارگردانی و بازیگری شد و به جشنواره منطقه ای راه نیافت، نامه ای نوشتیم خطاب به رئیس جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی تحت عنوان «هنر غربت کویر است، هنرمند غریب کویر»و در ان انتقادات تندی از ارشاد کردیم که این نامه در روزنامه کیهان چاپ شد و روز بعد از چاپ مطلب هم رفتیم به دفتر سید حسن پاک نژاد در ارشاد و ساعتی با هم نشستیم و مطلب چاپ شده را نقد و بررسی کردیم و تمام، و نه حسن پاک نژاد در دادگستری شکایتی کرد و نه سید حسین علایی، رئیس امور وقت هنری ارشاد.
انموقع استاندار یزد مرحوم حمیدیا و وزیر ارشاد هم سید محمد خاتمی بود، و مدتی بعد هم حسن پاک نژاد عوض شد و احمدی بجای او مدیر کل شد، و انتقادات ما از ارشاد و شهرداری همچنان و با شدت بیشتر ادامه یافت.
نکته اخر
چرا برای بازگشایی پنجره بسته شده توفان یزد تلاش نمی کنیم؟!
چون خسته و ناامید و سرخورده و مایوس از تغییر هستیم و دیگر امید و انگيزه ای برای نوشتن و قدرت مقابله با زور و قدرت و ثروت را نداریم و مهمتر اینکه کانال  توفان یزد، صدای مردم و متعلق به مردم است و مال شخص ما نیست!
چون طی این سالها، بخاطر شکایت مدیران، بارها دادگاهی و جریمه شده و هزینه پرداخت کرده ایم، و حال در قبال نماینده ای که زور دارد و بجای انکه از حق مردم دفاع کند، همراه شهرداری است، و عضو شورای شهری که قدرت و شرکت هایی که پول و رابطه دارند و سیستمی که هیچگاه پیگیر یافتن پاسخ سوالات مطرح شده نبوده، و زورش فقط به رسانه و قلمزنان بی یاوری چون ما می رسد، جز در سکوت فریاد زدن، چکار می توانیم بکنیم؟!
انها وقت و درامد کلان و پول بی خون دل و وکیل و واحد حقوقی در خدمت دارند و می توانند بسادگی شکایت کنند، چون می دانند در میدان رسانه و افکار عمومی بازنده هستند و در صحنه دادگاه برنده، چرا که زبان دادگاه با زبان رسانه فرق می کند، و اما مردم گرفتاری که در کار خود ماندند، با اینکه می بینند چگونه بودجه ای که متعلق به انان می باشد، توسط شهرداری و به بهانه های مختلف توسط  سازمان فرهنگی هزینه می شود، کی می توانند و وقت و پول و حوصله دارند که بروند از شهرداری و سازمان فرهنگی شهرداری و نماینده شکایت کنند و انان را به محکمه بکشانند، که بکشانند هم خود خوب می دانند حریف نمی شوند و از کار و زندگی هم می افتند!
بهرحال نام سردار جوکار هم بعنوان اولین نماینده استان یزد که از رسانه شکایت کرده و باعث توقیف یک رسانه گشت در تاریخ یزد ماندگار خواهد شد و براستی بین سیلی عنابستانی بر گوش سرباز وظیفه تا سیلی سردار جوکار بر گوش رسانه چه تفاوتی وجود دارد و کدام بدتر بود؟
محمدرضا شوق الشعراء- ادمین کانال در بازپرسی توقیف شده توفان یزد