فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابرویت را گو بزن تیر
که پیش دست و بازویت بمیرم
غم گیتی گر از پایم درآرد
بجز ساغر که باشد دستگیرم
برآیای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رسای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
بسوز این خرقه تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
۱- این نیت، افکار شما را سخت به خود مشغول کرده است بطوری که خواب و راحتی ندارید. حوصله شما به کوچکترین کاری سر میرود در حالی که باید بدانید جهان پر از مشکلات است و همه کارها هم نمیتواند بر وفق مراد شما باشد. بلکه باید با دوراندیشی و حوصله منتظر انجام آن باشید.
۲- دلی به دریا بزنید و با بهره گیری از شهامت و جسارت اقدام کنید. اگر تردید و وسواس نداشته باشید، حتماً موفق میشوید.
مدتهاست در غم و اندوه اسیری و خود را به دست تقدیر سپردهای و اعتراضی نمیکنی. تنها دلخوشیت در زندگی کسی است که به او علاقمندی. انتظار یک تغییر مثبت را در زندگی داری. امید خود را از دست مده و به راهنمایی بزرگان توجه کن و از تجربههای آنها استفاده نما که آفتاب صبح پیروزی در حال طلوع است.