زمان : 18 Aban 1388 - 21:49
شناسه : 19861
بازدید : 9081
آقای نویسنده !مردم و مدیران دارالعلم یزد عکس مار را با کلمه ی مار اشتباه نمی کنند! آقای نویسنده !مردم و مدیران دارالعلم یزد عکس مار را با کلمه ی مار اشتباه نمی کنند!

آقای نویسنده !مردم و مدیران دارالعلم یزد عکس مار را با کلمه ی مار اشتباه نمی کنند!

 نقدی بر مقاله ی لزوم باز نگری در کاربری کتابخانه مرکزی یزد

یزدفردا"در پی  انتشاریادداشت رضا  بردستانی در پايگاه يزد فردا با عنوان «باز گشايی يک پرونده :لزوم بازنگری در کاربری کتابخانه مرکزی يزد»حامد سلطانبی یکی ازاعضاي کتابخانه های عمومی  جوابیه ای را برايمان ارسال داشته اند که ضمن تشکر از عنایت و اعتماد ایشان به یزدفردا و یاد آوری  اینکه یزدفردا  در راستای وضیفه ذاتی خود  انعکاس دهنده تمامی تفکرات  خواهد بود و انشالله نویسندگان محترم همچو گذشته با رعایت خطوط قرمزاخلاقی و قانونی  ما در حفظ فضای ایجاد شده یاری خواهند داد  
و البته مطلب رسیده به یزدفردا با کمی ویرایش منتشر می شود .

حامد سلطانبی

عضو کتابخانه مجتمع امام علی(ع)
و کتابخانه شرف الدین علی یزدی

 

پایگاه اطلاع رسانی یزد فردا اخیرا مقاله ای تحت عنوان « باز گشایی یک پرونده : لزوم باز نگری در کاربری کتابخانه مرکزی یزد » را منتشر نمود. مطلب همان گونه که از عنوانش پیداست درباره کتابخانه مرکزی یزد است و نویسنده مطالبی را درباره کتابخانه ها و کتابخانه مرکزی یزد مطرح نموده که چندین نکته قابل تامل دارد که در این مختصر به برخی از آنها اشاره می شود:
 1) نکته اول اینکه جناب بردستانی در مقاله خود یاد آور می شود :« یزد یکی از بزرگترین مراکزی به شمار می رفته است که بیشترین و معتبرترین مراکز علمی و فرهنگی را دارا بوده است ، بهترین مدارس در تمامی مقاطع ، بزرگترین تشکّل های علمی غیر وابسته به سیستم حکومت مرکزی ،‌ بهترین دانشگاه در مقیاس زمانی مربوطه ، بزرگترین و بی نظیرترین کتابخانه ها و در یک کلام برجسته ترین برگزیدگان علمی از گذشته تا حال همیشه در مسیر حرکت پرشتاب علمی و فرهنگی بوده ... » ، و سپس اضافه می کند:« به عنوان شهروندی که بیشترین مراجعه را به مراکز فرهنگی و علمی دارم از تمامی مسئولین استان درخواست می نمایم .... »
جناب بردستانی چگونه شما در ادعاهای ابتدای نوشتار یزد را بزرگترین مرکز علمی کشور توصیف می کنید ولی در انتهای مطلب تاسیس کتابخانه مرکزی در مرکز شهر را برنمی تابید و پیشنهاد می کنید آن را به شهرک رزمندگان منتقل کنند ، آیا این دو ادعا تناقض آشکاری نیست که یک نویسنده ی متعهد باید از آن پرهیز نموده انصاف را در نوشتن رعایت نماید . جناب بردستانی ، لطفا سفری به غرب کشور( دقیق تر بگویم اهواز مرکز استان خوزستان) بزنید و ببینید آنها چه کتابخانه ی مرکزی بزرگی دارند آیا ما از استان خوزستان باید کمتر باشیم ، از استان خراسان ، اصفهان ، تهران چطور ؟ از جنابعالی که خود را نویسنده و پژوهشگر می دانید انتظار تعهد و انصاف بیشتری است!
 2) آقای بردستانی! شما در نوشته ی خود مدیریت های استان را به شیطنت متهم نموده و دلیل مخالفت وزیر وقت ارشاد با واگذاری ساختمان کتابخانه مرکزی به اسناد ملی را شیطنت بخش های مدیریتی استان می دانید آقای نویسنده شما چگونه جرأت می کنید دفاع متولیان و دست اندرکاران فرهنگی از ساختمانی که در سازمان مدیریت و برنامه ریزی سابق با عنوان کتابخانه مرکزی به آن بودجه تعلق گرفت و ساخته شد را شیطنت بدانید! دوست عزیزکمی در نوشتار خود دقت کنید امیدوارم نوشتار شما محصول مشترک شیطنت برخی افراد نباشد.
جناب بردستانی شما هنوز جوان و در ابتدای راه هستید مواظب باشید در دام شیاطینی نیفتید که چشم طمع به این ساختمان داشته و دارند و حتی در سابقا نیز بارها و بارها فشار آوردند تا کتابخانه مرکزی را غصب کنند اما موفق نشدند . آقای بردستانی شما بعد از آن همه آسمان و ریسمان به هم بافتن به یکباره پیشنهاد نموده اید ساختمان کتابخانه ی مرکزی یزد به سازمان اسناد واگذار شود ؟
 آیا این شائبه وجود ندارد که جنابعالی و سازمان اسناد در یک سناریوی از قبل طراحی شده به چنین نتیجه گیری رسیده باشید ؟
3) مخلص کلام بردستانی در نوشتار خود این است که « یک نوع ناهنجاری در تعداد و محل استقرار کتابخانه ها در برخی نواحی شهری وجود دارد بدین صورت که بافت قدیم و نزدیک به قدیم یزد از نظر استقرار جمعیّتی و پراکندگی نفوس و مسکن قطع به یقین با کمترین تراکم جمعیّتی بالاترین تعداد کتابخانه را دارا می باشد و مناطقی چون صفائیه ، شهرک دانشگاه ، سیلو ، قاسم آباد ، خیر آباد ، عیش آباد شهرک رزمندگان و یا حتّی قسمتی از آزاد شهر با بیشترین تعداد دانشجو و محصّل کمترین تعداد کتابخانه را داراست » ، وی در ادامه پیشنهاد می کند « محلّ ِ فعلی ساختمان کتابخانه ی مرکزی به سازمان اسناد و کتابخانه ملّی یزد واگذار شده و به جای آن در همان زمین در نظر گرفته شده برای مرکز اسناد البته با افزودن بر متراژ واگذار شده ، کتابخانه ای در حدّ و قواره های مجموعه ی امام علی (ع) ساخته شود» و سپس ادامه می دهد: « سازمان اسناد در صورت در اختیار گرفتن ساختمان مذکور دو طبقه از این ساختمان را اختصاص به کتابخانه ی تخصّصی و پژوهشی خواهد داد که قطعا منظور طرّاحان اصلی این طرح نیز برآورده می شود یعنی در یک زمان هم کتابخانه ای وسیع و تخصّصی داریم و هم مرکز اسنادی زیبا و در خور نام و نشان استان علم و فرهنگ یعنی دارالعباده » .
اما بردستانی به این مطلب توجه ننموده که اگر قرار باشد مرکز اسناد ، دو طبقه از ساختمان فعلی کتابخانه مرکزی را پس از تصرف اختصاص به کتابخانه ی تخصّصی و پژوهشی دهد آن هم کتابخانه ای وسیع و تخصّصی به همراه مرکز اسنادی زیبا و در خور نام و نشان استان علم و فرهنگ یعنی دارالعباده » آن وقت همان ایراد به چنین کتابخانه ای نیز واقع است چرا که ( اگر استدلال نادرست وی را مبنی بر اینکه در بافت قدیم ترکیب جمعیتی بسیار پایین است بپذیریم ) نهایتا این کتابخانه و مرکز اسناد زیبا و .... هیچ فایده ای برای استان علم و فرهنگ یعنی دارالعباده نخواهد داشت و مثل آن همان پیشنهاد معروف ساختن اسکله در یزد است.
 4) جناب بردستانی !سوال اساسی اینجاست که شما چه اصراری دارید تا ساختمان کتابخانه مرکزی به اسناد ملی واگذار شود ، آیا بهتر نیست مدیران مرکز اسناد بجای آرزوهای دور ودراز و چشم داشتن به متاع دیگران قدم مثبتی برداشته ضمن تعامل سازنده با مدیران استان و متولیان فرهنگی اتاق یا طبقه ای از کتابخانه مرکزی را برای راه اندازی موقت مرکز اسناد از آنها تحویل بگیرند و تا آماده شدن ساختمان جدید مرکز اسناد در شهرک رزمندگان ، در آنجا مستقر شوند و بنده با شناختی که از مدیران متعهد استان دارم می دانم که ایشان با نگاه فرابخشی و بازی که دارند قطعا با این امر موافقت خواهند نمود. چرا مدیران اسناد اصرار دارند تا کتابخانه مرکزی را که عملیات ساخت و ساز آن بسرعت در حال انجام است را گرفته و بر اسب زین شده ی دیگری سوار شوند ، آیا وقت آن نرسیده که تنبلی را کنار گذاشته اسب راهواری زین نموده و چشم طمع بر مال و ملک دیگری ندوزند ، البته باید پذیرفت که ..............

 5) آقای نویسنده به کلام خود خوب دقت کنید :« آن گونه که من شنیدم سازمان اسناد در صورت در اختیار گرفتن ساختمان مذکور دو طبقه از این ساختمان را اختصاص به کتابخانه ی تخصّصی و پژوهشی خواهد داد» ، جناب بردستانی! اگر قرار باشد سازمان اسناد از وظیفه اصلی خود طفره رود و به کتابخانه سازی و کتابخانه داری بپردازد آیا اداره فرهنگ و ارشاد و امور کتابخانه ها محق نخواهد بود تا مرکز اسنادی را در همان کتابخانه مرکزی دایر کند ، چرا باید مرکز اسناد این ساختمان خوب را بگیرد و در آن علاوه بر دایر نمودن مرکز اسناد ،کتابخانه نیز راه اندازی نماید ، ارشاد وکتابخانه های عموی هیچ چیز از مرکز اسناد کم ندارد و خود بخوبی می تواند کتابخانه مرکزی را دایر نموده و در کنار آن مرکز اسنادی را راه اندازی نماید ، و این دقیقا همان کاری است که در کتابخانه امام علی(ع) صورت گرفته است ، یعنی مرکز اسنادی ارزشمند و غنی در کنارکتابخانه ای بزرگ و عمومی. البته از شما بعید می دانم «به عنوان شهروندی که بیشترین مراجعه را به مراکز فرهنگی و علمی» دارد سری به آن کتابخانه نزده باشید.!
به عنوان عضو فعال کتابخانه های عمومی استان خبر دارم که مسئولان کتابخان ها برنامه های ارزشمندی را تدارک دیده اند که بهترین نقطه برای اجرای آن همان کتابخانه مرکزی بلوار بسیج است ، طرح کتابخانه ی استاندارد ، کتابخانه ی هوشمند ، طرح هاتف و ... همه و همه اگر در مرکزی چون کتابخانه مرکزی اجرا گردد بدون شک بالاترین برد و تأثیر را خواهد داشت.
 6) آقای نویسنده! یزد از نظر استاندارد های جهانی وجود کتابخانه در سطح بالای هرم قراردارد و تعداد کتابخانه های موجود دراستان اعم از کتابخانه های تحت مدیریت اداره کل کتابخانه ها ، کتابخانه های مشارکتی ، تفاهم نامه ای ، آستان قدس ، فرهنگیان ، تخصصی ، شخصی و ......اینک در بین سایر استان ها دربالاترین سطح خود می باشد اما این نکته دلیل خوبی برای عدم وجود کتابخانه در مناطقی چون سیلو ، خیرآباد ، عیش آباد و ... نیست ، آن گونه که من شنیدم یکی از برنامه های جدید کتابخانه های عمومی استان طرح هر محله یک کتابخانه است ،مسئولان کتابخانه ها می گویند بنا دارند تا علاوه بر کتابخانه امام خمینی(ره) در امام شهر ، آذریزدی در آزادشهر ، علامه جعفری در پارک حسن آباد ، آزادگان و دکتر جوادی در صفائیه و 17 کتابخانه دیگر در سطح شهر کتابخانه های دیگری را نیز راه اندازی نمایند که به مرور زمان با همکاری مسئولان استان این امر عملی خواهد شد . انشاء ا...
 7) جناب نویسنده! مشکلات در کشور ما از زمانی آغاز شدکه هر کس کار و وظیفه اصلی خود را رها کرد و به ...... در کار دیگران پرداخت ، دوستانِ .... ... شما اگر کار خود را در همان خانه ی....ها خوب انجام می دادند می توانستند برای یزد نمونه باشند ولی متاسفانه این رسم شده که برخی مدیران بجای وظیفه ی اصلی خود به دخالتهای نابجا و کارهای نادرست روی آورند وقتی قرار باشد آدم صد تا کار انجام بدهد ، آپارتمان بسازد ، شعر بگوید ، کار اجرایی بکند ، کتاب بنجل به ادارات بفروشد ،هیچ کدامش را به سرانجام نمی رساند و چشم طمع به کارهای دیگران می افکند ، بنا به تعبیر مقام معظم رهبری « مردی و کاری!» (1)
8) و سخن آخر با مدیر کل محترم ، ارزشی و فرهیخته اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان جناب آقای عالیشوندی و مدیر کل بسیجی سازمان کتابخانه ها جناب علایی است ، آقای عالیشوندی ، آقای علائی شما وارث زحمات و همت مدیران سابق اداره کل ارشاد جناب آقایان کاظمینی ، غیاثی و عجمین هستید ، آنها با هزاران خون دل و بجان خریدن هزاران تهمت چون همین تهمت های شیطنت و لجبازی و قدرت نمایی و ... محکم ایستادند و نگذاشتند کتابخانه مرکزی به جایی واگذار گردد ، اینک میدان ، میدان شماست و تاریخ در آینده قضاوت خوبی از عملکرد شما خواهد داشت.
با شناختی که دورادور از روحیه ارزشی و انصاف آن دو بزرگوار دارم بعید می دانم تسلیم جوسازی ها و فضای مسموم برخی قلم ها گردید و نقاشی مار را با کلمه مار اشتباه نمائید!
زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست هركسي نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پيوسته بجاست خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد
 پی نوشت:
 (1)پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری ، دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما ، 11/9/83 آقا در این دیدار می فرمایند:« يك وقت زمان رياست‌جمهورى، در شوراى عالى انقلاب فرهنگى جمله‌اى را از كتاب « سياست‌نامه »ی خواجه نظام‌الملك نقل كردم. اين كتاب، يكى از متون بسيار زيبا و فاخرِ ادبى ماست. با اين‌كه هفتصد، هشتصد سال از آن زمان مى‌گذرد- دوره‌ى سلطان سنجر يا ملكشاه- در عين ‌حال انصافاً مطالبش همچنان تازه است و انسان وقتى آن را مى‌خواند، لذت مى‌برد. به‌هرحال، يكى از توصيه‌هايى كه به شاهِ زمان خودش مى‌كند، اين است: "زنهار! مردى را دو كار مفرمايى؛ مردى و كارى!" راست مى‌گويد؛ يك مرد، يك كار. البته خود خواجه نظام‌الملك ده تا كار داشته! ولى به قول سعدى: جز به خردمند مفرما عمل گرچه عمل كار خردمند نيست خردمند مديريت مى‌كند؛ اما عمل را به عهده‌ى ديگران مى‌گذارد. به‌هرحال، "مردى و كارى". به اين نكته هم اهميت بدهيد؛ خيلى مهم است.

یزدفردا