زمان : 06 Mordad 1403 - 08:25
شناسه : 197825
بازدید : 3250
آیا پزشکیان تن به این خواسته‌ها می‌دهد؟ آیا پزشکیان تن به این خواسته‌ها می‌دهد؟ یزدفردا: قرار است کسی را به ریاست بنشانیم که برای اولین بار همه ما می‌خواهیم به او بیاموزیم (چون فکر می‌کنیم با دیگران فرق دارد و دوستش داریم) و طرفه آنکه او نه تنها اخم به ابرو نمی‌آورد، خشم، دلش را نمی‌گیرد بلکه لب به خنده می‌گشاید و می‌گوید با من حرف بزنید، بیشتر بگویید.. آرام نگیرید.

کمال فرید زاده: چقدر خوب می بود.چقدر خوب می شد اگر رئیس جمهوری منتخب در جمع یاران خود (همراهان ستاد انتخاباتی)سخن اینگونه آغاز می کرد. "حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید" .حالا که هر کسی از روزنامه‌نگار گرفته تا نویسنده، از دانشجو تا استاد، از هنرمند تا بی‌هنر،از عالم تا عامی، از مردمان کوچه و خیابان تا بزرگان علم و ادب، از برتران تا کمتران، به رئیس‌جمهور ی تذکر می‌دهند،تنبه می دهند،راه نشان میدهند ،مشورت هدیه می کنند، نصیحت پشت نصیحت که سراغ فلان گروه برو یا نرو ، فلانی را برای صندلی فلان صدارت برگزین یا نگزین، لباس دیگر بپوش یا نپوش، آداب ریاست بجا آور یا نیاور ، بیشتر با مردم حرف بزن یا کمتر ، از روی نوشته بخوان یا ... نه ! خودت باش ... محکم و انقلابی ، یا آرام و روادار، زیر بار حرف زور نرو یا زیر بار حرف ما برو ... زیر را زبر کن، آسمان را به زمین و زمین را به آسمان بیاور، فلک را سقف بشکاف یا بر جایت بنشین... حالا که همه گویند، من هم که از اهالی این خاکم، عوام و کمترین، می‌خواهم چیزی بخواهم ؛ یا می بیند ومی خواند یا صدای من در میان این همه صداهای خوب بر کاغذ می ماند.

پس می گویم: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت  

1_البته که اول زبان به شکر می‌گشایم.سپاس خدای عزیز را که ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار آوردتا مردی از خویش برون آید و کاری بکند. تا همین جای کار می توان گفت بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم ... 

قدر بدانیم چرا که قرار است کسی را به ریاست بنشانیم که برای اولین بار همه ما می خواهیم به او بیاموزیم ( چون فکر می کنیم با دیگران فرق دارد و دوستش داریم ) و طرفه آنکه او نه تنها اخم به ابرو نمی آورد ،خشم ، دلش را نمی گیرد بلکه لب به خنده می گشاید و می‌گوید با من حرف بزنید،بیشتر بگویید.. آرام نگیرید.

راستی مگر داشته‌ایم، مگر داریم که کسی از بنای قدرت دریچه بگشاید و ما هم بر سرش فریاد بزنیم از محبت و کلام حمایت تا داد اعتراض و شکایت و او ببیند و بشنود و آرام (با دل خونین لب خندان بیا ور همچو جام)دست برسینه ، کرنش کند و بر عظمت چنین مردمی، تعظیم کند؟ 

کاش قدر بدانیم و حد نگه داریم ( کز عهده شکرش بدر آییم)  

حالا که او به تکرار می‌گوید: "کسی است مثل ما" پس چنان کنیم که همچنان بماند مثل ما.

2_و اما بعد از شکر (نمی‌گویم شکایت) که خواسته ای دارم و خواهشی.

در اول نوشته فرض کردم که اگر مجری همایش مذکور (همراهان ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان) یا رئیس جمهوری منتخب سخنان خود را در جمع یارانشان با این بیت از حافظ شروع می‌کردند که" حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید"آیا فضای لطیف‌تر و زیباتری شروع برنامه را دربر نمی‌گرفت؟خواهش من دریک کلمه این است؛ بیشتر شعر بخوانیم .    

هر ملتی برای خود تاریخی دارد و داشته‌ای که آنها را از دیگر جوامع متمایز می کند.  

دارایی های مادی و معنوی، میراثی بازمانده که روی گنجی ، پشتیبان اعتبار و متکایی برای پیشرفت و آینده آن جامعه است. به عبارتی شاید، شعر و زبان شاعرانه یکی از بزرگترین ثروت‌های معنوی کشور ماست. خیلی برای این حرف دیر است اما چاره چیست؟ باید گفت.باید به اختصار گفت، زمان نداریم، بسیار از دست داده‌ایم و حالا در جستجوی زمان از دست رفته ، می توان به زبان پناه برد؟ که شاید زبان را هم از دست داده‌ایم و می‌دهیم. (خدا نکند) زبان مردم ما (فارسی زبان‌ها ) آمیخته و پیچیده به شعر و امثال و حکم است.فارسی از آنجا زبان شیرینی است که شاعرانه است.

در چند جمله مختصر این زبان ،جهانی معنا نهفته است. سال‌هاست در آرزوی اینم که یکی از بزرگان سیاست در کلام خود شعر بخواند، چرا ما بلد نیستیم از بهترین داشته‌.

ایمان در جای خود به اعلا درجه استفاده کنیم. آیا نمی دانیم چنین گنجینه ای داریم یا نمی دانیم که چقدر به دادمان می رسد ؟

(سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد)  

چرا مقامات کشوری و لشکری ما در مکالمات و مکاتباتشان شعر نمی‌خوانند؟ چرا به مناسبت، از حکایات سعدی، حماسه های فردوسی، غزل های حافظ، کلام بی‌همتای مولوی و دنیا دنیا پند و حکمت صلح و عزت و عشق و معرفت که راهگشای بسیاری از گرفتاری‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ماست استفاده نمی کنیم؟ شاید بتوان قاطعانه گفت اکثر صاحب‌ منصبان و مدیران و مسئولان از اثر این داروی معجزه‌آسا غافلند.ما می‌دانیم یکی از رسانه‌هایی که حداقل تا قبل از انقلاب، بسیار در انتقال مفاهیم مؤثر بوده، وعظ روحانیون، روضه‌خوانان و مداحی مداحان بود . شما کمتر سخنرانی مذهبی و روضه‌ای را سراغ دارید که در آن، شعر یا نثر موزون فارسی به کار گرفته نشده باشد؟

 گرچه با کمال تأسف باید گفت، بعد از انقلاب به دلایل گوناگون و پیچیده، به تدریج ادبیات کلاسیک و مشخصا شعر، جای خود را در روضه ها و سخنرانی‌های مذهبی از دست داده است و بی‌ شک یکی از دلایل بی‌علاقگی مردم به این مراسم و بی‌اثر شدن کلام وعاظ بر مخاطبین، حذف شعر و شاعرانگی است. مردم ما بیشتر از اینکه اهل دلیل و برهان و استدلال باشند، با عالم خیال، احساس و عاطفه عجین و همراهند.

البته منظور از زبان شاعرانه، صرفاً زبان موزون نیست. چه بسیار متون ارزشمند شاعرانه از بزرگان ادب فارسی داریم که به نثر ( کوتاه و زیبا و آراسته به صنایع ادبی) والاترین مفاهیم انسانی را منتقل می‌کنند.مشکل ، بیگانگی اهل قدرت و سیاست با زبان دیرینه فارسی ،خصوصاً شعر است.  

چندین سال پیش رئیس جمهور ی وقت افغانستان ، سخنان مراسم تحلیف خود را با غزلی از حافظ آغاز کرد. من هم لذت می‌بردم و هم حسرت می خوردم. خواهش بنده مبنی بر استفاده مقامات از کلام شاعرانه، صرفاً برای زیبا شدن سخن نیست. باید باور کرد که آشتی زبان سیاست با شعر و امثال و حکم، تأثیرات انکار ناپذیری بر جان گوینده و شنونده می‌گذارد.چرا فرماندهان نظامی ما زمانی که با هیجان در مورد دفاع و وطن می گویند، از فردوسی نمی خوانند یا چرا کم می خوانند؟  

چرا نخبگان ما در حوزه های اقتصادی و جامعه شناسی از پند واندرزهای سعدی چیری نمی دانند یا نمی‌خوانند؟چرا باید بر بالای ساختمان بزرگترین سازمان جهانی از زبان شیخ اجل، سعدی بزرگ ، نوشته باشند "بنی آدم اعضای یک پیکرند" ، ولی این شاعر بزرگ ما در سر زمین خودش غریب تر باشد؟  

آیا آنها توانایی های زبان ما را از ما بیشتر می دانند؟ بدیهی است به کار بردن کلام قدسی و نقل از نهج البلاغه در جای خود به سخن، جان و استحکام می بخشد والبته که کلام خدا و معصومین هم به نوعی شیرینی زبان شعر را دارند، اما جای شعر در زبان سیاسی ما خالی است. رئیس جمهوری این دوره ما خوشبختانه ، رفتارهای منحصر به فردی دارد که بعضاً مورد استقبال مردم قرار گرفته است. حالا اگر به کلامش شعر را بیفزاییم شک نکنید رئیس جمهوری دوست داشتنی تر خواهیم داشت. (البته منظور بنده از شعر، صرفاً شعر کلاسیک نیست.) فرض کنید آقای پزشکیان در خلال کلام و به مناسبت ناگهان بگوید .. آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب.

اگر رئیس جمهوری ما چنین کند شاید دیگر مقامات هم به صرافت بیفتند از شاملو، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث، نیما یوشیج ، سهراب سپهری و.... بخوانند. مطمئنم و مطمئن باشید مردم، همین مردم معمولی همین خودمان ، بیشتر از سخنان آنها لذت می بریم و پیشتر به جانمان می نشیند. در عالم خیال می شود آیا در پایان یک سخنرانی که در مورد امیدواری است از دکتر پزشکیان بشنویم "صبح خواهد شد و به این کاسه آب آسمان هجرت خواهد کرد"...؟

آیا آرزوی دور از دسترسی است که چند ماه دیگر در سا زمان ملل ببینیم رئیس جمهوریمان کلامش را با نام خدا از زبان فردوسی شروع می کند :

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد.می شود آیا ؟؟؟