زمان : 03 Mordad 1403 - 08:42
شناسه : 197750
بازدید : 2766
پرخواننده‌ترین اثر کلاسیک ادبیات آفریقایی‌-آمریکایی منتشر شد پرخواننده‌ترین اثر کلاسیک ادبیات آفریقایی‌-آمریکایی منتشر شد یزدفردا: «آن‌ها چشم سوی خدا داشتند» شاهکار زورا نیل هرستون نویسنده شهیر آمریکایی با مقدمه زیدی اسمیت نویسنده برجسته بریتانیایی و ترجمه امیرحامد دولت‌آبادی‌فراهانی از سوی نشر نقش جهان منتشر شد.

به گزارش یزدفردا: زورا نیل هرستون (۱۹۶۰-۱۸۹۱) آن‌طور که تونی موریسون نویسنده سیاه‌پوست برنده نوبل ادبیات می‌گوید یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم، و به نوشته‌ی ایندیپندنت، یکی از ده نویسنده بزرگ آفریقایی‌تبارِ آمریکایی است که بیش‌ترین خواننده را در تاریخ ادبیات سیاهان داشته است.

زورا نیل هرستون را بیش‌تر برای رمان «آن‌ها چشم سوی خدا داشتند» می‌شناسند. این رمان در سال ۱۹۳۷ منتشر شد و امروزه از آن به‌عنوان شاهکارِ هرستون و یکی از مهم‌ترین و پرخواننده‌ترین آثارِ کلاسیکِ ادبیاتِ آفریقایی‌-آمریکایی یاد می‌کنند؛ تاجایی‌که آلیس واکر نویسنده برنده جایزه پولیتزر، در ستایش آن گفته است «هیچ کتابی الهام‌بخش‌تر و مهم‌تر از این رمان برای من نبوده است.»

«آن‌ها چشم سوی خدا داشتند» از زمان انتشارش تا امروز، در طول سال‌های متمادی، به فهرست‌های مختف کتاب‌های برگزیده راه یافته است. از جمله، در سال ۲۰۱۹ بی‌بی‌سی آن را پنجمین کتاب الهام‌بخشِ جهان از فهرستِ صدتاییِ «کتاب‌هایی که جهان را شکل داده‌اند» معرفی کرد و واشنگتن‌پست آن را چهل‌وسومین رمانِ بزرگ همه اعصار، مجله تایم آن را در فهرست صد رمانِ بزرگ قرن بیستمِ خود قرار داد و دانشگاه آکسفورد آن را دهمین کتاب بزرگِ آمریکایی همه اعصار انتخاب کرد. هم‌چنین ایندیپندنت آن را یکی از ده اثر مهمی که زنان نوشته‌اند برگزید و گودریدز هم نخستین کتاب از فهرست صد کتاب زنان سیاه‌پوستی که باید خواند.

«آن‌ها چشم سوی خدا داشتند» یک داستان عاشقانه ماندگار از اهالی جنوب آمریکاست که با هوش، زیبایی و خردیِ بی‌ریا لبریز شده است؛ داستان از زبانِ فریبنده زن سیاه‌پوست مستقلی به‌نام جنی کرافورد روایت می‌شود که نمی‌پذیرد تا در غم و اندوه، تلخی مدام، ترس یا رویاهای احمقانه رومانتیک زندگی کند؛ او در سراسرِ رمان درحال تلاش برای یافتنِ هدفِ غاییی زندگی است...

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «جنی به اندازه‌ی یک فصل شکوفه، یک فصل برگ و یک فصل پرتقال صبر کرد. اما، وقتی دوباره گرده‌ها تشعشعات خورشید را طلایی‌رنگ کردند و بر جهان آویختند، او از جا برخاست و به کنار در ورودی حیاط رفت و انتظار چیزها را کشید. چه چیزهایی؟ خودش هم دقیق نمی‌دانست. نفس‌هایش تند و پرحرارت بودند. جنی چیزهایی می‌دانست که هیچ‌کس قبلاً به‌اش نگفته بود. مثلِ زبان درخت‌ها و باد را. اغلب با دانه‌هایی که فرومی‌افتادند سخن می‌پراکند و می‌گفت «امیدوارم روی تکه زمینی نرم فرودآیی»؛ چون صدای دانه‌ها را می‌شنید که هنگام عبور از کنار گوشش چنین چیزی به یکدیگر می‌گفتند. جنی می‌دانست جهان نریانی است دونده در مرتع آبی فلک. او می‌دانست خداوند، جهان کهنه را هر روز عصر از هم می‌دراند و با طلوع آفتاب جهانی نو برپا می‌کند. به واقع که شگرف بود دیدن شکل‌گرفتن جهان با خورشید و برخاستن آن از غبار خاکستری‌رنگی که از علم‌کردن آن برمی‌خواهد.»

این رمان با تیراژ ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۹۸ هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.