زمان : 10 Khordad 1403 - 07:20
شناسه : 196223
بازدید : 3183
حکایت طنز و طنز پرداز حکایت طنز و طنز پرداز یزدفردا: واقعیت قضیه این است که روایت ماجراهای تلخ زمانه، بازگو کردن بدبختی ها و گرفتاری های جامعه و رونمایی از کجی ها و کاستی هایی که مردم را در منگنه بدبختی اسیر نموده است، انهم به شکلی عریان و بی پرده، شاید بسان شوکرانی باشد که نوشیدن ان نمی تواند کار هر ابوالبشری باشد.
داغ جان‌سوز من از خندهٔ خونین پیداست.
ای بسا خنده که از گریه، غم‌انگیزتر است.
 
وظیفه اصلی طنزپرداز جلا دادن و تصفیه نمودن اتفاق های تلخ و زهراگین زندگی روزمره انسان هاست، که با استفاده از کاراکتر های طنز و شگردهای مطایبه، زهر ماجراها و اسیب های غمگنانه‌ را می گیرد و ان را در قالب و معجونی قابل تحمل تر ارائه می دهد، شاید که با این شگرد، نوشیدن این معجون سمی فراوری شده، علی الظاهر هم که شده به مزاق خواننده مصیبت دیده گواراتر اید و از این طریق لبخندی هر چند کمرنگ بر لبان وی بنشاند...

طنز مسخره کردن و به سخره گرفتن فرد یا افراد و یا جریان و طیف خاصی نیست..

طنز وسیله ای است برای اصلاح ناهمواری ها و کاستی ها و کجی های جامعه و راهکاری برای بیداری عامه مردم از خواب گران و زدودن غبار خرافات و اوهام از چهره انها با استفاده از شیوه هایی خاص که گیرایی و هضم و جذب ان برای خواننده راحت تر بشود..

اگر در برهه ای از زمان عملکرد مسئول یا وکیل و یا وزیری ان هم به کمک ابزار طنز به بوته نقد و انتقاد گذاشته می شود، هدف مسخره کردن و تخریب شخصیت شخص وزیر و وکیل و مسئول نیست، بلکه عریان نمودن ان واقعیت ها و جریان های تلخی است که چون تار عنکبوت اندیشه و افکار جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.

نقد چنین بینش های دگماتیکی ان هم در قالب طنز می تواند راهکاری مناسب برای سوق دادن جامعه به سوی توسعه و پیشرفت باشد، و بی تفاوتی و سستی نسبت به ان ممکن است جامعه را به کجراهه ای رهنمون نماید که به جای کعبه، سر از ترکستان در اورد.

خوب می دانیم ان مسئول و ان مقام وزارت و وکالتی که مورد انتقاد طنز پرداز است، خود نیز به نوعی قربانی همین واپسگرایی معمول و همین تفکرات و بینش های قرون وسطایی است. به قول مهدی اخوان ثالث:
« مسکین چه کند حنظل اگر تلخ نگوید، پرورده این باغ، نه پرورده خویشم.»

سخن طنز گونه استاد سخن «سعدی» در «گلستان» باب اول، همگان از جمله ظالم و ستمکار را نیز به تامل و انفعال ‌وا می دارد:

انجا که می گوید"یکی از ملوک بی‌انصاف، پارسایی را پرسید: از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است؟ پارسا گفت: "تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری"

مسلماً قصد سعدی، صرفاً مسخره نمودن و تخطئه ان «ملک» بی انصاف به تنهایی نیست، بلکه هدف اصلی چالش کشیدن جریان ریا و تظاهر و زهد نمایی است که «ملک» کذایی نماد بارز ان است و زهد ریایی سرپوشی شده است برای ظلم و ستم عده ای فرصت طلب...  

و اگر «عبید زاکانی»  با طنازی خاص خود عده ای را به سخره می گیرد در اصل 
 
سطحی‌نگری و حماقت جامعه ای را به چالش می کشد که باعث و بانی بر سر کار بودن افراد نالایق شده است و زاهدان و ریاکارانی رابه استهزاء می گیرد که مذهب را وسیله‌ای برای کسب مال و منال باند و دسته خود قرار داده‌اند...
 
دکتر حمزه رضایی