بعضی انسانها هنوز از نظر اقتصادی جایی برای امیدواری داشته باشند، بتوانند برای چند سال آینده، برنامهریزی کنند، به خودروی جدید، مسکن بهتر یا سفر جذابتر فکر کنند.
این اتفاق اصلاً خوب نیست. هر چه تعداد آدمهای امیدوار، که توانایی دیدن دنیای بالای خط فقر را دارند، بیشتر باشد، آمار شلختگی هم بالاتر میرود.
اما در نوع دوم، این مسئله به کل برطرف شده است. مسئولان با جدیت تمام، نیروهای متخصص خود را به کار بردهاند و با تلاشی مثالزدنی این مشکل را ساماندهی کردند. الان جمعیت زیر خط فقر بهصورت کاملاً منظم کنار هم قرار گرفتهاند و همگی لیست برنامههای آیندهشان به اندازه و بلکه بیشتر از مغز برخی آدمها سفیدتر است.
مسئولان عزیزمان با همان نیروی متخصص مدتهاست در حال آواربرداری هستند. به این صورت که آوارها را با بیل مکانیکی داخل خاور میریزند، خاور، جادهای با شیب هشتاد درجه را بالا میرود و به انتهای جاده نرسیده، تمامی آوارها برمیگردند سر جای اصلی خودشان، این وسط یک سری هم با خود جمع کرده و به پایین میبرند.
چنین کاری تقریباً به اندازهی عمر بشر زمانبر خواهد بود و میتواند آنقدری طول بکشد، که هر مسئولی آمد بگوید «در حال آواربرداری از خرابیهای ده سال گذشته هستیم» برود و باز بعدی بیاید و همین جمله را بگوید. مردم زیر خروارها آوار، بهصورت کاملاً ساماندهی شده زندگی کنند و مدام بر ضخامت این آوارها اضافه شود؛ بهاندازهای که دیگر نه مسئولان مردمی ببینند و نه مردم، مسئولی!
شاید سالها بعد فقط افسانهای از روزگاری که مردم مسئولی را ازنزدیک میدیدند باقی بماند. افسانهای که بزرگترها دور آتش برای کوچکترها تعریف میکنند، و سر آخر همگی به آسمانی که سالهاست رنگ خورشید ندیده خیره میشوند.