به گزارش یزدفردا، روابط خانوادگي با معناي وسيع عاطفي و پر احساسش از آغاز تاريخ بشريت براي اعضاي جامعه امري روشن ومفهوم بوده است .فيلسوفان و محققان اجتماعي معتقدند كه جامعه متشكل از خانواده است بر اساس قديمي ترين نوشته هاي اخلاقي جامعه هنگامي نيروي خود را از دست مي دهد كه افراد به وظايف خانوادگي خويش عمل نكنند.
خانواده پايه ي اصلي سعادت هر فرد درجامعه محسوب مي شود به طوري كه افراد خانواده بتوانند با روابط شايسته و مناسب روح وجسم يكديگر را آرامش بخشند و زمينه شكوفا شدن صفات واستعدادهاي دروني را آماده كنند و در نتيجه ي اين مسايل جامعه ي موفق به وجود خواهد آمد. اگر زن وشوهر با تفاهم كامل در كنار يكديگر محيطي با صفا در خانه ايجاد كنند نه تنها با اين كار فرزنداني شايسته و باادب وپر استعداد پرورش ميدهند بلكه خودشان نيز از اين محيط سالم نيرو مي گيرند و زندگي آنها همواره پر فروغ و بانشاط خواهد بود .
نظام خانواده به تناسب روحيه ها و توان زن و مردبرنامه ريزي مي شود. يكي از وظايف مهم بانوان تعديل عواطف ومهيا كردن فضاي آرام وبا صفادر ميان خانه است. بانوان به لحاظ لطافت وحساسيت روح مسئول تنظيم آرامش وصفاي خانواده مي باشند .اگر مردي براثر ضعف نفس و يا برخورد با مشكل ها و يا به هر دليل ديگري عصباني شد يك بانوي فهميده لازم است بيش از آن كه به سرزنش او بپردازد مانند يك پرستار دلسوز به فكر آرام كردن روح و روان شوهر در خانه باشد . درقران از آن به عنوان(( آرامش دهنده)) ياد شده است .
امام علي (ع) فرمودند: ((هر گاه به زهرا نگاه ميكردم غم وغصه اي كه داشتم برطرف مي شد))
ازدواج بعنوان يك پديده اجتماعي از جنبه هاي مختلف قابل مطالعه و تحقيق مي باشد با توجه به اهميت و تاثير موثر زندگي زناشوئي بر جنبه هاي مختلف زندگي بررسي و مطالعه وتحقيق درباره ازدواج امري مهم و ضروري به حساب مي آيد و از آنجائي كه تغييرات بنيادي و اجتماعي در هر جامعه در روابط تك تك افراد تاثير فراواني دارد پديده اي چون ازدواج امري طبيعي محسوب مي شود. و همچنين مسئله ازدواج ميتواند عامل موثري در شناسائي يك جامعه باشد.
خشونت عليه زنان
خشونت به طورعام عليه مردمان و خشونت به طور خاص عليه زنان، هميشه و در همه جاي دنيا وجود داشته و، متاسفانه، هنوز هم وجود دارد16تا 25 درصد از زنان در نقاط مختلف جهان متحمل خشونت شركاي مذكرشان هستند و حداقل 20درصد از اين زنان نيز در طول زندگي خود يك بار تجاوز يا تهديد را تجربه كرده اند
خشونت عليه زنان هنوز به عنوان ابزاري براي تداوم و تقويت فرمان برداري از مردان ، استفاده مي شود. خشونت عليه زنان همچنين از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. پسران شاهد خشونت عليه مادرانشان، در دوران بزرگسالي براي حل اختلاف هاي خود پيش از ساير پسران به خشونت روي مي آورند.دختران شاهد خشونت عليه مادرانشان نيز نسبت به ساير دختران با احتمال بيشتري قرباني خشونت شوهرانشان مي شوند.
تعريف خشونت عليه زنان :
خشونت عليه زنان به معناي هر رفتارخشن وابسته به جنسيت است كه موجب آسيب شده يا با احتمال آسيب جسمي، جنسي يا رواني و ضرر يا رنج به زنان همراه شود.چنين رفتاري مي تواند با تهديد يا اجبار يا سلب مطلق اختيار و آزادي صورت گرفته و در جمع يا در خفا رخ دهد .
انواع خشونت عليه زنان :
خشونت خانگي :
خشونت عليه زنان در خانواده ها شايع ترين شكل خشونت عليه آنان است. نتايج بررسي ها حاكي از آن است كه احتمال ضرب و جرح، تجاوز و قتل زنان به دست همسرانشان بيش از سايرين است.
زنان بارها به دست همسرانشان به طور جدي مجروح شده و در برخي موارد بعلت آسيب هاي حاصله مي ميرند. عدم قابليت پيش بيني تهاجم هاي خشونت خانگي و نا مأنوس بودن آنها با روحيه و اخلاق زنان، بر عذاب و شكنجه حاصل از آنها مي افزايد. امكان ادامه تهاجم ها عليه زنان در خانه، از هفته اي به هفته ديگر و شايد تا ساليان متمادي (تا زمان مرگ زنان) وجود دارد.
خشونت جسمي:
بين 16تا 25درصد از زنان در سراسر دنيا قرباني تهاجم جسمي همسران خود هستند. زنان خشونت جسمي را معمولاً افشا نمي كنند. شايد برخي از آنان به خاطر قصور در وظايفشان خود را سزاوار ضرب و شتم مي دانند سايرين نيز از آزار بيشتر شوهرانشان به خاطر تلافي افشاي اسرار خانوادگي مي ترسند. يا بدليل شرمندگي از موقعيتشان از افشاي آن امتناع مي كنند. در برخي ازكشورها هيچ قانوني براي حمايت از زنان قرباني وجود ندارد.
خشونت رواني يا احساسي:
خشونت رواني يا احساسي شامل سوء استفاده ي لفظي مداوم،اذيت و آزار، تهديد ، محروميت فيزيكي ، مالي و استقلال شخصي است. براي عده اي از زنان سوء استفاده احساسي ناشي از توهين مداوم و عملكرد مستبدانه شوهرانشان دردناكتر از حمله فيزيكي است چرا كه چنين رفتاري اطمينان و خود باوري آن آن راكم مي كند.
تجاوز و تهاجم جنسي:
بسياري از زنان با احتمال تجربه تجاوز يا درگيري براي رهايي از آن روبرويند. 14تا20 درصد از زنان ايالات متحده يكبار در طول عمر خود با تجاوزي كامل روبرو بوده اند. در يك نمونه گيري تصادفي در مورد 240زن تورنتويي 40درصدد از آنان حداقل يك آميزش جنسي اجباري در سن 16 سالگي را گزارش كرده اند.
زنان معمولاً قرباني سوء استفاده جنسي غير تماسي نيز مي شوند در چنين مواردي مردان با استفاده از روش هاي گوناگون، از جمله تماس تلفني مطالب وقيحانه به زنان مي گويند. در مواردي كه سوء استفاده جنسي غير تماسي بررسي شده، درصد بالايي از زنان (در مواردي بيش از 50درصد) تجاربي داشته اند.
خشونت خانگي
خشونت عليه زنان به معناي اعمال هر رفتار خشن وابسته به جنسيت است كه موجب آسيب شده و يا با آزار جسمي، جنسي، رواني، ضرر و يا رنج زنان همراه باشد. يكي از رايجترين انواع خشونت عليه زنان، خشونت خانگي است. وقتي در چهارچوب يك ارتباط نزديك ميان دو نفر، رفتار مرد با زن خشونتآميز وسلطهگرانه است، نتيجه آن خشونت خانگي خواهد بود.
خشونت خانگي ممكن است جسماني، جنسي، رواني و يا عاطفي باشد. مرداني كه همسر خود را كتك ميزنند، او را براي به دنيا آوردن فرزند پسر تحت فشار قرار ميدهند و يا، اكثر اوقات خود را با دوستانشان در بيرون منزل ميگذرانند و به نيازهاي عاطفي و روحي همسرشان توجه ندارند، هر يك به نوعي همسر خود را آزار ميدهند. سوء استفاده مالي از همسر و مجبور كردن او براي انجام اعمال خلاف عرف و اخلاق براي تهيه هزينه مواد مخدر از ديگر خشونتها و آزار مردان عليه زنان است .
برخي مردان براي اينكه در خانه قدرت اول باشند و همسرشان مجبور به اطاعت از آنها باشد، او را از نظر مالي در مضيقه قرار ميدهند . محدود كردن روابط اجتماعي زن و اسير كردن او در چهار ديواري خانه و جلوگيري از ارتباط او با افراد خانواده، فاميل و اجتماع هم از مصاديق همسرآزاري هستند. همسرآزاري گاهي عملا اتفاق ميافتد ، اما گاهي هم احساس آن زن را آزار ميدهد. مثلا وقتي كه شوهر زن را تهديد ميكند. برخي مردان عادت به اين كار دارند، ولي برخي در شرايط خاص مثلا استفاده از مواد مخدر، استفاده از مشروبات الكلي و يا در شرايط روحي و رواني نامطلوب، به آن روي ميآورند. البته مردان نيز گاهي مورد آزار همسر خود قرار ميگيرند.
اما آمارهاي جهاني نشان ميدهند 90 درصد قربانيان خشونت خانگي زنان و حدود 10 درصد مردان هستند. همچنين مرداني كه مورد خشونت زنان قرار ميگيرند پس از ترك زن با تهديد جاني مواجه نيستند ، اما دوره پس از ترك مرد براي زن بسيار خطرناك و پر از ترس و نگراني از آينده و عكسالعمل بعدي مرد است.
ابراز وجود ممنوع
بدرفتاري و شكنجههاي بدني و حتي توهين و تحقير كلامي، بر رشد و تكامل رواني و اجتماعي زنان اثرات بسيار نامطلوبي ميگذارد.
تحقير و خوار كردن او در نهايت به عجز و ناتواني در تصميمگيري منتهي شده و توانمندي را از زن خواهد گرفت. اين زنان قرباني نه تنها توانايي سرپرستي فرزندان و خانه و خانواده خود را دارند، بلكه از مشاركت و ابراز عقيده در تصميمگيريهاي سرنوشتساز اجتماعي و خانوادگي محرومند. در ايران با توجه به ساختار فرهنگي و اجتماعي، بسياري از موارد خشونت به دليل ترس از خشونتهاي بعدي، متلاشي شدن خانواده، آوارگي و بيپناهي، احساس تنهايي و بيسرپرستي و احساس شرمندگي، هرگز گزارش نميشوند و اكثر زنان اين آزار و اذيتها را ساكت و خاموش به اميد بهتر شدن اوضاع در آينده تحمل ميكنند.
در جامعه ما اولين بازتاب اجتماعي همسر آزاري، شيوع طلاق است كه پس از آن پديده خودكشي و افسردگي زنان را در پي دارد.
همسر آزاري؛ اينجا، آنجا، همهجا
همسر آزاري منحصر به طبقه و قشر خاصي نيست و در همه طبقات و قشرهاي اجتماع به چشم ميخورد؛ در طبقات بالا، پائين ، باسواد، بيسواد ، در ميان خانوادههايي كه با يك نگاه ميتوان بحران و ويراني را در آنها مشاهده كرد و يا حتي در ميان خانوادههايي كه به ظاهر شرايط مطلوب و مناسبي دارند ولي در باطن زندگي خوبي ندارند. بر اساس گزارش سازمان ملل، از هر 3 زن در جهان، يك نفر در طول زندگي خود، قرباني خشونت و تبعيض شده و يا مورد تجاوز به عنف قرار مي گيرد.
در كشور ما بيشترين خشونت و همسر آزاري در مناطق روستايي ديده ميشود چون اين زنان معمولا به دليل ناآشنايي با حقوق خود به عنوان يك زن و يك انسان، براي حفظ كانون خانواده و يا ترس از بيآبرويي و انگشتنما شدن ، تمام آزار و اذيتها را تحمل ميكنند.
همسر آزاري مدرن
در سالهاي اخير نوع جديدي از آزار همسر در جامعه ما مد شده است. امروزه خانمهاي بسياري با تلاش و با استفاده از شرايط و امكانات سالم اجتماع، براي خود از نظر اجتماعي، شخصيتي، شغلي و مالي قلمرويي ساختهاند و خود در اين حيطه اداره بخشي از جامعه، سازمان، اقتصاد و غيره را برعهده دارند. اما همين زنان به ظاهر قدرتمند، در چهارچوب خانه، قرباني خشونت و آزار هستند.
در اين خانوادهها، مرد با ديدگاه سنتي، نميتواند بپذيرد كه زن در جايگاهي بالاتر از او و يا همتراز با او بايستد و زن نيز با طرز فكر مدرن و امروزي خود، خودش را برابر با مرد ميداند و از همين جاست كه همسر آزاري آغاز ميشود .
در اين خانوادهها، همسر بيشتر از نظر روحي و كلامي مورد آزار و اذيت قرارميگيرد . مرد پيوسته تلاش ميكند شخصيت همسر خود را تخريب كند تا به اين شكل اعتماد به نفس را از او سلب كرده و به اصطلاح او را خانهنشين كند. براي اين گروه از زنان درد و رنج اين نوع همسرآزاري كمتر از آزار و اذيت جسمي نيست.
زناني كه خودشان چراغ سبز نشان ميدهند
در مطالعهاي گسترده كه توسط مركز امور مشاركت زنان در 5 استان محروم كشور صورت گرفت، عمدهترين علت خشونت از نظر و ديد زنان، سلطهجويي و زورگويي همسر، دخالت اطرافيان و عصبي بودن شوهر عنوان شده است. به علاوه 65/5 درصد از زنان، وجود قهر و آشتي و خشونت را امري عادي پنداشته و قصد جدايي از همسر خود را نداشتهاند و اين خود نشان دهنده عدم آگاهي و اطلاع زنان از حقوق خود و نيز عدم احترام به خود است كه راه را براي آزارهاي پيدرپي همسرانشان باز ميكند.
فقر مالي و ناتواني مرد در اداره خانواده از دلايل ديگري است كه آرامش روحي و رواني خانواده را مختل كرده و در طي جر و بحثها و مجادلههاي بين اعضاء خانواده در نهايت ممكن است به آزارجسمي و بدني زن توسط مرد خانواده منتهي شود.
اعتياد به مواد مخدر و مشكلات روحي و رواني كه نياز به مشاوره با يك روانپزشك دارند ولي معمولا آنقدر پنهانند كه به حساب عصبانيت و پرخاشگري عادي گذاشته ميشوند، از موارد ديگري است كه به آزار زنان چه از نظر شكنجه بدني و چه از نظر تحقير روحي و رواني و اجتماعي ميانجامد. برخي قوانين حقوقي در كشور ما، در نهايت اين انرژي را كامل ميكند و به مردان اجازه ميدهد رها از قيد و بندهاي قانوني، به آزار همسرشان بپردازند و حتي به خاطر هراس از مجازات نيز، در پي اصلاح رفتار نادرست خود برنيايند.
جرمي بدون مجازات؟ كارشناسان حقوقي اعتقاد دارند در جامعه امروزي ما همسر آزاري دچار نوعي خلاء قانوني است و استناد به قوانين و مقررات عمومي در اين خصوص كافي نيست، چرا كه برخي قوانين ما عملا مرداني را كه همسرانشان را آزار ميدهند، به اين كار راغبتر ميكند .
هماكنون همسرآزاري در جامعه ما نوعي جرم بدون مجازات است كه همه آن را تقبيح ميكنند، ولي تاكنون كمتر مردي به اين جرم محاكمه و مجازات شده است .
واقعيت اين است كه در خصوص پديده همسر آزاري در كشور قانون خاصي وجود ندارد و عموما فقط به توصيههاي اخلاقي در قوانين پرداخته ميشود در حالي كه در بسياري از كشورها خشونت خانگي به عنوان جرم قلمداد ميشود و براي آن قوانين و مجازاتهاي خاصي در نظر گرفته شده است. در همه جاي دنيا، مكانهايي با عنوان خانههاي امن وجود دارد كه زنان قرباني خشونت به آن پناه ميبرند اما در كشور ما به دلايل متفاوت فرهنگي و اجتماعي، به اين امر چندان توجهي نميشود.
زنان بايد براي خود ارزش وشخصيت قائل شوند
در دنياي امروز زن و مرد بايد در كنار يكديگر زندگي را اداره كنند. به عنوان اولين قدم، زنان بايد براي خود ارزش و شخصيت قائل شوند و مهارتهاي درست زندگي و قدرت نه گفتن در برابر درخواستهاي غير اخلاقي و غير منطقي را بياموزند. برخي، زنان خود را به علت كوتاهي در وظايفشان سزاوار ضرب وشتم ميدانند ولي اين طرز تفكر از عدم اعتماد به نفس و احترام به خود منشا ميگيرد. زنان بايد بدانند كه در قدم اول از خودشان بايد شروع كنند به جاي اينكه تلاش كنند همسر خود را تغيير دهند.
تحقيقاتي درمورد خشونت عليه زنان : در تحقيق زمينهيابي كه در كشورهاي مختلف انجام گرفته، بين 20 تا 60درصد زنان اظهار كردهاند كه توسط والدينشان كتك زده شدهاند. در گزارش سال1993 رشد و توسعه جهان آمده است كه انواع اختلالات افسردگي و واردآوردن آسيب و خسارت به خود، به ترتيب پنجمين و ششمين عامل خسارت و بيماري به زنان بين 15 تا 44سال ميباشد. از جمله عواملي كه ميتواند زنان را در معرض خطر افسردگي قرار دهد، وضعيت اقتصادي- اجتماعي پايين، سوءاستفادههاي جنسي و جسمي، تمايلات مخالف با نقشهاي خانوادگي، توليدي و درآمدي آنها، نازايي، تنهايي و انزواي زنان بهخصوص زنان پا به سن گذاشته ميباشد. هر سال هزينههاي درماني و خسارات ناشي از خشونت خانگي، حداقل بين 3 تا 5 ميليارد دلار است.
تقريباً 79درصد از كودكان خشن، خود شاهد خشونت بين والدين بودهاند و جوانان مجرم خشن، احتمالاً 4برابر بيشتر از جوانان غيرمجرم در خانوادههايي رشد يافتند كه پدرانشان، مادرانشان را كتك ميزدند. سالانه 2ميليون زن در آمريكا كتك ميخورند، از هر 3 زن مراجعهكننده به اورژانس يك نفر و از هر 7نفر مراجعهكننده به پزشك عمومي، يك نفر دچار خشونت شده است.
در انگلستان سالانه 25هزار زن از شوهرانشان كتك ميخورند. به خاطر داشته باشيم كه انواع خشونت عليه زنان به دلايل خاص فرهنگي، تربيتي، اجتماعي، حقوقي و... به شكل پنهان باقي مانده و گزارش نميشود. ميتوان حدس زد كه آثار واقعي خشونت عليه زنان به مراتب بيشتر از اعداد و ارقام گزارششده است؛ اعداد و ارقام فوق مربوط به ساير كشورهاست.
اما نتايج در يك نظرسنجي در كشورمان با عنوان همسرآزاري، حاكي است كه 46درصد از پاسخگويان ادعا كردهاند كه توسط شوهرانشان مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند، 24درصد آزار روحي، 15درصد آزار روحي و جسمي، 5درصد آزار جسمي و 20درصد از زنان پاسخگو اظهار داشتند كه به ياد ندارند چند بار مورد آزار قرار گرفتهاند! 9درصد بيش از 10بار، 3 درصد بين 9 تا 10بار، 3 درصد بين 5 تا 6بار، 3 درصد بين 3 تا 5 بار، 2درصد بين يک تا 2بار را گزارش كردهاند.
9 درصد با ضربات دست، 9درصد با نيش زبان، كنايه و آزارهاي روحي، 3درصد با كمربند ، 1درصد با ناسزا، 70درصد هم به وسيلهاي كه با آن مورد اذيت و آزار قرار ميگيرند اشاره نكردند. 64درصد زنان پاسخگو در ميان نزديكانشان زناني را ميشناسند كه مورد آزار و اذيت شوهرانشان قرار ميگيرند.
39 درصد پاسخگويان عقيده دارند حمايت قانوني از زنان و برخورد جدي با متخلفان براي جلوگيري از اين اعمال موثر است. 30درصد آنها به آگاهي و شناخت نسبت به حقوق مردان و همسرانشان اشاره كردند. 27درصد به داشتن ايمان و اعتقادات مذهبي و 4درصد به ساير موارد اشاره كردند.
32 درصد از پاسخگويان معتقدند كه ايجاد طرز تفكر حقوق برابر زن و مرد و آموزش آنان توسط رسانههاي گروهي، بهترين راه ايجاد آگاهي در مردان نسبت به حقوق خود و همسرانشان ميباشد. 27درصد به تربيت صحيح خانوادگي، 20درصد به داشتن پشتوانه و حمايت قانوني، 5 درصد به آموزش در دوران تحصيل و مدرسه و 6درصد به بالابودن اعتقادات ديني اشاره كرده اند.
مجمع عمومي سازمان ملل متحدوريشه كني خشونت عليه زنان
مجمع عمومي سازمان ملل متحد در 17 دسامبر 1999، 25 نوامبر هر سال را بعنوان روزجهاني «ريشهكني خشونت عليه زنان» نامگذاري كرد. هدف از نامگذاري چنين روزي، جلب حمايت بيشتر دولت ها و سازمان هاي غير دولتي از زنان و افزايش آگاهي عمومي در اين خصوص مي باشد. امسال سازمان ملل در آستانهي روز جهاني "ريشهكني خشونت عليه زنان"، خواستار تلاش كشورها براي حمايت از حقوق زنان شد. اجراي برنامه هاي تبليغاتي 16 روزه براي مبارزه با خشونت عليه زنان با حمايت سازمان ملل در سراسر جهان، آغاز شود. صندوق جمعيت سازمان ملل همراه با ديگر سازمانها در سراسر جهان توجه بيشتري را به اينگونه موارد از نقض حقوق بشر معطوف خواهند كرد و توصيههايي را از جمله اصلاح قوانين و ايجاد مكانهاي امن براي دختران گريزان از ازدواجهاي اجباري، ارائه خواهند داد. خشونت عليه زنان موجب رنجي ناگفته ، آسيب به خانواده ها طي نسل ها و تحليل بردن جوامع مي شود. زنان را از تحقق توان بالقوه اشان باز مي داد، رشد اقتصادي را محدود و روند توسعه را کند مي کند. هنگامي که خشونت عليه زنان مطرح است، هيچ جامعه اي متمدن نيست.
بسياري از اين خشونت ها نشات گرفته از عقايد پوچ و باطلي است كه اكنون بصورت طرز فکري عادي و ريشه دار است كه بايستي تغيير كند. بيشتر امتهاى قديم معتقد بودند كه عبادت و عمل صالح زن در درگاه خداى تعالى پذيرفته نيست، در يونان قديم زن را پليد و دست پرورده شيطان مىدانستند، و روميان و بعضى از يونانيان معتقد بودند كه زن داراى نفس مجرد انسانى نيست. اما آخرين دين آسماني يعني دين مبين اسلام زن را آنطور كه هست و بر آن اساسى كه آفريده شده، به جهان معرفى كرد، اسلام عقائد و آرائى كه مردم در باره زن داشتند و رفتارى كه عملا با زن مىكردند را بى اعتبارنموده وخط بطلان برآن كشيد.
24نشانه خانواده خوشبخت:
طبيعي ترين شكل خانواده، اين است كه هيچ عاملي جز مرگ نتواند پيوند زناشويي را بگسلد و ميان زن و شوهر جدايي بيفكند. كوشش مصلحان جامعه - مخصوصاً پيامبران خدا - اين بوده است كه نظام خانواده، يك نظام مستحكم و پايدار باشد و هيچ عاملي نتواند اين كانون سعادت را متلاشي گرداند. به هر حال خانوادهي خوشبخت نشانههايي دارد كه ما دراينجا به چند نمونه ي آن اشاره ميكنيم. اميد است كه خانواده ي شما نيز برخوردار از اين نشانه ها باشد.
1- در بين اعضاي خانواده جمله " به من چه يا به تو چه " رد و بدل نميشود، چرا كه اعضا به گفتگو و مشورت منطقي اعتقاد دارند و احساس مسئوليت مي كنند.
2- افراد به يكديگر اعتماد دارند و از اين اعتماد سوء استفاده نميكنند و اعتماد را يكي از پايدارترين ويژگي ازدواج موفق و خانواده موفق ميدانند.
3 - تا جايي كه امكان دارد با هم هستند و در ميهمانيها يا كارهاي مربوط به خانواده تنها نميروند. همدلي، همكاري، همفكري، هماهنگي را بقاي خانواده خوشبخت مي دانند.
4- با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف، با گفتگو و مشورت به تفاهم ميرسند و سعي ميكنند اگر سوءتفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون اين كه كسي بفهمد حل كنند.
5 - به سليقه ها و عقايد يكديگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل ميكنند.
6 - نسبت به هم شرم مسموم ندارند يعني خواسته هاي طبيعي خودشان را بدون نگراني يا خشونت ابراز ميكنند.
7 - به حريم يكديگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمي روند.
8 - نگران سلامت روحي و جسمي يكديگر بوده و از هم مراقبت ميكنند. اگر چنانچه مشكلي به وجود آيد، سعي وافر در حل مشكل را دارند.
9- در بيشتر اوقات لحظات خوشي را كه با يكديگر بوده اند مرور مي كنند؛ دنبال خاطرات تلخ نيستند، دوست دارند هميشه در خوشي، شادي و نشاط زندگي كنند.
10 - براي فاميل ها و همسايههاي خود اهميت قائلاند و پذيراي فاميل يكديگر هستند.
11 - از امور مالي يكديگر خبر دارند و چيزي را از يكديگر پنهان نميكنند. صرفه جويي و پس انداز کردن جزء برنامه هاي اقتصادي خانواده هاي خوشبخت است.
12- براي رشد يكديگر تلاش كرده و زمينه پيشرفت خانواده را فراهم ميكنند.
13- افراد به هم افقي نگاه ميكنند نه عمودي. يعني هيچ كس خود را برتر از ديگري و در مقام قدرت نميبيند. ديكتاتوري، زور و قدرت طلبي حاكم نيست.
14- همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، اميد داشتن ميكنند و خودشان را در زندگي برنده ميدانند.
15- در كنار هم احساس امنيت و آرامش ميكنند نه ترس و اضطراب يا تنش و درگيري.
16- علاقه، عشق، محبت، صفا و يكدلي خود را هم در رفتار و هم در گفتار به يكديگر ابراز ميكنند.
17- از يكديگر انتظار بيجا و توقع نامناسب ندارند.
18 - اگر مشكلي پيش بيايد به راه حل فكر ميكنند و به دنبال مقصر و گناهكار نميگردند. دست به علتيابي و ريشهيابي آن مشكل ميزنند و راه حل منطقي ارائه ميدهند.
19- هريك از طرفين پيوسته به فكر خوشحال نمودن و راضي نگه داشتن يكديگر هستند.
20 - زن و شوهر به خاطر همديگر زندگي ميكنند: اول خود بعد ديگران. زندگي آنها به خاطر بچهها يا ترس از طلاق و حرف مردم نيست.
21 - زن و مرد ميتوانند هر روز به دنياي اختصاصي يكديگر نزديكتر شوند، كار به مسائل خصوصي و زندگي ديگران ندارند.
22 - با درخواست هاي يكديگر برخوردهاي مثبت و منطقي دارند.
23 - زن و مرد در كنار يكديگر هستند نه رو دررو و رقيب يكديگر، بلكه رفيق هم هستند و واكنش منفي از خود نشان نميدهند.
24 – خانوادههاي خوشبخت تلاش دارند كه بچههاي خوب و خوشبختي نيز به جامعه تحويل دهند.