مورخان، قدمت و عمر روابط عمومیها را به پیش از احداث ادارههای آن دانسته چنان که؛ ابنبطوطه؛!! سیاح سدههای پیش از این درباره روابط عمومی میگوید: که در عهد قدیم رئیس کمیته اطلاعرسانی را دو طبل زن و یک شیپورچی همراهی میکرده تا صبح به صبح فرمان حاکم را بخوانند و شب به شب واجب بوده بگویند: ای مردم آسوده بخوابید که از تصدق حکومت ما «شهر و بلدیه» در امن و امان است. ارزاق ارزان و رعایا در عین رضایتند و کوچهها و معابر تمیز و پاکیزهاند! یا پروفسور چارلز دیکچه؛!! در طبقهبندی خود روابط عمومی را روبروی روابط خصوصی طبقه کرده و در تعریف آن آورده: همان رابطه با عموم است.
لسانالطویل در رساله؛ معرفه العمومیه فی الروابطیه خود گوید: روابط عمومی ادارهای است که مدیران تازه منصوب؛ در بین اصحاب و اعوان خویش خوش چهرهترین و سلیسالبیانترین فرد که دارای آگاهی خوبی از مسایل دارد ضمنا با رسانهها آشنا بوده را برگزیده حکم به نامش زنند گرچه در میان این همه اصحاب کج و معوج والکن؛ یافتن چنین خوش لباس و جوان برازندهای بس سخت باشد.
سپس خمرهای روغن و دبهای شیره جهت چرب کردن سبیل و شیره مالیدن بر سر عموم بدو داده رهسپار روابط عمومی کنند گرچه او را شانس نباشد و فشاری سختتر از فشار قبر گرفتار گردد که هر روزه میان دو لنگه در مدیر و اصحاب رسانه سخت تحت فشار باشد و لب نگشاید به شکایت!
و اما از میان روابط عمومیها یکی دو تا علاوهتر از بقیه داریم از نوع (لاکچری المخلصین سوپر دولوکس انقلابی) هستند کت و شلوار و جریقه شیک و پیراهن بدون یقه پوشند که کس یقه و دامنشان را نگیرد! نیازی به رسانه خصوصا رادیو ندارند که خود استودیوی رادیو تلویزیون در دفتر دارند آنچه کس نفهمیده کاربرد تلفن همراهشان است و معلوم نیست که چه فایدهای جز ارتباطات خصوصی دارد چون وی هرگز جواب تماسها ندهد باید تلفن رئیسش را بگیری و بگویید گوشی را به سلطانالروابطیهتان دهید!
از صاحبنظری پرسیدند وقتی که روابط عمومی خود عکس گیرد و خود خبر نویسد و اصحاب خبر فقط کپی کنند چه نیازی به رسانه و خبرنگار است؟ صاحبنظر فکری کرد و گفت: برای خالی نبودن صندلی و حفظ زینتالمجالس باشند هم او پس از اندیشه بسیار گفت همانطورکه چندان نیازی به روابط عمومی نیست زیرا که پاسخگو نباشد پس چه نیازی است الا ارسال خبر؟
و باز خود جواب داد کو فرصت جواب دادن؟ زیرا عمر اصحاب روابط عمومی در هیات همراه و سفر میدانی یا زدن کلنگ و چیدن نوار یا نشستن در جلسه و نوشتن صورت جلسه گذرد لذا فرصت پاسخگویی نباشد الا به اجبار.
پس سلطانالآیینه از زباندراز آدرس و صحت منابع و نقل قول پرسید زباندراز سری خاراند و گفت: همه از کتاب مستطاب (صدراللسان الطویل) نقل گردیده است و ایستادن را جایز نشمرد و فرار را بر قرار ترجیح داد که سلطانالآیینه را سخت خشمگین دیدی!
زباندراز