زمان : 13 Khordad 1385 - 07:33
شناسه : 1786
بازدید : 2300
اراجيف من و توضيحي ديگر!!!!!!!!! اراجيف من و توضيحي ديگر!!!!!!!!!

اراجيف من و توضيحي ديگر!!!!!!!!!

رفتم دفتر پيشگامان و نوشته اي دادم با اين محتوي كه: خواهش مي كنم به من جايزه ندهيد!! دو دليل هم براي خودم داشتم. كم اهميت تر اينكه: پيشگامان كه به خاطر"اراجيف من" اينقدر زير فشار قرار گرفته، كمتر جايزه بده و دست كم از نظر مادي يه كم حال بياد! و مهمتر اينكه من كه به خاطر جنجال هايي كه برپا شد، صلاح ديدم وبلاگ رو حذف كنم ديگه حق ندارم براي وبلاگ حذف شده جايزه بگيرم. استقلال و آزادگي هميشگيم هم اينو اقتضا مي كرد، حتي اگه هيچي هم پيش نيومده بود.

به عنوان آخرين كلامي كه از "اراجيف گوي خزعبل نويس" مي شنويد دوتا مساله رو هم جواب بدم. يكي اين كه مي گن اصلا چرا شركت كردي و ديگري دروغ هايي كه درباره اهانت به شخصيت ها منتشر شده.

دوستان! "اراجيف من" چهارده ماه بود در دسترس تمام كاربران دنيا بود و من از اين بابت خوشحال بودم! حدودا يك ماهي هم در دسترس كساني بود كه از ليست وبلاگ هايي كه در جشنواره اسم نوشته بودند، مي اومدند اونجا و باز من از اين بابت هم چندان بدحال نبودم. اما اول شدن، اونم تو بخش سياسي اجتماعي، حساسيت برانگيزه و تمام پست ها بلكه پاراگرافها و حتي جمله هاي آدمو مي بره زير ذره بين. كما اينكه همينطور هم شد و جمعي در كمال جوانمردي و صداقت چند جمله از مطلبي دويست خطي كه سراسر تمجيد و احترام به استاد مطهري بود رو انتخاب كردند و بدون وجود مطالب قبل و بعدش، كردند تو بوق و كرنا. البته بوق و كرنا كه نميشه گفت. همين ني لبكايي كه دستشونه! و كم كم هم داشتند دامنه اين راست گويي رو بيشتر مي كردند ... با اين كه آرشيو خود وبلاگ حذف شده، قطعا اگر كساني بخوان صحت و سقم ادعاها رو دربيارن و كمي جستجو بلد باشن مي دونن چكار بايد بكنن! باري. ديدم موندن ديگه لطفي نداره و ترجيح دادم غائله ختم بشه و آخر ترمي هر روز درگير جواب دادن به اشكالات بي اساس نشم و زر ديگري نبره، سر من ببازم.

اين چند خط رو هم نوشتم كه اگه كسي خواست بدون سياسي كاري و با گوش باز بشنوه، چيزي براي شنيدن موجود باشه

يزدفردا

جهت وجود سايقه

اراجیف من

... خواندنی نیست. اما ...

 

 

در دلم بود كه بي دوســت نباشــم هرگـز

 

 

 

 

چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 

 

 

 

 

جشنواره وبلاگ نويس هاي يزدي و حواشي بعد ازآن، يكي از صميمي ترين دوستان مرا از من گرفت. اين دوست بسيار صميمي و سنگ صبور لحظات دلتنگي، همان "اراجيف من" بود. شده گاهي بخواهيد درد دلي را به دوستي بگوئيد و ترجيح بدهيد واسطه اي براي انتقال حرفتان به او وجود داشته باشد ودوست ديگري را مامور اين كار كنيد؟ اين دوست مجازي _ اراجيف من _ در واقع سيزده چهارده ماه بود كه چنين كاري برايم مي كرد و درد دل هايم را به دوستان حقيقي ام مي رساند. درد دلهايي كه گاه سياسي اجتماعي بودند، و اكثر وقتها كاملا شخصي.

 

 

 

 

وبلاگ "اراجيف من" مطلقا يك وبلاگ حرفه اي نبود. يك وبلاگ شخصي بود. مي گويم بود، چون ديگر نيست. مطالبي در آن ديده شده بود كه مي توانست دست آويز تخريب و اضرار شود و ترجيح دادم آن مطالب و اصلا كل وبلاگ ديگر ديده نشود. چون اعلام برگزيده گي در جشنواره٬ خصوصي بودن وبلاگ مرا به هم زده بود و اگر بنا مي شد مخاطبان آن بيشتر از آن بيست سي نفر قبلي كه همه از دوستان نزديك خودم هستند باشد، خودم هم صلاح نمي ديدم خيلي حرفها گفته و شنفته شود.

 

 

 

 

من درمطلبي كه بعد از جشنواره نوشتم، آورده بودم كه بسيار از اين انتخاب شگفت زده شدم و اصلا برايم محتمل نبود. وبلاگ خصوصي و درد دلهاي شخصي يك چيز است و وبلاگي كه براي مخاطب عام مي نويسد و به دنبال آنهاست چيز ديگر. "اراجيف من" پيش از این بوسيله كساني خوانده مي شد كه بســـياري از آنها به جاي درج نظــر در وبلاگ، پيام كوتاه تلفني (SMS) برايم مي فرستادند و نظراتشان را بيان مي كردند.  و از قضا همان ديروز، سه چهار نفر از همين دوستان مي گفتند حالا كه اينجا اينقدر شلوغ شده رهايش كن و گفتگوي صميمـي و بي مزاحم خودمان را جاي ديگري پي بگير. شك داشتم در اجابت اين خواسته ولي در حال حاضر در اجابت تقاضايشان مصمم هستم.

 

 

 

 

جايزه اي به خاطر برنده شدن نخواهم گرفت و اين وبلاگ هم با اين نشاني مطلبي غير از اين نخواهد داشت. يعني حتي از بهره معنوي آن برنده گي، كه اندك شهرتي باشد و ارجاع تعدادي از كاربران جديد هم مي گذرم.

 

 

 

 

اميدوارم آنها كه از داوري ها گله داشتند و نيز آنها كه بعضي مطالب آزرده شان كرده بود، ديگر راضي شده باشند.

 

 

 

 

خاتم بخــت "اراجـــيف من"  اي كاربران!

 

 

 

 

خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود

 

امروز(3/3/85) رفتم دفتر پيشگامان و نوشته اي دادم با اين محتوي كه: خواهش مي كنم به من جايزه ندهيد!! دو دليل هم براي خودم داشتم. كم اهميت تر اينكه: پيشگامان كه به خاطر"اراجيف من" اينقدر زير فشار قرار گرفته، كمتر جايزه بده و دست كم از نظر مادي  يه كم حال بياد! و مهمتر اينكه من كه به خاطر جنجال هايي كه برپا شد، صلاح ديدم وبلاگ رو حذف كنم ديگه حق ندارم براي وبلاگ حذف شده جايزه بگيرم. استقلال و آزادگي هميشگيم هم اينو اقتضا مي كرد، حتي اگه هيچي هم پيش نيومده بود.

 

 

 

 

به عنوان آخرين كلامي كه از "اراجيف گوي خزعبل نويس" مي شنويد دوتا مساله رو هم جواب بدم. يكي اين كه مي گن اصلا چرا شركت كردي و ديگري دروغ هايي كه درباره اهانت به شخصيت ها منتشر شده.

 

 

 

 

دوستان! "اراجيف من" چهارده ماه بود در دسترس تمام كاربران دنيا بود و من از اين بابت خوشحال بودم! حدودا يك ماهي هم در دسترس كساني بود كه از ليست وبلاگ هايي كه در جشنواره اسم نوشته بودند، مي اومدند اونجا و باز من از اين بابت هم  چندان بدحال نبودم. اما اول شدن، اونم تو بخش سياسي اجتماعي، حساسيت برانگيزه و تمام پست ها بلكه پاراگرافها و حتي جمله هاي آدمو مي بره زير ذره بين. كما اينكه همينطور هم شد و جمعي در كمال جوانمردي و صداقت چند جمله از مطلبي دويست خطي كه سراسر تمجيد و احترام به استاد مطهري  بود رو انتخاب كردند و بدون وجود مطالب قبل و بعدش، كردند تو بوق و كرنا. البته بوق و كرنا كه نميشه گفت. همين ني لبكايي كه دستشونه! و كم كم هم داشتند دامنه اين راست گويي رو بيشتر مي كردند ...  با اين كه آرشيو خود وبلاگ حذف شده، قطعا اگر كساني بخوان صحت و سقم ادعاها رو دربيارن و كمي جستجو بلد باشن مي دونن چكار بايد بكنن! باري. ديدم موندن ديگه لطفي نداره و ترجيح دادم غائله ختم بشه و آخر ترمي هر روز درگير جواب دادن به اشكالات بي اساس نشم و زر ديگري نبره، سر من ببازم.

 

 

 

 

اين چند خط رو هم نوشتم كه اگه كسي خواست بدون سياسي كاري و با گوش باز بشنوه، چيزي براي شنيدن موجود باشه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  يکشنبه سي و يکم ارديبهشت 1385ساعت 10:59  توسط اراجیف گوی خزعبل نویس  |  نظر شما؟

 

 

WebGozar.com | شمارنده فارسی برای وب سايت های ايرانی