زمان : 01 Khordad 1385 - 07:44
شناسه : 1705
بازدید : 1514
هيچ چيز زيباتر از تماشاي عدالت نيست هيچ چيز زيباتر از تماشاي عدالت نيست

هيچ چيز زيباتر از تماشاي عدالت نيست

برگزاري مرتب كلاسهاي آموزشي، ميزگرد، پخش فيلم مستند در مورد اينترنت و وبلاگ، اجراي زنده موسيقي، سخنراني فعالين عرصه فرهنگ استان و پذيرايي و دهها مورد ديگر، اين جشنواره را واقعا به يك جشن تبديل كرد. چيزي فراتر از تصور كه مشابه آن حتي در تهران و شهرهاي بزرگ هم ديده نمي شود.

 اگر جوايز اين جشنواره را بتوان جمع زد مو بر تن آدمي سيخ مي شود! 3 سفر حج عمره، بيش از 10 سكه بهار آزادي، نزديك به يك و نيم ميليون تومان بن كتاب! و بيش از 5 سال اينترنت (آ-دي-اس-ال) رايگان و...! اين حماسه تكرارناشدني را دوستاني رقم زدند كه همه دلشان به عشق يزد و يزدي ها مي تپيد، آنان كه شايد خاطرشان را براي ثبت خاطره اي شاد ياد ديگران، مكدر كردند و خستگي ها را به جان خريدند و... اما!
كاش مجبور نبودم اين اما را بگويم اما حرف را بايد زد. درد را بايد گفت!
داوري اين جشنواره را كساني بر عهده داشتند كه نام هركدام از آنها براي وبلاگستان ايراني شناخته شده است. افرادي كه وبلاگهايشان الگويي براي خيلي ها در زمينه وبلاگنويسي است. نيما اكبرپور ، مصطفي قوانلوقاجار و شهاب مباشري. دوستاني كه رنج سفر را به جان خريدند و خستگي و فشار انتخاب وبلاگهاي منتخب را بر دوش كشيدند. اميدواريم در شهر يزد به آنان خوش گذشته باشد و با خاطره اي نيكو به ديار خود بازگشته باشند. ولي كاش مي توانستم به خود بقبولانم كه داوري آنان در حد نامشان بوده است! كاش ميتوانستم بگويم انصاف را رعايت كرده اند! كاش اين حماسه اينگونه به پايان نمي رسيد.
بديهي است كه پس از برگزاري هر مسابقه اي، عده اندكي جوايز را درو ميكنند و سهم تعداد كثيري فقط سرخي ناشي از كف زدن هاست! هر كسي فكر ميكند بايد جايي در بين روي سن رفتگان داشته باشد و يا بايد نامش از بلندگوي سالن محل برگزاري جشنواره پخش شده باشد. اما گاهي آنقدر عدالت و انصاف مهجور مي ماند كه پس از پايان مسابقه فكر ميكني كه چه بهتر كه انتخاب نشده اي! در اين نقد كه بر اين جشنواره نگاشته مي شود نه قصد آن را دارم كه از ارزش و اعتبار وبلاگهاي منتخب بكاهم – چون ارزش هر وبلاگ به استقبال و پذيرش خوانندگان آن است – و نه مي خواهم خودم را شايسته قرار گرفتن در بين بهترين ها معرفي كنم – كه مشك آنست كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد. جايگاه داوران هم فراتر از آنهاست كه با نوشته هاي صادقانه و از سر درد يك وبلاگنويس كوچك از يزد خدشه دار گردد. آنچه كه هست جز عقيده اي شخصي نيست. عقيده اي كه به يك وجدان نيمه بيدار تكيه كرده است.
جشنواره وبلاگهاي يزدي فقط در 3 حوزه برگزار شد. علم و فناوري، سياسي- اجتماعي و در نهايت فرهنگ و هنر. شايد اولين ايراد بزرگ به اين دسته بندي مربوط باشد كه حتي هيات داوران را بر آن داشت تا در بيانيه خود از اينكه مجبور بوده اند وبلاگهاي ورزشي و سياسي را در يك ترازو بگذارند ابراز نارضايتي كنند. نميتوان گفت كه محدوديت جوايز موجب اين دسته بندي ناقص گرديده است چون به راحتي براي اين حجم جوايز ميتوان 5 يا 6 گروه را پيش بيني كرد. تعداد 157 وبلاگ هم آنقدر زياد نبوده كه بررسي و طبقه بندي آنها فشار مضاعفي بر داوران تحميل نمايد. پس چرا خشت اول نادرست نهاده شد؟
از آنجا كه بحث در مورد وبلاگهاي سياسي- اجتماعي و علم و فناوري را در تخصص خود نميدانم آنرا به اساتيد فن واگذار ميكنم. اما از آنجا كه اندك آشنايي با فرهنگ و هنر دارم به خود اجازه ميدهم تا سخن خود را بر اين بخش متمركز كنم. گرچه به واسطه نويسندگي در هفته نامه اي با موضوع علم و فناوري در سطح كشور، آنقدرها هم با اينگونه مسائل ناآشنا نيستم.
چيزي كه همگان را متعجب كرد در نظر گرفتن فاكتور انگليسي نويسي براي جشنواره وبلاگ نويسان يزدي بود! گويا داوران محترم عنوان اين جشنواره را فراموش كرده بودند. به جاي آنكه داوران با توجه به نظر مسئولين كشور و دغدغه همه وبلاگنويسان متعهد ايراني براي پاسداشت و نگهداري از ميراث گرانبهاي خط و زبان، رعايت اصول و قواعد فارسي و در درجه بالاتر نوشتن با گويش و لهجه زيباي يزدي را مدنظر قرار دهند، خط بطلان بر همه اين حقايق كشيدند. بي شك، ناقض بيانيه داوران در زمينه ارزش دادن به توليد محتواي غني فارسي، كسي جز خودشان نبود.
من به تازگي فهميدم براي آنكه وبلاگ خوبي داشته باشي بايد يك وبلاگ انگليسي مملو از لينك هاي درون متني داشته باشي! انديشه آنكه يك وبلاگ نويس كه وبلاگش را مجالي براي نوشته ها و درددل ها و خاطرات شخصي و شعرهايش يافته است چگونه ميتواند لينك درون متني داشته باشد مرا ول نميكند. شايد وبلاگ يك خبرنگار يا كسي كه تخصصي در زمينه علم و فناوري مينويسد بدون لينك دادن به منابع ديگر چندان قابل اعتنا نباشد اما گويا داوران محترم اين قانون را كه به نظر من ناشي از فضاي كاري و روزمره شان است به همه وبلاگها تسري داده اند. فكر كنيد كه من كتابي حاوي بهترين شعرهايم چاپ كنم و در ذيل يكي از شعرها بنويسم: "راستي! شعر صفحه 28 كتاب شعر آوار آفتاب سهراب سپهري هم خيلي زيباست!". كدام عقل سليم اين موضوع را قبول مي كند؟

داوران محترم! همه خبرنگار نيستند. همه منتقد مسائل اجتماعي و سياسي نيستند.

تخصص خيلي از ما وبلاگنويسان، در ثبت نوشته هايي است كه به قول سهراب فقط براي آنست كه دل تنهايي تان تازه شود!
قصد ندارم به طور خاص دست روي وبلاگي بگذارم اما وقتي ثبت دامنه اينترنتي و يا انتخاب قالب استاندارد نرم افزار MT كه بالطبع براي مرورگرهاي مختلف بهينه شده است فاكتور انتخاب بهترين مي شود نميتوانم خودم را قانع كنم

 كه وقتي براي عرض تبريك به اين وبلاگ مي روم با قسمت نظرات خوانندگان روبرو نشوم! باز هم متذكر مي شوم كه در اين ميان قصد نقد و بررسي وبلاگهاي منتخب را ندارم بلكه هر چه هست سخن از معيارهاست.

معيارهايي كه انتخاب مي شوند، معيارهايي كه در حرف، خودنمايي مي كنند و در نهايت معيارهايي كه واقعا به عمل در مي آيند.
آنچه موجب شد حاصل اين جشنواره به جاي آنكه يك روز جشن و شادي و تماشاي عدالت باشد، خستگي و دهها سوال بي جواب و چشمهاي به نتايج ماسيده گردد به همين موارد ختم نمي شود.

هر چه بوده تمام شده و بحث از خاطره اي كه هرگز فراموشم نمي شود چيزي را تغيير نمي دهد.

اما اميدوارم جشنواره هاي آينده به جاي آنكه جوايز و حواشي را پربار سازند به فكر غناي مطلب و سنجيدگي انتخابها باشند كه هيچ چيز زيباتر از تماشاي عدالت نيست.

محمد منشي زاده 

نويسنده وبلاگ دفترخاطرات

www.Daftarekhaterat.persianblog.com

يزدفردا