یزدفردا

با همين افكار ناهماهنگ تصميم گرفتن سري به كتابهاي گذشته بزنم و ويژگيهاي يك رئيس خوب را پيدا كنم تا تصميم بگيرم كه از شنيدن خبر اخير، چه احساسي بايد داشته باشم. يادم آمد كه مديران 5 وظيفه اصلي دارند: برنامه ريزي، سازماندهي ، بسيج منابع، كنترل و هدايت. اما خيلي سريع به خودم گفتم كه اينها وظايف درون سازماني يك مدير هستند و كمتر توسط ناظرين خارجي قابل تحليل هستند ضمن آنكه در مورد ساختارهاي ويژه و زمانداري مانند شوراي شهر، چنين الگويي مناسب به نظر نمي رسد.

بلافاصله يادم آمد كه به ما گفته شده بود مديران بايد سه نوع مهارت داشته باشند: مهارت فني، مهارت انساني و مهارت ادراكي. اما بازهم پذيرفتم كه اين مهارتها نيز اصولا در ارتباطات درون سازماني يك مجموعه موردنياز هستند و كمتر در تعاملات محيطي مديران، نمود پيدا مي كنند.

اما سومين رويكرد مديريتي كه به ذهنم رسيد، گره گشاي كار بود: نقشهاي مدير. در كتابها خوانده بوديم كه مدير بايد سه نقش اساسي را به خوبي ايفا نمايد: نقش تصميم گيري، نقش اطلاعاتي و نقش ارتباطي.

بدين ترتيب دانستم كه در مورد نهادي چون شوراي شهر، آنچه براي شهروندي مانند من مهمتر است اين موضوع خواهد بود هيات رئيسه جديد شورا بتوانند اين نقشهاي اطلاعاتي و ارتباطي خود را به خوبي و حداقل بهتر از گذشتگان ايفا نمايند.

 

تازه از كشف اين موضوع خوشحال شده بودم كه يادم افتاد براي ايفاي نقشهاي اطلاعاتي و ارتباطي مديران، دارا بودن دانش و توان بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات بسيار ضروري هستند. با خود فكر كردم "يعني هيات رئيسه جديد شوراي شهر يزد مي توانند بدون كمك ديگران ايميلشان را چك كنند؟ آيا اصلا ضرورتي به اين كار حس مي كنند؟ يا معتقدند هركس سوال، پيشنهاد يا درخواستي داشت بايد حضوري به آنها مراجعه كند؟ آيا خودشان سايت يا وبلاگ دارند؟ آيا فرصت دارند به سايتها و فضاهاي مجازي سر بزنند؟ آيا...."

هنوز به پاسخ اين سوالات نرسيده بودم كه موضوع ديگري ذهنم را مشغول كرد: پاسخگويي. مفهومي كه اصولا در فرهنگ مديريتي ما طرفداران زيادي ندارد و گاهي اصولا محلي از اعراب هم ندارد. از خودم پرسيدم چقدر احتمال دارد كه هيات رئيسه جديد شورا خود را متعهد بدانند كه سوالات، درخواستها و پيشنهادهاي موكلين خود را بدون پاسخ نگذارند. يادم آمد چندين باري كه در گذشته انتقادات و پيشنهادهاي خود را با برخي اعضاي شورا و هيات رئيسه قبلي شواري شهر يزد ايميل كرده بودم هيچ پاسخي دريافت نكرده بودم. نفهميده بودم از ديدن پيشنهاد من خوشحال شده بودن يا ناراحت يا متعجب يا....؟ البته هنوز هم نفهميده ام كه دليل بي توجهي هاي گذشته، ضعف فرهنگ پاسخگويي شورا بود يا ضعف دانش IT مسئولان شوراي شهر؟

 

با اين توضيحات و تفكرات، قضاوت با شماست كه آيا بايد از انتخاب هيات رئيسه جديد شوراي شهر يزد خوشحال شد يا ناراحت؟ تعجب كرد يا تفكر؟ عصباني شد يا نااميد؟ يا...

شايد هم اين مطالب نوعي يادآوري باشد براي:

·  مسئولان جديد شوراي شهر كه روش هاي گذشته را ادامه ندهند و رئيس بهتري باشند.

·  اعضاي شوراي شهر كه انتخابهاي آتي را آگاهانه تر و هوشمندانه تر انجام دهند.