در کتاب التوهم تالیف مورخ بنام آرادانی در معرفی آن صاحب هاله نور آورده است: آن صادق بیتوهم سرسلسه قوم پاکان، مولانا «اوس محمود احمدینژاد» موصوف به «معجزه هزاره سوم» رییس دولت پاکدستان و مراد فرقه پاک عقلان، مردی صادق و بیتوهم بود وی را در زمره پنج تن مخزنالاسرار دانستی که در پنججا اسرار ثبت کرده بودند روزی در جمع یاران اسرار میگفتی ناگهان طاقت حفظ اسرار نداشتی و راز ترور خود برملا کردی و چنان از آینده گفتی که گویا دیروز بوده و همگان آن را دیدهاند!!
وی گفت: زود باشد مرا ترور کنند و ترورکنندگان را میبینم که تسلیتگویان بر کشتنم مویه و عزاداری نمایند. مورخالدوله مینویسد: پس ماموران عسس خانه مخفیه هشدار دادند که چون عقلا و فقها تیر بر سر و عرفا بر قلب و دل زنند زیرا حرفهاشان از آنجا برخاستی و لازم است آنان را با کلاهخود و زره یا جلیقه ضدگلوله حراست نمایند اما مولایتان را شلوار ضدگلوله و بمب نیاز باشد یا فتقبندی زرهپوش بایستی که دشمن آنجا را هدف گیرد و اوسا محمود بلبل زبان را خاموش نماید.
نقل کردهاند: ابوالحکمه داوری دبیر رسایل دربارش نوشت: مبادا معجزه هزاره سوم را به قتل برسانند چون تا هزاره چهارم مادر دهر از زاییدن چون اویی نازا میشود. ابنالباطن و ساحرالکلام اسفندیار مازنی منسوب به مشاء از کشفیات خود گوید: او را با یک قیچی سر ببرند که لبه چپ آن به سفارش اصلاحیون و لبه راست آن را اصولیون ساخته باشند. وی خبر همی داد مولای ما را در بهار بردار کشند در حالیکه نیسان آبی آنجا استانیدهاند و باد او را ببرد و کس او را دیگر نبیند. زیرا آن دم خس و خاشاک وزیدن گرفته آید آنگونه که هیچ چشم و دوربینی نتواند چیزی را ثبت کند. والعهده علی الراوی.
کتب الحقیر محمدبن علی یزدی مسمّی بالطویل اللّسان سنه حاضر تم فی الیوم الجمعه قبل صلاه الظهر و ارسلها الی سلطانالآیینه لنشره فی جریده آیینه دارالعباد.
زباندراز