زمان : 02 Ordibehesht 1388 - 23:54
شناسه : 16454
بازدید : 9024
توضیحات استاد شایق  پیرامون حديثی از  نهج‌البلاغه  و سئوال مدیر مسئول آیینه یزد توضیحات استاد شایق پیرامون حديثی از نهج‌البلاغه و سئوال مدیر مسئول آیینه یزد
بسمه تعالي
با صلوات بر محمد و آل محمد به لحاظ اين كه اشكال اينجانب نسبت به ترجمة حديث نهج‌البلاغه در نامة گروهي از اصلاح‌طلبان و جوابي كه پس از آن داده شد براي عده‌اي از دوستان سؤالاتي مطرح شده است. لازم ديدم بحثي پيرامون اين ترجمه خدمت علاقه‌مندان ارائه نمايم سعي براين است كه از بكارگيري مصطلحات تخصصي اجتناب گردد تا مطلب براي همه قابل فهم باشد.
در نهج‌البلاغه آمده است كه وقتي اميرالمؤمنين به شهر انبار وارد شدند مردم انبار به استقبال حضرت آمده و عملي انجام دادند كه براي حضرت تعجب‌آور و موجب اعتراض آن گرامي شد عبارت اين است «فترجّلوا له واشتدّوا بين يديه» در ترجمه‌هاي نهج‌البلاغه آمده است كه مردم از مركب‌ها پياده شده و پيشاپيش حضرت شروع به دويدن نمودند.
در نامة اصلاح‌طلبان ترجمة [ترجّلوا] حذف شده و عبارت [واشتدّوا بين يديه] به [حركت مي‌كردند] ترجمه شده بود. به نظر مي‌رسيد امضاءكنندگان نامه سعي دارند با استفاده از يك دستاويز ديني كل جريان استقبال از رياست جمهور را زير سؤال ببرند و طبعاً استقبال‌هاي مهم ديگر هم زير سؤال مي‌رفت از جمله استقبال مردم يزد از رهبر معظم و استقبال ميليوني ملت ايران از امام خميني(ره) و حتي استقبال مردم يثرب از رسول گرامي اسلام خصوصاً در استقبال از رسول خدا(ص) كه جوانان يثرب سرودخوانان ناقة پيامبر(ص) را كشيده پيشاپيش حضرت حركت مي‌كردند و حضرت را با شور و حرارت به ميان شهر يثرب بردند.
با اين وصف اگر عده‌اي بخواهند با استفادة ناصحيح و تحريف‌آميز از بيانات معصومين كارخوبان و حتي خود معصومان را زير سؤال ببرند جاي سكوت نيست و  با توجه به اين كه اينجانب ممارستی در نهج البلاغه و حدیث و پاره ای دیگر از علوم اسلامی داشته ام بر خود لازم دیدم كه در اين رابطه توضيح دهم.
نكته اول اشكال به ترجمة نامة آقايان اصلاح‌طلب است اولاً حذف ترجمان عبارت فترجلوا آن هم در مقام احتجاج نوعي تحريف معنوي است و ثانياً معناي عبارت [اشتدوا بين يديه] همان طور كه در نامة بعدي آنها ذكر شده [پيشاپيش او دويدند] است در حالي كه در نامة اوّل حركت مي‌كردند آمده بود و اين ترجمه اشتباه بوده و نويسنده يا نويسندگان معترض به اشكال ما، به تفاوت دو ترجمه در دو نامه خود توجه نداشته‌اند كه همين تفاوت براي اثبات اشكال نامة اولشان كافي است.
اما اين كه چرا ترجمة [حركت مي‌كردند] از عبارت [اشتدوا بين يديه] اشتباه است جواب اين است كه حركت مي‌كردند ترجمة [تحركوا] يا [مشوا] به معناي راه مي‌رفتند است اگر بگويند در دويدن حركت هم وجود دارد ما جواب مي‌دهيم دويدن و حركت كردن در مصداق متحدند نه در مفهوم در حالي كه يك آگاه به لغت به دنبال تشخيص مفهوم كلمات و تمايز آنهاست والا مي‌شد در ترجمة [نامَ به معناي خوابيد] گفت چشم فروبست چه اين كه خوابيدن با چشم فروبستن همراه است يا در ترجمة [ذمَّ] به معناي [نكوهش كرد] گفت [سخن گفت] چون لازمة نكوهش كردن سخن گفتن است. در حالي كه سخن گفت ترجمة [تكلّمَ] است نه [ذَمَّ] و چشم فروبست ترجمة [غَضَّ البصر] است نه [نامَ] همين طور [حركت مي‌كردند] ترجمة [يمشون] است نه [اشتدوا].
اما علت اين كه اينجانب متذكر اشكال ترجمه شدم چون ثمره علمي و خصوصاً عملي مهمي دارد چون براساس آن ترجمه علاوه بر زير سؤال رفتن بسياري از بزرگان، علمي گناه و موجب خسران آخرت معرفي خواهد شد كه بداهتاً معلوم است موجب گناه نيست.
اما اين كه اينجانب به پايكوبي تفسير نمودم نه منافاتي با ترجمه‌هاي موجود دارد نه از روي ناآگاهي به ترجمه‌هاي موجود بود، بلكه اين تفسيري از عبارت بود و براي آن نيز دليل دارم.
بديهي است [اشتدوا بين يديه] به معناي [اسرعوا بين يديه] مي‌باشد لكن بحث اين است كه آيا اين دويدن يك دويدن عادي بوده يا نوع خاصي از دويدن كه مورد اعتراض حضرت با آن كلمات تند قرار گرفته؟ اين جا بحث تفسير عبارت مطرح است نه ترجمه و اگر كسي با دليل مدعي شد كه اين عمل دويدن به شكل مخصوصي بوده هيچ منافاتي با ترجمان اسرعوا ندارد و اين مطلب براي كسي كه با فن لغت و تفسير آشناست غريب نيست.
همان طور كه جناب آقاي سلطان‌زاده در مطلب خود اشاره نموده‌اند در كتاب منهاج البراعه في شرح نهج‌البلاغه تأليف آقاي سيدحبيب‌ا... خوئي به پايكوبي ترجمه شده همان كه در نامه اول بيان كردم و البته اين عبارت در ترجمه است و لازم است خواننده محترم بداند مترجم اين كتاب از علماء صاحب‌نظر و كسي است كه در نگارش و اتمام كتاب دخيل بوده زيرا قبل از اتمام كتاب مؤلف مزبور فوت نمود و وي با همان شيوه كتاب را تمام و ترجمه را نيز خود برآن افزود. و وي نيز دويدن مذكور در عبارت را در پرانتز به پايكوبي تفسير كرده است و اين منافاتي با ترجمة دويدن ندارد و از باب حمل مطلق بر مقيد بوده و مشهور است كه تنافي بين مطلق و مقيد تنافي ظاهري است.
نكته قابل ذكر اين كه جناب آقاي سلطان‌زاده با ارائه ترجمه‌هاي متعدد خواسته‌اند تنافي بين ترجمه‌هاي موجود با تفسير فوق را بيان دارند (و معلوم شد كه تنافي در كار نيست) و حجت قاطع را كتب لغت و ترجمه‌هاي متعدد ذكر نموده‌اند لكن بايد توجه داشته باشند كه عموم فقها و صاحب‌نظران حديث و تفسير قول لغويين را حجت نمي‌دانند چه رسد به نظر مترجمين كه برمبناي قول لغوي است خاصه وقتي با اختلافات فراوان و اشتباهات كثيره بين آنها مواجه مي‌شويم اين حقيقت روشن‌تر مي‌گرد. مثلاً آيت‌ا... معرفت در كتاب تاريخ قرآن ايرادهاي فراواني را بر ترجمة قرآن كريم توسط مرحوم الهي قمشه‌اي گرفته‌اند. با اين كه اين ترجمه مورد ستايش بزرگان زيادي از جمله مرحوم علامه طباطبايي(ره) واقع شده است و نيز در ترجمة نهج‌البلاغة آقاي محمددشتي كلمة [ضرّتان] در جملة [و هما بعدُ ضرتان] به معناي دو ضرر زننده ترجمه شده در حالي كه ضرتان به معناي دو همسر متعلق به يك شوهر است (هوو) و در عين حال ترجمة ايشان ارزشمند است و نيز استاد فرهيخته و دانشمند دكتر سيدجعفر شهيدي كراراً در ترجمان واژة [يابُنيّ] در نامة 31 كلمة [پسركم] را آورده‌اند كه همان معناي تصغير را دارد در حالي كه در زبان عرب وزن فُعَيْل صرفاً براي تصغير به كار نمي‌رود و گاهي براي تعظيم و گاهي براي تحقير و گاهي براي ترحّم نيز به كار مي‌رود و در اينجا براي ترحم است نه تصغير بنابراين معناي آن اين مي‌شود (اي فرزند دلبندم) يا عبارتي مشابه كه نشان ترحم پدر بر فرزند باشد (و گفته‌اند العصمة لاهلها!)
بنابراين كسي نمي‌تواند ما را با طناب لغويين و مترجمین حلق‌آويز نمايد. اما دلايل اينجانب براي تفسير فوق:
 
ـ قرائن خارجي
مي‌توان براي مواجهة حضرت با مردم انبار چند صورت فرض نمود:
1ـ اين كه حضرت ايستاده بودند و مردم مي‌دويدند
2ـ ا ينكه حضرت سريع حركت مي‌كردند و مردم نيز همراه حضرت مي‌دويدند.
3ـ اين كه حضرت عادي راه مي‌رفتند اما مردم مي‌دويدند.
صورت ديگري نمي‌توان براي اين موضوع فرض كرد. با دقت معلوم مي‌شود در هيچ صورت به خاطر دويدن عادي تقصيري متوجه مردم نيست زيرا صورت اول معقول نيست كه حضرت ايستاده باشند و مردم هم پيشاپيش وي بدوند. چه اينكه در اين حال بايد پشت به حضرت از وي دور شوند. صورت سوم نيز به همين اشكال برمي‌خورد و معنا ندارد كه بگوييم حضرت راه مي‌رفته (مثلاً با سرعت 5 كيلومتر) و مردم مي‌دويده‌اند (مثلاً با سرعت ده كيلومتر) بازهم نتيجه‌اش مثل صورت اول است با صورت دوم نيز قصوري متوجه مردم نمي‌شود زيرا اگر حضرت مثلاً سوار اسب تند حركت مي‌فرموده مردم چاره‌اي جز دويدن (براي عقب نيفتادن) نداشته‌اند بنابراين با هيچ فرضي نمي‌توان تقصيري متوجه مردم دانسته و عبارات تند عتاب‌آميز حضرت خطاب به مردم را توجيه نمود جز اين كه بگوييم اين دويدن يك دويدن خاصي بوده است و اگر كسي فرض ديگر قابل قبولي دارد ارائه نمايد.
اما اين كه جناب آقاي سلطان‌زاده سعي نموده‌اند طي مطالب خود اثبات كنند انبار از شهرهاي ايران بوده و سپس نتيجه بگيرند كه آنها عرب نبوده‌اند تا مثل عرب‌ها پايكوبي مخصوص (يزله) نمايند عرض مي‌كنم اين هم منافاتي ندارد زيرا تمام عراق در زمانهاي زيادي جزء كشور ايران بوده و مداين پايتخت ساساني نزديك بغداد واقع است و مردم آن منطقه يك زماني در مركز ايران زندگي مي‌كرده‌اند اما امروز همانجا مركز عراق است رسوم عرب‌ها را دارند واين امر در مورد مردم انبار هم صادق است و جالب اين است كه اين شيوه پايكوبي بيشتر در ميان مردم عراق امروز شايع است.
 
ـ قرائن لغوي
قرائني در عبارت نيز وجود دارد كه اين مدعا را اثبات مي‌كند. زيرا عبارت [ماهذا الذي صنعتموه] حاكي از تعجب حضرت در مواجهه با يك حركت جديد بوده و واژه صنعتموه مشعر بدان است خاصه اين كه استفهام  با [ما] استفهام از امري مبهم است و دويدن عادي امر مبهم نيست و نيز لحن تعجب‌آميز عبارت، تأكيد سوم براين حقيقت است زيرا دويدن عادي تعجب ندارد.
 
ـ قرائن فقهي
اگر بگوييم اين اسراع يك دويدن عادي بوده در شريعت اسلامي دويدن عادي در استقبال آن هم از حجت خدا گناهي ندارد بلكه مصداق [و من يعظّم شعائرالله فانها من تقوي القلوب] بوده ثواب هم دارد چه رسد به اين كه حضرت به خاطر آن با جمع مردم عتاب‌آميز حرف زده و آن عمل را موجب خسران آخرت و عذاب بداند از قرائن داخلي و خارجي عبارت معلوم مي‌شود كه اين عمل اولاً موجب مشقت معتنابه بوده كه حضرت فرموده [لتشقون علي انفسكم] در حالي كه دويدن عادي مشقت معتنابه ندارد و ثانياً باعث گناه بوده است و بديهي است دويدن عادي گناهي ندارد و ظاهراً علت حرمت و نهي اميرالمؤمنين اين بوده كه اين عمل سبك باعث نقصان در وجاهت عاملان بدان مي‌شده و در فقه اسلامي هر عمل (ولو مباح) كه باعث شكستن حرمت مؤمن گردد حرام است كه به آن عمل خلاف مروت مي‌گويند و به نظر اكثر فقهاء عمل منافي مروت قادح در عدالت مي‌باشد. از اين‌رو حضرت آن كلمات تند را به آنها فرموده است و بر آن عمل وعيد به عقاب اخروي فرموده. انصافاً كدام فقيهي فتوا داده يا مي‌دهد كه دويدن عادي در استقبال از يك حاكم عادل خاصه امام و حجت خدا موجب عقاب اخروي است؟! اگر اين طور باشد مردم تهران در سال 57 و مردم يزد در سال 86 يكي از بزرگترين گناهان را در استقبال از رهبر خود مرتكب شده‌اند چون در بسياري از جاها نه تنها دويدن بوده بلكه عده‌اي مصدوم و مجروح هم شده‌اند. لذا فرد مصرّ بر ترجمه رايج بايد يكي از دو مطلب را بپذيرد يا اين كه منكر صدور حديث شده در مقام احتجاج فقهي آن را به ديوار بي‌اعتنايي بچسباند (كه البته دأب فقها من جمله شيخ انصاري(ره) در برخورد با نهج‌البلاغه اين نبوده) در اين صورت موضوع نامه اول نيز منتفي خواهد شد زيرا اين حديث ارزش استناد فقهي براي استنباط احكام عمليه را نخواهد داشت و معارض نمي‌تواند با اين حديث يقة مستقبلين رئيس جمهور را بگيرد زيرا با آن نهي و حرمتي اثبات نمي‌شود و يا اينكه حديث را واجد اعتبار و حجيت در مقام استنباط فقهي بدانند در اين صورت با ترجمة رايج به ناچار بايد حكم به حرمت دويدن عادي در استقبال از رؤسا و امرا نمود حتي اگر امام زمان باشد آيا اين حرف نزد هيچ فقيه و حتي عامي پذيرفتني است؟!
تنها يك راه مي‌ماند و آن پذيرش همان تفسيري است كه از دويدن بيان كرديم. اگر كسي گفت ما تفسير شما را قبول نداريم و معتقديم دويدن عادي در مقابل امرا حتي اگر آن فرد امام زمان عصر خود باشد حرام و موجب عقاب اخروي است مي‌گوييم مانعي ندارد به عقيدة خود بماند اما بايد به دو نكته توجه نمايد:
1ـ با اين رد، اشكالي برما از جهت ترجمه وارد نمي‌شود.
2ـ با اين ردّ و حتي اثبات بطلان تفسير فوق مصحح اشكال ترجمة نامه اول اصلاح طلبان نخواهد بود زيرا هيچ عاقل (چه رسد به فقيه و عالم) حاضر نيست مدعي شود كه حركت كردن در مقابل امرا گناه دارد!
والحمدلله اولاً و آخراً
یزدفردا