زمان : 02 Ordibehesht 1388 - 19:28
شناسه : 16428
بازدید : 6668
 دوم اردیبهشت 59 سالروز اعلام انقلاب فرهنگي دوم اردیبهشت 59 سالروز اعلام انقلاب فرهنگي



سرویس مناسبت های یزدفردا "علی آبادی :پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در بهمن ١٣٥٧و بدنبال آن استقرار نظام جمهوري اسلامي بجاي نظام ستمشاهي پهلوي تغيير و تحول بنيادين در عرصه هاي گوناگون اجتماعي را ايجاب مي كرد چرا كه تحول در نظام از طريق تحول در بنيادها و ساختارها تحقق مي يابد.

با پيروزي انقلاب اسلامي، نياز به تحول عميق در فرهنگ هاي وارداتي در جامعه و خصوصا در نظام آموزشي و فرهنگي كشور احساس مي شد؛ چرا كه نظام آموزش كشور كه پايه فرهنگ جامعه مي باشد تحت سلطه استعمار پايه ريزي شده بود و تامين كننده نيازهاي اساسي جامعه اسلامي و مبتني بر فرهنگ اسلامي نبود. 
باپیروزی انقلاب دانشگاه‌ها بازگشایی شدند. اما عملاً دانشگاه محل فعالیت‌های سیاسی شده بود. گروه‌های مختلف دانشجویی با گرایش‌های مذهبی، مارکسیستی و غیره در دانشگاه‌ها فعال بودند و این گروه‌های دانشجویی هرکدام دفاتر و اتاق‌های دانشگاهی را تسخیر کرده بودند و در اختیار تشکل‌های دانشجویی وابسته به خود قرار داده بودند. در چنین شرایطی دانشگاه‌ها از کنترل خارج شده‌بود و به یکی از کانون‌های اصلی حضور مخالفان انقلاب اسلامی، در یک سال پس از انقلاب اسلامی بدل شده بودند از اينرو در ابتداي انقلاب گروه هاي مختلف وابسته به غرب و شرق دانشگاه را پايگاهي براي اشاعه عقايد انحرافي خود و نيز كانون مقابله با دانشجويان انقلابي و مسلمان قرار داده بودند و دانشگاه به صحنه زد و خورد و ضرب و شتم گروهك ها بدل شده بود.

نوزدهم فروردين سال 58 جنبش مسلمانان مبارز طي بيانيه يي شش ماده يي خواستار محو کامل آثار فرهنگ استبدادي و استعماري از اخلاقيات، رفتار فردي و مناسبات اجتماعي همگان شد. در همين حال سازمان دانشجويان پيشگام (شاخه دانشجويي چريک هاي فدايي) نيز در يک پيام به شوراهاي دانشگاهي دانشگاه را سنگر آزادي، دموکراسي و پيکار عليه بي عدالتي توصيف کردند و از نمايندگان شوراهاي دانشگاهي خواستند تا امکانات لازم براي فعاليت سياسي و علني دانشجويان را فراهم کنند. چند روز بعد دسته هايي با شعارهاي اسلامي از در شرقي دانشکده فني دانشگاه تهران وارد اين دانشکده شدند و با حالت اعتراضي به طرف ميزهاي فروش نشريات گروه هاي سياسي در سرسراي دانشکده شتافتند، در اين لحظه کلاس هاي درس که تازه شروع شده بود با فريادهاي اين گروه تعطيل شد و دانشجويان از کلاس هاي درس به سرسراي دانشکده ريختند و زدوخورد بين دانشجويان و گروه مهاجم آغاز شد. پيش از درگيري هاي دانشکده تهران، درگيري در دانشگاه مشهد، خسارت هاي مالي به بار آورده بود و حتي تعدادي از دانشجويان در اين هجوم مصدوم شده بودند. در پي اين حمله چپ گرايان (مارکسيست ها) فعال شده و يکي از آنها (سازمان جوانان دانشجويان دموکرات ايران) طي بيانيه يي اين حادثه را محکوم کرده و اعلام کرد «سازشکاران و مرتجعين که هر روز با شکلي نو ماهيت ضدانقلابي خود را در جريان هاي گوناگون به نمايش مي گذارند سعي در بازيافتن پايگاه ويران و از دست رفته خود دارند.» اشاره اين تشکل به شکل گيري و انسجام دانشجويان مسلمان و اعلام بيعت دانشجويان پيرو حزب توده با انقلاب اسلامي بود.

برکناري رئيس دانشگاه تربيت معلم تهران نيز از رخدادهاي مهم سال 58 بود. رئيس سابق اين دانشگاه در گفت وگويي با خبرگزاري پارس گفت؛ دانشجويان اظهار مي دارند رئيس دانشگاه در جهت و زمينه انسان سازي حرکت نمي کند و مشاراليه يک ليبراليست است.

در اين ميان به دنبال اشغال دفتر رئيس دانشگاه توسط گروهي از دانشجويان انجمن اسلامي، استادان اين دانشگاه به عنوان اعتراض به عمل دانشجويان از حضور در کلاس هاي درس خودداري مي کنند و عملاً دانشگاه تعطيل مي شود. رئيس دانشگاه نيز در مخالفت با اقدام دانشجويان انجمن اسلامي اعلام مي کند من توسط شورا انتخاب شده ام و توسط همين شورا بايد عزل شوم. (روزنامه جمهوري اسلامي، 18/12/58)

پس از اقدام دانشجويان، کارکنان اداري دانشگاه تربيت معلم تهران نيز درخصوص حوادث اين دانشگاه طي يک بيانيه با 200 امضا با رفراندوم دانشگاه براي انتخاب سرپرست جديد دانشگاه موافقت و اعلام کردند، عمل انقلابي دانشجويان مسلمان دانشگاه در برچيدن بساط ليبرال ها و سازشکاران که نمي توانند با انقلاب همگام شوند مورد تاييد است. (کيهان، 26/12/58) عصر همان روز رفراندوم برگزار شد و روزنامه کيهان از عدم قبول رياست دانشگاه از جانب سرپرست منتخب رفراندوم دانشگاه تربيت معلم تهران خبر داد.

اواخر سال 58 دانشجويان دانشکده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه ملي «در اعتراض به جو دانشگاه و وضعيت نظام آموزشي وقت» دانشگاه را ترک کردند و با تاسيس «دانشکده در هجرت» يا «دانشگاه انقلاب اسلامي» راه خود را از جريان عمومي آموزش دولتي آن روزگار جدا کردند.

دانشجويان دانشکده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه ملي اهداف هجرت خود را اينگونه بيان کردند؛ «تغيير نظام آموزشي، مبارزه پيگير و بي امان عليه نظام آموزشي طاغوتي، استقلال فرهنگي، حرکت در مسير خدمت به مستعضعفين.» (بيانيه دانشجويان دانشکده انقلاب اسلامي، 28/12/58) اين اقدام دانشجويان دانشکده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه ملي با حمايت انجمن هاي اسلامي برخي از دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي کشور روبه رو شد و از اين حرکت به عنوان جرقه يي براي انقلاب فرهنگي نام برده شد.

اقدامات انجام شده در دوران انقلاب فرهنگی بخشی از برنامهٔ مبارزه با فرهنگ هاي وارداتي در ایران محسوب می‌شد و یکی از اهداف عملی انقلاب فرهنگی ، وحدت حوزه  و دانشگاه بود.

 پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، امام  خمینی (ره)، رهبر انقلاب در پیام نوروزی خود، در فروردین ۵۹ بر تصفیهٔ دانشگاه‌ها تأکید کرد، صدور پيام نوروزي امام خميني (ره) در اول فروردين ١٣۵۹را بايد نقطه عطفي در تاريخ انقلاب فرهنگي دانست. ايشان در بند يازده اين پيام بر ضرورت ايجاد «انقلاب اساسي در دانشگاه‏ هاي سراسر كشور»، «تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب» و «تبديل دانشگاه به محيطي سالم براي تدوين علوم عالي اسلامي» تأكيد كردند.

چند روز بعد، رئیس وقت شهربانی در بخشنامه‌ای از مسؤولان دانشگاه‌ها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاه‌ها خودداری نمایند در پی صدورپیام امام خمینی(ره) تظاهراتی را در دانشگاه‌ها علیه تشکل‌های دانشجویی مخالف انقلاب به همراه داشت. اولین حرکت مهم در ۲۱ فروردین ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز انجام شد و با تصرف تمامی اتاق‌های تشکل‌های مزبور به پایان رسید وکمی قبل از پیام نوروزی روح الله خمینی، در ۸ اسفند ۱۳۵۸ مصطفی میرسلیم، معاون سرپرست وزارت کشور طی نامه‌ای از وزیر علوم درخواست کرد تا رؤسای دانشگاه‌ها «از اجازه دادن به گروه‌های سیاسی به هر عنوان برای برگزاری مراسم سخنرانی و تبلیغات سیاسی خودداری کنند.» البته بدیهی بود که وزیر علوم به تنهایی قادر به انجام چنین کاری در فضای آن زمان دانشگاه نبود.

در ۲۶ فروردین ۱۳۵۹، برنامه پرسش و پاسخ هاشمی رفسنجانی با دانشجویان دانشگاه تبریز به تشنج کشیده شد و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با اشغال ساختمان مرکزی دانشگاه، اعلام کردند تا زمانی که پاکسازی دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه به مرحله اجرا گذاشته نشود، ساختمان مرکزی را ترک نمی‌کنند.

در پی این حادثه، تعدادی از دانشگاه‌های دیگر کشور نیز به‌طرز مشابهی به تصرف گروه‌های دانشجویی درآمد. اما اوج تحولات در تهران در دانشگاه‌هایی چون علم و صنعت و تربیت معلم و نه دانشگاه‌های بزرگی چون دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف رخ داد.

 شوراي انقلاب به دنبال ملاقات با امام (ره)  در بيانيه ٢۹/١/۵۹ خود مقرر كرد كه دانشگاه بايد از حالت ستاد عملياتي گروه‏ هاي گوناگون خارج شود. در اين بيانيه، سه روز مهلت براي برچيده شدن دفاتر و تشكيلات گروه‏ ها در دانشگاه‏ ها تعيين و افزوده شده بود كه امتحانات دانشگاهي بايد تا ١٤ خرداد به پايان برسد و از ١۵ خرداد دانشگاه‏ ها تعطيل و هرگونه اقدام استخدامي و مانند آن در دانشگاه متوقف گشته و نظام آموزشي كشور براساس موازين انقلابي و اسلامي طرح ريزي شود.

در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیری‌های گسترده‌ای میان انجمن‌های اسلامی و دیگر گروه‌های سیاسی در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ داد و در تهران خشونت بارترین درگیری‌ها در دانشگاه تربیت معلم روی داد که اعضای انجمن اسلامی پس از ساعت‌ها درگیری موفق شدند به کمک نمازگزاران نماز جمعه دانشگاه را تحت کنترل خود درآورند.

وجود اين جو تنش و التهاب همچنان در دانشگاه ها بالا بود، به طوري که شوراي انقلاب طي اطلاعيه يي درخصوص وقايع دانشگاه ها اعلام کرد کساني که دلشان براي انقلاب اسلامي نمي تپد و درک ديگري از دانشگاه دارند با ايجاد بحران در امور دانشگاهي و تبديل آن به ستاد عمليات سياسي تفرقه آور مانع دگرگوني بنيادي دانشگاهي شده اند و باعث نارضايتي همه علاقه مندان به تعليمات عاليه متعهد گرديده اند. (کيهان، 30/1/59)

ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت نيز در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاري پارس درخصوص تغيير نظام آموزشي اظهار داشت؛ اصل قضيه که نظام آموزشي بايد تغيير کند مساله قابل ترديدي نيست. خود من سال ها در مورد آن فکر کرده ام و بررسي هايي انجام داده ام، اما اينکه اين موقع را بايد انتخاب کرد يک مساله ديگر است. (انقلاب اسلامي، 30/1/59) در پي بالا گرفتن فضاي تشنج در دانشگاه ها، بسياري از دانشگاه هاي کشور با اوج گرفتن درخواست انجام انقلاب فرهنگي در روز 29 فروردين سال 59 تصرف شد. اشغال دانشگاه مشهد و دانشگاه شيراز توسط برخي از دانشجويان و گروه هايي از مردم (اطلاعات، 30/1/59)، اشغال دانشکده علوم بانکي که با زدوخوردهاي فراوان و چندين مضروب صورت پذيرفت (جمهوري اسلامي، 30/1/59) و نيز زدوخوردهاي وسيع در دانشگاه تربيت معلم تهران از حوادث مهم زمينه ساز انقلاب فرهنگي بود. تحرکات و درگيري در موسسات مختلف آموزش عالي از جمله مدرسه عالي بيمه، مدرسه عالي متحدين (دانشکده دختران)، موسسه آموزش عالي تکنولوژي انقلاب، موسسه هنرهاي تزئيني، دانشکده پزشکي فيروزگر، مدرسه عالي کامپيوتر، تصرف مدرسه عالي اراک (اطلاعات، 31/1/59)، اشغال دانشکده کشاورزي زنجان (جمهوري اسلامي، 31/1/59)، تصرف دانشگاه کرمان (جمهوري اسلامي، 31/1/59) و حوادث دانشکده علوم اقتصادي و اجتماعي بابلسر شرايطي را فراهم آورد که منجر به صدور اعلاميه دوم شوراي انقلاب شد. دانشجويان و مردمي که دست به تصرف دانشگاه ها زده بودند خواستار «تصفيه و پاکسازي عناصر ناباب» در محيط آموزشي دانشگاه ها شدند.

امام خمینی در روز اول اردیبهشت 1369 طی  سخنرانی شدیداللحنی  در جمع دانشجويان عضو انجمن اسلامي و سازمان هاي دانشجويان مسلمان دانشگاه هاي سراسر كشور و گروهي از مردم تهرانفرمودند " که ما از محاصرهٔ اقتصادی و تجاوز نظامی نمی‌هراسیم. ما از دانشگاه‌های غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب است می‌هراسیم"

بيانات امام خميني (ره) در تاریخ 1/2/1359
بسم الله الرحمن الرحيم

ما مي‍گوييم دانشگاه بايد از بنيان تغيير بكند و اسلامي باشد
سلام بر شما ملت بزرگ ايران، سلام بر ملت مسلمان جهان، سلام بر دانشگاهيان و دانشجويان معظم كه سربازاني براي اسلامند. و من لازم است كه يك تذكر به شما بدهم كه بدانيد مقصود ما از اصلاح دانشگاه هاچيست. بعضي گمان كردند كه كساني كه اصلاح دانشگاه هارا مي خواهند و مي خواهند دانشگاه ها اسلامي باشد اين است كه گمان كردند كه – اين اشخاص توهم كردند كه – علوم دو قسم است، هر علمي دو قسم است، علم هندسه يكي اسلامي است، يكي غير اسلامي، علم فيزيك يكي اسلامي است يكي غير اسلامي، از اين جهت اعتراض كردند به اين كه علم، اسلامي و غير اسلامي ندارد و بعضي توهم كردند كه اينها قايلند به اين كه بايد دانشگاه ها اسلامي بشود يعني فقط علم فقه و تفسير و اصول در آن جا باشد يعني همان شأني كه در مدارس قديمه دارند بايد در دانشگاه ها هم همان تدريس بشود. اينها اشتباهاتي است كه بعضي مي كنند يا خودشان را به اشتباه مي اندازند. آن چه كه ما مي خواهيم بگوييم اين است كه دانشگاه هاي ما اشخاصي را كه تربيت مي كنند، تعليم مي كنند، اشخاصي هستند كه غربزده هستند، معلمين بسياري شان غربزده هستند و جوان هاي ما را غربزده بار مي‍آورند. ما مي گوييم كه دانشگاه ها ي ما يك دانشگاه هايي كه براي ملت ما مفيد باشد نيست، ما بيشتر از پنجاه سال است كه دانشگاه داريم با بودجه هاي هنگفت كمر شكن كه از دسترنج همين ملت حاصل مي شود و در اين پنجاه سال نتوانستيم در علومي كه در دانشگاه هاكسب مي شود خودكفا باشيم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهيم يك مريضي را معالجه كنيم، اطباي ما بعضي هايشان يا بسياري شان مي گويند بايد برود به انگلستان. پنجاه سال دانشگاه داشتيم و طبيبي كه بتواند كفايت از احتياج ملت بكند، به حسب اقرار خودشان نداريم. ما دانشگاه داشتيم و داريم و براي تمام شؤوني كه ملت زنده لازم دارد احتياج به غرب داريم. ما كه مي گوييم دانشگاه بايد از بنيان تغيير بكند و تغييرات بنيادي داشته باشد و اسلامي باشد نه اين است كه فقط علوم اسلامي را در آن جا تدريس كنند، نه اين كه علوم دو قسم اند، هر علمي دو قسم است يكي اسلامي و يكي غير اسلامي. ما مي گوييم كه در اين پنجاه سال يا بيشتر كه دانشگاه داريم، فراورده هاي دانشگاه را براي ما عرضه داريد. ما مي گوييم كه دانشگاه هاي ما مانع از ترقي فرزندان اين آب و خاك است. ما مي گوييم كه دانشگاه ما مبدل شده است به يك ميدان جنگ تبليغاتي. ما مي گوييم كه جوان هاي ما اگر علم هم پيدا كردند تربيت ندارند، مربّا به تربيت اسلامي نيستند. آنهايي كه تحصيل مي كنند براي اين است كه يك ورقه اي بدست بياورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نيست كه حسب احتياجات ملت، به حسب احتياجاتي كه كشور ما دارد دانشگاه به آن ترتيب رفتار كند و نگذارد اين نسل هاي بزرگ و اين جوانهاي بسيار عزيز به هدر بروند و قواي آنها به هدر برود قواي مار ا به هدر بردند يا به خدمت خارجي وادار كردند. معلمين مدارس ما، معلمين اسلامي به حسب نوع نيستند و تربيت در كنار تعليم نبوده است و لهذا آن چيزي كه از دانشگاه هاي ما بيرون آمده است، يك انسان متعهد يك شخصي كه براي مملكت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به اين نباشد كه منافع خودش را به دست بياورد، ما نداريم. ما كه مي گوييم بايد بنياداً – بايد – اينها تغيير بكند، مي خواهيم بگوييم كه دانشگاه هاي ما بايد در احتياجاتي كه ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب، معلميني كه در مدارس ما، اساتيدي كه در دانشگا ه هاي ما هستند بسياري از آنها در خدمت غربند، جوان هاي ما را شستشوي مغزي مي دهند، جوان هاي ما را تربيت فاسد مي كنند. ما نمي خواهيم بگوييم ما علوم جديده را نمي خواهيم، ما نمي خواهيم بگوييم دانشگاه هاي ما اخلاق اسلامي ندارند، دانشگاه ما تربيت اسلامي ندارد. اگر دانشگاه هاي ما تربيت اسلامي و اخلاق ا سلامي داشت، ميدان زد و خورد عقايدي كه مضر به حال اين مملكت است نمي شد. اگر اخلاق اسلامي در اين دانشگاه ها بود اين زد و خوردهايي كه براي ما بسيار سنگين است، تحقق پيدا نمي كرد. اينها براي اين است كه اسلام را نمي‍دانند و تربيت اسلامي ندارند. دانشگاه هابايد تغيير بنيادي كند و بايد از نو ساخته بشود كه جوانان ما را تربيت كنند به تربيت هاي اسلامي، اگر چنانچه تحصيل علم مي كنند، در كنار آن تربيت اسلامي باشد نه آن كه اينها را تربيت كنند به تربيت غربي، نه آن كه يك دسته به طرف غرب بكشانند جوان هاي ما را و يك دسته به طرف شرق ويك دسته با اشخاصي كه با ما جنگ دارند و بالفعل اشخاصي كه ما را مي خواهند در انحصار اقتصادي قرار بدهند يا براي ما ادعا مي كنند كه ما شما را، حصار اقتصادي مي كشيم دور شما، و دست و پا مي كنند در اين موارد، يك دسته از دانشگاهي هاي ما، از جوان هاي ما كمك به آنها نكنند. ما مي خواهيم كه اگر چنانچه ملت ايران در مقابل غرب ايستاد جوان ها ي دانشگاهي ما هم همه در مقابلشان بايستند نه اين كه وقتي اين جوان هايي كه به واسطه ساده لوحي خودشان، تربيت هاي باطل بعضي از معلمين را قبول كردند و حالا كه ما مي خواهيم يك دانشگاه مستقل درست كنيم و تغيير بنيادي بدهيم كه مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به كمونيسم نباشد، وابسته به ماركسيسم نباشد. اگر چنانچه ما بخواهيم اين طور كنيم، جبهه بندي مي كنند همين دليل بر اين است كه ما دانشگاه اسلامي و دانشگاهي كه تربيت كرده باشد جوانان ما را نداشتيم و نداريم . همين شاهد است بر اين كه جوان هاي ما تربيت صحيح نشدند و از آن طرف دنبال تحصيل نيستند، تمام عمرشان را صرف شعار مي كنند و صرف تبليغات سوء باطل، طرفداري از آمريكا، طرفداري از شوروي، ما مي خواهيم كه جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببينند ، احتياجات خودشان ببينند، شرقي نباشند، غربي نباشند . اينهايي كه راه افتادند در خيابان ها يا در خود دانشگاه هاو درگيري درست مي كنند و زحمت براي دولت و ملت ايجاد مي كنند، اينها اشخاصي هستند كه طرفدار غرب يا شرق اند و به عقيده من طرفدار غرب اند، طرفدار آمريكا هستند ما كه امروز با آمريكا در قبال هم ايستاديم، در قبال اين ابر قدرت ايستاديم و احتياج به اين داريم كه جوان هاي ما هم در قبال آنها بايستند، جوان هاي ما در مقابل خودشان مي‍ايستند و براي آمريكا كار مي كنند. ما مي‍خواهيم دانشگاه هارا طوري كنيم كه جوان هاي ما براي خودشان و براي ملتشان كار كنند. اين آقاياني كه اشكال مي كنند در اين معاني و كنار نشسته و اشكال مي كنند، اينها گمان مي كنند كه اعضاي شورا ي انقلاب نمي فهمند به اين كه معني اسلامي كردن اين نيست كه - دو تا - در همه علوم دو قسم داريم، يك قسم هندسه اسلامي داريم، يك قسم هندسه غير اسلامي. اشكال مي كنند، نمي دانند كه اعضاي شوراي ما كه بعضي از آنها دكتر هستند و بعضي از آنها مجتهد هستند، نمي فهمند اينها كه علوم اسلامي جايي دارد در مدارس قديمه هست و اين جا جاي علوم ديگر است؟ لكن بايد دانشگاه اسلامي بشود تا علومي كه در دانشگاه تحصيل مي شود در راه ملت و در راه تقويت ملت و با احتياج ملت همراه باشد. ما مي گوييم كه برنامه هايي كه در دانشگاه هاهست، منتهي مي كند جوانان ما را به اين كه طرف كمونيسم كشيده بشوند يا طرف غرب و نبايد اين طور باشد، ما مي گوييم كه جوانان ما را اين معلميني كه يا اساتيدي كه در دانشگاه هابودند بعضي از آنها كه هستند نمي گذارند تحصيل حسابي بكنند، آنها را متوقف مي كنند، مانع از پيشرفت آنها هست، در خدمت غرب هستند و مي خواهند ما در همه چيز محتاج به غرب باشيم.

معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند
معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم . عزيزان من! ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، ما از دخالت نظامي نمي ترسيم، آن چيزي كه ما را مي ترساند وابستگي فرهنگي است ، ما از دانشگاه استعماري مي ترسيم كه جوان هاي ما را آن طور تربيت كنند كه خدمت غرب بكنند، ما از دانشگاهي مي ترسيم كه آن طور جوان هاي ما را تربيت كنند كه خدمت به كمونيسم كنند. ما مي خواهيم كه دانشگاه ما مثل اشخاصي كه (بعضي از اين اشخاصي كه) اشكال به اين مساله كردند، نباشند. اينها نمي فهمند معناي استقلال و معناي اسلاميت دانشگاه را.

من آن چيزي را كه شوراي انقلاب و رئيس جمهور گفته اند راجع به تصفيه دانشگاه و راجع به اين كه بايد دانشگاه از اين جهاتي كه در آن هست بيرون برود تا مستقل بشود تا بتوانيم ما استقلالش را حفظ كنيم، پشتيباني مي كنم . من از تمام جوان ها، از تمام جوان ها خواستارم كه كارشكني نكنند و مقاومت نكنند و نگذارند كه اگر مقاومت كردند، ما تكليف آخر را برا ي ملت معين مي كنيم . از خداوند تعالي سعادت ملت اسلام را و سعادت جوان ها را خواستارم و اميدوارم كه همان طوري كه پيشنهاد شده است، دانشگاه ها را از همه ي عناصر تخليه كنند و از همه ي وابستگي ها تخليه كنند تا اين كه انشاءالله يك دانشگاه صحيح با اخلاقي اسلامي وفرهنگ اسلامي تحقق پيدا بكند.

والسلام عيلكم و رحمه الله و بركاته

در همان روز یعنی اول اردیبهشت که پایان مهلت شورای انقلاب بود، خشونت‌ها به ویژه در دانشگاه تهران به اوج رسید و پس از آن که به گزارش روزنامه کیهان، ۳۴۹ نفر زخمی و ۳ تن کشته شدند، دانشجویان پیشگام وابسته به سازمان منافقین به عنوان بزرگترین گروه مقاومت کننده، تخلیهٔ دفتر خود در دانشگاه تهران را پذیرفتند.تعدادی از دفاتر سیاسی احزاب در برخی از دانشگاه‌ها تعطیل شد و در بسیاری از دانشگاه‌های دیگر نیز بین نیروهای مختلف درگیری‌هایی پدید آمد ومردم به منظور مقابله با گروهك ها به راهپيمايي پرداختند و در روز 2/2/1359 در حاليكه منافقين به سلاح گرم و سرد مسلح بودند، مردم موفق به شكست آنها شدند و دانشگاهها را تصرف كردندو این رویداد، سرآغاز «انقلاب فرهنگی» محسوب می‌شود که تعطیلی دانشگاه‌ها به مدت بیشتر از دو سال تا 27/9/1361در پی داشت . 

پیش از شروع انقلاب فرهنگی در سیستم آموزش عالی ایران ۲۶ دانشگاه، ۵۰ دانشسرا و ۱۶۸ مؤسسهٔ دیگر آموزشی وجود داشت. در این مؤسسات آموزش عالی که بصورت دولتی و خصوصی اداره می‌شدند، در مجموع حدود ۱۸۰،۰۰۰ هزار دانشجو مشغول به تحصیل بودند 



وپس از تعطيل رسمي دانشگاه ها، امام خميني (ره) در ٢٣/۳/۵۹ فرماني را مبني بر تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي صادر نمودند.

 فرمان امام خميني(ره) درباره تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي
بسم اللَّه الرحمن الرحيم

مدتي است ضرورت انقلاب فرهنگي كه امري اسلامي است و خواست ملت مسلمان مي‏باشد، اعلام شده است و تاكنون اقدام مؤثر اساسي انجام نشده است و ملت اسلامي و خصوص دانشجويان با ايمان متعهد، نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئه ‏گران كه هم ‏اكنون گاه‏ گاه آثارش نمايان مي‏شود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خداي نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتي انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژيم فاسد كارفرمايان بي‏فرهنگ، اين مركز مهم اساسي را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند كه از دستاوردهاي دانشگاه‏ها بخوبي ظاهر مي‏شود كه جز معدودي متعهد و مؤمن كه عليرغم خواست دانشگاه‏ها در خدمت كشور و اسلام بودند، ديگران جز ضرر و زيان چيزي براي كشور ما بار نياوردند و ادامه اين فاجعه كه مع ‏الاسف خواسته بعضي گروه‏هاي وابسته به اجانب است، ضربه ‏اي مهلك به انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد و تسامح در اين امر حياتي، خيانت عظيم بر اسلام و كشور اسلامي است. براين اساس به حضرت آقايان محترم محمدجواد باهنر، مهدي رباني املشي، حسن حبيبي، عبدالكريم سروش، شمس آل احمد، جلال ‏الدين فارسي و علي شريعتمداري مسئوليت داده مي‏شود تا ستادي تشكيل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بين اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و دانشجويان متعهد با ايمان و ديگر قشرهاي تحصيل كرده، متعهد و مؤمن به جمهوري اسلامي دعوت نمايند تا شورايي تشكيل دهند و براي برنامه ‏ريزي رشته ‏هاي مختلف و خط مشي فرهنگي آينده دانشگاه‏ها، براساس فرهنگ اسلامي و انتخاب و آماده ‏سازي اساتيد شايسته، متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشي اسلامي اقدام نمايند. بديهي است براساس مطالب فوق دبيرستان‏ها و ديگر مراكز آموزشي كه در رژيم سابق با آموزش و پرورشي انحرافي و استعماري اداره مي‏شد، تحت رسيدگي دقيق قرار گيرد تا فرزندان عزيز م از آسيب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفيق آقايان را در اين امر مهم مسئلت مي‏نمايم و عظمت اسلام و كشورهاي اسلامي را خواهانم.

والسلام عليكم
روح‏ اللَّه موسوي خميني
23/9/1359
ستاد انقلاب فرهنگي طبق فرمان امام (ره) ملزم بود كه در برخورد با مسايل دانشگاهي فعاليت‏هاي خود را بر چند محور متمركز كند:

1ـ تربيت استاد و گزينش افراد شايسته براي تدريس در دانشگاه‏ ها

2ـ گزينش دانشجو

3ـ اسلامي كردن جو دانشگاه‏ ها و تغيير برنامه‏ هاي آموزشي دانشگاه‏ ها، به صورتي كه محصول كار آنها در خدمت مردم قرار گيرد.

بر اين اساس، ستاد از صاحبنظران مختلف دعوت به همكاري نمود و در اولين گام گروه‏ هاي برنامه‏ ريزي در رشته‏ هاي پزشكي، فني و مهندسي، علوم پايه كشاورزي، علوم انساني و هنر تشكيل شد. از آنجايي كه مديريت دانشگاه‏ ها در گذشته هماهنگ با فرهنگ اسلامي جامعه نبود، بايد تغييراتي در مديريت دانشگاه‏ ها به عمل مي آمد، سازمان دانشگاه‏ ها بايد دگرگون مي‏شد و مهمتر از همه، محيط دانشگاه‏ ها اسلامي مي‏شد. براي اين منظور، كميته‏ اي در ستاد با عنوان " كميته اسلامي كردن دانشگاه‏ ها " ، تشكيل شد.

با توجه به ناهماهنگي ضوابط و مقررات حاكم بر دانشگاه‏ ها با شرايط انقلابي جامعه، قسمت اعظم فعاليت‏هاي ستاد بر اسلامي كردن دانشگاه‏ ها و تعيين ضوابط و مقرراتي منطبق با موازين اسلامي متمركز شد.

امام درتاریخ  23/3/1360 مصادف با  اولین سالگرد تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي در ديدار با اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي  بياناتی به شرح زیر ایراد نمودند "

 بسم الله الرحمن الرحيم

دشمن هاي كشورهاي اسلامي مدت هاي طولاني سعي كردند بين دو قشر روحاني و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند.
من با اين كه در روز شنبه بناي صحبت نبوده است و نداشته ام لكن براي اين كه آقايان دانشگاهي هستند و دنبال مسايل دانشگاهي و انقلاب فرهنگي صحبت كردند من هم به سهم خودم چند كلمه اي عرض كنم. بالاتر چيزي كه دشمن هاي كشورهاي مستضعف و كشورهاي اسلامي از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند ، دانشگاه است براي اين كه آنها خوب مي دانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد يعني همه ي كشور د ر خدمت آنهاست . دانشگاه است كه اداره امور كشور را مي كند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مي كند و اگر چنانچه دانشگاه در اختياز چپاولگرهاي شرق و غرب باشد كشور در اختيار آنهاست . آن قدري كه دانشگاه هدف بوده است جاهاي ديگر نبوده اند. روحانيت هم پهلوي دانشگاه هست و آنها دانشگاهي ها را با آن تربيت شرقي و غربي وارد در صحنه مي خواستند بكنند و روحانيون را از باب اين كه از آن جهت كه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند مأيوس بودند، مي خواستند كه از صحنه خارج كنند. آنها دانشگاه نمي خواستند و دانشگاه هاي علوم قديمه هم نمي خواستند آنها سعي كردند كه اين دو قشر را و اين دانشگاه را كه تما م مقدرات كشور مي تواند در دست آنها باشد يكي را تربيت خارجي و شرقي و غربي بكنند و به صحنه بياورند و يكي ديگر را كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند آنها در آن رخنه كنند مي خواستند كه از صحنه خارج كنند . چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم د راختيار خودشان داشته باشند؟ يكي از كارهاي مهم، بدبين كردن دانشگاهي ها به روحانيت بود و بدبين كردن روحانيت بر دانشگاه . در طول اين مدت ها ي طولاني سعي كردند در اين كه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند بلكه اينها را با هم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مي‌رفتيم، اسم آخوند در آن جا مطابق با يك ماده ي مخدر بود، اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مي رفتيم دانشگاهي مطابق با بي ديني بود. اينها را به جان هم مي انداختند و از هم جدا مي كردند تا اين كه آن استفاده هايي كه بايد بكنند، بكنند . بي خود نيست كه در ظرف اين پنجاه سالي كه اينها روي كار بودند نگذاشتند يك دانشگاهي كه مربوط به خود كشور باشد يك دانشگاهي كه برا ي مصالح خود كشور تحصيل كند و براي مصالح خود كشور آدم و دانشمند بيرون بدهد، نمي گويم به طور كلي موفق شدند لكن آنها در صدد بودند كه به تدريج به طور كلي موفق بشوند كه هر چه از دانشگاه بيرون بيايد قبله ي او شرق يا غرب باشد . وقتي كه دانشگاه به اين صورت در آمد و روحاني هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.

آنهايي كه قبله شان شرق يا غرب است، مي خواهند دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند.
همانطور كه آنها انگشت روي دانشگاه مي گذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصي كه جبهه و وجهه شان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است دانشگاه را آن طور به دست بياورند و تربيت دانشگاهي ها را آن طور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بي خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقي يا غربي بدهند ، همانطور هم ما ها و اين انقلاب انگشت را روي همان نقطه ي حساس گذاشت. در رأس مسايل، انقلاب فرهنگي و دانشگاهي برنامه بود يعني همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مي خواستند عمل كنند، بعد از انقلاب هم آنهايي كه به كشور خودشان علاقه داشتند وبه اسلام علاقه داشتند آنها هم انگشت را روي همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگي را و انقلاب دانشگاهي را خواستند و شما ديديد كه از همان روز اول آنهايي كه قبله شان يا مسكو بود و يا آمريكا، آنها شروع به مخالفت كردند اين را يك عمل ارتجاعي حساب كردند آن وقت تهمت ها هم زدند كه «اينها مي خواهند اصلاً علمي توي كار نباشد و تخصص توي كار نباشد و لابد اينها مي خواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند» غافل از اين كه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاي ميليوني ايران اين حرف ها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مي دانند بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاي ميليوني ايران اين حرف ها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مي دانند كه شما وقتي مي گوييد «مرتجع» مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اين كه مترقي باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقي است و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستي كه آنها هم مترقي هستند. مقصود از مرتجعين؛ مسلمان ها و علاقه مندهاي به اسلام و علاقه مندي هاي به كشور بود و مقصود از مترقي ها آنها بودند كه مي خواستند و مي خواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهي جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند از آن روز اولي كه صحبت انقلاب دانشگاه پيش آمد
مخالفت ها شروع شد . اگر شما گروه هايي كه مخالفت كردند با اين مسايل و اشخاصي كه سينه مي زدند براي باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده كنيد، مي بينيد كه اينها همه پاي بيرق غرب يا شرق سينه مي زنند . شما توجه داشتيد و داريد كه از همان اول انقلاب قدم به قدم طوايفي و قلم هايي و زبان هايي بر ضد اين انقلاب به كار افتادند و هر قدمي كه انقلاب خواست براي اصلاح بردارد آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد همان هايي كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همان هايي كه قبله ي آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامي بشود تا اين كه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود يعني از كشور كوتاه بشود. آنهايي كه مي خواهند و مي خواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصي خودشان را در اين ا مر مي دانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را و شما اگر توجه كنيد كه چه گروه هايي مخالفت با اين امر كردند و باز هم مي كنند و باز هم اصرار دارند به اين كه دانشگاه به همان ترتيبي كه سابق بود باز بشود، مي فهميد روش اين اشخاص چه روشي است . ما از مسايلي كه در كشور طرح مي شود، اشخاصي كه آن مسايل را طرح مي كنند مي شناسيم. آنها كه با – دانشگاه – انقلاب دانشگاه مخالف بودند، با اسم اين كه دانشگاه را مي خواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمي خواهند كه دانشگاه در كار باشد» مشغول به تبليغات شدند.

يك دسته از آنها همان ها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه به طوري كه گفته مي شود ايجاد كرده بودند و يك دسته از آن غربزده هايي كه به خيال خودشان اسلامي شدن دانشگاه و اسلامي شدن جوان هاي ما و اسلامي شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به ارتجاع كردند. مرتجعين يعني آنهايي كه نمي خواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است به اصطلاح آنها و نمي خواهند طرف غرب بروند، كه آنها هم طرف شرق و غرب، هر دو را بهتر مي دانستند از اسلام . آنها مي خواهند اسلام نباشد هر چه مي‍خواهد باشد، آنها مي خواهند كه تربيت هاي اسلامي در دانشگاه هانباشد ديگر هر چه باشد مانعي ندارد، آنها مي خواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد براي اين كه اين ارتباط موجب اسلامي شدن دانشگاه مي شود و اين ارتباط اسباب اين مي ‍شود كه آن بدبيني هايي كه در طول مدت هاي زياد بين دانشگاه و طلاب علوم ديني حاصل شده بود از بين برود. وقتي اين بدبيني ها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول فعاليت شدند، دست اينهايي كه قبله شان شرق يا غرب است كوتا ه مي شود. و لهذا با تمام قوا كوشش مي‍كنند و مي كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند، وقتي اين دو قشر از هم جدا شد و بدبين شدند به هم آنها كارهاي خودشان را هر طوري كه مي خواهند انجام بدهند. الان هم دست برنداشته اند از اين مطالبي كه مقصود اصلي آنهاست، الان هم آن قشري كه مي خواهد بدون اين كه يك تربيت صحيحي در دانشگاه بشود، دانشگاه به هر طوري كه هست باز بشود و هر طوري كه مي خواهد باشد، همان مسايل سابق پيش بيايد، آنها مردمي هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باخته اند و ملت خودشان را مي خواهند يا فداي بلوك شرقي بكنند يا فداي بلوك غربي.

استقلال يك كشور بستگي به نوع تربيت دانشگاهي دارد
و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشه ها و جوان هاي عزيز دانشگاهي ما، اينها توجه داشته باشند به اين مسايل، كه از دانشگاه است كه مي شود يك ملتي اصلاح بشود و از دانشگاه است كه مي تواند يك ملتي به تباهي كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهي است كه جوان هاي ما را يا طرف غرب مي كشد يا طرف شرق مي كشد و آنها را از خودشان تهي مي كند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق مي كند ، تا اين كه غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاي ديگري را از ما بگيرند و به جاي آن يك مغز شرقي يا يك مغز غربي بنشانند و ملت ما را به تباهي بكشند . لكن بحمدالله ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين اموري كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمي‍دهد و ملت ما توجه پيدا كرده است به اين كه از دانشگاه است كه مي‍تواند يك كشوري كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مي‍تواند يك كشوري كشور وابسته باشد.

البته بايد آقايان دانشجويان و علماي دانشمند دست به دست هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاه‍ها را به طريقه اسلامي، به طريقه ملي، دانشگاهي كه مال خود ملت باشد، دانشگاهي كه مال خود ملت اسلامي باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصي كه مي خواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند اينها را كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامي به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاه ملي براي ملت باشد نه اين كه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاه هارا ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهي باشد كه اشخاصي كه از او بيرون مي آيند يا قبله شان شرق باشد يا قبله شان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود لكن با آن وضعي كه بايد با آن تربيت هاي اسلامي و ملي و انساني باشد و اين طور نباشد كه ما فقط مي خواهيم باز باشد. باز بود و پنجاه سال هم باز بود، چه اشخاصي را بيرون داد؟ همان اشخاصي را كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند، نه ملت را به طرف شرق بكشد و نه ملت را به طرف غرب بكشد، يك ملتي مستقل با فكر مستقل، كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مي شود. يك دانشگاهي كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طوري بار بياورند كه نه قبله آنها مسكو باشد ونه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها كعبه باشد و توجه آنها به خداي تبارك و تعالي باشد و اسلام را در آغوش بگيرند كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام و اسلام براي علم آن قدر اجر قايل است كه شايد ديگر مسالك آن طور نباشند. اسلام دانشمندها را آن قدر ارج مي گذارد كه شايد ساير مسالك آن طور نباشد. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آن طوري كه ما را به تباهي بكشد، نه دانشمندان آن طوري كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاي مستقل، در مغزهايي كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايي كه به اسلام فكر مي كنند بار بياورد و اين استقلال است كه مي تواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور منوط به استقلال همين دانشگاه هاو فيضيه هاست . دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامي و غير فيضيه اسلامي، اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامي و غير فيضيه اسلامي، اميد خودشان را از ديگران ببرند و اعتناي به اين نكنند كه مثلاً دانشگاهي با آخوند چرا با هم پيوند مي كنند. آنها از سايه آخوند هم مي ترسند، آنها برنامه شان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند، در سال هاي طولاني بناي آنها اين بود كه اين دو قشر را كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر را از هم جدا كنند كه با هم دشمن كنند و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر با هم دشمن بودند تا اين انقلاب اسلامي پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد و دعوت اسلام پيوند همه قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه است و تا اين دو قشر با هم پيوند داشته باشند استقلال كشور شما محفوظ مي‍ماند. هم دانشگاه چشم هاي خودش را باز كند و هم فيضيه، بدانيد شما كه باز دست هايي در كار است كه شما ها را از هم جدا كنند. آنهايي كه استعمارگرند، آنهايي كه تابع استعمارگران هستند، آنهايي كه قبله شان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر از هم جدا باشند. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوي كه سرسپردگي خودش را به دولت هاي خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايي افكندند و اينها را با هم دشمن كردند و ديگران و مخالفين با اين ملت از آب گل آلود ماهي گرفتند، ثروت هاي شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمد رضا به باد فنا دادند و نتيجه، دشمني دانشگاه و فيضيه شد و دشمني دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مي كند، اگر خداي ناخواسته اعاده بشود، بيمه مي كند مصلحت هاي ابر قدرت ها را عزيزان دانشگاهي من! و عزيزان فيضيه من! آگاه باشيد كه دشمن ها در صددند بين شماها تفرقه بيندازند و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود كشور شما استقلال خودش را بيمه مي‍كند.

آن قلم ها و زبان هايي كه كوشش مي كنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را كه وحدت دانشگاه و فيضيه است از دست ندهيد و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد، دست شما از طرف شرق و غرب به سوي خودتان برگردد و شرّ شرق و غرب از كشور ما به سوي خودشان برگردد. خداي تبارك و تعالي يار وپشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار و پشتيبان همه ي ملت.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

اولین  ترميم عمده ستاد انقلاب فرهنگي توسط حضرت امام

در شهريور ماه سال 62 با توجه به نظر امام (ره) مبني بر لزوم ترميم و تقويت ستاد و مخصوصاً حضور مسئولين اجرايي در آن، به دنبال نامه رئيس جمهور وقت (حضرت آيت الله خامنه ‏اي)، امام امت در تاريخ 8/6/62 طي نامه‏ اي به پيشنهاد رئيس جمهور مبني بر ترميم و تكميل ستاد انقلاب فرهنگي پاسخ دادند و از اين تاريخ ستاد با تركيب ذيل به فعاليت خود ادامه داد: نخست وزير، وزراي فرهنگ و آموزش عالي و فرهنگ و ارشاد اسلامي، دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهي و آقايان علي شريعتمداري، احمد احمدي، عبدالكريم سروش و مصطفي معين.

مکاتبات صورت گرفته بدین شرح می باشد :

پاسخ امام خميني (ره) به پيشنهاد رييس جمهور مبني برترميم و تكميل ستاد انقلاب فرهنگي 8/6/1362

محضر مبارك رهبر عظيم الشأن انقلاب حضرت مستطاب آيت الله العظمي امام خميني مدظله العالي

با نزديك شدن زمان بازگشايي دانشگاه هاو با توجه به اهتمامي كه آن حضرت همواره نسبت به دانشگاه و دانشگاهيان ابراز فرموده ‍ايد لزوم تحرك مضاعف براي آمادگي هر چه بيشتر دانشگاه جهت پذيرش دانشجويان احساس مي‍شود، با تقدير و احترام نسبت به كليه تلاشهايي كه از سوي اعضاي محترم ستاد انقلاب فرهنگي و همه استادان و محققان و دانشجويان دست اندركار امور دانشگاهي مخلصانه مبذول گرديده است، ترميم و تكميل ستاد انقلاب فرهنگي استدعا و تركيب جديد آن به ترتيب زير پيشنهاد مي‍گردد:

نخست وزير محترم
وزير فرهنگ و آموزش عالي
وزير ارشاد اسلامي
آقاي دكتر [علي] شريعتمداري
آقاي دكتر [احمد] احمدي
آقاي دكتر [عبدالكريم] سروش
آقاي دكتر [مصطفي] معين
و دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهي
اميدوار است با توجه ويژه ي امام بزرگوار بازگشايي دانشگاه با حركتي اسلامي و با توفيق الهي قرين باشد.

سيد علي خامنه اي
رئيس جمهور اسلامي ايران 7/6/1362

باسمه تعالي

با تشكر از زحمات اعضاي محترم ستاد انقلاب فرهنگي و تمام كساني كه براي اسلامي و انساني بودن دروس و محيط دانشگاه هازحمت كشيده اند اميد است با ترميم ستاد محترم و كوشش دانشجويان عزيز و متعهد و هماهنگي اساتيد محترم و تلاش تمامي دست اندركاران مؤمن و پشتيباني ملت معظم، اين پايگاه اسلامي – ملي كه سرنوشت كشور در آتيه دور و نزديك به آن بستگي دارد با استقلال و شايستگي به خدمت خود ادامه دهد و امروز كه كشور از استقلال شايسته برخوردار است، قيد و بند غرب و شرق و غربزدگان و شرقزدگان از كشور و دانشگاه گسسته شده است، جوانان عزيز دانشگاهي هر چه بيشتر در كسب علوم و فنون در اعتلاي كشور معظم خود كوشش نمايند و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگيري كنند و نگذارند محيط مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب گردد و اگر انحراف و گرايشي به شرق و غرب خداي نخواسته از اساتيد يا دانشجويان مشاهده كردند به ستاد انقلاب فرهنگي اطلاع دهند و در رفع آن با ستاد همراهي لازم را بنمايند.

از خداوند تعالي توفيق همگان را براي ادامة استقلال و اعتلاي ميهن اسلامي خواستار است.

روح الله الموسوي الخميني 8/6/1362

بيانات امام خميني(ره) در ديدار با نخست وزير و اعضاي جديد ستاد انقلاب فرهنگي 12/7/1362
بسم الله الرحمن الرحيم

بنابراين شد تا به جاي آقاياني كه به عللي غايب بودند و در ستاد شركت نمي‍كردند، افراد جديد منصوب گردد. تمام آقاياني كه امروز در دراين ستاد هستند نمانيدگان من در ستاد مي‍باشند و هيچ فرقي بين اين آقايان و اعضاي قديم نيست، اما قضيه دانشگاه از اهم امور است، همان طوري كه براي دشمنان ما و براي آنها كه مي خواهند افكار جوانان ما را منحرف كنند هم مهم است، چون دانشگاه مركز همه چيز است، حتي تشكيل دولت. و بايد اين مسأله را دنبال كنيم كه دانشگاه اسلامي شود تا براي كشور ما مفيد گردد و بايد سعي شود كه تا دانشگاه به يكي از دو قدرت گرايش پيدا نكند و اين به صرف وقت و نظارت كامل احتياج دارد و بايد توجه داشت تا بعد از بازگشايي، مبادا افراد منحرف با تزريق مسايل انحرافي افكار جوانان ما را فاسد بكنند، و براي نظارت بر اين موضوع احتياج به افراد بسياري است.

اميدوارم دانشگاهي داشته باشيم كه به درد ملت بخورد و براي تحقق اين امر لازم است از افراد متخصص متعهد و در صورت كمبود، از متخصصين غير مخالف با جمهوري اسلامي استفاده نماييد. ان شاء الله با قدرت هر چه تمامتر در اين امر فعاليت كنيد و به پيش برويد تا به مقاصد الهي برسيم. والسلام

دومين ترميم عمده ستاد انقلاب فرهنگي توسط حضرت امام
با بازگشايي دانشگاه ها و توسعه مراكز آموزشي و گستردگي فعاليت ستاد انقلاب فرهنگي ضرورت تقويت اين نهاد بيش از پيش احساس شد بطوريكه در 19 آذر 1363 دومين ترميم عمده ستاد انقلاب فرهنگي توسط حضرت امام خميني (ره) انجام گرفت و به اين ترتيب شوراي عالي انقلاب فرهنگي با تركيبي جديد تشكيل شد. در بخشي از اين فرمان آمده است:

«خروج از فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامي، ملي و انقلاب فرهنگي در تمام زمينه ها در سطح كشور آن چنان محتاج تلاش و كوشش است كه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشه دار غرب مبارزه كرد. اينك با تشكر از زحمات ستاد انقلاب فرهنگي براي هر چه بارورتر شدن انقلاب در سطح كشور، تقويت اين نهاد را لازم ديدم بدين جهت علاوه بر كليه افراد ستاد انقلاب فرهنگي و رؤساي محترم سه قوه، حجج اسلام آقاي خامنه ‏اي، آقاي اردبيلي و آقاي رفسنجاني و همچنين جناب حجه الاسلام آقاي مهدوي كني و آقايان سيدكاظم اكرمي وزير آموزش و پرورش و رضا داوري و نصرالله پورجوادي و محمدرضا هاشمي را به آنان اضافه نمودم».

فرمان امام خميني (ره) درباره ي تشكيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي 19/9/1363
بسم الله الرحمن الرحيم

اكنون كه با تأييدات خداوند متعال و عنايت و دعاي حضرت بقيه الله روحي لمقدمه الفداء دانشگاه هاو مدارس عالي كشور كار خود را در سطح وسيعي شروع كرده‍اند و حركت سازندگي با تمام ابعادش در كشور اسلامي رو به گسترش است و مغزهاي متعهد و متخصص به فعاليت هاي پرارج خود ادامه مي‍دهند. با اخراج كارشناسان خائن اجنبي و فرار كارشناسان غرب و شرق زده كه كشور را وابسته به خارج در تمام ابعاد نموده بودند، نياز مبرم به متخصصان متعهد و اسلام شناسان متخصص و مغزهاي متفكر وطن خواه و نيروهاي فعال و ماهر و اساتيد و مربيان و معلمان معتقد به اسلام و استقلال كشور درتمام كشور محسوس و در علوم دانشگاهي و فرهنگ مترقي محسوس تر مي‍باشد و ضرورت توسعه و اصلاح مراكز آموزشي انقلاب فرهنگي به معناي واقعي هر روز روشن تر مي‍گردد.

و بحمدالله ستاد انقلاب فرهنگي، در مدت كوتاهي كه از عمرش گذشته خدمت هاي ارزنده و گام‍هاي مفيد و مؤثري در اين امر حياتي برداشته و مورد تقدير و تشكر است. ولي خروج از فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامي – ملي و انقلاب فرهنگي در تمام زمينه ها در سطح كشور آن چنان محتاج تلاش و كوشش است كه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشه دار غرب مبارزه كرد. و ما مي‍دانيم كه اگر با دقت ريشه‍ يابي كنيم، آن چه بر ملت ما گذشته و اكنون مي ‍گذرد حتي جنگ تحميلي، سرچشمه از دانشگاه غربزده و متخصصان غير متعهد و وابسته گرفته است. مع هذا متدين انقلابي اعم از اساتيد متعهد و معلمان وطن خواه اسلامي و دانشجويان انقلابي موظفند با هشياري بدون غفلت از اين مسأله مهم به دانشگاه هاو مدارس و آنان كه هنوز خواب رژيم سابق را مي بينند و رويّه فرهنگ شرق و غرب را در سر مي پرورانند، اجازه ندهند كه خارج از دروس موظف خود به صحبت هاي انحرافي بپردازند. و در صورتي كه نصيحت بر آنان اثر نداشت به شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه شكل گرفته است و انجام وظيفه مي‍كند، اطلاع دهند و بايد بدانند با مسامحه در اين امر بتدريج در دانشگاه هاو دبيرستان ها خط انحرافي نفوذ خواهد كرد و در پيشگاه خداوند متعال مسؤول هستند.

اينك با تشكر از زحمات ستاد انقلاب فرهنگي براي هر چه بارورتر شدن انقلاب در سطح كشور، تقويت اين نهاد را لازم ديدم. بدين جهت علاوه بر كلية افراد ستاد انقلاب فرهنگي و رؤساي محترم سه قوه سه گانه، حجج اسلام آقاي [سيد علي] خامنه ‍اي، آقاي [سيد عبدالكريم موسوي] اردبيلي و آقاي [اكبر هاشمي] رفسنجاني و همچنين جناب حجه الاسلام آقاي [محمد رضا] مهدوي كني و آقايان سيد كاظم اكرمي وزير آموزش و پرورش و رضا داوري[ اردكاني] و نصرالله پورجوادي و محمد رضا هاشمي [گلپايگاني] را به آنان اضافه نمودم.

اميد است با فضل توفيق الهي موفق شوند اين امر خطير را با كوشش و جديت به ثمر برسانند. از تمامي دانشگاهيان و دانشجويان انتظار دارم حفظ حرمت اساتيد و مربيان دانشگاه هاو دانشسرا ها و مدارس عالي را به بهترين وجه بنمايند، چنانچه موظفند حفظ مقررات و قوانين را بنمايند. از خداوند تعالي توفيق همگان را خواستارم.

والسلام عليكم
روح الله موسوي خميني 19/9/1363


به دنبال استفسار مورخ 29/11/63 رئيس جمهور وقت درباره اعتبار مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي، حضرت امام در تاريخ 6/12/63 پاسخ فرمودند:

«ضوابط و قواعدي را كه شوراي محترم عالي انقلاب فرهنگي وضع مي نمايند بايد ترتيب آثار داده شود».

پاسخ امام خميني (ره) به استفسار رئيس جمهور و رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوص اعتبار مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي
بسم الله الرحمن الرحيم

محضر مبارك رهبر انقلاب حضرت آيت الله امام خميني مدظله العالي

شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي تأمين اهداف و دستوراتي كه در حكم حضرت عالي بدان تصريح شده، ناچار است ضوابط و قواعد وضع كند. همكاري و دخالت قوه قضائيه در موارد لزوم، منوط به آن است كه مصوبات اين شورا داراي اعتباري در حد قانون باشد. مستدعي است نظر شريف در اين باره را ابلاغ فرمايند.

سيد علي خامنه اي
رئيس جمهور اسلامي ايران 29/11/1363

باسمه تعالي

ضوابط و قواعدي را كه شوراي محترم عالي انقلاب فرهنگي وضع مي‍نمايند بايد ترتيب آثار داده شود.

روح الله الموسوي الخميني 6 اسفند 1363

بيانات امام خميني (ره) در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 19/9/1364
بسم الله الرحمن الرحيم

افرادي كه از دانشگاه در مي آيند يا مخرب يك كشوري هستند يا سازنده ي آن
من قبلاً تشكر كنم از همه ي آقاياني كه تشريف آوردند اين جا از نزديك خدمت شان برسيم. و من الان بايد بگويم كه اطمينان دارم كه با اين جمعيتي كه الان، اعضاي محترمي كه الان هستند در شورا، ديگر نگراني نسبت به دانشگاه هاو ان شاء الله ساير چيزها نباشد. مع ذالك البته مسأله چون خيلي مهم است و سرنوشت انقلاب اسلامي بسته به ا وست بقايش. از اين جهت بايد هميشه اين حساسيت را داشت اين طور نيست كه در همه ي امور بايد حساس بود، اما فرق است ما بين آني كه ادامه بايد اين حساسيت پيدا بكند. يك چيزهايي كه حل مي‍شود، چيز مهمي نيست و بحمدالله خوب است وضع، و جهات سياسي‍اي كه در دنيا هست، آنها هم حل مي‍شود مثلاً ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمي نيست حل مي‍شود انشاءالله، چيزهايي است حساس بايد بود. اما مسأله دانشگاه يك مسأله فوق العاده است كه اين افراد كه از دانشگاه در مي‍آيند يا مخرب يك كشوري هستند يا سازنده آن كشور هستند، و در كشور ما، يا رو به اسلام مي‍برند ما را، يا منحرفش مي كنند. اين از چيزهايي است كه از دانشگاه مي‍آيد اين كار، چنانچه از حوزه‍هاي علميه مي‍آيد اين كار، از اين جهت خيلي مهم است اين امر. در انقلاباتي كه در عالم واقع مي‍شود يا در شورش ها يا در كودتاها، يكي انگيزه ‍اش، يكي محتوايش، اينها سه امري است كه بايد به آن توجه كرد. خودشان، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به هم ‍اند، يا شورش است يا كودتا با انقلاب، صورتاً مثل انسان‍ها مي ماند كه همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگيزه ها مهم است و محتواها. گاهي وقت ها انگيزه خوب است، محتوا خوب نيست، گاهي وقت ها محتوا خوب است، انگيزه درست نيست. ممكن است يك نفر حالا، (حالا نسبت به يك نفر عرض مي كنم) يك نفر آدم با يك انگيزه ي خوبي بخواهد يك كار خوبي به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مُصاب است لكن كارش خلاف است يك اشخاصي مي‍شود كه يك كارهاي خوبي انجام مي دهند با انگيزه ي بد. مثلاً يك كسي كشف يك چيزي مي‍كند و انگيزه‍اش بد است براي اين كار و كارش خوب است، يك وقت هم هر دو خوب هستند. انقلاب فرهنگي هم همين جور است كه يك انقلابي است كه تحول است از يك حالي به حال ديگر، نه پيشبرد همان چيزي است كه هست. چنانچه انقلاب جمهوري اسلامي در كل هم همين طور است، يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه ي انقلاب بود و يك محتواي انقلاب، اميدوارم كه انگيزه ي انقلاب در مردم الهي باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما خود انقلاب بكنيم، يك حكومتي را برداريم يك حكومت ديگر براي خودمان درست كنيم، خودمان مي‍خواهيم به يك نوايي برسيم، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براي ما فايده ندارد، براي اين كه مي‍خواهد تشكيل بدهد. وقتي انگيزه اش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتي، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقي بوده، ما آن قدرت را از او بگيريم، خودمان بگيريم. اين با او نسبت به اصل مسأله‍ انگيزه، فرقي ندارد؛ يعني يك حكومتي رفته است، يك حكومت ديگري هم آمده است، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مي‍ماند كه در دنيا واقع مي شود، اين فرقي با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قيام مي‍شود، يك نهضتي مي‍شود براي يك كار خوبي امّا الهي نيست از باب اين كار خوب است براي ملتمان خدمت بكنيم، كار خوب است و فلان، اين ممكن است ارج بدهد اما آني كه مقصود است، نيست. آني كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش، چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگيش، چه در انقلابات ديگرش، نظرش اين باشد كه يك كار الهي كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبياء، انبياء كارشان به واسطه اين ارزش داشت، نه براي عمق كارشان و عرض مي‍كنم كه سعه ‍ي كارشان، حكومتشان زياد باشد، كم باشد، فرقي نمي‍كند. اين انبيا، آني كه هيچ نتوانسته كار بكند با آني كه خيلي كارها كرده هر دو در انگيزه مثل هم هستند؛ يعني هر دو مي‍خواستند كه يك كاري براي خدا بكنند و پيش خدا مأجورند و هر دو مأجور هستند، يكي موفق شده، يكي موفق نشده است. آن ديگر دست خود اين نبوده، موفق نشده است و در انقلابات فرهنگي، آني كه براي شما فايده دارد. (يك وقت براي مملكت فايده دارد، يك وقت براي دانشجوها فايده دارد، يك وقت براي شما آقايان) آني كه براي شما فايده دارد اين است كه انگيزه ‍تان اين باشد كه اين دانشگاه را ببريد طرف اسلام، الهي ‍اش كنيد. هر درسي مي خواهند بخوانند مانع ندارد، درس‍هايي كه چيز است، اسلام با همه ي چيزها، الا بعضي از درس‍ها استثنا كرده، با همه موافق است، اما آني كه براي ما فايده دارد اين است كه ما بخواهيم همين اسلامي بودن را الهي اش كنيم، بخواهيم الهي باشد اين كار ما، براي خدا كاربكنيم، اين براي خودتان فايده دارد، موفق بشويد فايده دارد، موفق هم نشويد فايده دارد. و اگر اين انگيزه شد مسلماً دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد، وقتي انگيزه الهي شد، ديگر نمي‍شود اين كار كه انسان انگيزه اش الهي باشد و دنبال اين باشد كه خودش يك راهي باز كند، حالا چي شد، هر چي شد، شد. اين قهراً خواهد اين طور شد كه وقتي كه انگيزه براي خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد و به طوري كه خدا پسند باشد، از اين جهت در اين كار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب! قصور قدرتش است، قدرت نداشته بيشتر از اين. اما پيش خدا اين ارزشش با آن كسي كه قدرت داشته مثل هم مي‍ماند.

اين «من» را اگر انسان زير پا گذاشت و «او» شد، اصلاح مي كند همه چيز را
بنابراين آني كه براي انسان ارزش دارد، ارزش انساني و روحاني دارد، ارزش الهي دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براي خدا اين كار را بكند. مي‍خواهيد تربيت كنيد اطفال مردم را براي خدا؛ مي‍خواهيد تربيت كنيد جوان هاي مردم را براي خدا؛ مي‍خواهيد تربيت كنيد ملت را براي خدا؛ مي‍خواهيد حكومت كنيد، براي خدا حكومت كنيد، همان حكومتي كه انبيا مي كردند خوب! موسي هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، علي هم حاكم بود. از آن طرف، چيزهاي مفسد هم حاكم هستند صورت مثل هم مي‍ماند- الا در بعضي جهات – انسان ها صورت هايشان يكي هست و مثل هم مي‍ماند همه، يك وضع دارند گاهي اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسماني و حيواني است ديگر. آن چيزي كه فرق مي‍گذارد ما بين اينها، آن معنايي است كه در آنها هست و مهم آن انگيزه ي الهي است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا را فرستاده، مقصد اصلي اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلي اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعي ايجاد كنند مقصود اعلا اينها نيست، اما اينها مقصد است، بعضي‍هايش مقصد است. البته عدالت، اجراي عدالت يك مقصدي است، عدالت الهي را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالي، مقصدي است بخواهيد عدالت الهي را ايجاد كنيد برا ي خاطر اين كه مشهور بشويد به اين كه آقا چه آدم خوبي است، دارد چي مي شود، اين براي خودتان بد است، واقعش خوب است. براي مردم آن وقت خوب است. بعضي چيزها براي هر دو خوب است اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه، انگيزه الهي و خدايي باشد، نه براي خودم يك كاري مي‍خواهم بكنم، براي خدا مي خواهم يك كاري بكنم براي ملت هم نيست، براي خداست، اگر اين طور باشد موفقيد در كارتان راجع به اين جهت. در آن كار اگر هم – به حسب قاعده موفق خواهيد شد در آن كار هم- اگر هم خداي ناخواسته يك وقت چيزهايي آمد پيش، موانعي آمد پيش، نتوانستيد موفق بشويد، اين ديگر قدرت نداشتيد، خدا هم از شما قبول دارد، بيشتر از قدرت از شما نمي خواهد. بنابراين ، اين انگيزه را بايد ما حفظ بكنيم. يك كسي ممكن است درس بخواند، درس الهي بخواند، توحيد بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. ديگران از استفادة از او توي بهشت بروند، اين براي اين كه خودش انگيزه ي باطل داشته باشد جهنم برود. يك كسي مي خواهد درس بخواند براي اين كه مثلاً فلان منصب را پيدا كند، آقاي محله بشود، آقاي شهر بشود، آقاي يك مملكت بشود، آقاي دنيا بشود. يك كسي مي‍خواهد درس بخواند براي اينكه خودش معروف بشود، در اين جاها، در اين ده، در اين شهر معروف بشود همه اش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او، و اين «من» را اگر انسان زير پا گذاشت و «او» شد، اصلاح مي‍كند همه چيز را. و در همه امور اقطار كارها اين طوري است كه فرق ما بين اين كه اين كار يك كاري است الهي، آدم خودش بايد فكرش را بكند، گاهي وقت ها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كاري كه من دارم مي‍كنم و اين قدر، خوشحالم براي اين كه براي خدا اين كار را كرده ام، اگر يك كسي بهتر از من اين كار را انجام بدهد، حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحال تر هم بشوم براي اين كه او بهتر كار مي‍كنديا نه، اگر اين جا آدم فهميد كه نه، اينطور نيست، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايي نبوده (صرف خدايي) اخلاص نبوده در آن. آني كه براي ما فايده دارد اخلاص است كه براي خدا هم كار بكنيم، خدا هم احتياجي به هيچ چيز ندارد. احتياجي به اخلاص ما ندارد، خدا مي‍خواهد كه، ميل دارد، يعني ميل به آن معنايي كه ديگران دارند نه، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند، نجات مردم هم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزه هايشان هم انگيزه انبيا باشد. نمي توانيم به آن قدر، به هر اندازه‍اي كه مي توانيم. البته ما نمي توانيم انگيزه‍اي كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم، اين معلوم است كه ما نمي توانيم. اما مي توانيم كه يك انگيزه هايي داشته باشيم كه مشابه او باشد، برويم طرفِ آن طرف.

دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه ي درس‍ها هم خوانده بشود
گزيده سخنراني حضرت امام خميني در سال 64

دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، روبه معنويت ببريد و همه درس ها هم خوانده بشود، همه درس ها براي خدا خوانده بشود . اگر اين را توانستيد كه شما براي اين كار برويد و اين كار را بكنيد در كارتان موفقيد،چه برسيد به مقصدتان، چه نرسيد به مقصدتان . يا اگر براي خودتان باشد ممكن است كار، بسيار عالي باشد اما براي ديگران نفع دارد، براي شما نفع ندارد، گاهي براي شما ضرر دارد؛ براي ديگري نفع دارد، براي شما ضرر دارد و گاهي براي شما نفع دارد، براي ديگران ضرر دارد. شما مي ‍خواستيد يك كار خوبي بكنيد نشده است و كار بد شده است، اما شما مي ‍خواستيد خوب انجام بدهيد. اين معنا را بايد هميشه در ذهنمان باشد و توجه به اين داشته باشيم تا موفق در امور باشيم. در هر كاري موفق بشويم . من ادعا نمي كنم كه امثال من يك همچو چيزي هستيم، نه؛ ما آدم هاي ناقصي هستيم، بايد برويم تحصيل كنيم، تحصيل كمال بكنيم. اما مردم بودند در بين شان كه يك همچو اشخاصي بودند، لااقل ما مي‍دانيم انبيا بودند، اولياي خدا بودند كه اين جور بودند، براي او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براي حكومت بوده است يا براي چي بوده. مي‍ رفتند دنبال حكومت براي اين كه از دست جائرين بگيرند، فشار مي‍آوردند كه از دست جائرين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مي گيرند كه عدالت الهي را اجرا بكنند . اين كار، كار انبيا بوده، عدالت الهي را مي‍خواستند ايجاد كنند لله تعالي. از اين جهت كه لله تعالي بوده است و خالص بودند آنها، الهي بودند خودشان، كارهايشان اين طوري بوده ما ناقصيم، ما اعتراف مي كنيم پيش خدا كه ما ناقصيم، تا آخر هم نمي توانيم اين طور كمال را پيدا بكنيم. اما بايد فكر باشيم كه، دنبال اين معنا باشيم، همچو نباشد كه پشت بكنيم به اين معاني، دنبال اين معنا باشيم كه ما يك كاري كه مي كنيم براي خدا باشد، و من اميدوارم كه موفق بشويد وقتي كه يك همچو انگيزه‍ اي باشد، حتي در آن كارهايي كه پيشتر نمي توانستيد انجام بدهيد با اين انگيزه انجام بدهيد، با اين انگيزه اي كه عرض مي كنم قدرت به انجام پيدا بكنيد. خدا تأييد مي كند يك همچو انگيزه اي را، يك همچو كاري را تأييد مي‍كند خداي تبارك و تعالي. چنانچه ديديم كه انبيا با دست خالي مي ‍آمدند كارهاي بزرگ مي‍كردند. پيغمبر اكرم(ص) چي بود؟ خوب يك شباني بود در مكه، همه با او مخالف بودند و اذيتش هم مي‍كردند و چه مي كردند منتها چيزي بود، اما اين يك شبان باشد يك همچون كاري كرد كه حالا دنيا را اين طور كرده. حضرت عيسي هم همين طور، حضرت موسي هم يك شبان بود آن هم اين طور، حضرت ابراهيم هم همين طور، يكي بودند اينها خودشان، لكن جمع بودند، يك ملت بودند هر يكي شان، يعني همه چيز داشتند و عمده همان است كه نقطه اتكا خدا بوده است، براي خدا بوده، حركت براي خدا، سير الي الله تعالي بوده، سيرالي الله تعالي چون بوده است، هر كاري مي‍كردند الهي بوده؛ ناهار هم مي ‍خوردند الهي بوده، نماز هم مي ‍خواندند الهي بوده، جنگ هم مي‍كردند الهي بوده.

من اميدوارم كه ما دنبال اين مسأله باشيم و من مطمئنم كه شما آقايان ان شاءالله موفق هستيد در اين كاري كه داريد انجام مي‍دهيد و هميشه هم حساس باشيد در آن، هيچ وقت خيال نكنيد كه نه، تمام شد مسأله. دانشگاه جوري است كه نظرهاي فاسد دنبالش است به اين كه يك كار خلافي بشود در آن، دنبالش است موفق ان شاءالله نشوند. و هميشه بايد انسان حساس باشد كه نگذارند اين سنگري كه مي تواند همه چيز را درست كند و مي‍شود كه همه چيز را به هم بزند، يك وقت از دست تان اين سنگر چيز بشود، يك خللي در آن واقع بشود. من هم دعا گوي شما هستم و اميدوارم كه هميشه موفق و مؤيد و منصور باشيد و هميشه براي اين ملت و براي خدا خدمت بكنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


سومين ترميم عمده شوراي عالي انقلاب فرهنگي

سومين ترميم عمده شوراي عالي انقلاب فرهنگي به سال 1375 برمي‏گردد. حضرت ‏آيت ‏الله ‏خامنه ‏اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در تاريخي 14/9/75 با صدور پيامي ضمن تعيين تركيب جديد اعضاي شوراي عالي بر اهميت جايگاه و وظايف خطير آن نيز تأكيد نمودند، در اين پيام آمده است:

«شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه با تدبير حكيمانه امام راحل عظيم الشان به جاي ستاد انقلاب فرهنگي پديد آمد، نقش فعال و مؤثري را در عرصه هاي امور فرهنگي كشور به خصوص دانشگاه‏ ها ايفا كرد و بركات زيادي از خود به جاي گذارد. اكنون با پيشرفت كشور در كار سازندگي و گسترش دامنه نياز به دانش و تخصص و لزوم فراگيري علوم و فنون و پرورش محققان و نوآوران و استادان و متخصصان كارآمد، اهميت اين بخش از مسايل فرهنگي تأكيد مضاعف يافته است. توسعه دانشگاه‏ ها و پژوهشگاه‏ ها و ديگر مراكز آموزش و آموزش عالي كه پاسخ طبيعي به آن نياز است و افزايش چشمگير كميت دانشجويي، به نوبه خود تكاليف تازه‏يي را بر عهده مسؤولان امور فرهنگي كشور مي‏گذارد كه برتر از همه آنها اولاً كيفيت بخشيدن به مايه هاي علم و تحقيق در اين مراكز و ثانياً پرداختن به تربيت معنوي دانشجويان و هدايت فكر و عمل آنان است».

در بخشي ديگر از اين پيام، با اشاره به هجوم فرهنگي همه جانبه دشمنان به ارزش‏هاي اسلامي، فرهنگ اصيل ملي و باورهاي مردم آمده است:

«همه اين حقايق مهم و هشدار دهنده مسؤولان فرهنگي كشور را به تدبيري برتر و اهتمامي بيشتر و تلاشي گسترده تر فرا مي خواند و به ويژه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را كه در جهاد ملي با بي‏سوادي و عقب ماندگي علمي و تبعيت فرهنگي، در حكم ستاد مركزي و اصلي است، به تحرك و نوآوري و همت گماري برمي‏ انگيزد».

بدين ترتيب شوراي عالي انقلاب فرهنگي وارد مرحله جديد از حيات تشكيلاتي ‏شد. در اين مرحله شوراي عالي انقلاب فرهنگي موظف گرديد در رأس فعاليتهاي خود به «مديريت فرهنگي» جامعه در عرصه هاي مختلف بپردازد و با سياستگذاري‏هاي اصولي خود زمينه را براي پيدايش جامعه‏اي بهره ‏مند از حيات طيبه الهي فراهم سازد.