اربعین یکی از ایامی است که در تاریخ، شیعیان بدان اهتمام ویژهای دارند و این روز را بزرگ میدارند.علت این اهتمام چیست؟ چه چیزی باعث شده است که همه ساله شیعیان آن را زنده نگه دارند؟
امام حسن عسکری(ع) در حدیثی نشانههای مومن را 51 رکعت نمازگذاردن در شبانه روز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)، انجام زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، بر خاک سجده نمودن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم دانستهاند، این روایت تنها سندی می تواند باشد که غیر از خود زیارت اربعین که در ادعیه آمده، به اربعین امام حسین(ع) و فلسفه اهمیت آن پرداخته است.
در رابطه با اهمیت اربعین حسینی، در منابع بر اساس دو اعتبار به آن توجه شده است، اول اینکه اربعین روزی است که اسرای کربلا را از شام به مدینه باز میگردانند و دوم اینکه جابربن عبدالله انصاری صحابی پیامبر (ص) در روز اربعین وارد کربلا می شود تا قبر اباعبدالله (ع) را زیارت کند، شیخ مفید هم در کتاب "مسار الشیعه" به این دو واقعه اشاره کرده است.
اولین مسألهای که در ارتباط با اربعین جلب توجه می کند، تعبیر اربعین و عدد 40 در متون و منابع دینی است، به عنوان مثال پیامبر(ص) زمانی که به مبعوث شدند 40 سال سن داشتند، برخی انبیا در 40 سالگی به پیامبری برگزیده شدند، 40 سالگی در انسان ها به عنوان علامت و نشانه بالغ شدن و رشد فکری است، بنا به قول قرآن کریم میقات حضرت موسی(ع) با خداوند 40 روز طول کشید.
اربعین در فرهنگ اهل بیت(ع) و در متون دینی و حدیثی ارزش زیادی دارد، آثار حفظ حدیث در 40 روز و خواندن دعای عهد در 40 روز از نمونههای اهمیت اربعین است، چهلم گرفتن برای میت به دلیل حفظ یاد و خاطره گذشتگان و اکرام و احترام به آنها است و موجب تسکین قلوب بازماندگان میشود.
در آموزههای دینی ما تاکید نشده که حتما و به صورت خاص برای اموات مراسم چهلم گرفته شود، بلکه گفته شده که به زیارت قبور برویم، این مراسم بیشتر به صورت سنتهای پذیرفته شده انجام میشود.
با توجه به متون دینی و روایات، امام حسین(ع) در راستای اهداف خود یک حرکتی را به ثمر رساند که باعث احیای اسلام ناب محمدی(ص) شد، این جانفشانی امام حسین (ع) را باید تا قیام قیامت جاوید نگه داریم، این عمل ما باعث احیاء دین اسلام و مبارزه با دشمنان اسلام است.
همه می دانیم مصائب و سختی هایی که برای امام حسین(ع) به وجود آمد، برای هیچ یک از امامان و پیامبران وجود نداشته است، مصیبت سیدالشهداء از همه مصائب عظیم تر بود و این دلیل بر اهمیت دادن به عزای امام حسین(ع) است.
روز اربعین اسیرانی که همه داغ دیده بودند به کربلا برگشتند و تمام خاطرات مصائب و تلخیهای روز عاشورا در آن روز دوباره تجدید شد، در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که "روز اربعین که فرا رسید آگاه شوید چون ما در پیشگاه حسین بن علی(ع) خاضع هستیم، به خداوند عرض کنید: خدایا! حسین بن علی(ع) نصیحت کرد، سخنرانی کرد، موعظه کرد، نامه نوشت، دستور داد اما اثری نکرد، دید هیچ چاره ای ندارد، فقط خون نیاز داشت و او نیز در راه خدا خون داد".
بخشی از زیارت اربعین "وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ" بیان شده است و "استنقاذ" غالبا برای کسی که نجات غریق است به کار میرود، کسی است که در آب غرق می شود را نجات میدهد، این فراز از زیارت اربعین بدین معنی است که حسین بن علی(ع) جانش را در راه خدا فدا کرد تا مردم را نجات دهد و آنها را آگاه کند، به همین دلیل است که امام حسن عسکری(ع) زیارت اربعین را یکی از علائم پنجگانه مومنین میدانند.
با توجه به آنچه که گفته شد، زنده نگهداشتن نهضت تاریخی عاشورا، رسیدن کاروان اسرا در سفر بازگشت به صحرای کربلا در روز اربعین و سوم بهرهوری تربیتی از یاد و خاطره تاریخی عاشورا، از دلایل اهمیت اربعین امام حسین(ع) و برگزاری باشکوه آن است.
پیادهروی و زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) در روز اربعین ریشه تاریخی دارد چرا که جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در سال ۱۲۸۱ قمری با پای پیاده از مدینه حرکت کردند و در صبح اولین اربعینی که از شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) میگذشت، به کربلا رسیدند و طبق آنچه که در منابع شیعه معتبر مشهود است در روز اربعین حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد همراه با هشتاد و چهار نفر وارد کربلا شدند و پس از گفتگو با جابر عبدالله انصاری، قبر مطهر امام (ع) را زیارت کردند و از آنجا زیارت اربعین آغاز شد.
اهل بیت علیهمالسلام، چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری (۵) را دیدند که با تنی چند از بنی هاشم و خاندان پیامبر برای زیارت حسین علیهالسلام آمده بودند، هم زمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زاری کردند و بر صورت خود سیلی زده و نالههای جانسوز سر دادند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنان پیوستند، زینب علیهاالسلام در میان جمع زنان آمد و گریبان چاک زد و با صوتی حزین که دلها را جریحهدار میکرد میگفت: «وا اخاه! واحسیناه! واحبیب رسولالله و ابن مکة و منی! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضی! آه ثم آه!» پس بیهوش شد.
آنگاه امکلثوم لطمه به صورت زد و با صدایی بلند میگفت: امروز محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا از دنیا رفتهاند و دیگر زنان نیز سیلی به صورت زده و گریه و شیون میکردند.
سکینه چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهلبیت تو کردهاند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان کردند!
عطیه عوفی میگوید: با جابر بن عبدالله به عزم زیارت قبر حسین علیهالسلام بیرون آمدم و چون به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفته و غسل کرد و ردایی همانند شخص محرم بر تن کرد و همیانی را گشود که در آن بوی خوش بود و خود را معطر کرد و هر گامی که بر میداشت ذکر خدا میگفت تا نزدیک قبر مقدس رسید و به من گفت: دستم را بر روی قبر بگذار! چون چنین کردم، بر روی قبر از هوش رفت.
من آب بر روی جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: یا حسین!
سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه!» و بعد اضافه کرد: چه تمنای جواب داری که حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدایی افتاده است! و گفت: «من گواهی میدهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین هستی، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایی، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانی و چرا چنین نباشد که دست سید المرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی و دلهای مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردی، پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتی که برادرت یحیی بن زکریا شهید گشت.»
آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت: «سلام بر شماای ارواحی که در کنار حسین نزول کرده و آرمیدید، گواهی میدهم که شما نماز را بپا داشته و زکات را ادا کرده و به معروف امر و از منکر نهی کردید و با ملحدین و کفار مبارزه و جهاد کرده، و خدا را تا هنگام مردن عبادت کردید.» و اضافه کرد: به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شدهاید شریک هستیم.
عطیه میگوید: به جابر گفتم: ما کاری نکردیم! اینان شهید شدهاند، گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فی عملهم» هر که گروهی را دوست داشته باشد با همانان محشور شود و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد در عمل آنها شریک خواهد بود.»
احیای مجدد پیاده روی اربعین توسط «شیخ میرزا حسین نوری»
پیاده روی اربعین پس از این در برههای از زمان به ورطه فراموشی سپرده میشود و در نهایت توسط «شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا میشود.
این عالم بزرگوار اولین بار در عید قربان به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام کرد که ۳ روز در راه بود و حدود ۳۰ نفر از دوستان و اطرافیانش وی را همراهی میکردند، نیز با وی بودند، «محدث نوری» از آن پس تصمیم گرفت، هر سال این کار را تکرار کند، ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله حسین (علیه السلام) رفت.
اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی در نگاه رهبر انقلاب
همچنین که حضرت آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب نیز درباره اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی در اول فرودین سال ۱۳۸۵ چنین بیان کردند: «شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند میکند و به کربلا میکشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرنهای متمادی در دل من و شما هست».
پیاده روی اربعین در کلام آیت الله بهجت
مرحوم آیتالله العظمی بهجت (ره) را بهتر درک میکنیم که فرمود: «امام زمان (عج) پس از ظهور، خود را به واسطه امام حسین (ع) به همه عالم معرفی میکند، بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین (ع) را شناخته باشند و پیادهروی اربعین بهترین فرصت برای این کار است.»
گفتنی است این اجتماع بزرگ مانور و رژه عظیمی در راستای تبری جستن از اقدامات ضد بشری تکفیریها و دشمنان اهل بیت (ع) به شمار میرود، ضمن آنکه از سویی اعلام صریح وفاداری و علاقه شدید محبان و ارادتمندان به ساحت مقدس سیدالشهدا (ع) است.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
۱. عدد چهل
نخستین مسئلهای که در ارتباط با «اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را بهعنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولاً باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد بودن، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمیتواند بهصرف اینکه در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری، از آن روست که برخی از فرقههای مذهبی، بهویژه آنها که تمایلات «باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب میکردهاند و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههای انحرافی و باطنی و اسماعیلی، مروج چنین اندیشهای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده، میتواند بر اساس یک محاسبه الهی باشد، اما اینکه این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. بهعنوان نمونه، در دهها مورد در کتابهای دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد بهعنوان صد نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی، برخی از این اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود.
تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد میشود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. بهعنوان مثال، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از این هرچه گفته شود، نمیتوان بهعنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علمای بزرگ امامیه، در کتاب کشف الغمه فی معرفه الائمه در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازدهگانه برای اثبات امامت ائمه اطهار (ع) استناد کردهاند، اظهار میدارد، این مسئله نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامیها، میتوانند دهها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است، کما اینکه این کار را کردهاند.
عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است. یک نمونه آنکه سنّ رسول خدا (ص) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیدهاند. از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است که، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت.[۱]
در قرآن آمده است «میقات» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصلشده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود[۲]. درباره بنیاسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه میکردند.[۳] در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او میآموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده است. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده است که اگر کسی از امّت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که امیرمؤمنان (ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در برابر دشمنانم میایستادم.[۴]
مرحوم کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی نمیشود.[۵]
درباره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهای کهن بکار رفته است، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده است.
در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود؛ و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی میکند. نیز رسول خدا (ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود[۶].
اینها نمونهای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.
۲. اربعین امام حسین (ع)
باید دید در کهنترین متون مذهبی ما، از «اربعین» چگونه یاد شده است. به عبارت دیگر دلیل بزرگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز گذشت، مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (ع) است. حضرت در روایتی که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههای مؤمن پنج چیز است: ۱ ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱ نماز شب + ۲۳ نوافل) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتری در دست راست ۴ ـ وجود آثار سجده بر پیشانی ۵ ـ بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده، به اربعین امام حسین (ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.
اما اینکه منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند. شیخ مفید (م ۴۱۳) در «مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار (ع) است، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است: این روزی است که حرم امام حسین (ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسی پس از یاد از اینکه روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن الحسین (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال۶۴ هجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین (ع) از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است.[۷] در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.
در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده، آمده: در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند.[۸] همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم[۹] و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است. برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی، بر آن است که روز اربعین، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آنکه در آن روز به مدینه رسیدند.[۱۰] به هر روی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (ع) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
۳. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی) بعید مینماید.[۱۱] ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، درمتون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که منابعی که پس از لهوف، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید بهعنوان یک منبع مستند و مستقل، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آوردهاند،[۱۲] نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را درباره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است:
در نخستین روز ماه صفر،
أدخل رأس الحسین (ع) مدینه دمشق، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنی أحمد، ما کان فَعَل
لیْتَ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم
و عدلناه ببدر، فاعتدل[۱۳]
وی روز اول ماه صفر را روزی میداند که سر امام حسین (ع) را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را میخواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) میزد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی ۷۰۰) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در ۱۶ ربیع الاول دانسته ـ یعنی ۶۶ روز پس از عاشورا میداند که طبیعیتر مینماید.
۴. میرزا حسین نوری و اربعین
علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضهها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس، نادرست بوده است. ظاهراً وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده است که اسرا در بازگشت از شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است.[۱۴]
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به کربلا در اربعین نقل کرده است. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته میشود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده، در آن مطرح کرده است.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به اینکه شیخ طوسی در مصباحمیگوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده در غیر آنکه بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر دو موردتردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس میگوید: اینکه اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کردهاند. ابن طاوس در اینکه جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید میکند.[۱۵]
این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر میرسد منطقیترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشارهای به اینکه اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هماشارهای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف، اخبارالطوال و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمیشود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنینحذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشاره المصطفی آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود نوری، داستان آمدناسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است.[۱۶] در دهههای اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است.[۱۷] همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است؛ اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.
۵. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمه الله علیه، کتاب مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین نوشت که اخیراً هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست. این کتاب که ضمن نه صد صفحه چاپ شده، مشتمل بر تحقیقات حاشیهای فراوانی درباره کربلاست که بسیار مفید و جالب است؛ اما به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان موفّق نبوده است.
ایشان درباره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. در این نمونهها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و بنابراین، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع) روز اول صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یا نه. تا آنجا که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمیکند. به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، نه تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح کرده و نوشتهاند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است.
آنچه میماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار (ع) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع) بهره میگرفتند، آن روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امام حسین (ع) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق (ع) انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی، شیعیان را از زیارت آن حضرت در این روز برخوردار میکند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق (ع) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است...[۱۸].
این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است، دارای اهمیت ویژه است. در بخشی از این زیارت درباره هدف امام حسین (ع) از این نهضت آمده است: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی».
خدایا، امام حسین (ع) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای پست فروختهاند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به شهادت رساندند.
دو نکته کوتاه:
نخست آنکه برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع) در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام حسین (ع) یادآور شده است.[۱۹]
دوم اینکه ابنطاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن اینکه اگر امام حسین (ع) روز دهم محرم به شهادت رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است، بهاحتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاوردهاند.[۲۰]
پی نوشت:
[1] مجموعه ورام، ص 35
[2] مستدرک وسائل ج 9، ص 329
[3] مستدرک ج 5، ص 239
[4] الاحتجاج، ص 84
[5] بحار ج 53، ص 200
[6] مستدرک وسائل، ج 5، ص 217
[7] مصباح المتهجد، ص 787
[8] نزههالزاهد، ص 241
[9] الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص916
[10] لؤلؤ و مرجان، ص 154
[11] بحار ج 101، ص 334 ـ 335
[12] نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص 269
[13] الاثار الباقیه، ص 422
[14] لؤلؤ و مرجان، ص 152
[15] اقبال الاعمال، ج 3، ص 101
[16] منتهی الامال، ج 1، صص 817 ـ 818
[17] بررسی تاریخعاشورا، صص 148 ـ 149
[18] مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 113، اقبال الاعمال، ج 3، ص 101، مزار مشهدی، ص 514 (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیقمدرسه الامام المهدی، قم 1410)، ص 185 ـ 186
[19] اربعین شهید قاضی، ص 386
[20] بحار الانورا، ج 98، ص
[21] سایت مشرق
[22] خبرگزاری ایسنا