نگاهي به ابعاد شخصيتي و تربيتي زندگي آيت ا... بهجت
آدم هايي هستند در جهان، که نردبان پيوند زمين و آسمانند. آرام و آهسته مي‌آيند و با همه تلاطم روحي ناشي از دوري از معشوق، روح شان در مسيرهاي سخت و صعب رودخانه خروشان و توفان‌زده زندگي دنيا به بيراهه و قهقرا نمي‌رود. زندگي را چنان زندگي مي‌کنند که بايد کرد و چنان در برابر خداوند، بندگي مي‌کنند که رمز آفرينش انسان گشوده مي‌شود و راز آن سخن حضرت حق به فرشتگان مقرب که فرمود: من چيزي مي‌دانم که شما را از آن آگاهي نيست، معنا مي‌يابد. زندگي اين آدم‌ها حديث بندگي است و تاثيرشان سيطره زمان و مکان را درمي نوردد و آن گاه که مي‌روند، بازهم آرام و آهسته و بنده وار، رفتن شان حفره‌اي‌ بزرگ بر جاي مي‌گذارد و انگار اين ريسمان ميان زمين و ملکوت، برچيده مي‌شود. اما خوب که بنگري، آن چه از خود به جاي گذاشته‌اند، وراي حرف و سخن، نقشه‌اي‌ است براي چگونه زيستن.

زندگي پير طريقت...

نام «آيت ا... محمد تقي بهجت»، عجين شده است با تصويري از چهره‌اي‌ آرام، آسماني و خندان. نام او را با عرفان، سلوک و کرامات همراه مي‌کنند. با اين همه، اين تنها بخشي از شخصيت بزرگ آيت ا... است؛ بخشي کوچک از همه آنچه که آن مرد نحيف و مهربان و عارف در خود داشت. او را بايد در اين ايام که ايام بال گشودن اوست دوباره ديد. از وراي همه آن چه درباره اش گفته‌اند و مي‌گويند. «آيت ا... محمد تقي بهجت»، زاده 1334 هجري قمري در روستاي فومن استان گيلان است. او گام‌هاي نخست تحصيل را در مکتب خانه فومن برداشت و تا سال 1348 هجري قمري که ادبيات عرب را به اتمام رساند در همان جا ماند. پس از آن بود که براي تکميل دروس حوزه، راهي کشور عراق و شهر کربلا و پس از آن ساکن نجف اشرف شد و از حضور استادان بزرگي چون آقا ضياء عراقي، ميرزاي نائيني، شيخ محمد حسين غروي اصفهاني و ديگران بهره برد. اما گمشده‌اش را در جاي ديگري يافت. در 17 سالگي و زماني که با عالم و عارف بزرگوار، سيد علي قاضي آشنا شد، توانست آن چه را که روح جست وجوگرش به دنبال آن است بيابد. پس از گذران روزهاي تحصيل، سرانجام در1364 هجري قمري مصادف با 1324 خورشيدي به ايران بازگشت و در قم رحل اقامت افکند و از محضر استاداني چون آيت ا... کوه کمره‌اي‌ و آيت ا... بروجردي بهره‌ها برد. آن چه که‌امروز از آيت ا... بهجت مي‌شناسيم، ثمره سال‌ها صبر و جهاد روحي آن حضرت بود. هيچ انسان بزرگي، ناگهان و بدون صبر بر مشقت‌ها و سختي‌ها به بزرگي نمي‌رسد، چه رسد به بزرگي روح. زندگي اش حديث همين سختي بود که با لذت بندگي به سرور و بهجت مي‌رسيد. سرانجامِ جسم او نيز، رفتن بود، به تاريخ 27 ارديبهشت 1388.

زواياي پنهان يک روح متعالي
بعضي آدم‌ها را نبايد در چارچوب بسته ذهن محدود انساني مان بسنجيم. بايد فراتر رفت و ابعاد پيدا و پنهان او را ديد. گاه برخي حالات و مقامات آدمي از نظر دور مي‌ماند و برخي پررنگ تر و بزرگ تر پرداخته مي‌شود. در زندگي آيت ا... بهجت ابعاد گوناگوني را بايد شناخت: نخست مراتب و مقامات توحيدي، پس از آن مکتب عرفاني و تربيتي و آن گاه در مرتبه سوم و آخر بايد به سراغ آثار وجودي و کرامات رفت. رفتن به سراغ کرامات و معجزات، بدون شناخت مقامات نخست، آدم‌ها را به لغزشي بزرگ مي‌کشاند. تا جايي که هر فعل غريبه و عجيب را آثار الهي مي‌داند و هر عرفان دروغين و کاذبي را عرفان اصيل. با اين همه شايد از آن روي که مردم علاقه‌اي‌ دروني به اين گونه موضوعات دارند، اين بُعد از شخصيت آدم‌هاي‌ بزرگ بيش از همه ابعاد و حتي مهم تر از آن‌ها مورد توجه قرار مي‌گيرد. فرض ديگر آن است که وادي مقامات توحيدي و عرفاني و تربيتي سخت تر به دست مي‌آيند و انسان، راه آسان مي‌جويد. اما مسلم است که بدون شناخت نخستين وادي‌هاي‌ توحيدي، عرفاني، عملي و تربيتي، افتادن در وادي شناخت کرامات و معجزات راه به جايي نمي‌برد.