زمان : 16 Mordad 1398 - 21:59
شناسه : 152253
بازدید : 5577
مصائب زندگی خلیل عقاب در ۹۶ سالگی مصائب زندگی خلیل عقاب در ۹۶ سالگی
یزدفردا: پهلوان خلیل عقاب می‌گوید با من مثل دستفروش‌ها و دوره گرد‌ها رفتار کردند. آمدند و گفتند باید اجاره بدهی، اما در امرار معاشم مانده‏ام چه برسد به پرداخت اجاره. دست آخر مجبور شدم بقایای سیرک را با تریلی به شیراز بیاورم. خیلی از ‏اسباب و اثاثیه‌ام بین راه از بین رفت و کلی هم پول برای کرایه بار دادم. ‏

خلیل عقاب؛ پدر سیرک ایران که سال‌ها در کانکس‌های بوستان ولایت زندگی می‌کرد در گفتگو با ‏‏ «شهروند»، مشقت‌های زندگی و بازگشت به زادگاهش پس از ٨٠‌سال را روایت کرد کوچ ‏عقاب از تهران به انجیره کاش در کشور دیگری به دنیا آمده بودم با‌هزار خفت از تهران بیرونم کردند.


به گزارش شهروند، تماس پهلوان و صدای لرزانش توی دلم را حسابی خالی کرد. بغضی که در گلو داشت به پقی، بند ‏بود و اشک مثل باران بهار از گونه‌هایش جاری شد. می‌گفت: از طرف شهرداری آمده‌اند و می‌خواهند مرا از ‏اینجا بیرون کنند. اگر بیرونم کنند کارتن خواب می‌شوم و این برایم خوب نیست. اسمم هنوز در کتاب ‏گینس است.
 
این حکایت دردناک و غم انگیز زندگی «خلیل عقاب»، پدر سیرک ایران است که چندین‌سال ‏در کانکس‌های بوستان ولایت زندگی می‌کرد، اما مسئولان شهری عذرش را خواستند تا بارش را ببندد و برود ‏از این شهر. یقین دارم آن‌هایی که کانکس تاریک و نمناک بوستان ولایت را از خلیل عقاب دریغ کردند، نمی‏دانند با چه کسی طرف شده‌اند.
 
او را با روزی باید به یاد بیاوریم که در سیرک «جری کاتل» انگلیس، فیل دو ‏تنی را با دندان‌هایش بلند کرد و نامش وارد کتاب گینس شد، با روزی که وقتی خیاط خیابان لاله‌زار با متر از ‏مغازه بیرون پرید تا عرض شانه‌هایش را اندازه بگیرد پیشانی‌اش را بوسید و گفت: برو عرض شانه‌های یتیمی ‏را اندازه بگیر که پیراهن برای پوشیدن ندارد. او را با روزی به یاد می‌آوریم که سنگینی کامیون ٢٠ تنی را ‏روی گرده‌هایش تحمل می‌کرد، اما تاب دیدن اشک نیازمندی را نداشت.
 
با روزی که درآمد یک روزش را ‏سخاوتمندانه به کودکان پابرهنه‌ای بخشید که غریبانه از گوشه چادر مشغول تماشای سیرک بودند. حالا مانده‏ام که خلیل عقاب، پهلوانی که مردانگی را در حق خیلی‌ها تمام کرد چرا و چگونه به چنین عقوبتی دچار ‏شده است. او که در ٨٠ کشور دنیا برنامه اجرا کرده حالا به زادگاهش برگشته، روستای انجیره از توابع بخش ‏مرکزی شیراز که بعد از ٨ دهه آغوشش را برای پهلوان باز کرده است.
 
تنگنا‌های مالی، خلیل عقاب را به ‏زادگاهش فرستاد و عجب این‌که او در زادگاه خویش هم روزگار خوشی ندارد و در ٩٦ سالگی همچنان دوران ‏رنج و محنت را از سر می‌گذراند. او حالا در پارکینگ یک خانه قدیمی که به یکی از خیرخواهان شیرازی ‏تعلق دارد زندگی تازه‌ای را شروع کرده است. خسته و تنها با حالی نزار در خلوت خودش نشسته و به ‏فصاحت یک ادیب از شیخ اجل شعر می‌خواند؛ من از بی‌نوایی نی‌ام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد. ‏

چه خبر پهلوان، شنیده‌ایم از تهران رفته و به زادگاهتان برگشته‌اید. ‏
از تهران نرفتم عزیزم، بیرونم کردند. با‌هزار خفت بیرونم کردند. بعد از تعطیلی سیرک راشن در بوستان ‏ولایت، سال‌ها در کانکس‌های این بوستان زندگی می‌کردم، تا این‌که ١٠ روز قبل از طرف شهرداری آمدند و ‏برای تخلیه کانکس مهلت چند ساعته دادند. ‏

‏ خُب چرا محترمانه برخورد نکردند؟ مگر شما را نمی‌شناسند؟
با من مثل دستفروش‌ها و دوره گرد‌ها رفتار کردند. آمدند و گفتند باید اجاره بدهی، اما در امرار معاشم مانده‏ام چه برسد به پرداخت اجاره. دست آخر مجبور شدم بقایای سیرک را با تریلی به شیراز بیاورم. خیلی از ‏اسباب و اثاثیه‌ام بین راه از بین رفت و کلی هم پول برای کرایه بار دادم. ‏

‏الان کجا زندگی می‌کنید؟
تا وقتی در بوستان ولایت بودم منتظر مسئولی یا مدیری بودم تا بیاید و به دادم برسد، اما نگاهم به در خشک ‏شد. چند روز قبل یک نفر از شیراز تماس گرفت و گفت: می‌توانی وسایلت را در پارکینگ خانه من بگذاری. ‏من هم آدرس گرفتم و به روستای انجیره در چند کیلومتری شیراز آمدم. الان هم در پارکینگ یک خانه ‏قدیمی زندگی می‌کنم و از همه جا رانده شده‌ام. ‏

شما طرفداران زیادی دارید. آن‌ها در این چند روز به کمک شما نیامده‌اند؟
طرفدار برای من چه کار کند؟ من که نمی‌توانم خدایی نکرده گدایی کنم. دولت باید دست مرا بگیرد و از من ‏حمایت کند. مگر من برای این مملکت کم افتخار کسب کرده‌ام. چرا کسی نمی‌پرسد کجاست آن خلیل ‏عقابی که فیل دو تنی را با دندان‌هایش بلند می‌کرد و به‌عنوان یک ایرانی اسمش در کتاب گینس است. رکورد ‏من تا ابد پابرجاست و تا دنیا دنیاست کسی نمی‌تواند فیل دو تنی را با دندان از روی زمین بلند کند، اما در ‏کشور خودم چنین گمنام مانده‌ام. هیچ مسئولی نمی‌داند که حالا جایی برای خوابیدن ندارم و در روستای ‏انجیره هم داخل کانکس زندگی می‌کنم. ‏

‏از فرزندانتان خبری دارید؟
پسرم در انگلیس زندگی می‌کند. گاهی اوقات برایم پول می‌فرستد، اما هزینه دوا و درمانم هم نمی‌شود. ‏دخترم هم در آلمان زندگی می‌کند و به من دسترسی ندارد. من نمی‌توانم به آن‌ها بگویم خرجم را بدهید. ‏

‏از وقتی به روستای انجیره آمده‌اید اوضاع بهتر نشده؟
وقتی در تنگنا باشی تهران و انجیره برایت فرقی نمی‌کند. هزینه دوا و درمان بالاست و هیچ اندوخته‌ای ‏ندارم. یک پایم در بیمارستان است یک پایم اینجاست. اگر در خارج از ایران زندگی می‌کردم، مجسمه‌ام را می‏ساختند. همه دنیا مرا می‌شناسند، اما اینجا در کشور خودم غریبه‌ام.‌ای کاش در کشور دیگری به دنیا می‌‏آمدم. ‏

خدا را شکر بین مردم که احترام دارید. ‏
مردم در خانه‌شان را به رویم باز می‌کنند، اما هر شب در خانه یکی می‌خوابم و آواره‌ام. این که برای من ‏زندگی نمی‌شود و با کارتن خوابی فرق زیادی ندارد. ‏

وقتی سیرک راشن سرپا بود از همه کشور‌های دنیا دعوتنامه دریافت می‌کردید. الان امکان ‏زندگی در خارج از کشور را دارید؟
در خیلی از کشور‌ها می‌توانستم زندگی کنم، اما همین جا به دنیا آمده‌ام و می‌خواهم همین جا چالم کنند. ‏
 
خبر دارید که چند روزی می‌شود نامتان در فضای مجازی سر زبان‌ها افتاده؟
از مال دنیا یک موبایل کوچک دارم و از همه جا بی‌خبرم، اما اگر خبرنگاران خارجی به اینجا بیایند همه چیز ‏را برایشان بازگو می‌کنم. ‏

فکر نمی‌کنید در روز‌های جوانی که درآمد خوبی هم داشتید باید آینده نگری می‌کردید؟
چه کنم عزیزم. من طاقت دیدن اشک نیازمندان را نداشتم. بعد از پایان سیرک هر کسی می‌آمد و می‌گفت: ‏نان شب ندارد یا می‌خواهد برای دخترش جهیزیه تهیه کند همه درآمدم را بدون این‌که بشمارم می‌بخشیدم. ‏حالا شما بگویید کار بدی کردم؟ من از بی‌نوایی نی‌ام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد. ‏

‏از مسئولان چه درخواستی دارید؟
سال قبل به وزارت ورزش نامه‌ای نوشتم و از مسئولان خواستم به وضعم رسیدگی کنند. می‌دانی جواب‌شان ‏چه بود؟ گفتند جزو مدال‌آوران نیستی و هیچ حقوقی به تو تعلق نمی‌گیرد. آن‌ها چه می‌دانند کتاب گینس ‏یعنی چه. من چه انتظاری می‌توانم از آن‌ها داشته باشم جزعاقبت به خیری. ‏

روزگارخلیل عقاب بدون شهلا اشکبوس
خلیل طریقت، معروف به «خلیل عقاب»؛ مردی متولد فروردین ١٣٠٣ در فسای فارس. او سیرک‌باز ایرانی است که به او لقب پهلوان داده‌اند و به‌عنوان «پدر سیرک ایران» شناخته می‌شود. خلیل پسر دوم «درویش علی‌اکبر طریقت» است. پدر، قافله‌سالار زوار امام رضا بود و مداحی می‌کرد. خلیل از کودکی به ورزش باستانی علاقه داشت و به همین دلیل هم راهی زورخانه شد. او از ١٤سالگی به صورت جدی ورزش باستانی را آغاز کرد و از همان موقع هم در میل گرفتن و بلندکردن میل‌های سنگین، خوش درخشید. کم‌کم به پهلوان خلیل شهره شد و بعد‌ها در زورخانه صفت دیگری به او دادند؛ عقاب.

«خلیل عقاب» در ٣٠سالگی وزنه ٤٥٠کیلویی را با دندان بلند کرد و همین هم شد تا نامش در کتاب رکورد‌های گینس ثبت شود. او بین سال‌های ١٣٣٠ تا ١٣٥٠ نمایش‌های خود را در بسیاری از شهر‌های ایران اجرا کرد. بلندکردن وزنه‌های بسیار سنگین، خوابیدن زیر کامیون و اتوبوس، خم‌کردن تیرآهن و... ازجمله این نمایش‌ها بود. خلیل عقاب، نخستین برگزارکننده نمایش‌های پهلوانی با بلیت فروشی بود.
 
همچنین او اولین کسی بود که از هندوستان، شیر و خرس به ایران آورد و آن‌ها را تربیت کرد و به روی صحنه برد. او در سال ١٣٤٩، به دعوت ژاپن به این کشور رفت و در تلویزیون فوجی برنامه‌های خود را به نمایش گذاشت. خلیل در سال ۱۳۵۰ به دعوت سیرک «فاست» به ایرلند مهاجرت کرد. پس از آن به سیرک «جری کاتل» انگلستان رفت.
 
در این سیرک موفق به بلندکردن فیل ۱۴۰۸کیلویی شد. آن زمان ٥٠ساله بود و در مدت ٤سالی که در انگلستان اقامت داشت، شبی دوبار این فیل را بلند می‌کرد. پس از انگلستان به سیرک «دریکس تون» ایتالیا رفت و در ادامه فعالیت‌هایش در بیش از ۳۷ کشور جهان به اجرای نمایش‌های پهلوانی پرداخت. در دوره‌ای که محمد خاتمی وزیر ارشاد بود، از خلیل عقاب خواست تا نمایش‌هایش را به ایران بیاورد و از همان زمان خلیل تبدیل به پدر سیرک ایران شد.
 
او در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و از همان سال، سیرکی در ایران افتتاح کرد. سیرکی که خلیل عقاب به همراه همسرش «شهلا اشکبوس»، برای نخستین‌بار در ایران راه انداخت، با حضور ۶۰ هنرمند از ایتالیا، رومانی و پرتغال در بسیاری از شهر‌های ایران به اجرای نمایش پرداخت. در این برنامه‌ها همسر و دو فرزند او به نام‌های شهرزاد و ابراهیم، همراهی‌اش می‌کردند. «شهلا اشکبوس» که به بانوی سیرک ایران مشهور است، مدت ۱۸‌سال مدیریت «سیرک خلیل عقاب» را عهده‌دار بود.
 
او در اسفند ۱۳۸۷ حین یک سفر کاری با تیم ایتالیایی خود در یک سانحه رانندگی درگذشت. ابراهیم، پسر خلیل هم راه پدرش را گرفت، او در سال ٢٠١٠ با نام چاوش اکبر، سیرکی نوین با سبکی اروپایی با حضور هنرمندان بین‌المللی ایرانی اجرا کرد.
 
او در یکی از مصاحبه‌هایش درباره انتقاد‌هایی که به نحوه رفتارش با حیوانات شده بود، پاسخ داد که: «کار ما تربیت حیوانات است، آن‌ها را از کودکی با اشاره تربیت می‌کنیم، نه با چوب و ترکه و شلاق. هرکس فکر می‌کند ما با حیوانات بدرفتاری می‌کنیم، بیاید و رفتار ما را از نزدیک با آن‌ها ببیند. ابراهیم پسرم مسئول رام‌کردن ببرهاست، اما هیچ‌وقت با آن‌ها بدرفتاری نمی‌کند.»

ببر‌های سیرک خلیل عقاب به باغ وحش رفته‌اند
با ممنوعیت بکارگیری حیوانات در سیرک‌ها پنج سال است که بازیگران رام‌شده باغ وحش‌ها را –اگر زنده مانده باشند و از کشور دیگری سر در نیاورده باشند- به باغ وحش‌ها سپرده‌اند. ببر‌های سیرک خلیل عقاب هم حالا در قفس‌های باغ وحش بابلسرند.
 
اگر چه نگهداری حیوانات در باغ وحش‌ها هم همیشه با انتقاداتی همراه بوده و این مورد به‌خصوص درباره باغ وحش بابلسر بار‌ها باعث اخطار سازمان حفاظت محیط زیست به این مجموعه شده، اما حیوانات دیر یا زود باید از سیرک‌ها حذف می‌شدند.
 
پریدن ببر‌ها از حلقه‌های آتش، کشتی‌گرفتن با شیر درنده، رقصیدن خرس بزرگی که دامن پوشیده؛ تماشاچی‌ها همیشه برای این نمایش‌های سرگرم‌کننده سوت و کف می‌زدند، بی‌خبر از آن‌که بدانند برای رام‌کردن حیوانات وحشی در پشت صحنه این نمایش چه آزاری در انتظار بازیگران است.
 
پیش از به راه افتادن کارزار حذف حیوانات از سیرک‌ها که با عنوان «سیرک نه» معروف شده بود، کمتر کسی متوجه آزار حیوانات بود و یک دهه طول کشید تا صدای فعالان حقوق حیوانات به جایی برسد.

این ماجرا به ٥ سال پیش بازمی‌گردد که تصاویری از سی شیر آفریقایی بزرگ در قفسی کوچک در جزیره قشم منتشر شد و شیوه نگهداری از این حیوانات همه را به واکنش واداشت؛ ابتدا کنشگران و دوستداران حیوانات و سپس مسئولان محیط زیست کشور.
 
وضع اسفناک نگهداری حیوانات در سیرک‌ها، آسیب به آن‌ها و جابه‌جایی‌شان با شرایطی دور از استاندارد و مرگ و بیماری آن‌ها از طرف گردانندگان سیرک‌ها، دلیل همه‌گیر شدن این کمپین بود. هدف این بود که فعالیت سیرک‌هایی که از حیوانات استفاده می‌کنند، متوقف شود و رفته رفته، استان به استان به این کارزار پیوستند و صدور مجوز فعالیت این دست سیرک‌ها متوقف شد.

ممنوعیت استفاده از حیوانات در سیرک‌ها به‌عنوان یکی از مهمترین دستاورد‌های فعالان حقوق حیوانات، اما به راحتی پیش نمی‌رفت و فعالیت سیرک‌های حیوانات با بهانه «معیشت» سیرک‌داران ادامه داشت. در حالی که اگر به طور مثال آمار اجرای یکی از سیرک‌های تهران را بررسی کنیم، این بهانه دور از واقعیت بود. علاوه بر این‌که به عقیده فعالان حقوق حیوانات «درآمد ناشی از فعالیت‌های پشت پرده سیرک حیوانات مثل خرید، فروش، قاچاق و تکثیر حیوانات بیشتر از درآمد اصلی آنهاست» و این اتهام برای باغ وحش‌ها و باغ‌های پرندگان هم همیشه مطرح بوده است.

با این همه، حمایت‌های دوستداران حیوانات باعث شد که رفته رفته کار تا جایی پیش برود که اواخر سال ٩۵ استفاده از گونه‌های حیات وحش در سیرک‌ها ممنوع شود و به این ترتیب سازمان حفاظت محیط زیست همه حیوانات را در باغ‌وحش‌های مجاز پخش کند.
 
این اتفاق البته باعث شد مشکلات باغ‌وحش‌ها برای دادن جایگاه به حیوانات و تغذیه آن‌ها از همیشه بیشتر شود. دو سال پیش علی تیموری، مدیرکل وقت دفتر صید و شکار سازمان حفاظت محیط زیست به «شهروند» گفته بود: «باغ‌وحش بابلسر ببر‌ها را از سیرک خلیل عقاب خریده و الان در حال درست‌کردن جایگاه جدید برای آن است.»
 
فعالان محیط زیست هم خبر داده بودند که شیر‌های باغ‌وحش شیراز همان شیر‌های «سیرک قهرمانی»‌اند. حالا چهار سال است که حیوانات از سیرک‌های ایران رفته‌اند و باغ وحش‌ها جایگزین آن‌ها شده‌اند و سعی می‌کنند برای کشاندن مردم به مجموعه‌هایشان یک روز جگوار آفریقایی وارد کنند و روز دیگر زرافه به مجموعه‌شان اضافه کنند و در شلوغی تبلیغاتشان هیچ‌کس از مرگ حیواناتشان باخبر نشود.