یادش به خیر آن قدیمها که ما زباندرازان به مدرسه میرفتیم خیلیها کیف نداشتند بلکه دستمال بزرگ داشتند و آنها هم که کیف داشتند محتوی آن قلم و کتاب و دفتر و مرکب و لیقه و قلم نی و مدادرنگی بود و تکهای نان خالی و برای بعضی کمی پنیر که روی نان مالیده بودند زیرا شایع شده بود که پنیر هوش را کم میکند لذا در حدی بود که رنگ سفید پنیر نمایان باشد و بوی پنیر بدهد تا هوشمان کم نشود. بعدها فهمیدیم این موضوع مربوط به صرفهجویی والدین محترم بوده و بعضی وقتها هم گوشت کوبیده شب مانده، به سفره صبحانه اضافه میشد. روزها سپری شد و با ورود مشاور و روانشناس و نازک نارنجی شدن عدهای از بچهها رسید. برای عدهای کیفها بزرگتر ولی از حجم کتاب و درس و هنر کم شد به جای آن «زلمزیبو» افزوده گردید مانند مغز گردو و بادام، ساندویچ و آبمیوه، شکلات و پفک و... و البته برای هر کتاب درسی چند تا کتاب تست و کمک آموزشی بر محتوای کیفها اضافه شد. بعدها گفتند برای محافظت از شیطان صفتهای متجاوز بچهها را به شوکر و گاز اشکآور مجهز کنید. روزها گذشت و کیفها به کولهپشتی تبدیل شد و با ورپریدن مشق و تکلیف و امتحان باز از قلم و کتاب و هنریجات کمتر شد ولی «زلمزیبوها» و موبایل و تبلت افزوده شد. گاهی هم در آن کولهها وسایل گریم و آرامش هم دیده میشد و باز روزها سپری گردید تا به الان رسیدیم که لوازم دفاع شخصی به کیف بچهها مانند کپسول آتشنشانی و کلاه ایمنی و جلیقه ضد ضربه و کپسول اکسیژن و جعبه کمکهای اولیه با توجه به خطرات و حوادث احتمالی و سوانح مترقبه که هر لحظه در کمین دانشآموزان و دانشجویان است اضافه شود ملاحظه فرمودید تعجب نکنید تا بعد برای زباندراززادگان ما چه خواهد شد خدا دانا است!!
زباندراز