سید علی فراز مدیر مسئول دو هفته نامه اندیشه یزد - همه می دانیم که مدیر یا رئیس شخصی است با تیپ و ظاهری گوناگون و متفاوت ، بعضی در محیط کار و اداره مدیر هستند و بعضی در خانه ، بعضی ها مدیر هستند و ماشین مدیران را دارند و بعضی ها در واقع ماشین هستند و ماشین مدیران را می رانند ، بعضی ها حکم مدیریتیشان از جنس کاغذ و امضا مافوق است و بعضی از جنس عمل و تجربه ، بعضی دکترا دارند و مدیر نیستند بعضی هم مدیر هستند و دکترا ندارند ، بعضی در ارائه گزارش های ماهانه و سه ماهه ی تنظیم شده توسط خود ، مدیرموفق هستند و بعضی در عملکرد تنظیم شده توسط زیر دستان خود ، بعضی امضایشان چند روز اعتبار دارد و بعضی ها عملکردشان یک عمر، بعضی یا خود را با خودشان می برند و بعضی دیگر خود می روند ولی نام و نشان آنها می ماند و در آخر اینکه بعضی ها بر نام اداره مدیریت می کنند و مدرک های آنچنانی دارند ولی بعضی ها هم درک مدیریت !!
این روزها اشخاصی را می بینیم که در جایگاه مدیریت قرار گرفته اند و تکیه بر صندلی مدیریت مجموعه های مختلف، از ادارات و موسسات گرفته تا دانشگاهها زده اند. افرادی که خود را مدیر می دانند اما ... دیدی از مدیریت ندارند.
این چنین نفرات یا به واسطه یک اتفاق و یک "تصادف " بر این جایگاه تکیه زده اند و یا با سفارشات صورت گرفته مدیر شده اند یا "ژن برتر" بوده اند ! . هر حال سفارشات و ارتباطات در این میان نقش ایفا می کنند. یا قبل از رسیدن به این پست و یا در زمان تلاش برای حفظ آن جایگاه ؟!
مدیران ضعیف همواره تهدیدی برای کارکنان محسوب میشوند؛ چون بهصورت تصادفی به این پست دست پیدا کردهاند و احساس میکنند زیردستان آنها قصد تصاحب جایگاه شان را دارند؛ این مدیران به راحتی کارکنان را جذب یا اخراج میکنند؛ تصمیمهای آنها غیرقابل پیشبینی است و کسانی را که به آنها وفاداری بیشتری داشته باشند، ارتقا میدهند و به تخصص افراد توجه زیادی نمیکنند؛ چون نیروهای متخصص ممکن است به عملکرد آنها انتقاد کنند و این مدیران معمولا از انتقاد کارکنان فراری هستند. از طرفی معمولا آنها تصمیمهای پراکنده میگیرند و به خوبی نمیتوانند در بخشهای مختلف سرمایهگذاریهای لازم را انجام دهند.
مدیران تصادفی هزینه فراوانی بر روی دست اداره و نهاد و مجموعه مربوطه می گذارند. خرابی های بار آمده به واسطه تصمیمات اشتباه و احساسی مدیری که تمام هم و غمش حفظ میز و صندلی ریاستش هست، شاید جبرانش سالها به طول انجامد.
هر مدیری که مهارتهای مدیریتی و رهبری نداشته باشد و دانش مدیریتی کمی داشته باشد میتواند تهدیدی برای سازمان و کارکنان باشد. مدیران تصادفی به دلیل عدم داشتن دانش مدیریتی کمتر به فرصتها میاندیشند، دیدگاههای جدید را تهدید میدانند نه فرصت، از تغییر رویکرد میترسند و همواره تلاش میکنند با استفاده از ابزارهای کنترلی مانع بروز خلاقیت شوند.
مدیران ضعیف و تصادفی سعی می کنند به واسطه دادن امتیاز خود را به منابع قدرت نزدیک کنند. این چنین مدیران هر گونه توهین و تحقیر از سوی قدرتمندان و صاحبان نفوذ را تحمل می کنند. خود و مجموعه اش تحقیر می شود ولی دم بر نمی آورد تا مبادا جایگاهش متزلزل شود.
مدیران تصادفی و یا سفارشی معمولا پس از پایان دوران مدیریتشان هیچ جایگاهی در بین زیر دستان خود ندارد. آنها هرچه که دارند از میز و صندلی است. اگر عزت و احترامی پیدا کرده اند به واسطه همین جایگاه هست و برای همین به هیچ وجه دوست ندارند آنرا از دست بدهند.
مدیران تصادفی کسانی هستند که بخاطر یک تصادف به مدیریت رسیدهاند! و خصوصیاتی دارند که در همه آنها مشترک است ،در زیر به تعدادی از آنها اشاره می شود:
۱- بیشتر کارکنان سازمان را تهدید میدانند و همواره احساس میکنند همه می خواهند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲- تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود.
۳-بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاقشان خارج شده است.
۴- تصمیمهای تکانشی میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند.
۵- به جاسوسی علاقمندند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند.
۶- معیار انتخاب اطرافیان خود را وفاداری میدانند و نه تخصص. چون متخصصین، وجودشان را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص در واقع تثبیت موقعیتشان محسوب می شود.
۷- تشنهی عنوان، مدرک هستند و هزینههای جدی برای خریداری آن پرداخت میکنند.
۸-سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار جدی.
۹-از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان و دغدغهها و.. ندارند.
۱۰-از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، میتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود برای مصرف آتی بخاطر بسپارند.
۱۱-کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند،میبینند.
متاسفانه برخی افراد و جریان های سیاسی مناصب را گوشت قربانی مقاصد خویش نمودهاند و واگذاری پستها را به نوعی با گروکشی و امتیازگیری به نفع خود یا جناح مورد علاقهشان و حتی گاه به دور از شایستهسالاری آرایش میکنند که نتیجه کار آنها، تأثیر منفی بر بازدهی کار نهادها و سرنوشت مردم استان داشته است.
به طور مثال انتصاب روابط عمومی در برخی ادارات ما به جای استفاده از افرادی با دانش کافی در این حوزه، بیشتر با هدف تعیین بوقچی برای بزرگنمایی مدیران یا عملکرد آنان صورت میگیرد و یا مثلاً احکام مشاوره در برخی نهادهای دیگر، بیشتر به منظور رزومهسازی برای اقوام، دوستان و آشنایان است تا روزی نانی را که با زدن حکم مشاور به آنها قرض دادهاند، جای دیگری در روز مبادا برای آنها جبران نمایند!
مدیران تصادفی و نالایق زاییده موج سواری های سیاسی هستند که از وارونه جلوه دادن ظاهر و باطن هیچ ابایی نداشته و گاهی حرف هایی می زنند که خود به آن پایبند نیستند.از دیگر مشخصه مدیران نالایق می توان به فقدان یا ضعف جدی وجدان کاری آنان اشاره کرد زیرا آنان بر اساس شایستگی انتخاب نشده اند پس تمام هم و غم و انرژی خود را صرف تخلیه بر استرس های خیالی از دست دادن مدیریت خود می نمایند و بی دلیل به کارمندان و زیر مجموعه خود مشکوک شده و تفکر خیالی از دست دادن مدیریت و واقعیت های موجود عملا آنها را به موجودی ستیزه گر تبدیل می کند که مدام می خواهند تعارضات موجود را با فرافکنی به دیگران جبران کنند. متاسفانه این نوع مدیران فوق العاده انحصار طلب بوده و همیشه تلاش خواهند کرد تمام کارمندان خود را خودشان انتخاب کرده و حتی اگر فرصت پیدا کنند سرایدار و خدمتگزار ساده در مجموعه تحت مدیریت خود را خودشان انتخاب می کنند . در واقع دلشان می خواهد کسی جرات انتقاد از آنها را نداشته باشد زیرا فوق العاده شکننده هستند و چون انرژی خود را صرف مقابله با تنش های بوجود آمده از عملکرد و نیرنگ های مدیریتی خود می کنند دیگر حوصله تحمل هیچ اعتراض و انتقادی را ندارند.
از دیگر ویژگیهای مدیران نالایق همچنین می توان به ضعف تقوای اخلاقی در آنان اشاره کرد یعنی این مدیران هیچگاه بر اساس اصول اخلاقی و اعتقادی قضاوت نمی کنند بلکه بر اساس اصول تحریف و مسخ شده خود تصمیم گیری می کنند و به همین دلیل نیز هیچ ترسی از برچسب زدن به انحاء مختلف به زیر مجموعه خود ندارند. گاهی مدیران نالایق امنیت روانی مجموعه زیر دست خود را به هم می زنند و با جاسوس پروری انگیزه کاری افراد را با خطر جدی روبرو می کنند که این نوع مدیران دوست دارند همه برای آنان خبر چینی کنند که در چنین فضای مدیریتی خوبان به انزوا رانده شده و فرسوده می شوند . اگر ما و یا شما مخاطب گرامی به محیط کاری چنین مدیرانی سر بزنیم با آدمهای محافظه کار و ترسو روبرو خواهیم شد که جرات اظهار نظر نداشته و یا با موجوداتی متملق مواجه خواهیم شد که خود را باخته اند و تنها بفکر حفظ پست و موقعیت خود هستند که نتیجه چنین شرایطی هر چیزی خواهد بود جزء خدمت و انجام وظیفه.
یکی از عمدهترین مسائلی که استان یزد را بهجای پیشرفت و توسعه در مسیر پسرفت قرار داده است رابطه گرایی، سیاسیکاری و عدم شایستهسالاری در انتصاب برخی مدیران بوده است!
متأسفانه عدم تعهد، دلسوزی و همچنین بیتدبیری برخی مدیران و مسئولان استان سبب شده است تا گرد محرومیت همچنان بر چهرهی یزد خودنمایی کند و این استان را به صورت دائم در میان استانهای کمتر توسعهیافته قرار دهد.
متاسفانه برخی مدیران استان که شعار را سرلوحه کار خود قرار دادهاند تا عمل، با ارائه آمارهای غیرواقعی نهتنها دستاوردی برای این دیار به ارمغان نیاوردهاند بلکه خود مانعی برای توسعه و ترقی شدهاند به طوری که آمارها نشان میدهد یزد در بسیاری از شاخصهای صنعتی، اقتصادی و اجتماعی نسبت به گذشته تنزل داشته است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که طرح این موضوع دلیل آن نیست که ما امروزه چنین مدیرانی را در ادارات و سازمان های استان مان داریم ولی چون در گذشته چنین رفتارهایی از برخی مدیران بصورت نادر دیده شده لذا بیان این مباحث را برای کسب تجربه لازم دیده شد . !!!! براستی چند درصد از مدیران استان یزد از نوع "مدیران تصادفی "هستند ؟!
سید علی فراز مدرس دانشگاه