"
به گزارش الف،سايت خبري کلمه که منتسب به حاميان ميرحسين موسوي است،اقدام به انتشار نامهاي از سوي يکي از کاربران اين سايت کرده است که مشروح آن را ميخوانيد:
سلام آقاي ميرحسين موسوي !
يادش به خير! سال 65 بود، کودکي بودم. سالهاي جنگ و دفاع، سالهائي که مردم همه دست در دست هم داشتند، آن سالها من يک دبستاني بودم، جز هالهاي و خاطرهاي چيزي برايم نمانده و جز شنيدنيهايي که از آن سالها مانده و پدرم ...
اما حالا يک معلم هستم. يادم ميآيد براي ثبت نام در کلاس حفظ قرآن به پايگاه بسيج محله رفتم.عکس نقش بسته تو را به ديوار ديدم. تو همان بودي که گهگاه بر صفحه تلويزيون ظاهر ميشدي و حالا با حضور در کلاس قرآن و ديدن عکس تو در کنار امام و آقاي خامنهاي برايم مهمتر شده بودي. آن جا کلاسي بود که با بچههاي هم سن و سالم و با کمک مربياني که برخي از آنها پس از مدتي خبر شهادتشان به ما ميرسيد مشغول حفظ قرآن شديم.
يک شب که در تلويزيون سخن ميگفتي از پدر درباره تو پرسيدم و او از ارادتش به تو و شجاعت تو گفت. بعدها از شرايط سخت و بحراني کشور در آن روزگار گفت. از روزي تعريف کرد که به مير حسين خبر دادند، ذخيره گندم و آرد به علت تحريم و جنگ رو به اتمام است و چند روز بيشتر ديگر نانوائيها آرد ندارند ولي او با تدبير بالا به کمک مسوولين مشکل را حل کرد. پدرم نقل ميکرد که بارها به همراه تعداد زيادي از کابينه در خط مقدم جبههها حاضر شده بودي.
امروز اما سي سالهاي هستم که سرد و گرم را در حد خودم چشيدهام،دولتها ديدهام،اما باز هم از تو از دريچه خاطره و هاله آشنائي دارم و پدرم...
نميدانم چرا اغلب کساني که يادي از تو ميکنند خاطره امام در آنان زنده ميشود. پدرم ميگويد تو را ميرحسين صدا ميزنند چون امام فقط تو را و فرزندش سيد احمد را با نام کوچک صدا ميزند. و اينگونه شد که سيد موسوي نزد مردم هم مير حسين شد.
پدرم ميگويد حضور مير حسين به مردم آرامش ميدهد چون بارها در شرايط سخت امتحان خود را پس داده و مسايل بحراني را با مديريت صحيح به آرامش تبديل کرده.
آري ميرحسين ! من يک نسل سومي هستم و هنوز آنچنان از تو نمي دانم جز خاطرهاي و پدرم...
اما امروز شاگردان نسل چهارمي اين مرز و بوم نيز از تو ميپرسند و ما هم به آنها از تو آن چه را ميگوييم که به ما گفتهاند. روزي در کلاس حديثي از امير مومنان علي عليه السلام گفتم آنجا که فرمود: اگر از شما مسووليت را گرفتند و ناراحت شديد يا به دنبال مسووليت برويد، جهنمي هستيد و بهشتيان از ميان کارگزاران کساني هستند که وقتي از آنان مسووليت را ميگيرند شادماناند و شاکر خدا.
از بي رغبتي علي(ع) به حکومت داري ميگفتم و نميدانم (يا شايد هم ميدانم )چرا پس از آن به ياد تو افتادم و از تو با دانش آموزانم گفتم و شايد گلايه هم کردم.
حالا که گهگاه در کلاس درس، از جور زمان و سختي روزگار و بي تدبيري آدميان مي گويم و مي بينم که حتي برخي هوي و هوسشان را به حساب اسلام مي گذارند، شاگردانم از تو مي پرسند و من چيزي ندارم که بگويم جز خاطرهاي و درد و دلي از پدرم و ديگران که هم نسل اويند...
آري مير حسين من يک نسل سومي هستم و زمان تو را و مرام و شيوه ي تو را از زبان يک نسل انقلاب ديده و جنگ چشيده و يک نسل استخوان خرد کرده شنيده ام. وهر بار که شنيدم بر عطش دانستن افزوده شد. و هر بار که شنيدم اميد دستيابي به آرمان هاي يک ملت در من زنده شد.
وقتي خبردار شدم که برخي همسنگرانت از اين پايگاه قصد دارند تاريخ سکوتت را فرياد کنند، درنگ را جايز ندانستم،گفتم بداني که نسل ها در انتظار شنيدن از تو هستند.
نه قسمات ميدهم که بيا نه حتي در دل آرزو ميکنم،چون نميدانم که بايد بيايي يا نه . فقط از تو ميخواهم: باش و بمان.