زمان : 20 Dey 1387 - 23:44
شناسه : 14656
بازدید : 4052
سلام میرحسین، من نسل سومی هستم سلام میرحسین، من نسل سومی هستم

"
به گزارش الف،سايت خبري کلمه که منتسب به حاميان ميرحسين موسوي است،اقدام به انتشار نامه‌‏اي از سوي يکي از کاربران اين سايت کرده است که مشروح آن را مي‌‏خوانيد:
سلام آقاي ميرحسين موسوي !
يادش به خير! سال 65 بود، کودکي بودم. سال‌‏هاي جنگ و دفاع، سال‌‏هائي که مردم همه دست در دست هم داشتند، آن سال‌‏ها من يک دبستاني بودم، جز هاله‌‏اي و خاطره‌‏اي چيزي برايم نمانده و جز شنيدني‌‏هايي که از آن سال‌‏ها مانده و پدرم ...
اما حالا يک معلم هستم. يادم مي‌‏آيد براي ثبت نام در کلاس حفظ قرآن به پايگاه بسيج محله رفتم.عکس نقش بسته تو را به ديوار ديدم. تو همان بودي که گهگاه بر صفحه تلويزيون ظاهر مي‌‏شدي و حالا با حضور در کلاس قرآن و ديدن عکس تو در کنار امام و آقاي خامنه‌‏اي برايم مهمتر شده بودي. آن جا کلاسي بود که با بچه‌‏هاي هم سن و سالم و با کمک مربياني که برخي از آنها پس از مدتي خبر شهادتشان به ما مي‌‏رسيد مشغول حفظ قرآن شديم.
يک شب که در تلويزيون سخن مي‌‏گفتي از پدر درباره تو پرسيدم و او از ارادتش به تو و شجاعت تو گفت. بعدها از شرايط سخت و بحراني کشور در آن روزگار گفت. از روزي تعريف کرد که به مير حسين خبر دادند، ذخيره گندم و آرد به علت تحريم و جنگ رو به اتمام است و چند روز بيشتر ديگر نانوائي‌‏ها آرد ندارند ولي او با تدبير بالا به کمک مسوولين مشکل را حل کرد. پدرم نقل مي‌‏کرد که بارها به همراه تعداد زيادي از کابينه در خط مقدم جبهه‌‏ها حاضر شده بودي.
امروز اما سي ساله‌‏اي هستم که سرد و گرم را در حد خودم چشيده‌‏ام،دولت‌‏ها ديده‌‏ام،اما باز هم از تو از دريچه خاطره و هاله آشنائي دارم و پدرم...
نمي‌‏دانم چرا اغلب کساني که يادي از تو مي‌‏کنند خاطره امام در آنان زنده مي‌‏شود. پدرم مي‌‏گويد تو را ميرحسين صدا مي‌‏زنند چون امام فقط تو را و فرزندش سيد احمد را با نام کوچک صدا مي‌‏زند. و اينگونه شد که سيد موسوي نزد مردم هم مير حسين شد.
پدرم مي‌‏گويد حضور مير حسين به مردم آرامش مي‌‏دهد چون بارها در شرايط سخت امتحان خود را پس داده و مسايل بحراني را با مديريت صحيح به آرامش تبديل کرده.
آري ميرحسين ! من يک نسل سومي هستم و هنوز آنچنان از تو نمي دانم جز خاطره‌‏اي و پدرم...
اما امروز شاگردان نسل چهارمي اين مرز و بوم نيز از تو مي‌‏پرسند و ما هم به آنها از تو آن چه را مي‌‏گوييم که به ما گفته‌‏اند. روزي در کلاس حديثي از امير مومنان علي عليه السلام گفتم آنجا که فرمود: اگر از شما مسووليت را گرفتند و ناراحت شديد يا به دنبال مسووليت برويد، جهنمي هستيد و بهشتيان از ميان کارگزاران کساني هستند که وقتي از آنان مسووليت را مي‌‏گيرند شادمان‌‏اند و شاکر خدا.
از بي رغبتي علي(ع) به حکومت داري مي‌‏گفتم و نمي‌‏دانم (يا شايد هم مي‌‏دانم )چرا پس از آن به ياد تو افتادم و از تو با دانش آموزانم گفتم و شايد گلايه هم کردم.
حالا که گهگاه در کلاس درس، از جور زمان و سختي روزگار و بي تدبيري آدميان مي گويم و مي بينم که حتي برخي هوي و هوسشان را به حساب اسلام مي گذارند، شاگردانم از تو مي پرسند و من چيزي ندارم که بگويم جز خاطره‌‏اي و درد و دلي از پدرم و ديگران که هم نسل اويند...
آري مير حسين من يک نسل سومي هستم و زمان تو را و مرام و شيوه ي تو را از زبان يک نسل انقلاب ديده و جنگ چشيده و يک نسل استخوان خرد کرده شنيده ام. وهر بار که شنيدم بر عطش دانستن افزوده شد. و هر بار که شنيدم اميد دستيابي به آرمان هاي يک ملت در من زنده شد.
وقتي خبردار شدم که برخي همسنگرانت از اين پايگاه قصد دارند تاريخ سکوتت را فرياد کنند، درنگ را جايز ندانستم،گفتم بداني که نسل ها در انتظار شنيدن از تو هستند.
نه قسم‌‏ات مي‌‏دهم که بيا نه حتي در دل آرزو مي‌‏کنم،چون نمي‌‏دانم که بايد بيايي يا نه . فقط از تو مي‌‏خواهم: باش و بمان.