یزدفردا "ابوالفضل ارشادیفر-مدیر روابط عمومی انجمن صنفی شرکتهای تبلیغاتی استان:اینکه چرا در زمستان با اندک بارشی خیابان ها را آب می گیرد، راهها، زیرگذرها و پلهایی که از زمان افتتاحشان چیزی نمی گذرد مسدود می شوند و زندگی مردم مختل می شود، اینکه چرا با اولین بارش خیابانهایی که تازه فاضلاب کشی شده اند فرو می روند و مشکلات آنچنانی به وجود می آورند، مواردی است که به گفته مهندس میروکیلی، شهردار یزد، باید در یک طرح جامع بررسی و برای رفع و رجوعشان چاره اندیشی شود. و این سوال که آیا این گفته در حد همان مصاحبه چند ثانیه ای آقای شهردار در اخبار شبکه تابان باقی می ماند و یا زمانی به مرحله اجرا در خواهد آمد، دیر یا زود به جواب خواهد رسید.
اما معضلی که برای حل آن دیگر اندکی دیر است رسیدگی به وضعیت گرافیک شهری نابسامانی است که گویا هرچه بیشتر گفته شود، کمتر شنیده می شود.
نصب پارچه، کارتن و پوستر برای تبلیغات که زمانی به شدت با آن برخورد می شد، امروز امری کاملاً طبیعی شده است. زمانیکه شهرداری یزد با نصب داربست های تبلیغاتی (که طبق مصوبه شورای شهر ممنوع است) حتی در مقابل مجسمه پیرمرد و دوچرخه به عنوان یکی از چند نماد فرهنگی معدود در ورودی شهر هیچ برخوردی نمی کند، سازمانهای دولتی در یک دوره زمانی 68 مورد درخواست نصب داربست می کنند و شگفت انگیز اینکه شهردار قانونمند با نصب 23 مورد موافقت می کند!
آنجا که استفاده از داربست، در شهری که در هر خیابان اصلی و فرعی آن چندین بیلبورد، پل عابر و ایستگاه اتوبوس برای تبلیغات محیطی وجود دارد، با این توجیه توسط شهردار محترم حمایت می شود که ظرفیت تبلیغات محیطی شهر پایین است و گزیری از نصب داربست نیست، تلاش برای فرهنگ سازی کلام بلند پایه "شهر ما خانه ماست" به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید.
تبلیغات ناهنجار و غیر اصولی ارگانها، نصب تابلوهای مغازه ها به هر شکل و اندازه ای که برد تبلیغاتی بیشتری داشته باشد و ساخت پل عابر پیاده ای که هنوز پله ندارد، اما بیلببورد دارد(!)، بی توجه به ظاهر ناهنجاری که برای شهر بوجود می آورد، خواه توسط مردم باشد یا شهرداری، چیزی جز نقض صریح حقوق مردمی که در آن زندگی می کنند نیست.
بی شک، اقدام برای یافتن بهترین راه حل، زمانی صورت می گیرد که به وجود مساله پی برده و به بودنش اذعان داشته باشیم. در ملاقاتی که با شخص شهردار یزد داشتم، پس از آن که مشکلاتی که شرح آن از نظر گذشت را برایشان تشریح نمودم و از ایشان خواستم برای حل این مسایل تدبیری بیندیشند، با اصل این موضوع که تبلیغات محیطی شهر ناهنجار است چندان موافق نبوده و گفتند: البته این نظر شماست، از نگاه ما در وضعیت ظاهری شهر چندان مشکل حادی دیده نمی شود. وقتی توانستم شهردار گرامی را توجیه کنم که نصب پارچه ای با متن: "گوشفند زنده با قصاب" در شهرک دانشگاهی شهر که روزانه هزاران دانشجو و استاد میهمان در آن عبور و مرور دارند یک ناهنجاری به حساب می آید، گفتند: "ریختن زباله هم ناهنجاری است" و جالبتر اینجا که وقتی حرف از وظیفه شهرداری در فرهنگ سازی شهروندان را پیش کشیدم، فرهنگ سازی را – شاید هم به شوخی- وظیفه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دانستند. به هر حال فرهنگ سازی وظیفه هر نهادی که باشد، وظیفه یک شهروند نیست، مخصوصاً اگر بخواهد به سختی فرهنگ "شهر ما خانه ماست" را به شهردارش بیاموزد.
اما آنچه دیگر تردیدی در درستی اش نیست، این است که داشتن یک شهر زیبا جز به همت شهروندان میسر نیست. گویا روزگاری که اصلی ترین وظیفه شهرداری "داشتن و نگهداری از شهر" بود، گذشته است و اگر بخواهیم شهرمان زیبا باشد، چاره ای جز اینکه خود آنرا زیبا نگه بداریم نیست. کسانی که بر بالای پلی که چند روزی به علت مسدود بودن مسیر اصلی، تبدیل به راه عبور و مرور مردم شده است پارچه های هزار رنگ تبلیغاتی می آویزند، باید بدانند که حاصل این تبلیغ چیزی جز ضد تبلیغ نخواهد بود.