کشوری-سیاسی-انعکاس مطبوعات کشوری دریزدفردا -یادداشت
یزدفردا -هفته نامه پرتو سخن -قاسم روانبخش :برای ارزیابی هر انقلابی ابتدا باید به سراغ تاریخ رفت و اهداف آن را جستجو كرد. انقلاب اسلامی ایران كه از بزرگ ترین انقلاب های تاریخ ایران بلكه جهان معاصراست؛ درآستانه سی سالگی قرار دارد. اهداف آن را می توان از انقلابیون و مردمی كه به پای آن خون داده اند، یا از متن سخنان، بیانیه ها و پیام های حضرت امام كه در كتاب «صحیفه امام» موجود است به دست آورد. مقام معظم رهبری نیز كه امروز رهبری این انقلاب را به عهده دارند، از قدمای انقلاب اند و از آغاز شكل گیری آن در عرصه های مختلف حضور جدی داشته اند؛ خانواده های شهدا و وصیتنامه های شهدا نیز از بهترین منابع برای دست یافتن به اهداف انقلاب به شمار میآیند. بهراستی آیا هدف، تحقق جامعه مدنی و دمكراسی غربی، جمهوری دموكراتیك و تحقق آزادی های لیبرالیستی بوده است؟ یا اجرای احكام الهی؟
با جستجو در «صحیفه امام» روشن می شود حتی یك مورد واژه «جامعه مدنی» در آن وجود ندارد؛ از «دموكراسی» هم 58 بار نام برده شده و غالبا در مقام مذمت بوده اند. از مجموع گفتارها و نوشتارهای امام استفاده می شود مهم ترین هدف ایشان تحقق حكومت اسلامی و آرمان های بلند اسلام بوده است، به طوری كه از آغاز مبارزه (سال 42) تا سال رحلتشان (سال 67) بیش از 30000 هزار بار از واژه «اسلام و اسلامی» استفاده كرده اند، ایشان درباره شهدا نیز می فرمایند «آنها برای اسلام كشته شده اند نه برای جمهوری»
مع الاسف در دهه دوم انقلاب، به تدریج كسانی در بدنه نظام نفوذ كردند كه یا از همان اول با اسلام و امام سر مخالفت داشتند و یا تحت تاثیر این گونه افراد از انقلاب بریدند! گفتمان این دوره از انقلاب به «سازندگی، زندگی اشرافی، توسعه، دموكراسی، آزادی، جامعه مدنی، پیشرفت، تجدد، اومانیسم، سكولاریسم، لیبرالیسم و.... تغییر یافت وتنها نامی از اسلام درگفتمان آنها باقی ماند! شعارهای لیبرالیستی یكی پس از دیگری فضای كشور را به سمت غربی شدن پیش می برد تا تقی زاده های مدرن از مغز سر تا نوك پا غربی شوند وبگویند احكام اسلام محدود به زمان اند و اكنون زمان آن ها گذشته است! برخی از مسؤولان هم كه رسالتشان تبلیغ این نظام الهی بود، به جای دفاع از اسلام و ارزش های والای آن، به تدریج خود به عاملی برای تهاجم به فرهنگ اسلام، القای یاس در دل مردم و تقویت غرب باوری تبدیل شدند!
آقای خاتمی، رئیس جمهور سابق، با نهادینه كردن غرب باوری در بدنه نظام، اظهار می داشت: «شما برای این كه بتوانید پیشرفت كنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید» (روزنامه آریا 28/6/79) و «راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی» (همان.) او خردورزی را تنها راه حل مشكلات مطرح و توصیه می كند كه گذشته را باید رها كرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسك به «بنیاد زندگی غربی وخرد غربی است» (سخنرانی در دانشگاه علامه، 11/3/70) باورمندی آقای خاتمی به غرب به حدی است كه می گوید «به آینده نخواهیم رسید مگر این كه از مدرنیته و تجدد بگذریم» (همان)
وی دلیل این باورمندی را سازگار بودن با تمایلات اولیه بشر ذكر كرده، می گوید: «مساله مهم این است كه این نظام ارزشی، فكری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است]![ خود به خود طبع اولیه انسان، مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است» (رسالت، 26/1/76) در حالی كه آزادی از نوع غربی در واقع با طبع اولیه حیوانی وشهوانی بشر سازگار است نه با فطرت و تمایلات اولیه انسانی.
شعار توسعه و پیشرفت هم كه از شعارهای اساسی خاتمی بود، این گونه تفسیر می شد: «توسعه به معنای امروزش میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است، اگر آن تمدن آمده توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن كسانی كه می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را كامل كنم كه علاوه بر خرد و بینش غربی باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (سلام، 30/2/75)
او به ترویج غرب باوری و غرب زدگی پرداخته، عمده عوامل پیشرفت را یك جا در توجه به غرب خلاصه كرده است و می گوید: «امروز به جرات می توان گفت در زندگی قومی كه عزم تعالی و پویایی كرده است هیچ تحول كار ساز پدید نخواهد آمد، مگر آنكه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. كسانی كه با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفكر و تمدن جدید است كه در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم»( !همان.) وی تا آنجا پیش رفته است كه جامعه آمریكا را الگوی قابل تقلید معرفی كرده، اظهار میدارد: «ملت آمریكا توانسته جامعه ای بر پایه سه ركن آزادی، دینداری وعدالت بسازد» (مصاحبه با سی ان ان، 9/1/98م)
این نوع نگرش به فرهنگ غرب موجب شد تا اصالت دین نیز زیر سؤال رفته، برای صحت و سقم احكام اسلام، آنها را با حقوق بشر بسنجند! از نظر ایشان دین را باید با قرائتی مطرح كرد كه با ارزشهای لیبرالیسم سازگار باشد؛ از این رو می گوید: «بنده معتقدم كه دین برای آنكه بماند نباید آن را محصور در یك برداشت خاصی كرد؛ طبع بشر نیز چنین است كه اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت، یا آن را كنار می گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است كه در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد» (صبح امروز، 22و21/9/78) «البته این باز نگریهای جدید از دین باید متفاوت با برداشتهای پدران و سلف ما باشد»( !سخنرانی در دانشگاه علامه، 11/3/70)
شیفتگی آقای خاتمی به غرب به ویژه آمریكا به حدی است كه نمی تواند آن را در دل مخفی كند؛ بلكه در سفر به آمریكا مكنونات قلبی اش را این گونه بیرون میریزد: «واقعا به طور بسیار جدی مایلم یك ماه را در این شهر «نیویورك» بگذرانم تا معماری آن را بررسی كرده با آمریكایی ها صحبت كنم ...آمریكا و آمریكایی ها برایم فوقالعاده جالبند» (لوموند، 24/9/98م) این نوع نگرش به غرب و غرب باوری موجب شد تا روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در میان برخی مسؤولان جای خود را به غرب باوری داده، برای پیشرفت، همه نگاهها را به دروازههای غرب بدوزند و كشور ایران را همانند عصر هویدا و پهلوی به بازاری مناسب برای كالاهای غربی از رده خارج شده و مستعمل تبدیل نمایند. در عرصه نظامی نیز با چند توپ و تانكی كه به ما میفروشند و آمار دقیق آن را هم میدانند، همچنان ضعیف نگاه دارند تا بتوانند با تهدید و ارعاب، خواسته های خودشان را بر ما تحمیل كنند.
مقام معظم رهبری درباره روند غرب باوری در برخی مسؤولان گذشته و اظهار خوشحالی از توقف آن روند نامطلوب، خطاب به اعضای دولت نهم فرمودند: «روند غرب باوری و غربزدگی را كه متاسفانه داشت در بدنه مجموعه های دولتی نفوذ میكرد، متوقف كردید، این چیز مهمی است. حالا یك عدهای در جامعه ممكن است به هر دلیلی شیفته یك تمدنی یا یك كشوری باشند، اما این وقتی به بدنه مدیران انقلاب و مجموعه های انقلاب نفوذ میكند، چیز خیلی خطرناكی میشود. این دیده می شد، جلویش گرفته شد» از سوی دیگر روند غرب باوری در كشور موجب شد گرایش های سكولاریستی نیز در بدنه مجموعه مدیران نفوذ كند، به تعبیر مقام معظم رهبری «مسؤولان یك چنین نظامی دم از مفاهیم سكولاریستی بزنند، یكی بر سر شاخ و بن میبرید؛ یعنی خودشان بنشینند و بنا كنند بن این مبنا و قاعده را كلنگ زدن! خیلی چیز خطرناكی بود، الحمدلله جلویش گرفته شد.»
مقایسه سه سال عملكرد دولت نهم با دولتهای كارگزاران و مشاركت این مطلب را بهخوبی اثبات میكند. سیاست دولت اصلاحات در موضوع انرژی هستهای انفعال در برابر دشمن بود؛ زیرا دولت اصلاحات پیش از طرح موضوع در مجلس، پروتكل الحاقی را پذیرفت و سایتهای فعال خود را تعطیل كرد حتی حق فكر كردن را نیز از دانشمندان هستهای ما سلب كردند بدان امید كه غرب در آینده سوخت هسته ای به ما خواهد داد! یا بهدلیل داشتن منابع عظیم سوخت فصیلی دیگر به سوخت هستهای نیاز نداریم ولی سیاست اعتماد به نفس دولت نهم و خود باوری جوانان ما موجب شد در كمتر از دو سال به باشگاه هسته ای بپیوندیم و در صنایع موشكی، هوا فضا، نانوتكنولوژی و سلولهای بنیادین بر همه كشورهای منطقه پیشی بگیریم. البته همانگونه كه شورای اطلاعات ملی آمریكا اعلام كرد، در سال 2025 به یكی از قدرتهای برترجهان تبدیل خواهیم شد؛ البته این رخداد مهم هرگز بدون خود باوری و كار و تلاش پیگیرحاصل نخواهد شد. اكنون معلوم میشود چرا دشمن در صدد القای روحیه انفعال و غرب باوری در بدنه مدیران نظام بوده است .
یزدفردا