در ماه گذشته جمعهها عصر که میشد خانهمان حالوهوای فوتبال دربی یا شهرآورد بین آبی و قرمز میگرفت. بزرگی «اونوری» است با هر حرکت کاندیدای مورد علاقهاش و یا تکل خطای شهردار به هوا میپرید وسطی هم با دربیلهای ریز دکتر دیپلمات و یا شوتهای سنگین جهانگیرخان از جا میپرید. اوج دعوا گل به خودیهای شهردار وقت بود که کوچکتری را سرمست میکرد. بعد از اینکه مناطره تمام میشد هر دو خود را برنده میدانستند و به جان هم میافتادند یکی از خوردن و بردن زمینهای طرقبه و املاک نجومی رفتگران! میگفت، دیگری از حقوق نجومی و سابقه کیشومات و لوله شدن حریف رجز میخواند در این فریادهای گوشخراش کوچیکی مظلومانه که دلش به حال حریم حرمت خانه و کشور میسوخت فریاد میزد: برادران بس است اینها که تایید شدهاند اینطورند وای به حال تایید نشدهها. ببخشید بچه است نمیفهمد استدلالش بچهگانه است از صداقت و دلسوزی گفت زباندراز مقصر نیست امان از این زباندراززادگان شهر و دیارمان!!
زباندراز