پس از اینکه از شدت خشم و اجحاف تبلیغی غش فرموده بودیم و دکتر منع قاطع فرموده که روزنامه از نوع روزنامههای توپخانهای مطالعه نفرماییم و برای کسب خبر به سرخط اخبار از رادیو اکتفا فرماییم و کاری به کار برنامههای بیستوسی و میزهای گرد و دراز سیمایی نداشته باشیم فلذا! منع اکید شد که بچهها هم روزنامههای آنطرفی نخرند ولی عیال بانو که با فرارسیدن ایام شیشه پاککنی سخت هوادار مطبوعات و نشر و حفظ تمامیت حقوق آنها گردیده به دنبال روزنامههای ارزان برگشتی بود تا اینکه با یک بغل روزنامه وارد شد و به تورق و مطالعه پرداخت پس از ساعتی خشمگینانه فریاد تاسف و آه حسرت کشید و با بغض گلو گفت: حیف نفهمیدیم چه دولتی داشتیم از دست دادیم حیف! کشور گل و بلبل، مردمان مرفه، دست دزدان کوتاه، اقتصاد پر رونق، دانشگاهها درحال تولید علم، مدرک مقالات علمی در صف انتشار مجامع و محلات و سایتهای علمی بیناللملی، کسب و کار مردم و بانکها فعال، روسای کشورها هم زنبیل گذاشته بودند جلو کاخ ریاستجمهوری برای ملاقات تو صف نوبت بودند، تحریمها بیاثر و رابطه پولی با دنیا خوب بود و در میدان فردوسی با دلار معامله میکردیم! حیف! ناگهان صدای جیغ بلند شد و اولاد اعم از انات و ذکور حلقه پرستاری از دور بستر ما را برداشتند و جملگی حلقه ماتم گرد والدهشان زدند. منابع آگاه هم میگویند عدهای که بر دولت میتازند حق دارند که از املاک و پست و زروسیم نجومی به فرش ارض افتادهاند ولی کسی نمیگوید بیچاره ما و بانو که ازحرص بیمار میشویم!! این است عاقبت زباندرازان این شهر و دیار!!
زباندراز