زمان : 17 Esfand 1395 - 21:00
شناسه : 134636
بازدید : 8316
فاطمه هاشمی: درگذشت پدر برای ما مبهم است فاطمه هاشمی: درگذشت پدر برای ما مبهم است

فاطمه هاشمی گفت:‌ پدر با این که ۸۲ سال داشت از من سالم‌تر بود، برای خود ما هم ابهاماتی وجود دارد که چه اتفاقی افتاد.

به گزارش ایلنا، فاطمه هاشمی در مراسم گرامیداشت آیت‌الله هاشمی در دانشگاه علامه طباطبایی عنوان کرد: پدر با این که ۸۲ سال داشت از من سالم‌تر بود، برای خود ما هم ابهاماتی وجود دارد که چه اتفاقی افتاد. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در بدترین شرایط هم طوری رفتار می‌کرد که انگار اتفاقی نیافتاده است.

او افزود: شبی که دفتر حزب را بمب گذاشته بودند، ایشان به ملاقات رهبری رفته بودند، وقتی رسید خانه احمد آقا خبر بمب‌گذاری دفتر حزب را دادند. آن شب من دیدم حال مساعدی نداشت تا صبح کنار تلفن بود من می‌دیدم وقتی خبر درگذشت یکی از اعضا را می‌دادند به مثابه این بود که جان از بدنش می‌رود.

هاشمی یادآور شد: نماز صبح که شد، ایشان گفتند من بروم نیم ساعتی فکر کنم که چه کنیم، در این بمب‌گذاری نیمی از کابینه به شهادت رسیده بودند که خودش می‌توانست محل تفرقه باشد. صبح که بلند شدند دیدم روحیه‌شان تغییر کرده و می‌گفتند حالا باید به فکر راه‌حل‌های مناسب باشیم این روحیه پدرم همیشه زبانزد بود.

او افزود: من وقتی تنها می‌شوم می‌گویم نباید گریه کنم می‌گویم باید سربلند باشم که ۵۶ سال با چنین فردی زندگی کردم، ایشان همیشه مورد تهمت قرار داشتند، زمانی سازمان مجاهدین خلق(منافقین) ، زمانی اصلاح‌طلبان و زمانی دیگر اصولگرایان و همیشه به ایشان می‌گفتم چرا چیزی نمی‌گویید، می‌گفتند زمان همه چیز را مشخص می‌کند.

فرزند آیت‌الله هاشمی تصریح کرد: وقتی برای تشییع جنازه پدرم رفتم حقیقت را دیدم. موج جمعیت را که مشاهده کردم به خودم گفتم چرا گریه می‌کنم، من باید خوشحال باشم بعداز ۳۷ سال چنین مراسم تشییعی برگزار شده است. مردم مرا می‌بینند می‌پرسند میراث هاشمی برای ما چیست، من باید خوشحال باشم که چنین پدری داشتم که مردم دنبال میراث و راه او هستند.

او گفت: پدر همیشه مرگ راحت می‌خواستند، نمی‌خواست در سختی بمیرد، من امروز برای این گریه می‌کنم که کاش از فرصت‌هایم بیشتر در کنار ایشان استفاده می‌کردم. امروز می‌گویم کاش از رازهای در قلبش بیشتر آگاه می‌شدم، ایشان معتقد بودند مسائل شخصی افراد نباید گفته شود، اما مسائل سیاسی را می‌گفتند.

فاطمه هاشمی با بیان اینکه من امروز برای خودم گریه می‌کنم و از مردم می‌خواهم غم فراق آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را به کنار بگذارند و راه ایشان را ادامه دهند، گفت: آیت‌الله هاشمی به تاریخ اهمیت می‌داد و می‌گفتند تاریخ چراغ راه ماست. پدرم نگران نسل جوان کشور بود، همیشه می‌گفتند آینده جوانان را بسازیم، می‌گفتند آرزوهایی برای جوانان دارم که محقق نشد.

او ادامه داد: پدرم شاخصه‌های خاصی داشتند، پیش خودم می‌گویم پدر خودش بود، اکبر هاشمی رفسنجانی بود، ویژگی‌های خاص خود را داشت. آیت‌الله هاشمی هوش عجیبی داشتند که ذاتی بود، او بسیار صبور بود که این ویژگی در نهاد او بود، من همیشه می‌گفتم چقدر شما صبور هستید می‌گفتند خداوند گفته صبور باشید. می‌گفتم این حرف‌ها را می‌زنند شما جواب دارید چرا نمی‌گوید، داستان فاطمه زهرا را بیان می‌کردند و می‌گفتند من که بالاتر از ایشان نیستم.

هاشمی تاکید کرد: پدرم به سازندگی، اعتدال‌گرایی، واقع‌گرایی و نوگرایی اعتقاد داشتند، بر این باور بودند که ما در کشور می‌توانیم و اقدامات گسترده‌ای هم انجام دادند. دانشگاه آزاد و مترو از اقدامات ایشان در زمان ریاست مجلس بود. زمان احداث مترو، برخی مسئولان حاضر نبودند به مترو بودجه بدهند و می‌گفتند لوکس است اما امروز می‌بینید مترو چه خدماتی ارائه می‌کند.

هاشمی گفت: اولین کتابی که در ایران ترجمه شد کتاب مبارزه فلسطین بود تا آن زمان صحبتی راجع فلسطین نشده بود امثال چریک‌های خلق آموزش‌های خود را در فلسطین می‌دیدند اما کتاب و سخنرانی راجع به آن نبود.

او افزود: آیت‌الله هاشمی قبل انقلاب با عرفات دیدار کرد و کمک‌هایی به فلسطینیان داشتند. چیزی که باید از هاشمی یاد بگیریم این است که شاخصه‌ها را در خود تقویت کنیم. هرجا هستید برای خود هدف داشته باشید متاسفانه الان جوانان هدف ندارند. پدرم در درس به من کمک می‌کرد آخرش می‌گفت در آینده چه کار می‌خواهی انجام دهی. از همان دوران به ذهن ما ضربه می‌زدند. شما هم باید همین‌گونه باشید.

فرزند آیت‌الله هاشمی یادآور شد: عاقبت خود را ترسیم کنید برای حرکت خود انگیزه داشته باشید. پدر شوهر من آیت‌الله لاهوتی با آیت‌الله هاشمی در زندان بود ایشان و سایر هم‌بندان ایشان نقل می‌کردند پدرم در زندان بود و به نقشه ایران نگاه می‌کرد و فکر می‌کرد ما کجای ایران به سد احتیاج داریم. نقل می‌کنند وقتی در سلول باز می‌شد ما گمان می‌کردیم ما را برای شکنجه می‌بردند آیت‌الله هاشمی می‌گفت نه می‌خواهند ما را آزاد کنند.

او گفت: از ایشان پرسیدم چه شد در زندان روی قران کار کردید چون ادم وقتی در زندان است اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که آیا کار ما درست بود اما هاشمی به فکر استفاده از وقت بود. در آن روزهای بازجویی به زندانبانان گفت به من قلم و کاغذ بدهید اما ندادند از فرصت زندان استفاده کرد و روی قران کار کرد. هاشمی تمام آیات را از حفظ بودند فکر می‌کردند مثلا کلمه آب در قرآن چند جا کار شده است. بعد از آزادی خدا را شکر کرد که فرصت داشته است در این مدت روی قرآن کار کند که محصول آن سه سال اکنون بیش از چهل جلد تفسیر قرآن است.

فاطمه هاشمی تصریح کرد: کتاب فلسطین را ایشان در دوران فرار خود ترجمه کردند. ایشان در ده کوشکویه زیر نور چراغ نفتی این کتاب را ترجمه کردند و بخاطر مقدمه‌ای که برای این کتاب نوشته بوند چند ماه بازجویی شدند. رژیم پهلوی بخاطر اینکه می‌گفت در مقدمه کتاب به انگلیس توهین شده است کتاب را ممنوع کرد.

او با بیان اینکه اگر انسان بدون انگیزه زندگی کند، فرصت‌هایش از دست می‌رود، گفت: پدر می‌گفت تمام موفقیت خودم را در انس با قرآن می‌بینم سال ۵۴ به ایشان به من گفت روزی پنج آیه قران را بعد نماز اگر می‌توانی حفظ کن ولی حتما معنای آن را متوجه شوید این باعث شد ما در خانواده انس با قران داشته باشیم. باید قصه و غم را کنار بگذاریم سعی کنید به مسائلی که مد نظر ایشان بود بپردازید. ایشان غمگینی را دوست نداشتند و می‌گفتند ناراحتی باعث می‌شود آدم تضعیف روحیه شود با غصه خوردن چیزی حل نمی‌شود.

فاطمه هاشمی در خصوص برگزاری جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه علامه طباطبایی گفت: جامعه ما آمادگی شنیدن واقعیت را ندارد پس پرسش و پاسخ نداریم.