مقام و مسؤوليت روزنامهنگاران در پيشرفت جامعه ايران-(آموزش روزنامهنگاری 1)
گروه مطالب آموزشی یزدفردا :نایاب شدن نخستین ویژهنامه آموزش روزنامهنگاری فصلنامه رسانه(سال انتشار: 1373) و نیاز دانشجویان رشته علوم ارتباطات و روزنامهنگاری به مطالب آن عاملی شد كه این ویژهنامه در وب سایت رسانه درج شود.
روابطعمومی دفتر مطالعات و توسعه رسانهها به نقل از دكتر مهدیزاده معاون سردبیر فصلنامه رسانه اعلام كرد:
دست اندر كاران روزنامه و علاقه مندان به این حوزه اطلاع دارند كه نخستین ویژهنامه آموزش روزنامهنگاری فصلنامه رسانه در سال 1373 منتشر شد. این ویژه نامه كه دربردارنده مطالبی از استادان و روزنامهنگاران باسابقه بود با استقبال بسیاری از سوی دانشجویان و علاقهمندان رشته روزنامهنگاری مواجه شد. استقبال بهگونهای بود كه در مدت زمان كوتاهی تمامی نسخ این شماره به فروش رسید و دانشجویان مجبور بودند با مراجعه به كتابخانههای تخصصی علوم ارتباطات، مطالب و مقالات درخواستی خود را كپی نمایند.
دكتر مهدیزاده در ادامه افزود: از زمان راهاندازی وب سایت دفتر مطالعات، بر آن شدیم كه با انجام تغییرات نرمافزاری، متن كامل مطالب آن شماره فصلنامه رسانه را بصورتی كه كاربران به آسانی بتوانند دسترسی داشته باشد در این وبسایت بگذاریم.
معاون سردبیر فصلنامه رسانه همچنین گفت: این شماره فصلنامه حداقل از دو منظر مهم میباشد. نخست اینكه هر چند از زمان انتشار ویژهنامه بیش از 10 سال میگذرد لیكن كماكان مطالب این شماره به عنوان مرجع و منبع درسی و حرفهای دارای اعتبار است. و دانشجویان نیز كماكان بر اساس توصیه استادان خود به این شماره توجهی ویژه دارند.
بنابراین انتشار مطالب این شماره فصلنامه رسانه در محیط وب میتواند گامی باشد در جهت اجرای حق دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات ( منابع مورد نیاز درسی ) كه فیالجمله بر روند فزونی و تراكم دانش و شناخت بیتأثیر نخواهد بود.
وی در ادامه بیان داشت:
از منظر دیگر نیز میتوان به مطالب این ویژهنامه آموزشی توجه كرد. با گذشت بیش از 10 سال از انتشار ویژهنامه یاد شده تحولات و تغییرات قابل توجهی در عرصه علوم ارتباطات و دانش روزنامهنگاری پدید آمده است، انتشار این ویژهنامه به عنوان یك منبع درسی میتواند امكان مقایسه مفاهیم و مسائل مرتبط با حوزه تدریس و تحصیل آن روز این حرفه را با مسائل و مفاهیم امروزین فراهم كند. از این منظر میتوان با مطالعه متون این شماره رسانه رویكردی تطبیقی به روند آمورش روزنامهنگاری -در یك فرایند عمومی نیازهای روزافزون این حرفه- داشت.
به عبارت دیگر انتشار نخستین ویژه نامه آموزش روزنامه نگاری در محیط وب ، فرصتی برای مقایسه نیازها ، مفاهیم ، مسایل و مجموعه تحولات در خصوص شیوه ها و متون آموزشی این رشته دانشگاهی در مدت زمانی حدود 15 سال است. سال هایی كه كه شاهد تغییرات بسیاری در حوزه علوم ارتباطات و اساسا در زندگی شهری بوده ایم.
دكتر مهدیزاده در پایان اظهار داشت این نكته اساسی است كه بدانیم به راستی آموزش روزنامه نگاری در ایران همسان با تحولات و پیشرفت ها بوده است؟
روابط عمومی دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها شماری از نویسندگان این ویژه نامه را چنین اعلام كرده است:
دكتر محمد كاظم معتمد نژاد
دكتر نعیم بدیعی
دكتر پیروز شعار غفاری
دكتر مهدی محسنیان راد
دكتر محمد مهدی فرقانی
حسین قندی
دكتر یونس شكر خواه
خسرو یحیایی
علی اكبر قاضی زاده
شایان ذكر است كه به زودی دیگر مقالات آموزشی نیز در یزدفردا منتشر خواهد شد .
بازانديشى نقش اجتماعى وسايل ارتباط جمعى
یزدفردا - نخستين ويژهنامه آموزش روزنامهنگاری فصلنامه رسانه(سال انتشار: 1373)-دكتر كاظم معتمدنژاد:بررسى انتقادى درباره نقشها و كاركردهاى اجتماعى وسايل ارتباط جمعى، در شرايط كنونى جامعه ايران، از چند جهت حائز اهميت ويژه است. شناخت وظايف ارتباطات جمعى، پيش از هر چيز در آموزش تخصصى روزنامهنگاران و همچنين ساير ارتباطگران كه براى تهيه، توليد، انتقال و پخش پيامهاى ارتباطى آماده مىشوند، ضرورت دارد. معرفى دقيق و جامع نقشها و وظايف اجتماعى مذكور، در دوره تحصيلات دانشگاهى دانشجويان روزنامهنگارى و ساير رشتههاى ارتباطى، به آنان امكان مىدهد كه با درك چگونگى تحول و توسعه وسايل ارتباط جمعى در جهان و ايران و توجه به شرايط تاريخى و مشخصات سياسى و اجتماعى و فرهنگى جوامع معاصر، براى خدمت در هيأتهاى تحريريه مطبوعات و خبرگزاريها و بخشهاى خبرى راديوها و تلويزيونها و همچنين دفاتر روابط عمومى مؤسسات دولتى و خصوصى آمادگى پيدا كنند و آرمانها و هدفهاى كلى حرفهاى خود را در راه مصالح و منافع عمومى كشور، به تحقق برسانند.
آگاهى صحيح به كاركردهاى واقعى مطبوعات، راديو و تلويزيون و همچنين سينما، براى سياستگذاران و برنامهريزان مملكتى نيز بسيار سودمند است. زيرا در صورتى كه مسؤولان مختلف مملكتى به قدرتهاى بالقوه و بالفعل وسايل ارتباط جمعى وقوف كامل داشته باشند، مىتوانند در تصميمگيريهاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى خويش در مورد مسائل مملكتى و همچنين برنامهريزى براى توسعه و پيشرفت كشور، از آنها بهطور شايسته بهره بگيرند و از دستزدن به بهرهبرداريهاى نامناسب در اين زمينه، كه معمولاً باعث محدوديت فعاليت مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى و يا استفاده تبليغاتى افراطى از آنها مىگردد، خوددارى كنند.
بازنگرى وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى و معرفى درست كاربردها و عملكردهاى آنها در سطح عمومى جامعه نيز آثار مثبت فراوانى پديد مىآورد. شناخت واقعى و عينى نقشها و تأثيرگذاريهاى مطبوعات و راديو و تلويزيون و سينما و ساير وسايل ارتباطى نوين، سبب بيدارى افكار عمومى و جلب توجه هرچه بيشتر مردم به بهبود شرايط زندگى دستهجمعى مىگردد و علاقه آنان را به مشاركت در امور مملكتى و كمك به پيشرفت برنامههاى توسعه در سطح ملّى و حفظ استقلال كشور در سطح بينالمللى افزايش مىدهد.
مطالعه در زمينه نقشها و وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى در جوامع معاصر بايد با توجه به نظامهاى سياسى و اقتصادى گوناگون موجود در جهان صورت گيرد. امّا چونكه در اكثر كشورهاى دنيا، مطالعات و تحقيقات ارتباطى، تحت تأثير مستقيم و غيرمستقيم تجربههاى آموزشى و پژوهشى كشورهاى سرمايهدارى غرب قرار دارند، معمولاً در همهجا، كاربردهاى ارتباطات جمعى براساس برداشتها و دريافتهاى خاص محققان و متخصصان غربى ارائه مىگردند.1
در اين مقاله براى بازانديشى درباره نقشهاى اجتماعى وسايل ارتباط جمعى، به ترتيب در سه بخش، نظريههاى مختلف مربوط به آنها در كشورهاى سرمايهدارى غربى، كشورهاى سوسياليستى و كشورهاى جهان سوّم و همچنين برداشتهاى تاريخى پايهگذاران مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى و نيز برداشتهاى قانونگذاران ايران در مورد هدفها و كاركردهاى اين وسايل و از طرف ديگر چگونگى عملكرد ارتباطات جمعى كشور در اين زمينه و چشماندازهاى آينده آن، بررسى مىشوند.
نظريههاى مربوط به نقشها و كاركردهاى اجتماعى ارتباطات جمعى
در جهان امروز، براى مطالعه درباره نقشها و وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى بايد سه نوع جامعه را از هم تفكيك كرد:
در جوامع سرمايهدارى، با شرايط خاص اقتصادى واجتماعى و فرهنگى آنها، نقشهاى معينى براى وسايل ارتباط جمعى مطرح مىشوند. براى ارتباطات جمعى اين جوامع، وظايفى همچون آگاه كردن و راهنمايى افكار عمومى، آموزش و انتقال ميراث فرهنگى و سرگرمى درنظر گرفته شده است. در جوامع سوسياليستى با تكيه بر نظريههاى لنين، سه نقش «تهييج»، «تبليغ» و «سازماندهى» براى وسايل ارتباط جمعى عنوان مىشوند. چونكه ماهيت اين جوامع با جوامع غربى فرق مىكند و وسايل ارتباط جمعى به وسيله دولت اداره مىشوند، ارتباطات جمعى بهعنوان وسايلى در جهت پيشبرد برنامههاى مختلف موردنظر حزب حاكم معرفى مىگردند.
در جوامع موسوم به جهان سوّم كه كشورهاى آسيا و آفريقا و آمريكاى لاتين را دربر مىگيرند، درباره وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى، معمولاً سه نوع برداشت مشاهده مىشود. در بيشتر اين ممالك، همان نظريههاى غربى طرف توجهند و در برخى از آنها نيز ديدگاههايى مشابه جوامع سوسياليستى قبلى روسيه و اروپاى شرقى وجود دارد و برخى هم به نظريههاى مستقل توجه دارند.
1.نظريههاى متفكران آزاديگراى غربى
به دنبال نظريات كلى خوشبينانهاى كه از دهه دوّم قرن بيستم، از سوى «پيشگامان» مطالعات ارتباطى و بهويژه برخى از استادان معروف دانشگاه شيكاگو، مانند «جان ديوئى»، «جرج ميد» و «رابرت پارك»، در مورد نقش اجتماعى وسايل ارتباط جمعى در پيشرفت شرايط زندگى انسانى در جوامع شهرنشين صنعتى، مطرح گرديدند، و همچنين «بنيانگذاران» مطالعات و تحقيقات ارتباطى، مخصوصاً «پل لازارسفلد» و «هارولد لاسول»، نيز در تكميل آنها، نظريههاى خاصى راجع به وظايف و كاربردهاى اجتماعى وسايل مذكور، ارائه كردند.
«هارولد لاسول»، آمريكايى متخصص - علوم سياسى- كه در سال 1927، با نگارش رساله معروف خويش در مورد «تبليغات سياسى در جنگ جهانى اوّل»، نخستين پژوهشهاى علمى ارتباطى را در اين زمينه پايهگذارى كرد، او در مقاله معروفى كه در سال 1948 درباره «ساختار و كاركرد ارتباطات در جامعه»2 نوشت، اوّلين طبقهبندى جامع در زمينه وظايف اجتماعى وسايل ارتباطى جديد را عرضه نمود.
لاسول در اين مقاله، سه نقش متمايز و تفكيكشده براى وسايل ارتباط جمعى قائل شده است. وى نوعى طبقهبندى را ارائه كرده است كه ظاهراً نقشهاى اجتماعى معروف كنونى در عناوين آن، ديده نمىشوند. ولى با تجزيه و تحليل اين نقشها، شمول آنها به نقشهاى خبرى، تفسيرى و آموزشى نيز مشخص مىگردند. سالها بعد، «چارلز رايت» محقق ديگر آمريكايى، نقش ديگرى به اين نقشهاى سهگانه اضافه كرد كه مربوط به ايجاد سرگرمى (نقش تفريحى) است.
الف) نظارت بر محيط: نقش خبرى
به عقيده «لاسول» يكى از نقشهاى مهم وسايل ارتباط جمعى، نظارت بر محيط3 زندگى انسانى است. وسايل ارتباط جمعى با تهيه و پخش اخبار و اطلاعات، افراد جامعه را با محيط زندگى خود آشنا مىكنند و با اين كار افراد را آماده مىسازند تا از محيط خود اطلاع كافى بهدست آورند. از طريق اخبار و اطلاعات است كه مردم مىتوانند شرايط محيط را بشناسند و عكسالعملهاى لازم را براى انطباق با محيط پيدا كنند. نقش نظارت بر محيط و ضرورت هماهنگى افراد با دگرگونيهاى جامعه، لزوم انتشار اخبار را توجيه مىكند و اين همان نقش اصلىِ وسايل ارتباط جمعى در جوامع سرمايهدارى است. هيأتهاى تحريريه در مطبوعات، خبرگزاريهاى بزرگ، راديوها و تلويزيونها، در همه جا آن اخبارى را منتشر مىكنند كه هماهنگ با نظام موجود در جامعه باشند و به آن لطمهاى نزنند.
ب) همبستگى اجتماعى: نقش تفسير و راهنمايى
دوّمين نقشى كه «لاسول» براى وسايل ارتباط جمعى درنظر گرفته است نقش «همبستگى اجتماعى»4 است. اين نقش، مكمل نقش قبلى است كه براساس ضرورت نظارت بر محيط، لزوم همبستگى افراد را در اين مورد يادآورى مىكند. در اين زمينه، نقش تجزيهوتحليل و تفسير رويدادها و مسائل زندگى و همچنين راهنمايى افكار عمومى و نيز تبليغات سياسى، براى همبستگى اجتماعى اهميت خاص دارد. براساس نقش دوّم، لزوم تكميل اخبار، مطرح مىشود. در اين مورد هم تفسيرها، از زمينه كلى سياستهاى خبرى جدا نيستند و عقايد سياسى و ارزشهاى فرهنگى موردنظر روزنامهنگاران و منافع حرفهاى وطبقاتى آنان، باعث مىشود كه بهطور مستقيم يا غيرمستقيم از نظام حاكم حمايت كنند.
پ) انتقال ميراث فرهنگى: نقش آموزشى
نقش سوّم موردنظر «لاسول» براى وسايل ارتباط جمعى كمك به انتقال ميراث فرهنگى5 جامعه، از نسلهاى گذشته به نسلهاى آينده است. زيرا كه هر نسلى براى ادامه زندگى ناچار است كه از تجربيات نسل قبل استفاده كند و وسايل ارتباط جمعى با انتخاب ارزشها و معيارهاى فرهنگى نسلهاى گذشته، نسل معاصر را راهنمايى مىكنند. در اين نقش، معيارهاى خاصى براى انتقال ميراث فرهنگى طرف توجه قرار مىگيرند. اين معيارها و ارزشها علاوهبر رواج در جوامع غربى به جوامع ديگر هم انتقال مىيابند. وسايل ارتباط جمعى، عقايد مربوط به دموكراسى، آزادىِ فردى، حقوق بشر و غيره را بهعنوان مهمترين معيارهاى نظام حاكم در غرب پا برجا نگه مىدارند و در دنيا ترويج مىدهند.
«ويلبر شرام»، استاد معروف ديگر آمريكايى، در حدود بيستوپنج سال پس از نگارش مقاله يادشده «هارولد لاسول» در يكى از كتابهاى خود با عنوان انسانها، پيامها و وسايل ارتباط جمعى6 براى نقشهاى مذكور، سه صفت خاص بهكار برده است. وى نقش اوّل را بهعنوان نقش «نگهبان»7، نقش دوّم را بهعنوان نقش «راهنما»8 و نقش سوّم را بهعنوان نقش «معلم»9 ذكر كرده است.
ت) سرگرمى: نقش تفريحى
در سال 1959 يعنى 18 سال پس از طبقهبندى «هارولد لاسول» درباره نقشهاى اجتماعى وسايل ارتباط جمعى، يك جامعهشناس آمريكايى به نام «چارلز رايت» در كتابى با عنوان چشمانداز جامعهشناختى ارتباطات جمعى10، نقش چهارمى براى وسايل ارتباط جمعى درنظر گرفت كه همان نقش تفريحى يا سرگرمكننده است. وى در نظراتش يادآورى كرد كه در هر جامعهاى وسايل ارتباط جمعى بايد امكانات تفريحى را براى همه افراد فراهم كنند زيرا كه افراد در محيط كار خسته مىشوند و وسايل ارتباط جمعى براى ايجاد سرگرمى و ايجاد محيط فراغت مىتوانند به آنان كمك كنند. البته مدتها پيش از آن، برخى از متفكران و محققان اروپايى- متخصص در رواندرمانى- به نقش سرگرمكننده وسايل ارتباط جمعى اشاره كرده بودند11 ولى «رايت» در تكميل طبقهبندى «لاسول»، اين نقش را بهطور دقيق، بهعنوان يك نقش مكمل، اضافه كرد.
صرفنظر، از طبقهبندى معروف يادشده، بعضى از محققان و متخصصان غربى ارتباطات هم در مطالعات خود به تفكيك نقشهاى مثبت و منفى وسايل ارتباط جمعى پرداختهاند.
«پل لازارسفلد» در اين مورد خاطر نشان مىكند كه اگر كاربرد وسايل ارتباط جمعى صحيح نباشد اين نقشها جنبه منفى پيدا مىكنند و به اصطلاح به جامعه آسيب مىرسانند. گروهى از محققان ارتباطات نيز به نقش تخديركننده وسايل ارتباط جمعى اشاره مىكنند. عدهاى هم با توجه به كاربرد آنها، آثار زودرس و ديررس پيامهاى اين وسايل را از هم تفكيك مىنمايند.
به هر ترتيب، در ميان نقشهاى سهگانه خبرى، آموزشى و تفريحى كه در كشورهاى آزاديگراى غربى براى وسايل ارتباط جمعى درنظر گرفته مىشوند، عملاً به نقش سرگرمى توجه بيشترى معطوف مىگردد و دو نقش ديگر تحتالشعاع آن قرار مىگيرند. زيرا كه مطبوعات و همچنين راديوها و تلويزيونها، كه اغلب از سوى شركتهاى بزرگ تجارتى اداره مىشوند، براى جلب هرچه بيشتر خوانندگان و شنوندگان و بينندگان و افزايش تيراژ و تعداد مخاطبان بيشتر به مطالب سرگرمكننده، مانند خبرهاى جنايى، زندگى هنرپيشههاى مشهور سينما و قهرمانهاى ورزشى و رجال سياسى، توجه مىكنند. پرتيراژترين روزنامههاى غربى كه به «روزنامههاى مردمپسند» مشهورند، معرف واقعى اينگونه مطبوعات بهشمار مىروند.
نقش سرگرمكننده ارتباطات كه بيش از پيش مورد توجه گردانندگان وسايل ارتباط جمعى غربى است، در واقع بزرگترين تأثير منفى را دارد. زيرا كه جامعه را غيرسياسى مىكند و مردم را از توجه به سرنوشت خويش باز مىدارد. همين نقش اخير، در بيشتر كشورهاى جهان سوّم نيز بدون توجه به ضرورتهاى اساسى، مورد تأكيد قرار مىگيرد و بهطور غيرمستقيم بر آنها تحميل مىشود.
در كنار نقشهاىِ يادشده، با تكيه بر اصول حرفهاى روزنامهنگارى، از ضرورت حفظ و دفاع از آزادى و مخصوصاً آزادى اطلاعات، تعدد و تَكثّر وسايل ارتباط جمعى و رقابت آنها در بازار آزادِ انديشهها و انتخاب اطلاعات عينى و مستقل و بىطرف، سخن گفته مىشود.
بهطور كلى، در مطالعات وسايل ارتباط جمعى غرب، توجه اساسى به فرد و رفتار فردى است و با تأكيد بر نقشهاى اجتماعى و آزادى و استقلال و بىطرفى ارتباطات، روابط مستقيم و غيرمستقيم وسايل ارتباط جمعى و ساير امكانات ارتباطى با ساختارهاى گوناگون اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى، به فراموشى سپرده مىشوند.12
2. نظريههاى متفكران كشورهاى سوسياليستى
در ممالك سوسياليستى سابق روسيه و اروپاى شرقى، از يك طرف بر مبناى نظريات كلاسيك «ماركس» در قرن نوزدهم، آزادى مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى، يك آزادى ظاهرى تلقى مىگرديد و بر ضرورت تحقق آزادى واقعى، از طريق ايجاد امكانات عملى براى انتشار روزنامهها به وسيله كارگران، تأكيد مىشد. از سوى ديگر در زمان تأسيس دولت شوروى نظريات خاص «لنين» تعقيب مىشد. «لنين» با اينكه در قبل از پيروزى انقلاب اكتبر از آزادى مطبوعات در نظام ليبرالى استقبال مىكرد و معتقد بود كه احزاب انقلابى از اين امكان براى سرنگون كردن رژيم موجود مىتوانند بهرهبردارى كنند، امّا پس از انقلاب اخطار كرد كه: چونكه نظام تازهاى روى كار آمده است- كه نظام «ديكتاتورى پرولتاريا» نام دارد- نمىتواند آزادى معمول در كشورهاى سرمايهدارى غرب را براى دشمنان خود قائل شود.
لنين معتقد بود كه در كشورهاى سوسياليستى، وسايل ارتباط جمعى، در خدمت تحقق هدفهاى خاص حزب كمونيست بايد به سه وظيفه توجه كنند:
الف) تهييج. نخستين وظيفه مطبوعات و وسايل ارتباطى ديگر، تهييج13 و برانگيختن احساسات و عواطف عمومى و تشويق و ترغيب آنها به همسويى با سياستها و خط مشىهاى حزب كمونيست است.
ب) تبليغ. دوّمين وظيفه وسايل ارتباط جمعى، تبليغ سياسى14، و جلب اعتقادات عمومى به ايدئولوژى حزبى و كمك به تحقق هدفهاى آن است.
پ) سازماندهى. سوّمين وظيفه اجتماعى مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى، ايجاد مقدمات لازم براى سازماندهى15 جامعه و جلب مشاركت عمومى در جهت تحقق نظام سوسياليستى است.
بدينگونه، نقشهاى اجتماعى ارتباطات جمعى در كشورهاى سوسياليستى، با درنظر گرفتن تفاوتهاى بنيادى جوامع سرمايهدارى با اين جوامع، متفاوت است. در ممالك غربى، گردانندگان وسايل ارتباط جمعى با تكيه براصول آزاديگرايى و ضرورت آزادى مطبوعات و اطلاعات بر وظايف سهگانه خبرى و آموزشى و تفريحى، تأكيد مىكنند. در حالى كه در كشورهاى سوسياليستى بر مبناى نظريه مربوط به مسؤوليت دولت براى تأمين خدمات عمومى، مانند آموزش و فرهنگ و بهداشت؛ اداره ارتباطات نيز جزء خدمات عمومى، معرفى مىشود و كاربرد وسايل ارتباطى از طريق دولت، در راه تحقق هدفهاى كلى جامعه، امرى طبيعى تلقى مىگردد.
3. نظريههاى متفكران جهان سوّم
براى نقش وسايل ارتباط جمعى در كشورهاى جهان سوّم، ديدگاههاى مختلفى وجود دارند. يكى از اين ديدگاهها، ديدگاه تقليدى غربى است كه نقشهاى خوشبينانهاى براى وسايل ارتباط جمعى قائل است. به موجب اين نظريه، گفته مىشود كه از وسايل ارتباط جمعى مىتوان براى نوسازى جامعه، توسعه سياسى و دگرگونى اجتماعى استفاده كرد. كسانى مثل «دانيل لرنر» امريكايى نويسنده معروف كتاب گذر از جامعه سنتى: نوسازى خاورميانه16 وسايل ارتباط جمعى را افزايشدهنده همدلى عمومى و ايجادكننده جاذبه براى نوسازى جامعه معرفى مىنمايند. خود حوزه ارتباطات را هم يك زمينه مهم نوسازى و دگرگونى تلقى مىكنند. در نتيجه، وسايل ارتباط جمعى، هم معيار و شاخص دگرگونى و هم عاملى براى دگرگونى بهشمار مىآيند.17 ديدگاههاى ديگرى كه در مورد وسايل ارتباطى كشورهاى جهان سوّم وجود دارند، ديدگاههاى راديكال [اصلاحطلبانه] درباره سلطه و وابستگى و تغييرات ساختارى است. به موجب اين ديدگاه، اعتقاد بر اين است كه تا زمانى كه اساس جوامع جهان سوّم دگرگون نشده است و نظامهاى وابسته كنونى از بين نرفتهاند، نمىتوان انتظار داشت كه وسايل ارتباط جمعى، نقش مثبتى در اين جوامع ايفا كنند. در سه دهه اخير، عده زيادى از متفكران و متخصصان ارتباطى جهان سوّم و همچنين كشورهاى غربى به بازنگرى نظريهها والگوهاى حاكم غربى در زمينه رشد اقتصادى و توسعه اجتماعى و نيز نقش ارتباطات در «نوسازى» كشورهاى «عقبمانده» پرداختهاند و جنبههاى منفى آنها را يادآورى كردهاند. يكى از مشهورترين انتقادگران در اين مورد، «پائولو فرير»18، انديشمند برزيلى است كه ارتباطات و نظامهاى آموزشى كنونى را بهعنوان شبكههاى سلطهگرى و بردگى خلقها در جهان سوّم معرفى مىكند. به عقيده او انتقال معلومات از يك منبع معرفتى قدرتمند، به دريافتكنندگان انفعالى، به هيچوجه در رشد شخصيت آنان تأثير مثبت نمىگذارد و به ايجاد خودآگاهى مستقل و انتقادنگر و توانا كردن افراد براى مشاركت در حل مسائل اجتماعى كمك نمىكند. به همين جهت، به پيشنهاد او، نظام كنونى آموزش، كه او آن را «آموزش مخزنى»19 مىنامد و بر معلومات انباشتهشده معلمان استوار است، بايد به نظام جديدى براى «آموزش ستمديدگان» تبديل شود.20
پائولو فرير براى اين نظام جديد، اصول ذيل را درنظر گرفته است:
1. اعتقاد به توانايى افراد براى فراگيرى، دگرگونى و رهايى خويش از شرايط سركوبكننده جهل، فقر و استثمار؛
2. تماس مستقيم فراگيرندگان با واقعيتهاى خاص زندگى و مسائل مربوط به آن، تجزيه و تحليل فشارها و محدوديتهاى تحميلشده به آنان از سوى ساختار اجتماعى و «ايدئولوژى» رسمى؛
3. طرد تفاوتهاى موجود بين «آموزشدهنده» و «آموزشگيرنده» و درنظر گرفتن هردو بهعنوان «فراگيرنده»؛
4. گفتوشنود آزاد؛
5.مشاركت در كوششهاى رهايىدهنده.
تحت تأثير مطالعات پائولو فرير و همچنين «ايوان ايليچ»21 نويسنده معروف كتاب آموزش بدون مدرسه، و عده ديگرى از انديشمندان انتقادنگر معاصر، بسيارى از متخصصان ارتباطات، به اين نتيجه رسيدهاند كه ارتباطات را فراگردى جدانشدنى از ساير فراگردهاى اجتماعى و سياسى ضرورى براى توسعه و استقلال ملّى، موردنظر قرار دهند. سرخوردگيهاى فراوانى كه بر اثر شكست برنامههاى «نوسازى» غربى در كشورهاى جهان سوّم پديد آمدهاند، نشان دادهاند كه ارتباطات، براى مؤثر واقع شدن، بايد به طور نهادى با فراگردهايى همچون «هشيارسازى»22، «سازماندهى»23، «سياسىگرى»24 و «تكنيكدهى»25 تركيب شوند.
انديشمندان انتقادنگر جهان سوّم معتقدند كه براى مقابله با عوارض تبعيضآميز شيوههاى «نوسازى» غربى، كه فقط به قشرهاى مرفه اجتماعى توجه دارند و اكثريت افراد را در شرايط فقر و محروميت نگاه مىدارند، بايد «سازماندهى» وسيع اجتماعى را، به ترتيبى كه تمام قشرهاى محروم جامعه را دربر گيرد، گسترش داد و از اين طريق براى تسهيل اقدامات دستهجمعىِ توسعهبخشى، گروههاى قدرتمند پديد آورد. به اعتقاد آنها تنها گسترش «سازماندهى» كافى نيست و براى آنكه اين «سازماندهى»، مؤثرتر واقع شود، بايد مردم به حقوق اجتماعى و تواناييهاى جمعى خود آگاهى يابند. «هشيارسازى» نيز ممكن است زمانى كه مردم به درجهاى از «سياسىگرى» كه آنان را نه فقط براى دگرگونسازى، بلكه براى مشاركت در تصميمگيرى و رهبرى سياسى نيز آماده مىسازد، نرسيده باشند، به سرخوردگى منتهى شود. بديهى است كه ارتباطات مىتواند بهعنوان وسيله مهمى در جهت تحقق «هشيارسازى»، «سازماندهى»، «سياسىگرى» و «تكنيكدهى» بهكار رود. بنابراين، براى آنكه ارتباطات بتواند چنين وظيفهاى ايفا كند، بايد تمام نهادهاى دستاندركار براى تحقق اين هدفها، از يك ديدگاه فلسفى و روششناسى ارتباطى مناسب و موزون، پيروى كنند. چنين امرى فقط در كشورهايى كه در تمام سطوح دگرگونيهاى اجتماعى و سياسى جامعه، يك الگوى ارتباطى مبتنى بر مشاركت عمومى انتخاب كردهاند، امكانپذير است.26
در اين زمينه، بررسيهاى انتقادى جديد «سيس هملينك» محقق هلندى ارتباطات، كه اخيراً به رياست انجمن بينالمللى تحقيق در ارتباطات جمعى نيز برگزيده شده، آموزنده است.27 وى در مطالعات تازه خود، تحت تأثير انديشههاى «پائولو فرير»، به تجزيه و تحليل ديدگاههاى قديم و جديد ارتباطى پرداخته است و «ارتباطات سركوبكننده»28 را از «ارتباطات آزادكننده»29، تفكيك كرده است. او در اين مورد، ارتباطات نوع اوّل را مظهر كاربرد وسايل ارتباط جمعى در خدمت سرمايهداران و صاحبان آگهيهاى تجارتى و ترويجكنندگان فرهنگ مصرفى معرفى مىكند؛ و نوع دوّم را، از مهمترين عوامل آگاهىدهى و هشيارسازى و مقابلهجويى با استثمار و استعمار جديد مىشناسد.30
ديدگاههاى مربوط به وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى در ايران
براى شناخت هدفهاى كاربرد مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى در ايران، مىتوان از محتواى مقالههاى نخستين روزنامههاى فارسى و قوانين اساسى دوره مشروطيت و همچنين قوانين ديگرى كه پس از آن درباره ارتباطات جمعى تصويب شدهاند، كمك گرفت.
1. هدفهاى تأسيس و اداره مطبوعات
نخستين روزنامههاى ايران، كه در دوره قاجار براساس تجددخواهى غربى از سوى دولت پديد آمدند، هدف اصلى خود را تربيت و آگاهى مردم، معرفى مىكردند.
در طليعه روزنامه كاغذ اخبار اوّلين نشريه چاپى ايران به مديريت ميرزاصالح شيرازى، كه در اواخر ماه رمضان سال 1252 ه . ق، سه ماه پيش از انتشار اوّلين شماره آن31، منتشر شد، اعلامنامهاى درج گرديده بود و ضمن آن، درباره هدف انتشار روزنامه مذكور، چنين آمده بود:
... بر رأى صواب نماى ساكنين ممالك محروسه، مخفى نماناد كه همت ملوكانه اولياى دولت علّيه ،مصروف بر آن گشته است كه ساكنين ممالك محروسه تربيت شوند و از آنجا كه اعظم تربيت، آگاه ساختن از امور جهان است، لهذا، برحسب حكم شاهنشاهى، كاغذ اخبارى مشتمل بر اخبار شرقيه و غربيه در دارالطباعه ثبت و به اطراف و اكناف فرستاده خواهد شد... مختصراً، هر آنچه طرفه بوده و تازگى داشته و استماع آنها مورث آگاهى و دانش و عبرت اهالى اين مملكت خواهد بود، ماهى يكمرتبه در دارالطباعه، ثبت و به همه ممالك انتشار خواهد نمود... برهمه طبقات خلق لازم است كه به مفاد «كلّ فى زمانك مثل اهل زمانك» به نهجى در رفتار و كردار خود، قرار و مدار دهند كه عامه خلق از آن قرار زندگى مىكنند و از آن طريقه، رفتار و انحراف نورزند، تا آسودگى و راحت يابند... اين معنى نيز معلوم باشد كه ماهى يك مرتبه، اخبار و مطالبى كه متضمن منافع و آگاهى و بينايى خلق باشد، در دارالطباعه انطباع و به همه ممالك محروسه، فرستاده خواهد شد...32
روزنامه وقايع اتفاقيه، كه چند سال پس از تعطيل روزنامه كاغذ اخبار، از پنجم ربيعالثانى 1267 ه . ق- برابر با هفتم فوريه 1851 ميلادى- به همت ميرزاتقىخان اميركبير، صدراعظم معروف ايران در دوره ناصرالدينشاه، بهشكل هفتهنامه، انتشار يافت، نيز هدفهايى مشابه نخستين روزنامه چاپى ايران، دنبال مىكرد. در اوّلين شماره اين روزنامه، درباره هدفهاى آن، چنين گفته شده بود:
... از آنجا كه همت... شاهنشاهى، مصروف بر تربيت اهل ايران و استحضار و آگاهى آنها از امورات داخله و وقايع خارجه است، لهذا قرار شد كه هفته به هفته، احكام همايون و اخبار داخله مملكتى و غيره را، كه در دول ديگر گازت مىنامند، در دارالطباعه دولتى [باسمه] زده شود و به كلّ شهرهاى ايران منتشرگردد... از جمله محسنات اين گازت، يكى آن كه سبب دانايى و بينايى اهالى اين دولت علّيه است. ديگر اين كه اخبار كاذب و اراجيف، كه گاهى برخلاف احكام ديوانى و حقيقت حال، در بعضى از شهرها و سرحدات ايران، پيش از اين باعث اشتباه عوام... مىشد، بعد از اين به واسطه روزنامچه، موقوف خواهد شد و بدين سبب لازم است كلّ امناى دولت ايران و حكام ولايات و صاحب منصبان معتبر و رعاياى صادق اين دولت، روزنامهها را داشته باشند...33
تحقق هدفهاى آرمانى نخستين روزنامههاى ايران، در شرايط استبداد و اختناق حاكم بر كشور، امكان نداشت. بهويژه پس از قتل اميركبير اوضاع و احوال نامساعدترى پديد آمد و محتواى مطبوعات دولتى نيز در سطح پايينترى قرار گرفت، بهطورى كه بالقوه نمىتوانستند، براى تربيت و آگاهى عمومى، مطالب مفيدى ارائه كنند.
دكتر فريدون آدميت، در مورد وضع نامطلوب روزنامهنگارى اين دوره، چنين مىنويسد:
وقتىكه اميركبير روزنامه وقايع اتفاقيه را تأسيس كرد، مدار آن را بر «تربيت اهل ايران» نهاد. هدف اين بود كه «بر دانش و بينش آنها بيفزايد». در مرحله بعد، روزنامهنويسى انحطاط يافت، حتى مروج بىدانشى گرديد...34
در زمان وزارت و صدارت ميرزاحسينخان سپهسالار، سياستمدار تجددخواه ايران، بر اثر تحولى كه در وضع مطبوعات دولتى پديد آمد و باعث تأسيس روزنامههاى جديد گرديد، محيط مطلوبترى براى كاربرد اجتماعى آنها، فراهم شد.
در سرمقاله نخستين و آخرين شماره روزنامه وطن كه در 9 محرم 1293 ه . ق )5 فوريه 1876 ميلادى)، به كوشش سپهسالار به زبانهاى فارسى و فرانسوى انتشار يافت و به سبب مخالفت ناصرالدينشاه با ادامه كار آن همان روز متوقف گرديد، درباره مطبوعات آن زمان ايران، چنين آمده بود:
... مملكت ايران تاكنون روزنامه صحيحى نداشت كه بتواند چنانكه بايد، آن را به ممالك بيگانه بشناساند و به موقع از منافع آن دفاع نمايد... منظور ما اين است كه اين نقيصه اوّليه را رفع كنيم و همقلمان اروپايى خود را از كليه امور مهم سياسى يا عمومى، كه به ايران مرتبط است، بياگاهانيم ... اين روزنامه را وطن نام نهاديم، از آن كه وطنپرستى نزد هر فرد ملت، والاترين فضيلتهاست... هميشه و در هر مقامى مدافع حقوق كشور و مردم مىباشيم...35
سرمقاله مذكور، در ادامه معرفى هدفهاى روزنامه، بر استقلال و آزادى و بىطرفى آن، در جهت خدمت به مملكت و همچنين حمايت از ترقى و عدالت و حقانيت و نيز ضرورت انتقاد از اعمال مضر به منافع عمومى، تأكيد كرده بود:
... در امور داخلى در كمال استقلال سخن خواهيم راند. جانبدارى نمىكنيم. از هر قيدى آزاديم، هيچ بستگى رسمى نداريم. مقصود ما خدمت به مملكت از طريق نشان دادن حوايج آن است. ما حامى ترقى هستيم و با همه قوت، از آن تقويت مىنماييم امّا هرگز در شمار متملقان فرومايه نخواهيم بود... هرچه حق باشد، دفاع مىكنيم و هر كردار زشتى را سرزنش مىنماييم. از قدرتى كه مظهر قانون باشد، پشتيبانى داريم و هركس اعمالش برخلاف قانون باشد، به تندى انتقاد مىكنيم. با زندگى خصوصى اشخاص كارى نداريم. در اينباره، نه تنها بىطرف هستيم، كاملاً چشم مىپوشيم. انتقاد ما متوجه اعمالى است كه به منافع عمومى مملكت صدمه بزند. پيكار عليه هرگونه تعدى و هر متعدى، احترام به شريعت، احترام به سلطنت، ترقى، عدالت، حقانيت، شعار ماست و پروگرام ما...36
به دنبال تعطيل روزنامه وطن و مخصوصاً پس از بركنارى ميرزاحسينخان سپهسالار از مقام صدارت، مطبوعات دوباره وضع نامساعدى پيدا كردند. در همين احوال، نخستين قانون جزاى ايران، موسوم به كتابچه قانونى كنت كه بهوسيله «كنت دومونت فورت»، رئيس ايتاليايى پليس تهران، تهيه گرديده بود و پس از امضاى آن از سوى ناصرالدينشاه در سال 1296 ه . ق، به اجرا گذاشته شد، محدوديتهاى مطبوعات را افزايش داد.
به موازات اين محدوديتها، كنترل دولت مستبد قاجار بر مطبوعات، كه از محرم سال 1288 ه . ق با ايجاد «اداره انطباعات دولت عليه» از سوى محمدحسنخان صنيعالدوله (اعتمادالسلطنه) رئيس اين اداره اعمال مىگرديد، افزايش يافت و با تأسيس «وزارت انطباعات ممالك محروسه» در محرم 1300 ه . ق، بهجاى اداره انطباعات قبلى، نظارت بر امور روزنامههاى دولتى، بهصورت متمركزتر و وسيعتر، درآمد. اختناق سياسى و سانسور شديد مطبوعاتى، تا زمان قتل ناصرالدينشاه در سال 1313 ه . ق، همچنان ادامه داشت و پس از آن، در زمان سلطنت فرزندش مظفرالدينشاه، وضع مطبوعات تا حدودى بهبود يافت، بهطورى كه نخستين روزنامههاى غيردولتى ايران، كه با اجازه مستقيم شاه و يا صدور اجازهنامه از طرف وزارت انطباعات انتشار مىيافتند، در اين دوره تأسيس گرديدند.
به دنبال پيروزى انقلاب مشروطيت، عصر طولانى هفتاد ساله اداره و سانسور مطبوعات بهوسيله دستگاه سلطنت استبدادى پايان يافت و در نخستين قانون اساسى ايران و متمم آن و همچنين در اوّلين قانون مطبوعات كشور، آزادى مطبوعات به رسميت شناخته شد.
در اصل سيزدهم قانون اساسى مشروطيت (مصوب 13 ذيقعده 1324 ه . ق مطابق با 8 جدى 1285 ه . ش حق حضور روزنامهنگاران در جلسات مجلس شوراى ملّى و گزارش مذاكرات آن، پيشبينى گرديد. در اين اصل تصريح شده بود كه:
مذاكرات مجلس شوراى ملّى از براى آنكه نتيجه آنها بهموقع اجرا گذارده تواند شد، بايد علنى باشد. روزنامهنويس و تماشاچى مطابق نظامنامه داخلى مجلس، حق حضور و استماع دارند، بدون اينكه حق نطق داشته باشند. تمام مذاكرات مجلس را روزنامهجات مىتوانند به طبع برسانند، بدون تحريف و تغيير معنى، تا عامه ناس از مباحث مذاكره و تفصيل گزارشات مطلع شوند، هركس صلاحانديشى درنظر داشته باشد در روزنامه عمومى برنگارد، تا امرى از امور در پرده و بر هيچكس مستور نماند. لهذا، عموم روزنامهجات مادامى كه مندرجات آنها مخل اصلى از اصول اساسيه دولت و ملّت نباشد، مجاز و مختارند كه مطالب مفيد عامالمنفعه را همچنان مذاكرات مجلس و صلاحانديشى خلق را بر آن مذاكرات، به طبع رسانيده، منتشر نمايند و اگر كسى در روزنامهجات و مطبوعات برخلاف آنچه ذكر شد و به اغراض شخصى، چيزى طبع نمايد، يا تهمت و افترا بزند، قانوناً مورد استنطاق و محاكمه و مجازات خواهد شد.
اصل بيستم متمم قانون اساسى مذكور (مصوب 29 شعبان 1325 ه . ق مطابق با 15 ميزان 1286 ه . ش)، با اقتباس از متن ماده 18 قانون اساسى بلژيك، آزادى مطبوعات را بهطور دقيقتر و وسيعتر به رسميت شناخت و مقرر داشت كه:
عامه مطبوعات غير از كتب ضلال و مواد مضر به دين مبين، آزاد و مميزى در آنها ممنوع است. و هرگاه چيزى مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود، نشردهنده يا نويسنده، برطبق قانون مطبوعات مجازات مىشود. اگر نويسنده معروف و مقيم ايران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند.
اوّلين قانون مطبوعات ايران (مصوب 5 محرم 1326 ه . ق مطابق با 18 دلو 1286 ه . ش)، كه با اقتباس از قانون مطبوعات 29 ژوئيه 1881 فرانسه، معروف به «منشور آزادى مطبوعات» تدوين شده بود، دو اصل مذكور را تكميل كرد و با تأكيد بر آزادى عامه مطبوعات و ممنوعيت مميزى در آنها، از پيشبينى لزوم صدور امتياز براى انتشار روزنامهها خوددارى نمود و با اكتفاء به ارسال اعلامنامه يا اظهارنامه انتشار مطبوعات و تصريح انواع جرايم مطبوعاتى، نظام آزادى مطبوعات را پايهگذارى كرد.
در مقدمه اين قانون، پس از نقل اصل بيستم متمم قانون اساسى، اضافه شده بود:
... مقرر مىشود طبع كتب و روزنامهجات و اعلانات و لوايح در تحت قوانين مقرره، كه از براى حفظ حقوق عموم و سد ابواب مضار از تجاوزات ارباب قلم و مطبوعات وضع مىشود، آزاد است. هركس بخواهد مطبعه را داير نمايد يا كتاب و جريده و اعلاناتى به طبع برساند يا مطبوعات را بفروشد، بايد بدواً عدم تخلف از فصول اين قوانين را نزد وزارت معارف، به التزام شرعى ملزم و متعهد شود.
در دوره پس از انقلاب مشروطيت، به دنبال كودتاى سوّم اسفند 1299 ه . ش، به موجب ماده 4 بيانيه معروف رضاخان، معروف به «حكم مىكنم» كه روز بعد منتشر شد، تأكيد گرديد كه «تمام روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشكيل دولت به كلى موقوف و برحسب حكم و اجازهاى كه بعداً داده خواهد شد، بايد منتشر شود». پس از آن نيز برطبق «قانون راجع به نظارت مطبوعات»، كه در 10 عقرب 1301 ه . ش در زمان نخستوزيرى قوامالسلطنه، به تصويب مجلس شوراى ملّى دوره چهارم رسيد، در مورد التزام و تعهد به اجراى قوانين مطبوعات، مقررات مكملى وضع گرديد.
پس از سقوط رژيم ديكتاتورى رضاشاه در شهريورماه 1320 ه . ش، به موجب قانون مطبوعات مصوب 13 دىماه 1321 ه . ش، كه در دوره نخستوزيرى مجدد قوامالسلطنه وضع گرديد، براى اوّلين بار پس از انقلاب مشروطيت، برخلاف رويه آزادىگرايى موردنظر در قانون مطبوعات مصوب 5 محرم 1326 ه . ق، انتشار روزنامه و مجله به صدور امتياز مقيد شد و برمبناى آن، ضرورت تأييد صلاحيت صاحب امتياز و مدير و سردبير، از لحاظ شايستگى اخلاقى، توانايى مالى، سرمايه علمى، بهوسيله شوراى عالى فرهنگ مورد تأكيد قرار گرفت.
در قوانين مطبوعاتى دوره پس از انقلاب مشروطيت، براى نخستين بار هدفهاى اجتماعى مطبوعات، در لايحه قانونى مطبوعات مصوب 15 بهمنماه 1331 ه . ش كه بهوسيله دكتر محمد مصدق، نخستوزير وقت، با استفاده از اختيارات قانونى وى، به تصويب رسيد- مشخص گرديدند. در ماده اوّل اين قانون در تعريف روزنامه و مجله، گفته شده بود:
روزنامه يا مجله، نشريهاى است كه براى روشن ساختن افكار مردم در زمينههاى مختلف اجتماعى و سياسى يا علمى و فنى و يا ادبى و ترقى دادن سطح معلومات عامه و نشر اخبار و اطلاعات و مطالب عامالمنفعه و انتقاد و صلاحانديشى در امور عمومى، بهطور منظم و در مواقع معين...، طبع و نشر گردد.
در لايحه قانونى مطبوعات، مصوب 10 مرداد 1334 ه . ش در كميسيون مشترك مجلسين، كه آخرين قانون مطبوعات رژيم سابق، در دوره پيش از پيروزى انقلاب اسلامى بهشمار مىرود، نيز عين ماده مذكور بهعنوان ماده اوّل آن، درج شده بود.
2. هدفهاى تأسيس و اداره راديو و تلويزيون
در دوره پس از كودتاى 1299 ه . ش، به دنبال پيدايى و گسترش راديو در كشورهاى غربى و ساير كشورهاى جهان، در ايران نيز استفاده از گيرندههاى راديويى، براى شنيدن برخى از برنامههاى فرستندههاى خارجى، مورد توجه خاص قرار گرفت. در اين زمان، بسيارى از مسافران ايرانى در بازگشت از ممالك غربى و يا كشورهاى همسايه، گيرندههاى راديويى با خود به كشور مىآوردند و بدين ترتيب، تحت تأثير آشنايى روزافزون مردم با برنامههاى راديويى خارجى، تقاضاى تهيه دستگاههاى گيرنده افزايش مىيافت. به همين جهت، دولت تصميم گرفت كه استفاده از اين دستگاهها را تحت كنترل درآورد و بدين منظور هيأت وزيران، در 24 تيرماه 1307 ه . ش، يك تصويب نامه چهار مادهاى (متحدالمآل نمره 8687) راجع به ورود و نصب دستگاههاى راديو كنسرت، صادر كرد.37 براساس اين تصويبنامه «... مقرر شد كه براى نصب راديو كنسرت در منازل بايد درخواست و تقاضانامه كتبى به وزارت داخله داده شود، تا وزارت داخله، بهوسيله اداره كلّ تشكيلات نظميه مملكتى، ترتيبات لازمه اين كار داده جواز نصب را صادر كند...».38
چند سال بعد، به موجب تصويبنامه مورخ 26 شهريورماه 1313 ه . ش درباره «ورود و نصب دستگاههاى فرستنده تلگراف و تلفن بىسيم و دستگاههاى گيرنده براى اخذ اصوات و نغمات راديو كنسرت»، مواد چهارگانه تصويبنامه قبلى لغو و واردكردن اين دستگاهها به كشور، آزاد اعلام شد. امّا نصب آنتن و استفاده از گيرنده راديو، به كسب اجازه از وزارت پست و تلگراف مشروط گرديد.
در سالهاى بعد، مطالعه درباره تأسيس فرستنده راديو در ايران، از طرف وزارت پست و تلگراف و تلفن دنبال شد و به دنبال گزارشى كه در اين مورد به رضاشاه ارائه گرديد، در بهمنماه 1316 ه . ش، دستور اقدام براى ايجاد اين فرستنده و سفارش ساخت دستگاههاى فنى آن، به كارخانه تلفنكن آلمان، داده شد.
1. تأسيس سازمان پرورش افكار
به موازات تدارك تجهيزات فنى فرستنده راديو، با تصويب اساسنامه «سازمان پرورش افكار»39 در 12 دىماه 1317 ه . ش از سوى هيأت دولت مقدمات لازم براى تهيه برنامههاى راديويى- كه بر محور تبليغات سياسى در جهت تحكيم رژيم سلطنتى و ايجاد سرگرمى براى شنوندگان، پايهگذارى مىشد- نيز فراهم گرديد.
در ماده يك اساسنامه، گفته شده بود كه: «براى پرورش و راهنمايى افكار عمومى، سازمان مخصوصى، به نام ,,سازمان پرورش افكار،، تأسيس مىشود». ماده دو، «هيأت مركزى» سازمان پرورش افكار در پايتخت و شعب آن در شهرستانها را پيش بينى كرده بود. به موجب ماده سه اساسنامه، هيأت مركزى سازمان، از نمايندگان دانشگاه، يك يا دو نفر از مديران دبيرستانها، رئيس آموزش سالمندان و رئيس اداره پيشاهنگى و رئيس اداره راهنماى نامهنگارى، به تعيين وزارت فرهنگ و تصويب هيأت وزيران، تشكيل مىگرديد و رئيس اين هيأت و رئيس دبيرخانه آن نيز، برطبق ماده چهار به تصويب دولت معين مىشدند.
در ماده پنج، اضافه گرديده بود كه سازمان پرورش افكار، براى انجام وظايف خود از وسايل ذيل استفاده خواهد كرد:
روزنامهها، رسالهها، كتب كلاسيك، كتب عامالمنفعه، سخنرانى عمومى، نمايش، سينما، راديو، موسيقى، سرودهاى ميهنى و امثال آن.
براساس ماده شش، براى هيأت مركزى، كميسيونهاى فرعى، شامل: كميسيون مطبوعات، كميسيون كتب كلاسيك، كميسيون نمايشها، كميسيون راديو و كميسيون موسيقى پيشبينى شده بودند.
در ماده 8 اساسنامه سازمان پرورش افكار، وظايف كميسيون راديو چنين مشخص شده بود:
«كميسيون راديو مأمور است برنامه جامعى تنظيم و به تصويب دولت برساند كه به ترتيب منظمى اخبار و نطقها و موسيقى و غيره، براى پرورش افكار عمومى، بهوسيله راديو پخش شود. در مراكز كشور، بلندگوهايى در امكنه عمومى براى شنيدن راديو نصب خواهد شد. كميسيون راديو، بايد فوراً شروع بهكار نمايد تا هنگام داير شدن دستگاه راديو در تهران، برنامه ششماهه آن قبلاً آماده باشد».
وظايف كميسيون موسيقى نيز به موجب ماده 15 اساسنامه مذكور چنين تعيين گرديده بود:
«كميسيون موسيقى مأمور است در اصلاح موسيقى كشور، بهوسيله ترويج موسيقى علمى، اهتمام نمايد كه با ايجاد آهنگهاى مهيج و سرودهاى ميهنى و نواهاى فرحانگيز، روح نشاط و كار و كوشش را در مردم تقويت كند».
رياست كميسيون راديو، به «بدر» وزير دارايى وقت واگذار شده بود و چند تن از نويسندگان و استادان معروف آن زمان، از جمله: محمّد حجازى، سعيد نفيسى، و رشيد ياسمى، نيز با آن همكارى داشتند. كميسيون موسيقى هم به رياست سروان غلامحسين مينباشيان، فعاليت مىكرد.
2. افتتاح فرستنده راديو
در مراسم گشايش فرستنده راديو ايران در چهارم ارديبهشت 1319 ه . ش كه بهوسيله وليعهد وقت صورت گرفت، پس از گزارش ابراهيم علم وزير وقت پست و تلگراف و تلفن درباره چگونگى تأسيس و مشخصات فنى اين فرستنده و نواخته شدن سرود ملّى، سخنرانى دكتر احمد متيندفترى نخستوزير آن زمان راجع به هدفهاى راديو، بهطور مستقيم، براى شنوندگان پخش شد. در اين سخنرانى، كه بهصورت خطابه در استوديوى راديو قرائت گرديد، در مورد هدفهاى تأسيس آن چنين گفته شده بود:
«... از اين پس، فاصلهاى كه كشور ما را از جهان و پايتخت را از اكناف كشور دور مىكرد، نخواهد بود. اخبار داخلى و وقايع عالم، پيوسته بىدرنگ منتشر و شنيده خواهد شد. از امروز دستگاه آموزشى كه براى پرورش افكار در رشتههاى مختلف دانش ايجاد شده، تعليمات خود را بىواسطه و تأخير، به گوش شنوندگان خواهد رسانيد و همگى يكسان و در يك زمان، از اين نعمت بهرهمند خواهند گرديد. به شكرانه اين موهبت، همميهنان بايد همواره در افزودن دانش خويش و بهكار بستن آن در راه تعالى كشور كوشيده و تعليمات گوناگون، كه بهوسيله راديو به حفظ و بسط دانش خويش و آسان كردن راه زندگى، به زبان ساده داده خواهد شد، براى همگان قابل استفاده خواهد بود. براى كشاورزان، آموزگار نيكو و بازرگانان را راهنماى بىغرض و براى اهل ذوق و دانش، مصاحب دانشمند است. نغمات موسيقى، ساعات فراغت شنوندگان را قرين شادى و سرور نموده، روح را با افكار بلند و خصايل پسنديده، رهنمون گشته و براى كار و كوشش بيشترى آماده خواهد ساخت. در آينده نزديكى، وسيله شنيدن راديو در دسترس همگى گذاشته شده، تمام اهل كشور، در هر كجا كه باشند آسان و بلكه به رايگان از آن برخوردار خواهند گشت...».40
3.ايجاد اداره كلّ انتشارات و تبليغات
به دنبال تأسيس راديو، دكتر عيسى صديق، استاد دانشگاه تهران و رجُل سياسى معروف دوره رضاشاه، در اوّل مهرماه 1319 ه . ش، مأموريت تشكيل و اداره يك سازمان تبليغاتى دولتى را برعهده گرفت. وى در مورد اين مأموريت چنين نوشته است:
... پس از فراهم كردن محل مناسب براى اداره (خانه سيدالعراقين در مغرب ساختمان اپرا) و تهيه اثاثه و استخدام اعضاء لازم امور دفترى و ادارى و انتقال اداره نامهنگارى از وزارت كشور و خبرگزارى پارس از وزارت امورخارجه و راديو از وزارت پست و تلگراف، در صدد برآمدم هدف اساسى و خط مشى و برنامه كار اداره كلّ انتشارات و تبليغات را معين كنم. براى استفاده از نظر دانشمندان كشور، برحسب پيشنهاد من و تصويب دولت، شوراى عالى انتشارات از اشخاص ذيل تشكيل شد: ذكاءالملك فروغى، محمّد قزوينى، دكتر غنى، دكتر سياسى، دكتر محمود افشار (مدير مجله آينده)، دكتر شفق، دكتر نقى وزيرى...41
ظاهراً، دكتر صديق تا شهريور 1320 ه . ش، كه در كابينه فروغى براى نخستين بار به وزارت فرهنگ برگزيده شد، رياست اداره كلّ انتشارات و تبليغات را، برعهده داشته است.42
بعد از سقوط حكومت رضاشاه در شهريورماه 1320 ه . ش، سازمان پرورش افكار نيز تعطيل شد و از آن پس، اداره امور راديو برعهده وزارتخانههاى مختلف و همچنين نخستوزيرى قرار گرفت.
در سال 1322 ه . ش، در زمان نخستوزيرى على منصور، به موجب تصويبنامه هيأت وزيران «اداره كلّ انتشارات و تبليغات»، زيرنظر مستقيم نخستوزير قرار گرفت. و اساسنامهاى نيز براى آن تدوين شد.43 به موجب ماده 2 اساسنامه مذكور، اداره كلّ انتشارات و تبليغات، دو دسته وظايف، براى تبليغ در داخل و خارج كشور برعهده داشت:
الف) براى تبليغ در داخل كشور
1. آشنا كردن اهالى به وظايف مدنى و تشويق آنان به سعى و عمل و پيدا كردن كارهاى سودمند؛
2. تقويت حس ميهنپرستى و ديانت و احترام به شعاير ملّى و مبادى عاليه قانونى؛
3. تهذيب اخلاق عمومى و برانگيختن عواطف انسانيت و حس همكارى و تعاون در جامعه؛
4. دادن دستورهاى كافى براى تربيت بدنى و اخلاقى كودكان و پرورش آنان در خانه؛
5. تشويق خانوادهها به آموختن اصول خانهدارى و طرز طباخى و دوزندگى و بافندگى و كارهاى دستى؛
6. آگاه كردن مردم به اصول بهداشت و آموختن روشهاى بهداشتى و توجه دادن آنها به بيماريهاى واگير و عواقب آن و نشان دادن طرز معالجه پيش از ديدن پزشك؛
7. مبارزه با عادتهاى مضر مانند ترياك و الكل و امثال آنها؛
8. مطلع ساختن مردم از كشفيات جديد علمى كه در زندگى عمومى مؤثر است؛
9. دادن دستورهاى مفيد و عملى كشاورزى به هريك از نواحى كشور مطابق مقتضيات آب و هوا و وسايل موجود در هر ناحيه و همچنين آموختن طرز استفاده از باغچهها براى كشتنيهاى مفيد؛
10. تعليم املاء و انشاء زبان فارسى مطابق دستور فرهنگستان و بيدار كردن ذوق ادبى بهوسيله قطعات نظمى و نثرى گويندگان بزرگ؛
11. شناساندن اشخاص بزرگ علمى و ادبى و سياسى ايران و كشورهاى ديگر؛
12. گوشزد تاريخ ايران و علل وقوع پيشآمدهاى مهم و نتايج آنها؛
13. شناساندن بناهاى تاريخى ايران و جهان؛
14. توصيف منابع ثروت ايران؛
15. تشريح وضع اقتصادى حاضر ايران و ساير كشورها و دادن نرخ بورس؛
16. مطلع ساختن اهالى از وقايع مهم كشور و مذاكرات عمده مجلس شوراى ملّى و بحث در قوانين موضوعه و تهيه زمينههاى مساعد براى لوايح قانونى؛
17. واقف ساختن اهالى از تصميمات و عمليات وزارتخانهها و كوشش در پيشرفت سياست دولت و نفوذ احكام و مقررات دولتى و حُسن جريان قوانين؛
18. دادن خبرهاى مهم كشور و جهان.
ب) براى تبليغ در خارج از كشور
1. نشر اخبار كشور؛
2. ذكر وقايع عمده تاريخى كه مبنى بر شرح مفاخر ايران باشد؛
3. شناساندن بزرگان علمى و ادبى و سياسى ايران؛
4. اثبات مقامى كه ايران در ساختمان تمدن و فرهنگ بشر دارد؛
5. نمو و رشد و حس شديدى كه در اهالى ايران براى ترقى بهوجود آمده؛
6. شرح دادن آرمانهاى ملّى ايران؛
7. تذكر دادن مساعدتهايى كه ايران از كشورهاى ديگر انتظار دارد و كمكهايى كه خود مىتواند به كشورهاى ديگر بدهد؛
8. تهيه وسايل تبليغ در كشورهاى خارجه.
در ماده سوّم اساسنامه نيز تأكيد گرديده بود كه: «وظايف نامبرده، بهوسيله راديو و نشريات و تئاتر و سينما و موسيقى انجام خواهد شد».
در سال 1325 ه . ش، پس از تأسيس وزارت كار و تبليغات )28 ارديبهشت 1325(، طبق تصويبنامه مورخ 10 مردادماه همان سال، اداره كلّ انتشارات و تبليغات به وزارت كار ملحق شد. در بهمنماه آن سال هم هيأت وزيران «آييننامه شوراى عالى تبليغات» را مورد تصويب قرار داد. در اين آييننامه تركيب شكلى شورا- با عضويت 17 نفر و به رياست وزير كار و تبليغات و همكارى دو نايب رئيس و دو مخبر- و همچنين طرز تشكيل جلسات، تعيين گرديده بودند، امّا هدف اين شورا و مشخصات اعضاء و چگونگى اختيارات و تصميمات آنها، مسكوت گذاشته شده بودند.44
اداره كلّ انتشارات و تبليغات در شهريورماه 1326 ه . ش، دوباره به نخستوزيرى انتقال يافت و تا سال 1342 ه . ش، كه «وزارت اطلاعات» تأسيس گرديد و يا به عبارت ديگر، اداره كلّ انتشارات و تبليغات، به وزارت اطلاعات تبديل شد، همچنان وابسته به نخستوزيرى بود.
4. ايجاد نخستين فرستنده تلويزيون
تلويزيون نيز مانند راديو، با درنظر گرفتن زمان پيدايى آن در اواسط دهه 1930 در كشورهاى غربى و گسترش سريع آن در دوره پس از جنگ جهانى دوّم در دنيا، بسيار ديرتر از بسيارى ممالك ديگر در ايران مورد استفاده قرار گرفت.
نخستين فرستنده تلويزيون ايران، با نظر مساعد دولت و همكارى و مشاركت شركت معروف «آر.سى.اى»45 آمريكا و سرمايهدارى خصوصى، به مديريت «حبيب ثابت»، در سال 1337 ه . ش داير شد. بدين منظور، مجلس شوراى ملّى در تيرماه آن سال، ماده واحدهاى به تصويب رساند كه در آن گفته شده بود: «دولت مجاز است، يكدستگاه فرستنده تلويزيون و كليه لوازم آن (به تشخيص وزارت پست و تلگراف و تلفن) را كه در تهران نصب و بهكار مىافتد، از پرداخت حقوق و عوارض گمركى معاف و از شروع به كار تا پنج سال از پرداخت، ماليات معاف نمايد».
تبصره يك اين ماده واحده يادآورى كرده بود كه «اين دستگاه از نظريات اصول فنى تابع وزارت پست و تلگراف و تلفن و از نظر تنظيم و اجراى برنامه، تابع مقررات و دستور اداره كلّ انتشارات و راديو، خواهد بود». در تبصره دو نيز خاطرنشان شده بود كه: «معافيت مذكور از حقوق و عوارض گمركى محدود است به آنچه وزارت پست و تلگراف و تلفن تشخيص مىدهد، دستگاههاى گيرنده مشمول اين معافيت نيست».46
در پيامى كه در روز 11 مهرماه 1337 ه. ش، در مراسم افتتاح نخستين فرستنده تلويزيون ايران، بهوسيله شاه ايراد شد، درباره هدفهاى تأسيس آن چنين گفته شده بود «... تأسيس دستگاه تلويزيون موجب خرسندى است، زيرا به بسط معلومات و اطلاعات عمومى و تربيت كودكان كمك شايانى خواهد نمود. بايد در تنظيم برنامهها كمال دقت بهعمل آيد، تا از هر حيث كافى و شايسته باشد و هم بايد هرچه زودتر اين دستگاه در نقاط ديگر داير شود، تا اهالى كشور همه از آن بهرهمند گردند...».47
دكتر منوچهر اقبال، نخستوزير وقت ايران، نيز در پيامى كه همانروز به مناسبت گشايش تلويزيون فرستاد، يادآورى كرده بود كه: «... تلويزيون يكى از وسايل آموزش سمعى و بصرى و نمونهاى از آخرين اختراعات بشرى است... يكى از هدفهاى ما اين است كه در اين عصر كه ثبات و استقرار كمنظيرى در كشور حكمفرماست و ملّت ايران، عالىترين فرصت را بهمنظور ترقى و پيشرفت بهدست آورده است، از تمام مظاهر نوين تمدن در راه توسعه سطح فرهنگ و اطلاعات عمومى و ايجاد وسايل تفريحات سالم ... بهرهمند شويم». وى در دنباله سخنان خود از اين كه تأسيس تلويزيون به دست خود مردم و با سرمايههاى خصوصى انجام مىگيرد، اظهار خوشحالى كرد. و اظهار اميدوارى نمود كه اين دستگاه، در مراكز عمومى و سازمانهاى آموزشى نيز مورد استفاده قرار گيرد، تا كسانى كه قدرت خريد دستگاه گيرنده را ندارند، بتوانند بهطور منظم از برنامههاى آموزنده تلويزيون استفاده كنند.48
تلويزيون ايران، در پايان پنج سال مهلت معافيت مالياتى، شكل حقوقى خود را در سال 1342 ه . ش، از شركت خصوصى، به شركت سهامى تبديل كرد و با نام «شركت سهامى تلويزيون ايران» به فعاليت ادامه داد.49 شركت مذكور، در سال 1340 ه . ش، مركز و فرستنده تلويزيون آبادان و به دنبال آن در همان سال، مركز تقويتى اهواز را نيز تأسيس نمود. امّا پس از تأسيس سازمان تلويزيون ملّى ايران در سال 1345 ه . ش، به فعاليت اين شركت پايان داده شد و در اوّل خردادماه 1348 ه . ش به تصميم دولت، تأسيسات و دستگاههاى آن در تهران و آبادان و اهواز، به سازمان يادشده، واگذار گرديدند.50
5. تأسيس وزارت اطلاعات و ايجاد تلويزيون دولتى
از اواسط سال 1342 ه . ش، تحت تأثير شرايط جديد پس از قيام انقلابى 15 خرداد آن سال دولت به تمركز برنامههاى تبليغاتى و توسعه امكانات ارتباطى، توجه خاصى پيدا كرد. به همين جهت، در اواخر همان سال، وزارت اطلاعات تأسيس گرديد و به دنبال آن، اقدام براى ايجاد تلويزيون دولتى، كه در آغاز «سازمان تلويزيون ملّى ايران» ناميده مىشد و چند سال بعد، با ادغام راديو در آن، عنوان «سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران» به خود گرفت، شروع شد.
الف) هدفهاى تأسيس وزارت اطلاعات
در قانون تأسيس وزارت اطلاعات، مصوب 27 اسفندماه 1342 ه . ش، به موجب ماده يك هدفهاى آن چنين مشخص گرديده بودند:
«بهمنظور شناساندن تمدن و فرهنگ كشور و هدايت افكار عمومى و تمركز كليه امور وسايل تبليغاتى و انتشاراتى، وزارت اطلاعات با تشكيلات لازم، براى انجام وظايف اساسى ذيل، تأسيس مىشود:
الف. تهيه و اجراى برنامههاى انتشاراتى و تبليغاتى دولت در داخل و خارج كشور؛
ب. بهرهبردارى از فرستندههاى راديو و تلويزيون دولتى در كشور؛
پ. نظارت در امور مربوط به فيلم، سينما و نمايش؛
ت. تهيه و توزيع فيلمهاى مستند و خبرى؛
ث. انجام تبليغات سمعى و بصرى وزارتخانهها و سازمانهاى دولتى؛
ج. اجراى قانون مطبوعات؛
چ. اداره امور مربوط به توزيع آگهيهاى دولتى؛
ح. هدايت افكار عمومى و تحكيم مبانى دينى و معنوى.
در ماده 2 قانون مذكور، گفته شده بود كه: «مجموع وظايف و اختيارات اداره كلّ انتشارات و راديو، به وزارت اطلاعات واگذار مىشود...» و برطبق ماده 3 آن پيشبينى گرديده بود كه: «سه ماه پس از تصويب اين قانون كليه وظايف محوله به وزارت كشور و ساير وزارتخانهها و مؤسسات دولتى در قانون مطبوعات (به استثناى وظايفى كه به عهده مراجع قضايى محول گرديده است)، در تهران و شهرستانها، به عهده وزارت اطلاعات، واگذار مىشود.» به موجب ماده 4 قانون، در مورد اصلاح ماده دوّم قانون تمركز و توزيع آگهيهاى دولتى، مصوب 13 تيرماه 1336 ه . ش، توزيع اين آگهيها براى چاپ در مطبوعات كشور، دراختيار وزارت اطلاعات قرار گرفته بود.
همچنين برطبق ماده 6 قانون، تأكيد گرديده بود كه: «از تاريخ تصويب اين قانون، تأسيس و اداره فرستندههاى راديو و تلويزيون، در انحصار دولت مىباشد.» و در همين ماده اضافه شده بود كه «برنامههاى تلويزيونهاى موجود غيردولتى، تابع مقرراتى خواهد بود كه از طرف وزارت اطلاعات وضع مىشود».
ب) هدفهاى تأسيس تلويزيون دولتى
در ارديبهشتماه 1343 ه . ش، از سوى سازمان برنامه با يك گروه از مهندسان مشاور فرانسوى، براى تأسيس مراكز تلويزيونى دولتى كشور، قراردادى بسته شد و آنها، پس از مدتى بررسى و مطالعه، «طرح به راه انداختن تلويزيون ملّى ايران»، شامل: تأسيس مركز بزرگ راديو تلويزيون تهران، تلويزيون آبادان، فرستنده تلويزيون اهواز و مركز تلويزيونى رشت و مركز تقويت برنامههاى تلويزيونى در دزفول را ارائه كردند، كه در چهارصدوشصتوهشتمين جلسه هيأت عامل برنامه در تاريخ 8 ارديبهشتماه 1345 ه . ش به تصويب رسيد. امّا چون مدت اجراى اين طرح، كه ايجاد ساختمان اصلى مركز راديو تلويزيون تهران هم جزء آن بود، بيش از چهار سال طول مىكشيد، طرح كوتاه مدتى به نام «ساختمان اوّليه تلويزيون ملّى ايران» تهيه گرديد و در چهارصدوهفتادودوّمين جلسه هيأت عامل برنامه در روز بيستم همان ماه، تصويب شد و ادامه كارهاى طرح قبلى، به زمان اجراى برنامههاى عمرانى سوّم و چهارم كشور، موكول شد.
در اجراى طرح كوتاه مدت اخير، پخش برنامههاى آزمايشى تلويزيون ملّى ايران، در آبانماه 1345 ه . ش آغازگرديد و پس از افتتاح رسمى سازمان تلويزيون ملّى ايران در روز 29 اسفند همان سال يك روز بعد (اوّل فروردين 1346)، پخش برنامههاى عادى آن، كه در اوايل فقط شامل سه ساعت در روز بود، ادامه يافت.51
هدف سازمان تلويزيون ملّى ايران در «طرح به راه انداختن تلويزيون ملّى ايران» مصوب هيأت عامل برنامه، چنين درنظر گرفته شده بود:
«بهمنظور بالا بردن سطح فرهنگ و معلومات و بينش مردم در نقاط مختلف كشور و استحكام وحدت ملّى و شناساندن فرهنگ و تمدن ايران، علىالخصوص به ساكنان مرزى و ايرانيان و هموطنانى كه به كردى، تركى، عربى و غيره نيز تكلم مىكنند و اهالى شيخنشينهاى خليجفارس و آشنا ساختن عموم همميهنان به پيشرفتهاى روزافزون و مترقى كشور و علوم و دانش جديد و كمك به ايجاد تفريحات سالم و سرگرميها، به احداث شبكه تلويزيونى در سراسر كشور، مبادرت گرديد».52
مدتى پس از شروع برنامههاى سازمان تلويزيون ملّى ايران قانون تأسيس رسمى اين سازمان، بهصورت يك ماده واحده، در تاريخ 6 تيرماه 1346 ه . ش به تصويب رسيد. در اين ماده واحده گفته شده بود كه: «براى تهيه و اجراى برنامهها و بهرهبردارى و اداره امور تلويزيون ملّى ايران در كشور، سازمانى به نام ,,سازمان تلويزيون ملّى ايران،، وابسته به وزارت اطلاعات، تشكيل مىشود. سازمان تلويزيون ملّى ايران، داراى شخصيت حقوقى و استقلال مالى است و طبق اصول بازرگانى اداره مىشود و مشمول مقررات قانون محاسبات عمومى و آييننامههاى معاملات دولتى نبوده و تابع اساسنامه و آييننامههايى خواهد بود كه طبق ... اين قانون وضع مىشود...»
در اساسنامه سازمان تلويزيون ملّى ايران، كه در همان سال به تصويب هيأت دولت رسيد، درباره هدفهاى آن چنين گفته شده بود:
«هدف سازمان تلويزيون ملّى ايران، عبارت است از بالا بردن سطح فكر و دانش عمومى و پرورش ذوقى و هنرى و رشد سياسى و معرفى آداب و رسوم و تمدن و فرهنگ ملّى و فراهم آوردن زمينههاى ذهنى براى تسريع و توجيه پيشرفتهاى اجتماعى و اقتصادى كشور و ايجاد سرگرمى و تفريحات سالم».
پس از تأسيس «سازمان تلويزيون ملّى ايران» در مجموعهاى تحت عنوان «هدف و مقاصد» كه از سوى اين سازمان انتشار يافت، در مورد هدفهاى سازمان مذكور، چنين آمده بود:
«از آن جا كه تلويزيون يكى از مجهزترين و سريعترين وسايل ارتباطى، آگاهى و رسانيدن خبر به همگان است و فرهنگ عمومى، بر آگاهى و اطلاع بيشتر استوار است، سازمان ملّى تلويزيون ايران، فرهنگ را هدف اصلى خود قرار مىدهد، و بالطبع امر فرهنگ اين سرزمين به تبع موقع خاص جغرافيايى و تاريخى و اجتماعى ايران، در سرلوحه هدفهاى اصلى قرار مىگيرد».53
سازمان تلويزيون ملّى ايران در پايان نخستين سال فعاليت خود نيز در نشريهاى، تحت عنوان: گزارش فعاليتهاى يكساله تلويزيون ملّى ايران هدفهاى خود را به ترتيب ذيل طبقهبندى كرده بود:
الف. اعتلاى سطح فكر و دانش عمومى؛
ب. پرورش و هدايت ذوق مردم؛
پ. تربيت كادر؛
ت. ترغيب جوانان تحصيلكرده و منزه، به كارهاى هنرى؛
ث. پيراستن محيط هنرى از هر نوع آلودگى؛
ج. كمك به رشد سياسى مردم؛
چ. معرفى آداب و رسوم و تمدن و فرهنگ ملّى؛
ح. فراهم آوردن زمينههاى ذهنى براى تسريع و توجيه پيشرفتهاى اجتماعى و اقتصادى كشور؛
خ. ايجاد سرگرمى و تفريحات سالم؛
د. آشنا ساختن مردم با هنر اصيل خارجى، بهمنظور هموار ساختن راه پيشرفت و تكامل هنر ملّى ايران.54
6. ادغام راديو و تلويزيون و ايجاد سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران
چند سال پس از تشكيل سازمان تلويزيون ملّى ايران، مقدمات ادغام راديو و تلويزيون فراهم گرديد و اداره امور راديو، كه به موجب قانون تأسيس وزارت اطلاعات، بهطور مستقيم از سوى اين وزارتخانه انجام مىگرفت، به سازمان واحدى، به نام «سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران»، واگذار شد.
در قانون تشكيل سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران، كه در دوّم تيرماه 1350 ه . ش به تصويب مجلسين رسيد، چگونگى ايجاد اين سازمان و هدفهاى آن، تعيين گرديده بودند.
- در ماده يك اين قانون، گفته شده بود كه: «بهمنظور تمركز امور مربوط به تأسيس و اداره و بهرهبردارى ازمراكز راديو تلويزيونى و همچنين تهيه و پخش برنامههاى راديويى و تلويزيونى، سازمانى به نام ,,سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران،،... تشكيل مىگردد». ماده دوّم قانون نيز تأكيد كرده بود كه: «تأسيس فرستندهها و پخش برنامههاى راديويى و تلويزيونى در سراسر كشور در انحصار اين سازمان خواهد بود و اجازههايى كه قبلاً داده شده، از تاريخ اجراى اين قانون، لغو مىشود.» در تبصره اين ماده اضافه شده بود كه: «سازمان مىتواند، با تصويب هيأت وزيران، پخش برنامههاى راديويى يا تلويزيونى را بهصورت محدود و محلى به مؤسسات ديگر بدهد».
به موجب ماده 6 قانون مذكور به «...منظور نيل به هدفهاى مذكور در ماده يك...»، براى سازمان راديو و تلويزيون ملّى ايران، وظايف و اختيارات ذيل، پيشبينى شده بود:
الف) وظايف
1. كمك به حفظ و پيشبرد و توسعه و شناساندن فرهنگ ايران؛
2. بالا بردن سطح آگاهى و دانش عمومى و پرورش ذوقى و هنرى؛
3. فراهم ساختن زمينههاى ذهنى، براى تسريع پيشرفتهاى كشور و رشد سياسى عامه مردم؛
4. هدايت افكار عمومى در جهت منافع ملّى؛
5. اجراى برنامههاى سالم و سرگرمكننده.
ب) اختيارات
1. سازمان مىتواند آن قسمت از تشكيلات و ادارات و سازمانهاى داخلى يا رشته فعاليتهاى خود را كه مقتضى بداند، بهصورت شركتهاى بازرگانى اداره كند و يا در شركتهاى ديگر دولتى و خصوصى سرمايهگذارى و مشاركت كرده و يا مشاركت و سرمايهگذارى اشخاص حقيقى و حقوقى را، در شركت يا شركتهايى كه تشكيل مىدهد، بپذيرد؛
2. سازمان مىتواند گروههاى فرهنگى، هنرى، علمى، مطالعاتى، تحقيقاتى و مؤسسات آموزش عالى تشكيل دهد و يا وابستگى اين قبيل گروهها را به سازمان بپذيرد؛
3. سازمان مىتواند به مبادلات و ارتباطات راديويى و تلويزيونى در سطح بينالمللى اقدام نمايد؛
4. سازمان مجاز است در تهيه برنامهها يا فيلمهاى مشترك با سازمانهاى راديو تلويزيون كشورهاى ديگر، يا اشخاص و مؤسسات مربوط در داخل و خارج كشور، اقدام نمايد؛
5. سازمان مىتواند از خدمات تخصصى و كارشناسى يا مشورتى افراد و مؤسسات خارجى و داخلى، استفاده نمايد.
در اساسنامه سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران، كه در 29 اسفندماه 1350 ه . ش، از سوى هيأت وزيران به تصويب رسيد، به موجب ماده چهارم آن، هدفها و وظايف اين سازمان، براساس مفاد ماده 6 قانون تشكيل سازمان مذكور- كه در بالا يادآورى شد- تعيين گرديده بودند و موارد چندگانه وظايف مذكور، يادآورى شده بودند.
7. گسترش زمينه نظارتهاى وزارت اطلاعات
از اوايل دهه 1350 ه . ش، به موازات تلاشهاى رژيم سابق براى تمركز هرچه بيشتر قدرت سياسى، نظارت گستردهتر بر امور اطلاعات و ارتباطات كشور، نيز مورد توجه قرار گرفت و به همين جهت مدتى بعد، زمينههاى عملكرد وزارت اطلاعات نيز توسعه يافتند و عنوان «جهانگردى» هم با ادغام «سازمان جلب سياحان» به اين وزارتخانه، اضافه شد.
به موجب ماده يك قانون تأسيس «وزارت اطلاعات و جهانگردى» كه در تيرماه 1353، به تصويب رسيد، هدفهاى ذيل براى آن مشخص گرديدند:
«بهمنظور نظارت و هدايت امور مربوط به وسايل ارتباط جمعى در جهت تأمين مصالح ملّى و شناساندن بيشتر پيشرفتها و تحولات و تمدن كشور به جهانيان و اشاعه و تحكيم مبانى ارزشهاى ملّى در شؤون سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و بالا بردن سطح دانش و بينش عمومى و آمادهسازى جامعه ايرانى براى قبول مسؤوليتهاى فردى و جمعى بيشتر و نيز توسعه صنعت جهانگردى، وزارت اطلاعات و جهانگردى با وظايف ذيل تشكيل مىشود:
الف. ايجاد انگيزهها و گرايشهاى لازم در مردم براى پذيرفتن روشهاى جديد و مشاركت در برنامههاى توسعه اقتصادى و اجتماعى كشور؛
ب. تهيه و اجراى برنامههاى انتشاراتى و آگاهسازى مردم كشور از رويدادهاى ايران و جهان در سطح ملّى و پخش و نشر و انعكاس اخبار و پيشرفتهاى ايران در سطح بينالمللى؛
ج. مطالعه درباره نحوه استفاده از وسايل ارتباط جمعى، بهمنظور تبادل اطلاعات، افكار و فرهنگ در سطوح ملّى و جهانى، با همكارى ساير وزارتخانهها و مؤسسات مربوط؛
د. اشاعه و شناساندن تمدن و فرهنگ ملّى به مردم كشور و جهانيان، از طريق وسايل ارتباط جمعى با همكارى وزارت فرهنگ و هنر؛
ه . تمركز اخبار و اطلاعات مربوط به پيشرفت برنامهها و فعاليتهاى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى، بهمنظور پخش و نشر در وسايل ارتباط جمعى و تصويب و نظارت در اجراى برنامههاى انتشاراتى و اطلاعاتى آنها؛
و. اجراى قانون مطبوعات؛
ز. تقويت و بالا بردن سطح مطبوعات و صنعت نشر، بهصورتى كه نقش آگاهكننده و فرهنگى خود را انجام دهد؛
ح. اجازه تأسيس و نظارت بر نحوه كار و فعاليت كانونهاى آگهى و تبليغاتى، چاپخانهها و مؤسسات تكثير و گراورسازيها و نظارت بر كيفيت و صحيح بودن محتواى آگهيها؛
ط. اجازه تأسيس مؤسسات خبرى و نمايندگى خبرگزاريها و كانونهاى آگهى خارجى در ايران؛
ى. همكارى با وزارت فرهنگ و هنر در نظارت بر امور مربوط به سينما و فيلم و نمايش؛
ك. تهيه و تدوين و توزيع فيلمهاى مستند خبرى؛
ل. تمركز و توزيع و نشر و آگهى و رپرتاژهاى وزارتخانهها و شهرداريها و سازمانها و بانكها و مؤسسات بيمه دولتى و شركتهايى كه اكثريت سهام آنها متعلق به دولت است در داخل و خارج كشور؛
م. سنجش ميزان آگاهى و نظارت عمومى مردم نسبت به برنامهها و مسائل جارى مملكت؛
ن. تحقيق درباره اثرات وسايل ارتباط جمعى و سنجش ميزان تأثير گفتار، تصوير و متون چاپشده در افكار عمومى؛
س. برنامهريزى، ايجاد، احياء، اصلاح و يا تكميل تأسيسات پذيرايى، اقامتى و تفريحى عمومى كشور و مجتمعهاى جهانگردى، از طريق سرمايهگذارى مستقيم و يا اعطاى وام به سرمايهگذاران بخش خصوصى و يا مشاركت با آنها و يا با سازمانهاى دولتى و شهرداريها و صدور اجازه نظارت در تأسيس و اداره و درجهبندى اين قبيل تأسيسات، با همكارى سازمانهاى مربوط؛
ع. تهيه آييننامه و تنظيم ضوابط ناظر بر تأسيس و فعاليت كليه خدمات پيوسته و وابسته به صنعت جهانگردى؛
ف. تأسيس و اداره مؤسسات آموزشى لازم، بهمنظور آموزش افراد مجرب در رشتههاى مختلف اطلاعات و صنعت جهانگردى حسب مورد، با همكارى وزارتخانهها و سازمانهاى مربوط؛
ض. عضويت در سازمانهاى جهانگردى و خبرى بينالمللى و منطقهاى و شركت در كنفرانسها و مجامع بينالمللى مربوط؛
ق. برگزارى مراسم و جشنوارههاى خاص و ترتيب دادن نمايشگاههاى عكس و تصوير در داخل و خارج كشور، بهمنظور عرضه اطلاعات و نمايش پيشرفتها و جاذبههاى توريستى كشور؛
ر. ايجاد ادارات و دفاتر اطلاعات و جهانگردى در داخل و خارج كشور، بهمنظور شناساندن پيشرفتهاى كشور و تشويق جهانگردان به مشاهده آثار باستانى و جاذبههاى توريستى ايران و فراهم كردن تسهيلات لازم در امور مربوط به جهانگردى؛
ش. صدور اجازه تأسيس و نظارت بر نحوه فعاليت مؤسسات جهانگردى و ساير مؤسسات خصوصى كه در امور مربوط به صنعت جهانگردى فعاليت دارند، با همكارى سازمانهاى ذيربط؛
ت. گردآورى و طبقهبندى كليه اطلاعات، اخبار، تصاوير، مدارك، فيلم و كتاب و ساير انتشارات مربوط به ايران، بهمنظور تشكيل مركز اطلاعات و اسناد و ماشينى كردن خدمات اين مركز، بهمنظور تهيه و نشر و پخش مجموعههاى آمارى و اطلاعاتى مستند و انواع انتشارات جهانگردى».
در ماده 3 قانون مذكور، نيز براى اوّلين بار در ميان متنهاى قانونى مربوط به ارتباطات در ايران، از سياستگذارى، سخن به ميان آمده و گفته شده بود كه: «بهمنظور تعيين و ترسيم و نظارت بر سياست اطلاعاتى و جهانگردى كشور و نحوه گردش كار مركز خانههاى ايران، شورايى به نام ,,شوراى عالى اطلاعات و جهانگردى،، تشكيل مىگردد».
در تبصره ماده فوق يادآورى گرديده بود كه: «اساسنامه مربوط به وظايف و اختيارات شوراى عالى اطلاعات و جهانگردى، با تصويب كميسيونهاى مربوط مجلسين، به مورد اجرا گذارده مىشود».
در ماده 4 قانون تأسيس وزارت اطلاعات و جهانگردى نيز اضافه شده بود كه: «وزارت اطلاعات و جهانگردى مجاز است با تأييد سازمان امور ادارى و استخدامى كشور و با تصويب هيأت وزيران، براى توسعه و اجراى خدمات مطبوعاتى و انتشاراتى و خبرى و پژوهشى و انجام امور مربوط به صنعت جهانگردى، سازمانها يا شركتهايى طبق اصول بازرگانى تشكيل دهد و يا با ساير مؤسسات دولتى و غيردولتى اعم از داخلى و خارجى، مشاركت نمايد...».55
پيروزى انقلاب اسلامى ايران، كه به قول «اليهو كاتز» محقق معروف آمريكايى، در برابر توصيه محققان غربى به پيشرفت وسايل ارتباط جمعى و بهويژه راديو و تلويزيون براى توسعه جهان سوّم نوعى حيرت و غافلگيرى در جهان پديد آورد، نشان داد كه با وجود همه نقشهاى ظاهراً پرجاذبهاى كه در قوانين و تصويبنامههاى دوره رژيم سابق براى اين وسايل درنظر گرفته شده بودند، به سبب ارعاب و اختناق حاكم بر كشور و وابستگى قدرت سياسى وقت به دولتهاى بزرگ غربى، كاركردهاى اجتماعى آنها با آرمانها و هدفهاى مردم انطباق نداشتند. به همين لحاظ، به گفته محقق مذكور، سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران، كه پيشرفتهترين سازمان راديو تلويزيونى آسيا پس از ژاپن و نيرومندترين سازمان راديو تلويزيونى جهان سوّم بهشمار مىرفت، در برابر شبكه ارتباطات ميانفردى انقلاب اسلامى ايران، مركب از روحانيون، بازاريها و دانشجويان دانشگاهها، فلج شد و در برابر مراكز ارتباطات سنتى اسلامى كاربرد خود را از دست داد.56
نقشها و هدفهاى آرمانى و عملكردهاى كنونى وسايل ارتباط جمعى
بررسى وضع كنونى وسايل ارتباط جمعى در آيينه نقشها و هدفهاى آرمانى اجتماعى آنها نشان مىدهد كه براى تحقق اين نقشها، شرايط و امكانات لازم فراهم نشدهاند.
بهطور كلى روزنامهنگارى كنونى ما محصول اوضاع و احوال خاص 150 سال اخير كشور است. مطبوعات ما از آغاز، متأسفانه در شرايط نامطلوب تقليد سطحى از غرب و بىتوجهى به هويت فرهنگ ملّى ايجاد شدند. در دهه سوّم قرن گذشته در تركيه عثمانى و ايران قاجار، كه بهصورت دو كشور ظاهراً مستقل شرقى باقى مانده بودند، زمامداران وقت اين كشورها براى حفظ قدرت خود و گروههاى حاكم آن زمان نيز براى حفظ موقعيت خويش، به تجددخواهى غربى روى آوردند و ضمن اقتباس از نهادهاى گوناگون غربى آن دوره، «روزنامه» هم داير كردند. زمانى كه در محرم 1253 ه . ق نخستين روزنامه در ايران داير شد، ما بهطور مشخص، صاحب روزنامه رسمى دولتى يا استبدادى شديم. در حالى كه مطبوعات اروپا به آخرين مرحله تحولشان رسيده بودند. آنها در آن زمان، دو دوره مطبوعات استبدادى و مطبوعات انقلابى را پشت سر گذاشته، وارد مرحله مطبوعات تجارتى شده بودند، كه اكنون هم ادامه دارد. بدين ترتيب، ما در عصر مطبوعات تجارتى غربى، تحت جاذبه مطبوعات انقلابى قبل از آن، روزنامه استبدادى داير كرديم.57 اگر دوره 70 ساله مطبوعات استبدادى ايران را، از زمان تأسيس روزنامه كاغذ اخبار ميرزاصالح شيرازى، تا سال 1324 ه . ق كه انقلاب مشروطيت پديد آمد، دنبال كنيم، ملاحظه مىكنيم كه در اين مدت به سبب شرايط اختناق حاكم بر كشور، به هيچوجه امكان رشد فرهنگ فراهم نشده است. در آن دوره طولانى كسى نمىتوانست اظهار عقيده مستقل كند. در حالى كه براى رشد مطبوعات، فضاى مطلوب و آزاد لازم است. در اين 70 سال هرگز فضاى مناسبى در ايران، براى مطبوعات ما بهوجود نيامد و فقط در خارج از كشور، روزنامههاى تبعيدى، يعنى روزنامههاى مخالف استبداد، امكان فعاليت داشتند، كه حتى آنها هم با دشواريهاى فراوانى وارد كشور مىشدند. در تاريخ، نمونههايى ثبت شده و نشان مىدهد كه كسانى كه اين روزنامهها را مطالعه مىكردند، با چه مشكلات و فشارهايى روبهرو بودند. بهگونهاى كه برخى از مبارزان سياسى آن دوره را به علت مطالعه همان روزنامهها از ميان بردند. زمانى كه انقلاب مشروطيت تحقق يافت، به دليلهاى مختلف، عمرآزادى مطبوعات كوتاه بود. چند ماه پس از امضاى فرمان مشروطيت، استبداد صغير پيش آمد و مجلس به توپ بسته شد و عدهاى از روزنامهنگاران در باغ شاه اعدام شدند. مطبوعات آزاد، نخستين شهداى خود را در آن موقع دادند. پس از سقوط محمّدعلىشاه، اوضاع و احوال مملكت به علت اختلافهايى كه بين رهبران مشروطيت بهوجود آمد، به جايى كشيده شد كه در واقع انقلاب شكست خورد. عوامل خارجى، از قبيل رقابت روس و انگليس در ابتدا و اتحاد بعدى آنها قبل از جنگ جهانى اوّل عليه استقلال ايران، وقوع جنگ جهانى مذكور و بىثباتى هرچه بيشتر داخل مملكت، همه و همه باعث شدند كه نتوانيم از انقلاب مشروطيت به شيوههاى درستى بهرهبردارى كنيم. تشكيل دولت جديد شوروى در پايان جنگ اوّل، سبب شد كه ايران در سياست جهانى موقعيت حساسترى پيدا كند و غربيها و در رأس آنها انگليس با كودتايى كه انجام دادند رضاخان را روى كار آوردند و باعث برخوردهاى خيلى نامطلوب و خشن با روزنامهنگاران شدند. در سالهاى آخر حكومت وى، هيچ روزنامهاى در مملكت باقى نمانده بود. حتى روزنامههاى مخالف خارج كشور هم تعطيل شده بودند. پس از سقوط رضاخان در شهريور 1320، مثل زمان مشروطه يابعد از سقوط محمّدعلى شاه، يك انفجار آزادى ايجاد شد. بهصورتى كه بعد از 20 سال اختناق، امكان انتشار مجدد روزنامهها پديد آمد. امّا از آنجا كه به علت محدوديتهاى طولانى گذشته، فرهنگ روزنامهنگارى در مملكت بهوجود نيامده بود، بسيارى از روزنامهنگاران آن دوره، روزنامهها را وسيلهاى براى اخاذى و تسويه حسابهاى شخصى قرار دادند. بعضى سعى كردند براى اينكه از دولتهاى وقت، امتيازهاى اقتصادى و پروانه خريدوفروش بگيرند، از روزنامهها بهرهبردارى غيراصولى بهعمل آورند. تجربه بسيار تلخى بود. بعد هم شرايط بحرانى مملكت، حضور نيروهاى خارجى، مسأله آذربايجان و مشكلات آن دوره، رقابت دولتهاى بزرگ بر سر آذربايجان و نيز تمام ايران و مسائل مربوط به نفت، در كلّ، وضعيتى را فراهم كردند كه مطبوعات نتوانستند جز در بعضى از موارد استثنايى، رشد كنند. زمانى كه مبارزههاى مربوط به ملّى شدن صنعت نفت، پيش آمد، شايد براى سوّمين بار بعد از انقلاب مشروطيت، به خاطر حضور موقتى مردم در صحنه، فضاى مساعدى براى پيشرفت مطبوعات فراهم آمد. با آزادى نسبى مطبوعات، تعداد روزنامهها بيشتر شد. تيراژها هم در آن زمان و با درصد بالاى بىسوادى، بهطور نسبى خوب بود. امّا كودتاى 28 مرداد و بعد از آن، گسترش نفوذ ايالات متحده آمريكا در ايران، همه امكانات را براى رشد مطلوب روزنامهنگارى در مملكت سلب كرد.58
براى شناخت علل عدم توسعه واقعى وسايل ارتباط جمعى در ايران بايد قبل از هرچيز، تعارض عجيبى را كه در مورد مطبوعات در جامعه ما وجود دارد، يادآورى كرد. واقعيت اين است كه مطبوعات ما و مهمتر از همه، تعداد روزنامههاى روزانه، بههيچوجه با تعداد باسوادان، شرايط فرهنگى مملكت و قوه خريد مردم انطباق ندارد. براى اينكه موضوع روشنتر شود، بايد حداقلهايى را كه سازمان ملل متحد در سال 1961 با توجه به پيشنهادهاى يونسكو براى توسعه وسايل ارتباط جمعى در كشورهاى جهان سوّم مورد توجه قرار داده است، خاطرنشان كرد. البته ناگفته نماند كه اكنون خود اين حداقلها و تمام برنامههاى توسعه ارتباطات جمعى، كه يونسكو تحت تأثير مطالعهها و تحقيقهاى محققان غربى در دهههاى 1950 و 1960 دنبال كرد، مورد سؤال واقع شدهاند. ولى به هر حال، اين حداقلها مىتوانند بهعنوان دريچهاى براى ورود به بحث مورد توجه قرار گيرند. به دنبال بررسيهايى كه يونسكو در دهه 1950 در طى دو مرحله، بهمنظور ارائه پيشنهادهايى براى كمك به پيشرفت وسايل ارتباط جمعى جهان سوّم، درباره وضع اين وسايل در سراسر جهان، انجام داد، مجمع عمومى ملل متحد در 1961، براساس پيشنهاد يونسكو قطعنامهاى تصويب كرد. به موجب اين قطعنامه، براى توسعه وسايل ارتباط جمعى در كشورهاى جهان سوّم، استانداردها و حداقلهاى مشخصى، كه براى هر 100 نفر جمعيت، 10 نسخه روزنامه روزانه، 5 گيرنده راديو، 2 گيرنده تلويزيون و دو صندلى سينما درنظر مىگرفتند، پيشبينى گرديدند. براساس مطالعههاى يونسكو چنين فكر شده بود كه اين حداقلها مىتوانند مبناى توسعه آينده وسايل ارتباط جمعى در جهان سوّم باشند. در حالى كه در كشورهاى پيشرفته براى هر 100 نفر، بيش از 50 نسخه روزنامه روزانه وجود داشت و در حال حاضر هم اين تعداد افزايش يافته است. بهگونهاى كه ژاپن و برخى از كشورهاى اسكانديناوى و انگلستان و به دنبال آنها بعضى ديگر از كشورهاى غربى، همه داراى بيش از 50 نسخه روزنامه روزانه براى هر 100 نفر روزنامهخوان هستند. لازم به يادآورى است كه از اوايل دهه 1960، در مورد راديو به سبب رواج دستگاههاى ترانزيستورى و ارزان بودن و قابليت حمل و نقل آنها، عملاً شرايط مساعدى براى توسعه اين وسيله ارتباطى در كشورهاى جهان سوّم فراهم شد. بهطور كلى، ترويج راديوهاى ترانزيستورى سبب شد كه تعداد اين گيرندهها در كشورهاى در حال توسعه افزايش يابد. به همين جهت، بعضى از متخصصان غربى ارتباطات، در آثار خودشان، دهه 1960 را «دهه ترانزيستور» ناميدهاند. پس از آن، دهه 1970 را هم «دهه ماهواره» نام گذاشتهاند.
بدين طريق، كشورهاى جهان، به تدريج توانستند در زمينه راديو امكانهاى مناسبى بهدست بياورند و به حداقلى كه يونسكو درنظر گرفته بود و مجمع عمومى ملل متحد بر آن تأكيد كرده بود، دست يابند. در مورد سينما با وجود پيشبينى دو صندلى براى هر 100 نفر و همچنين درباره 2 گيرنده تلويزيون، به سبب مشكلات اقتصادى و محدوديتهاى خاصى كه در كشورهاى جهان سوّم وجود دارد، حداقل مورد نياز تأمين نشده است. البته اين موضوع، بحث طولانىترى را ايجاب مىكند. به هر حال، اگر در اين زمينه، وضع وسايل ارتباط جمعى را بررسى كنيم، مىبينيم كه در ايران براى راديو، به حداقل مورد نظر يونسكو و مجمععمومى ملل متحد رسيدهايم و در زمينه تلويزيون احتمالاً به حداقل موردنظر نزديك شدهايم. در صورتى كه در مورد صندليهاى سينما مسلماً به حداقل مزبور نرسيدهايم كه فعلاً درباره آن بحثى نمىكنيم. امّا در مورد مطبوعات، متأسفانه وضع كشور ما در دهههاى اخير، نامطلوب بوده است. ما هم در دوره پيش از انقلاب و هم در دوره بعد از پيروزى، متأسفانه از اين حداقلى كه براى توسعه روزنامههاى جهان سوّم درنظر گرفته شده، خيلى دور بودهايم. جمعيت كشور در دوره قبل از پيروزى انقلاب 36ميليون نفر بوده است، ولى از 3/600/000 نسخه روزنامه روزانه كه 10 نسخه براى يكصد نفر است، بسيار فاصله داشتهايم. حالا كه مملكت بيش از 60ميليون نفر جمعيت دارد، نيز با حداقل 6ميليون نسخه روزنامه روزانه، فاصلهاى بسيار طولانى داريم. بدين ترتيب، بين آنچه طبق پيشبينى سازمان ملل متحد مىتوانستيم تيراژ داشته باشيم و آنچه امروز وجود دارد، اختلاف فاحشى موجود است.
در اينباره، اگر به دو عامل خاص، كه يكى سطح سواد و ديگرى وضع اقتصادى است، توجه كنيم، ملاحظه خواهيم كرد كه در ايران برخلاف بسيارى از كشورهاى جهان سوّم دراين دو زمينه، شرايط مناسبترى وجود دارد. با كوششهاى سالهاى اخير، حداقل 50 درصد جمعيت ايران و به عبارت روشنتر، در حدود 30ميليون نفر از مردم كشور بايد باسواد باشند. بسيارى از افراد اين جمعيت 30ميليون نفرى باسوادان اصولاً آمادگى مطالعه روزنامه را دارند و بالقوه مىتوانند روزنامه بخوانند. در حالى كه تيراژ كلّ روزنامههاى روزانه ايران از يكميليون نسخه در روز بالا نمىرود. بدين ترتيب، شكاف موجود در اين زمينه با توجه به تعداد باسوادان مملكت، خيلى فاحش است. مسأله ديگر اينكه شرايط اقتصادى ايران و قوه خريد مردم در مقايسه با بسيارى از كشورهاى جهان سوّم خيلى مساعدتر است. اگر درآمد سرانه را درنظر بگيريم، ملاحظه مىكنيم كه در مقايسه با كشورهاى ديگر امكان خريد روزنامه براى بسيارى از افراد وجود دارد. در حالى كه تيراژ روزنامهها بسيار كم است. پس اگر به اين دو عامل اساسى يعنى سطح سواد و وضعيت اقتصادى توجه كنيم، مىبينيم كه در مورد تيراژ روزنامهها، تعارض خاصى موجود است. به همين جهت بايد ريشهيابى تاريخى كنيم و علل اين تعارض را مشخص كنيم. بدون ترديد، در طول تاريخ تحول مطبوعات ايران، عوامل زيادى پديد آمدهاند كه سبب شدهاند نسبت به روزنامهها بىتوجهى وجود داشته باشد. براى اينكه تعارض مذكور روشنتر شود، مىتوانيم تجربه هفتههاى قبل و بعد از پيروزى انقلاب را كه با آنهمه شوروشوق نسبت به مطبوعات همراه بود و تيراژهاى بالاى يكميليون نسخه را فراهم كرد، مورد نظر قرار دهيم. در مجموع، تيراژهاى روزانه دو روزنامه اطلاعات و كيهان در آن زمان شايد به حدود سهميليون نسخه هم رسيده بود. بنابراين اگر مطبوعات بتوانند خود را با خواستها و نيازهاى مردم هماهنگ كنند، جامعه آمادگى دارد كه از آنها استقبال كند.
پس مىتوان نتيجه گرفت كه فعلاً بين نيازهاى جامعه و محتواى مطبوعات هماهنگى وجود ندارد و از اين لحاظ مطبوعات كار خود را صحيح انجام نمىدهند.
بدين ترتيب، عدم انطباق محتواى وسايل ارتباط جمعى و بهويژه مطبوعات با نيازهاى اساسى جامعه، يك واقعيت غيرقابل ترديد است.
اكنون مطبوعات روزانه ما بيشتر در نقش بولتنهاى خبرى عمل مىكنند، نه روزنامههاى روزانه كه بايد مكمل راديو و تلويزيون باشند. آنها در واقع همان خبرهاى راديو و تلويزيون را- گاهى حتى محدودتر- تكرار مىكنند. در حالى كه همه مىدانيم كه در كشورهاى ديگر، روزنامهها نقش تشريح و تفسير و تجزيه و تحليل را برعهده دارند و با تعدد و تنوعى كه در ارائه اخبار بهكار مىبرند، و با توجهى كه مثلاً به خبرهاى شهرستانها دارند، سعى مىكنند كه به نوعى با بخشهاى خبرى و راديو و تلويزيون رقابت كنند. مطبوعات روزانه ما متأسفانه نمىتوانند اين وظايف را انجام دهند. امّا فكر نمىكنم كه هيچ عمدى وجود داشته باشد كه كسى نخواهد به دنبال تفسير و تجزيه و تحليل برود. شايد يكى از مشكلات مهم مطبوعات را بتوان ضعف نيروى انسانى متخصص معرفى كرد. براى نشان دادن مصداق آن، مثالهاى فراوان وجود دارد. مثلاً هروقت لايحه بودجه سالانه كشور از طرف دولت تهيه مىشود و پس از بررسى در مجلس، به تصويب مىرسد، به ندرت در مورد آن در مطبوعات مقاله و تفسير نوشته مىشود. در حالى كه اساس اقتصاد مملكت بر اين بودجه گذاشته شده است. ولى متأسفانه اغلب روزنامهها، امكان آن را ندارند كه در اينباره به تجزيه و تحليل بپردازند.
يادآورى اين نمونهها، ضرورت توجه خاص به آگاهىرسانى در جامعه را پيش مىآورد. در اين زمينه همانگونه كه در صفحههاى پيش، ضمن بررسى نظريات «پائولو فرير» متفكر مشهور برزيلى، گفته شد، نقش «هشيارسازى» در مشاركتدهى عمومى و ايجاد زمينههاى پيشرفت واقعى جامعه، مطرح مىشود.
خبردهى واقعى مىتواند جامعه را به هشيارسازى اجتماعى برساند. با خبر دادن و هشيار ساختن- به گفته پائولو فرير- مىتوان مشاركت عمومى را جلب كرد و بىاعتناييهايى را كه به امور مملكت وجود دارد، از بين برد. خبر دادن، هوشيار ساختن و علاقهمند كردن مردم به امور اجتماعى، به ايجاد مشاركت عمومى مىانجامد و در نتيجه، نقش راهنمايى و رهبرى وسايل ارتباط جمعى واقعاً تأمين مىشود. متأسفانه در وسايل ارتباط جمعى، به اين نقش توجه كافى نمىشود.
شايد بتوان مطلبها و مقولههاى موجود در وسايل ارتباط جمعى كنونى را به چهار نوع طبقهبندى كرد: نوع اوّل، مطالب ارتباط خبرى است كه متأسفانه بدون توجه به ضرورت و اهميتى كه دارند بولتنوار و بهطور ناقص، از طريق وسايل ارتباطى پخش مىشوند. در مجموع، سطح روزنامهها و يا وقت راديوها و تلويزيونها، از سه نوع مطلب ديگر يا سه نوع ارتباط ديگر پر مىشوند. برخى از مطالب بيشتر بر تحريك علاقهها و عواطف استوارند و بهطور كلى مىخواهند احساسات مردم را برانگيزند. نوع ديگرى از مطالب، روى ارزشهاى معينى پافشارى دارند كه در مقاطع خاصى از انقلاب و مخصوصاً در مرحلهاى كه براى سرنگونى يك نظام ديكتاتورى وابسته مبارزه مىشد، كارآيى بسيار مؤثرى داشتند. نوع ديگر، خبرها و مطالبى است كه به دنبال اقناعكردن هستند. در ارائه و پخش اين مطالب و اخبار، به هر ترتيب، توجه به جلب اعتقاد است. در اين مورد، معمولاً بر جنبههاى انتزاعى و مجرد تأكيد مىشود و به واقعيتهاى جهان امروز و نيازهاى واقعى جامعه، توجه كافى مبذول نمىگردد.
به اين ترتيب، در وسايل ارتباط جمعى و مخصوصاً مطبوعات تبيين و تشريح نداريم. خبرهايى كه صرفاً آگاهىدهنده باشند و تحولهاى واقعى كشور را منعكس كنند، بسيار محدودند، با اخبار روز همبستگى ندارند و تفسيرهايى هم كه ارائه مىشوند از اخبار جدا و شامل يك رشته مقالات شبيه به انشاء هستند. وقتىكه اينهمه بر جنبههاى مجرد و انتزاعى تكيه مىشود و به رويدادها و دگرگونيهاى عينى بىاعتنايى مىگردد، نمىتوان انتظار داشت كه مطبوعات و ساير وسايل ارتباطى با استقبال عمومى روبهرو شوند.59
اكنون با توجه به اهميت خارقالعاده ارتباطات در زندگى ملّى و بينالمللى و بهكار گرفته شدن اصطلاحهايى همچون «انقلاب ارتباطات» و «جامعه اطلاعات» در اين زمينه، مسؤولان مملكتى بايد براى بهبود كاركرد وسايل ارتباط جمعى، زمينههاى مناسبترى فراهم آورند. جامعه جديد و انقلابى از مسؤولان انتظار دارد كه در اينباره بينديشند. در حالى كه همه امكانات تكنولوژى ارتباطات در اختيار آنان است و اغلب مىدانند كه براى تهيه پيام و پيامرسانى و برگشت پاسخهاى گوناگون در مورد پيامها نياز به متخصص دارند. بناچار بايد راهحلى پيدا كنند كه نيروى انسانى متخصص به تدريج فراهم شود. در حال حاضر، در سطح داخلى، ما طورى از امكانات ارتباطى استفاده مىكنيم كه مردم به مشاركت در امور عمومى رغبت نمىكنند. ما در طول زمان آنقدر شعار دادهايم، آنقدر تبليغ كردهايم كه مردم دلسرد شدهاند. براى آنكه از مشاركت عمومى برخوردار باشيم، سازماندهى اجتماعى ايجاد كنيم و از همه نيروهاى مملكتى براى از نو ساختن، توسعه و ترقى بهرهبردارى كنيم، بايد براى مديريت ارتباطات و تأمين نيروى انسانى آن فكرى اساسى بشود. براى اين منظور، طى مراحل گوناگون مىتوانيم فضاى مساعدى براى عملكرد وسايل ارتباطى كشور فراهم كنيم. آزاديها را توسعه دهيم، حاكميت قانون را براى آزاديهاى وسايل ارتباط جمعى تحكيم كنيم و همچنين كسانى را كه حرفههاى ارتباطى دارند، نسبت به كارشان دلگرمتر كنيم تا بتوانيم نتايج بهترى بگيريم.
در حالى كه تكنولوژى ارتباطات خوشبختانه با استفاده از امكانات مالى كه در گذشته وجود داشته، پيشرفت كرده است، ارتباطات جمعى مورد كممهرى قرار دارند. نگاهى كوتاه به صفحههاى روزنامههاى بزرگ روزانه نشان مىدهد كه آگهيهاى فراوان مطبوعات در صفحههاى اوّل به داشتن يك فضاى مساعد رشد وسايل ارتباط جمعى لطمه مىزنند. اين آگهيها، ظاهرسازيها را توسعه مىدهند. در نتيجه به يك نظام انقلابى مترقى كه تمام دنيا متوجه آن است، لطمه زده مىشود. ما اوّل خودمان را از داخل بايد اصلاح كنيم تا بتوانيم در تبليغات جهانى هم تأثير بگذاريم. البته اين اصلاحها اگر صورت گيرند مطبوعات در مضيقه مالى قرار خواهند گرفت. براى رفع مضيقه مالى، دولت بايد به مطبوعات كمك كند. اين يكى از نخستين راههاى سالمسازى مطبوعات است. بدين وسيله مطبوعات خواهند توانست وظايف اصلى خودشان را كه آگاهىدهى و هشيارسازى مردم است، به انجام برسانند. صفحههاى پرشده از آگهيها را بايد به تجزيه و تحليل، تفسير، و تشريح و انتقاد از بسيارى عملكردها اختصاص دهيم تا مردم دوباره به سرنوشت عمومى جامعه خودشان علاقهمند شوند. اگر بتوانيم به مطبوعاتى سالم دست پيدا كنيم، مطبوعاتى كه راهنماى جامعه باشند (در دو جهت، راهنماى مسؤولان مملكتى و راهنماى مخاطبان اصلى كه مردم هستند) در اين صورت از بسيارى اشتباهها جلوگيرى خواهد شد. آنچه را كه فعلاً بهعنوان مشكلات مملكت و نابسامانيها مطرح مىكنيم، اگر قبلاً در مطبوعات درباره آنها هشدار داده شده بود، كسى امكان سوءاستفاده پيدا نمىكرد. بنابراين بايد نقش انتقادگرى وسايل ارتباط جمعى را توسعه دهيم تا به تدريج زمينه بهترى براى رشد مطلوب اين وسايل و بهويژه مطبوعات بهوجود آيد.
حاشيه:
1. براى آشنايى با نظريههاى مربوط به كاركردهاى اجتماعى وسايل ارتباط جمعى به مآخذ ذيل مراجعه شود:
ابراهيم رشيدپور، ارتباط جمعى و رشد ملّى: نقش روزنامه، راديو، فيلم، تلويزيون و ساير وسايل ارتباطى در تحولات اجتماعى (تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى، 1348).
2. مهدى محسنيانراد، ارتباط شناسى ارتباطات انسانى (ميان فردى، گروهى، جمعى) (تهران: سروش، 1369).
كاظم معتمدنژاد، وسايل ارتباط جمعى، چاپ دوّم با اصلاحات و اضافات (تهران: دانشگاه علامهطباطبايى، 1371)، ج 1.
2. Harold Lasswell, "The Structure and Function of Communication in Society", in Lyman Bryson (ed.) The Communication of ideas (NewYork: The Institute for Religious and Social Studies, 1984)
3. The Surveillance of the Environment.
4. The Social correlation.
5. The Transmission of Cultural Heritage.
6.Willar Schramm, Men, Message and Media: A Book at Human Communication (New York: Harpers and Row, 1973)
7. The Watcher
8. The Leader
9. The Teacher
10. Charles Wright, Mass Communication: A Sociological Perspective (New York: Random House, 1959)
11. براى مطالعه راجع به نظريههاى متفكران و محققان اروپايى درمورد وظايف اجتماعى وسايل ارتباط جمعى بنگريد به: كاظم معتمدنژاد. وسايل ارتباط جمعى، ج 1، چ 1371 2، ص 23-11.
12. كاظم معتمدنژاد، «مطالعات انتقادى در ارتباطات جمعى»، رسانه، 1 (بهار 1370)، ص 16 و 17.
13. Agitation
14. Propaganda
15. Organization
16. Daniel Lerner, The Passing of Traditional Society: Modernizing the Middle East (New york: Free Press, 1958)
17. براى بررسى انتقادى نظريههاى غربى توسعهبخشى ارتباطات بنگريد به: كاظم معتمدنژاد، «جهان سوّم در برابر سلطه ارتباطى و اطلاعاتى غرب» رسانه، 1 (بهار 1370)، ص 25-12.
18. Paulo Freire
19. Banking Education
20. براى آگاهى بيشتر بنگريد به: پائولو فرير، آموزش ستمديدگان، ترجمه احمد بيرشك و سيفاللّه داد (تهران: خوارزمى، 1358).
21. Ivan Illich
22. Conscientization
23. Organization
24 Politization
25. Technification
26. Juan E. Diaz Bordenave, Communication and Rural Development, pp. 21-23.
27. Cees Hamelink, " What is News?: An Alternative to News", Journal of Communication, 4 (Autumn 1976), pp. 720-723; Cees Hamelink, New Structures of International Communication: The Role of Research (The Hague: Institute of Social Studies, 1981)
28. Repressive Communications
29. Emancipatory communications
30. براى مطالعه درباره نقش ارتباطات در هشيارسازى اجتماعى بنگريد به: كاظم معتمدنژاد، «سيرى در تحول مطالعات ارتباطى» مهدى محسنيانراد، در: ارتباطشناسى (تهران: سروش، 1369)، ص 35-19.
31. نخستين شماره اين نشريه كه ماهانه بود، در 25 محرم 1253 ه . ق (اوّل مه 1837) انتشار يافت.
32. مجله يادگار دوره1، ش 7 (اسفند 1323) و نيز سفرنامه ميرزاصالح، به كوشش اسماعيل رايين (تهران: روزن، 1347).
33. فريدون آدميت، اميركبير و ايران (تهران: خوارزمى، 1348)، ص 366.
34. فريدون آدميت، انديشه ترقى و حكومت قانون در عصر سپهسالار (تهران: خوارزمى، 1351)، ص 386.
35. همان، ص 395 و 396.
36. همان، ص 401.
37. چونكه متن اين تصويبنامه در مجموعه قوانين سال 1307 ش. درج نشده و در منابع ديگر هم نقل نگشته است در اينجا محتواى آن ضبط مىشود.
38. حسين محبوبىاردكانى. تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (تهران: دانشگاه تهران، 1368)، ج 3، ص 76.
39. «اساسنامه سازمان پرورش افكار، مصوب 12 دى 1317 هيأت وزيران»، مجموعه قوانين سال 1317 شمسى (تهران: روزنامه رسمى كشور، 1317)، ص 111-109.
40. ساسان سپنتا. تاريخ تحول ضبط موسيقى در ايران (اصفهان: نيما، 1366)، ص 303 و 304.
41. حسين محبوبىاردكانى، ص 76 و 77.
42. همان، ص 77.
43. «تصويبنامه هيأت وزيران راجع به اساسنامه اداره كلّ انتشارات و تبليغات، مصوب 11 تير 1322«، مجموعه قوانين سال 1322 شمسى (تهران: روزنامه رسمى كشور 1322)، ص 13 و 14.
44. «آييننامه شوراى عالى تبليغات، مصوب 7 بهمن 1325«، مجموعه قوانين سال 1325 شمسى (تهران: روزنامه رسمى كشور، 1325)، ص 310 و 311.
45. Radio Corporation of America (R C D)
46. «قانون معافيت دستگاه فرستنده تلويزيون از پرداخت حقوق و عوارض گمركى و ماليات، مصوب تير 1337«، مجموعه قوانين سال 1337 (تهران: روزنامه رسمى كشور، 1337)، ص 229.
47. راديو تلويزيون در روزگار پهلوى: گزارش سازمان راديو تلويزيون ملّى ايران به مناسبت پنجاهمين سال شاهنشاهى دودمان پهلوى (تهران: راديو- تلويزيون، 1350)، ص 16 و 17.
48. همان، به نقل از: اطلاعات )13 مهر 1337)، ص 17.
49. آگهى تأسيس «شركت سهامى تلويزيون ايران» كه در 4 دى 1342 در اداره ثبت شركتها به ثبت رسيده بود در: روزنامه رسمى كشور، 14( 5511 دى 1342) انتشار يافته است.
50.راديو تلويزيون در روزگار پهلوى...، ص 18 و 19.
51. همان، ص 19 و 20.
52. همان، ص 22.
53. همان، ص 23.
54. همان، به نقل از: گزارش فعاليتهاى يك ساله تلويزيون ملّى ايران (تهران: راديو تلويزيون، 1346).
55. «قانون تأسيس وزارت اطلاعات و جهانگردى، مصوب 3 تير 1353«، مجموعه قوانين سال 1353 (تهران: روزنامه رسمى كشور، 1353)، ص 60-56.
56. Elihu Katz. "Preface"in Lee (ed), Media Imperialism Revisited (London: Sage, 1980)
منبع : دفتر مطالعات و توسعه رسانهها