زمان : 12 Mehr 1387 - 23:22
شناسه : 13069
بازدید : 5578
در روزگاران قديم   مکتب عياران     افتتاح شد در روزگاران قديم مکتب عياران افتتاح شد

در روزگاران قديم   مکتب عياران     افتتاح شد

یزدفردا -نوشته طنزي از هفته نامه آیینه یزد :طوطيان شکرشکن و راويان شيرين گفتار نقل کنند:در ساليان دور و در پشت کوه‌هاي قاف بلادي آباد بود با مردمي زحمتکش که خروسخوان از منزل بيرون رفتندي و دير وقت بعد از 14-13 ساعت دوندگي به سراي خود بازگشتندي.
اما جدّ اين زبان بريده با پدران دوستان و همقطاران مدتي در آن ولايت بيکار گشتي و انگشت نماي نزديکان و خويشان و همسايگان شدندي.
بالاخره فشار بيکاري و بي باري بر بالا و پايين به شدت اثر نمودي تا با عده‌اي به شور و مشورت نشستندي و براين امر اتفاق نظر پيدا کردند و گفتندي چون مردمان اين خطه و سامان نان از سفره برگرفتي و فرش از زير پا درآوردي تا اطفال به احسن وجه تحصيل کنند و بعضي از حکومتيان هم در اين راه اهتمام ورزيدي و تني چند از آنان خود را در آن حلقه در آوردي بنابراين آن قوم بعد از پيدا کردن گروهي از خيرمندان و علاقمندان به فرهنگ بر آن شدند جهت رونق علم و ادب مکتب خانه هايي تاسيس کنند تا از جيب پر فتوت ثروتمندان هزينه شود که بعضي از آنان از پرداخت ماليات گريزانند و از کرامت نيکوکاراني بهره ببرند که مي‌خواهند اسامي مبارکشان برسر در ساختمانها حک گردد تا بچه‌ها درس بخوانند و آنها هم به نوايي برسند.اين پيشنهاد مورد استقبال عامة دوستان جد بزرگ زبان دراز قرار گرفت و گفتندي خوب شد چون مکتب خانه مفتوح گردد هم امرار معاش مي‌کنند و کسب درآمد براي خودشان و عيالات، سري در سرها در آورده و براي آخرت هم اندوخته‌اي در سبد حسنات مي‌اندازند.
القصه چندين نفر از قديم و عده‌اي هم که دستي بر آتش داشتند گرد آوردند در حلقه‌اي به گفتگو نشستند و گفتند:ياران تدبير کار چيست؟يکي از آنها که از بوقچيان معروف شهر و بلد بود گفت: اول کار، تبليغات است بر سر هر کوي و برزن و سر گذرها پارچه و نوشته بزنيم و عواملي وسوسه انگيزو سفسطه پرداز وحراف داشته باشيم، در محله اعيان و اشراف هم دارالتعليم بسازيم.آن وقت است که به خواسته خود مي‌رسيم.
ديگري گفت: دوستان: ما نه والي شهر بوديم و نه از بزرگان که بدانيم بلديه کجا را داخل محدوده و يا خارج از شهر و ديار مي‌داند؟ کجاي شهر رو به ويراني و خرابيست؟
و کدام قسمت رو به آباداني؟.يکي از ياران نگاه عاقل اندر سفيه به ديگران انداخت و گفت: تعجب مي‌کنم چگونه شما دور هم جمع شديد که نه در سياست سرآمد هستيد و نه در ذهن و حافظه، هوشياري خارق العاده داريد بهتر است بنگاه و محلي آماده کنيد نامش را «مرکز خيرمندان» بگذاريم مگر يادتان رفت چند شب پيش که محفلي تشکيل داده بوديم سخن از گريزانيان از پرداخت ماليات بود و يا افرادي که مي‌خواستند زمين‌هاي موروثي پدران خدا بيامرزشان را که از کد يمين و عرق جبين بدست آورده بودند از موات خارج کنند پس چه بهتر که از فردا شروع کنيم.
جد اين حقير زبان دراز، فضولتاً گفت: خوب حالا اسم آن محل را چه بگذاريم؟هرکس اسمي از بزرگان و علما و دانشمندان مي‌گفت و بدنبال آن با اندکي تأمل مي‌گفتند همنام آن در شهر و ديار موجود است.
القصه همه داشتند مأيوس و نااميد مي‌شدند که يکي از آنها که از همه زيرک تر و سياس تر بود سرش را بلند کرد و به دوستان گفت: يافتم يافتم. همه به وجد آمدند و روي دو زانو نشستند و منتظر شنيدن بودند که اين چنين ادامه داد و گفت: ما که مي‌خواهيم کمک کار ناتوانان و درماندگان باشيم بهتر است نام آن را«مکتب عياران» بگذاريم.
همگي شاد گشتند و هر يک به دنبال کار خود رفتند.و اينگونه«مکتب عياران»در قديم الايام افتتاح شد.

یزدفردا