گلابدان یزدفردا :وکیل مجلس دل شیر دارد!!
طنز اجتماعی یزدفردا "گلابدان :یک روزگاری بود که مرد بود و قولش. یعنی همین که حرفی می زد دیگر نیاز به نوشته و تعهد سپردن نداشت. حرفش سند بود. قولش چک سفید امضا بود. آن هایی که برای خودشان کسی بودند، سرشان می رفت، اما حرفشان نه. حالا اگر کسی نوشته ای، سندی، چیزی دست کسی می داد، دیگر محال بود بتواند از حرفش برگردد. به همین دلیل هم بود که توی گوش ما فرو کرده بودند که شش دانگ حواسمان را جمع کنیم و یک وقت بی دلیل و منطق، نوشته و سند دست کسی ندهیم. اگر کسی استشهاد محلی می آورد که امضا کنیم، خیلی وسواس به خرج می دادیم تا متن نوشته، مسئولیت به گردنمان نیندازد. همین مسأله ی ناقابل یعنی همین وسواس در امضا کردن نوشته های دیگران، خیلی وقت ها باعث شد، روابطمان با خیلی ها شکرآب شود و خیلی ها از دستمان دلخور شوند. با خیلی ها رفیق جانی بودیم که به خاطر همین امر، بعدها به چشم مجرم و جانی به ما نگاه می کردند و سایه مان را با تیر می زدند. دلیلش هم این بود که نمی خواستیم یک وقت حرفی بزنیم و مهم تر از آن سند و مدرکی به دست کسی بدهیم که بعد نتوانیم از حرفمان و بالاتر از آن از امضایمان برگردیم.
آخر امضا زدن زیر هر نوشته، کار کمی که نیست. موضوع پیش پا افتاده ای که نیست. همین جور کشکی که نیست. آدم نوشته ای را امضا کند، بعد بزند زیر نوشته اش؟ آن هم در دوره و زمانه ای که بعضی ها حتی زیر حرفشان هم نمی زنند چه برسد به زیر امضایشان؟ به خصوص که در این مملکت، دستت به هیچ جایی بند نباشد و هیچ کس تره ای برای وجودت خرد نکند.
حالا اگر آدم وکیل مجلس بود، باز هم راه به جایی. آن وقت نه فقط می توانست زیر حرفش بزند، بلکه می توانست زیر امضایش هم بزند. نه تنها می توانست حرفش را کتمان کند، بلکه می توانست امضایش را هم پس بگیرد. آن هم نه یک امضا و دو امضا. بلکه هفتاد و هشتاد امضا!!
ما هم اگر وکیل مجلس بودیم، از این دل و جرأت ها داشتیم که پای یک ورقه را امضا کنیم و وزیر مملکت را به مجلس فرابخوانیم تا بیاید دو تا سئوال ساده را پاسخ بدهد، بعد جلوی چشم همه موکلانمان امضایمان را پس بگیریم و با خودمان بگوییم: طفلک را ول کن، بگذار سرش به کارش گرم باشد. حالا چهارتا معضل و مشکل توی یک وزارتخانه ی عریض و طویل مثل آموزش و پرورش که ارزش این همه حرص و جوش خوردن ندارد!!
بله، توی کشور ما، فقط وکیل مجلس از این جگرها دارد که همین طور چشم بسته درخواست استیضاح وزیر را امضا کند و بعد هم با چشم باز امضایش را بازپس بستاند. ما که نماینده ی مجلس نیستیم چنین دل شیری نداریم. ما باید حواسمان جمع باشد که پای هر ورقه ای را امضا نکنیم.
ما که وکیل نیستیم از این جربزه ها نداریم و اگر از این خربزه ها خوردیم باید پای لرزش هم بنشینیم!!
یزدفردا