اخیراً با دو نفر ملاقاتی داشتم و در این ملاقات آنها سؤالاتی را مطرح کردند. برای آنکه بفهمم میخواهند چه چیزی را بیان کنند، از ایشان سؤالی کردم: «بگویید که در دست من چیست؟» یکی از آنها گفت: «لیوانی در دست دارید که نیمی از آن خالی است». دیگری گفت: «لیوانی در دست دارید که نیمی از آن پر است.» میدانستم آنکه لیوان را نیمه پردیده یک آدم خوشبین و دیگری فردی بدبین است.
سؤالاتی که مردم میپرسند هرگز تغییر نمیکنند. این پاسخها هستند که بر اساس موقعیت و شرایط ما و همچنین بر پایهی وضعیت ذهنی و توانایی ما برای درک پاسخ، تغییر مییابند. اما سؤالها همیشه یکساناند.
این یک مسئله انسانی است. بهعنوان موجودات انسانی، ما یک در حالت خطی زندگی میکنیم. هنگامیکه در این حالت خطی بهجلو میرویم، این حرکت بهجلو تکامل نامیده میشود. تکامل بر مبنای زندگی روزبهروز و از یک زندگی بهزندگی دیگر تجربه میشود، و همچنین در بُعد کیهانی، یعنی در جایی که ابدیت، عامل مسلط و حاکم است، نه در سطوح محدود زندگی و موجودیت.
یوگا در زمان خاص و معینی بهسراغ انسان میآید تا به سؤالات او در مورد چگونگی هستی و هدف غایی زندگی پاسخ گوید. لطفاً یوگا را از دریچه فلسفه محض و انتزاعی نگاه نکنید، زیرا یوگا یک فلسفه نیست. یوگا یک شیوه انتزاعی برای زیستن نیست. یوگا شیوهای از اندیشیدن مستقیم، بلاواسطه، دقیق و روشن است. تمامی نظام یوگا هدفمند به سوی ایجاد ارتباط بین طبیعت ما، اندیشه ما، زندگی و موجودیت ماست. بنابراین یوگا علم زندگی است. با این حال به منظور درک جنبههای گسترده یوگا میباید کل این مبحث را به سه بخش تقسیم کنیم:
● فلسفه یوگا
فلسفه یوگا بر آن است که ما در یک فرآیند دائمی از تکامل حرکت میکنیم. هوشیاری ما دائماً در حال تغییر و تکامل است و این تکامل میتواند در سطح خرد و هوشمندی هر کس مشاهده شود. ما نمیتوانیم چیزی را تا زمانیکه عقل و خرد ما پادرمیانی نکند درک نماییم. ما در مورد آن چیز میاندیشیم، آنرا تحلیل میکنیم و سعی میکنیم جنبهای منطقی بهآن ببخشیم و سپس آن چیز را درک و قبول میکنیم.
پس از پذیرش یک موقعیت، دیگر تضادی وجود نخواهد داشت، اما تا زمانیکه ما شرایط و موقعیتی را نپذیرفتهایم و در مورد آن اطمینان نداریم، تضاد و پیچیدگی نیز وجود خواهد داشت.
در شرایط حاضر، مفهوم تکامل خطی ارتباط زیادی با خرد و هوشمندی و یا با واژگان یوگا یا بودهی Buddhi دارد. این عقل ماست که میگوید «بسیار خوب من این را میفهمم و بههمین دلیل آنرا قبول میکنم»، یا «من این چیز را نمیفهمم بنابراین آنرا پس میزنم.» و بهاین ترتیب ما به سفر زندگی خود ادامه میدهیم.
اتفاقاتی که در گذشته برای ما پیش آمدهاند به شکل حافظه و تجربه در ما باقی میمانند. یوگا بر این باور است که این خاطرات و تجارب میتوانند شادیبخش و در عین حال دردناک باشند. ذهن انسان دائماً در حال چرخش پیرامون این خاطرات و تجارب است. بههر ترتیب باید تلاش کنیم که بهگونهای از این شرطی شدن در دنیای نفسانی خارج شویم.
چرا ما نیازمند آن هستیم که از این شرطی شدنهای دنیوی دور شویم؟ بهدلیل تکامل. امکانات خفته و نامحدودی در درون ما وجود دارند که ما از آنها بیخبریم. امکان بهدست آوردن یک آگاهی جمعی و کلی در زندگی ما وجود دارد، اما ما نسبت به آن ناآگاهیم. دستیابی بهآگاهی جمعی، هدف یوگاست. بهمنظور رسیدن بهچنین سطحی که حاصل یک آگاهی یکپارچه و جامع است باید تلاش کنیم که شرطی شدنهای معینی را که مانع بیان اندیشه و آگاهی ما میشوند تغییر دهیم. سوتراهای یوگای پتانجلی بیان میکنند که یوگا آن گروه از فعالیتهای ذهنی است که چیتاوریتی نام دارند.
این شرح بسیار مهمی از یوگاست. فعالیتهای مغزی که حاصل ونتیجه شرطی شدنهای خارجی و آشکاراجتماعی، احساسی، شخصی و فرهنگی است باید متعالی شوند. لحظه ای که بتوانیم به فراسوی دامنه عادی ادراکات راه یابیم، متوجه میشویم که سطح دیگری از موجودیت و تجربه وجود دارد. تمامی فلسفه یوگا مبتنی بر درک این واقعیت است که ما باید خود را تغییر دهیم. هیچ کس نتوانسته است بیداری یا آگاهی و شعور را تعریف کند. فروید و یونگ درباره ناخودآگاه سخن گفته اند، اما نظریه ای که آنها تحت پوشش فلسفه مدرن مطرح کرده اند نظریه جدیدی نیست.
هنگامی که فورد اولین اتومبیل را اختراع کرد طرح او بسیار ابتدایی بود. با این فرض که اولین اتومبیلی که فورد اختراع کرد از طراحی ابتدایی و غیر پیشرقته ای برخوردار بود، تصور کنید که او از نصب تجهیزات تهویه در اتومبیل که در آن زمان وجود نداشت صحبت میکرد. طرح این مسئله می توانست بسیار عجیب باشد. بههمین ترتیب هنگامی که مفهوم آگاهی بشر در نیمه اوّل قرن بیستم مورد بحث قرار گرفت، روانشناسان مفهوم دیگری از آگاهی را مطرح کردند که ناخودآگاه نام داشت. در واقع آنها بهسادگی در مورد یک آگاهی کلّی صحبت میکردند [و این مسئلهی جدیدی نبود] در حالیکه یوگا پیوسته این مسئله را یادآوری کرده است که ما دارای یک نیروی بالقوه عظیم در درون خود هستیم که در علم یوگا نام ویژهای نیز بهآن داده شده است: کندالینی.
بیدار کردن کندالینی، نیروی کیهانی پنهان و خفته در عمیقترین لایههای آگاهی، هدف زندگی است. اگر این جنبه از یوگا را با مفهوم مدرن آن مقایسه کنیم، متوجه میشویم که بسیاری از ایدهها و باورهای مربوط بهاین دو مفهوم مشابهاند، بهطور مثال براساس علوم مدرن، انسان فقط از یک پنجم ظرفیت مغز خود استفاده میکند، یعنی حدود ٪۱۰ و مابقی نیرو و ظرفیت مغز، خفته و غیرفعال است. در واقع این نتیجهگیری بهآن معناست که در حال حاضر درک ما از طبیعت بشر بسیار محدود و نارساست. ما اکنون قادریم که تنها در سطح آگاه و از طریق ذهن منطقی عمل کنیم، امّا حتی در این شرایط نیز مفهوم و انگارهای که از آگاهی داریم بسیار محدود و ناقص است. ما قادر بههماهنگی، ادراک و فعال نمودن کامل نیروهای بالقوه موجود در ذهن آگاه خود نیستیم.
بهاین ترتیب ما در محدوده بسیار کوچکی از خلاقیت عمل میکنیم، چرا دستیابی بهجامعیت ذهنی مشکل است؟
● روانشناسی یوگا
ما در زندگی، هدفمند بهسوی تحقق چهار عامل هستیم. اولین عامل نیرو و توانایی است. هر یک از ما دارای نیروهای معینی هستیم. ممکن است توانایی ما در جهت به دست آوردن صراحت و شفافیت ذهن و یا نیروی اراده باشد، اما بهطور همزمان ما از ضعف ذاتی خود نیز در رنجیم. ممکن است این ضعفها مشکلات ناشی از عقده حقارت، موانع ذهنی مختلف و یا فقدان اراده باشند. در بسیاری از مواقع متوجه میشویم که ضعفهای ما بر تواناییهای ما غلبه میکنند. اگر ما بهگونهای هدفمند و پیگیر بهزندگی خود نگاه کنیم و روزها و لحظات آنرا مشاهده نماییم، متوجه میشویم که بسیار تحت تأثیر ضعفهای خود قرار داریم و در نتیجه از اضطراب، افسردگی، بیخوابی، عصبانیت، بیهودگی و سایر مشکلات در رنجیم. ما قادر بهسازماندهی، کنترل و مهار عوامل محدودکننده زندگی خود که بهشکل ضعفها و ناتواناییهای موجود ظاهر میشوند نیستیم و بههمین علت است که شاهد رویکرد مشکلات روانی، ذهنی و احساسی میباشیم.
آرزو(زیاده خواهی) و خواسته(نیاز) نیز دو جنبه مهم دیگرند که آرایش روانشناختی ما را بر هم میزنند. ما همه، دارای آرزوهای خاصی هستیم و این آرزوها نیروی محرکه زندگی ما هستند که ما را به سمت جلو میرانند. آنچه که ما در ذهن خود بهدنبال آن هستیم بهطور مثال دستیابی بهیک موقعیت اجتماعی و یا زندگی شاد و راحت، بهعبارت دیگر آنچه که ما در پی «شدن» آن هستیم، آرزو نام دارد. افزون بر آرزوها ، ما خواستههایی نیز داریم، خواستههای فیزیکی، احساسی، روحی و یا معنوی. بهعلت وجود عامل محدودکننده یعنی همان ضعفهایمان، ما غالباً تفاوت بین آرزو و نیاز (خواسته) را درک نمیکنیم و باعث خلط این دو مبحث میشویم. فکر میکنیم که آرزوهای ما همان خواستهها و نیازهایمان هستند و بنابراین نیروها و ضعفهای ما، بهعبارتی «آرزوها» و «خواستههای» ما دائماً در حال مبارزه و کشمکش با یکدیگرند. ما قادر نیستیم که این دو موقعیت را با یک ذهن روشن و آگاه مشاهده کنیم. برای کمک به ما، یوگا پا در میان میگذارد و میگوید «بیدار شوید». این اولین قانون یوگاست: توسعه آگاهیها بهگونهای که بتوانید خودتان را مشاهده کنید، کیفیتها، تواناییهای خود را مشاهده کنید. این همان نقطهای است که در واقع روانشناسی یوگا آغاز میگردد، نقطهای که ما را وا میدارد که با ذهن خود روبهرو شده و با آن کنار بیاییم. با این شناخت دیگر هیچ مبارزهای با خودمان و یا با زندگیمان نمیکنیم، وقتیکه خود را همان گونه که هستیم پذیرفتیم، این پذیرش براساس تحقق و بهواقعیت گراییدن طبیعت و شخصیت انسان است.
● هماهنگ کردن احساسات
بهاین طریق ما با آنچه که در اذهانمان جریان دارد ارتباط مییابیم. باید ببینیم که تواناییها، ضعفها، آرزوها و نیازهای ما چگونه تحقق مییابند، چگونه تعادل مییابند و چگونه هماهنگ میشوند. باید ببینیم که چگونه خلاقیت بالقوه ذهن ما (هوشمندی و خرد) و نیز خلاقیت قلب ما (حسها و احساسات) باید در مجرای صحیح جاری شوند. ساتیاناندا میگوید که احساسات، قویترین عامل در زندگی هر فرد است. ما احساسی را در خود حس میکنیم و با دیگران بر مبنای این احساس ارتباط برقرار میکینم. اگر یک بیگانه، یک دوست، یک دشمن، پسر، یا دختر خود را ببینیم با دیدن هر یک، احساسات متفاوتی در ما ایجاد میشوند. اگر یک باور مذهبی داشته باشیم یک احساس ویژه در ارتباط با آن باور در ما ایجاد میشود. اگر کسی را که نسبت بهاو عشق و احترام داریم ببینیم احساس خاصی در ما بیدار میشود.
ما در دنیایی آکنده از احساسات مختلف زندگی میکنیم. مهمترین معضل بشر برخاسته از ناهماهنگی وی در قلمرو احساسات است . در قلمرو عقل و خرد، این ناهماهنگی گاهی اوقات بهشکل خشم، نفرت، حسادت، بیهودگی، عشق، شور، شادی یا اندوه ظاهر میشود. بنابراین آنچه که در واقع ما با آن در تعامل و اندرکنش دائمی هستیم همان احساسات ما هستند و نه چیزی جز آن. هنگامیکه منطق پا در میان میگذارد و ما قادر میشویم که موقعیت را بهدرستی درک کنیم، گامی برداشته میشود و پیشرفتی صورت میگیرد. بهمنظور آنکه تشخیص دهیم که چه چیزی در قلب ما در حال وقوع است، ناگزیر باید فرآیندی از مشاهده خود را دنبال کنیم.
یوگا صرفاً انجام آساناها و حرکات فیزیکی نیست که ما انجام میدهیم. البته ما آموختهایم که آساناها را چگونه انجام دهیم، اما این تنها یک جنبه از یوگاست. آنچه که امیدواریم که در اثر تمرین این حرکات و حالات، تمرین تکنیکهای تنفسی، مراقبه و آرمیدن بهدست آوریم چیست؟ آیا در پی آن هستیم که موقتاً ازتنشها واضطرابهای خود رها شویم؟ قطعاً یوگا برای کاهش سطح تنش و استرس در زندگی ما کاربُرد دارد. یوگا همچنین برای ایجاد تحوّل در ذهنیت مخرب ما که بهشکل ناهماهنگی احساسات بروز مینمایند مفید است. بهمثالی در این مورد اشاره میکینم. سوامیهای ما بازدیدهایی از بیست و چهار زندان ایالتی و مرکزی در ایالت بیحار داشتند. این بازدیدها بر مبنای یک پروژه سه ماهه برای آموزش یوگا بهزندانیان ابد بود.
هدف از این سفرها ایجاد تحولی در ذهنیت منفی این زندانیان بود بهگونهای که بتواند نگرش آنها را نسبت بهزندگی تغییر داده و مثبتاندیشی را در آنها تشویق کند تا آنها بتوانند هماهنگی، توازن و آرامش را تجربه کنند. این تجربه از آن جهت انجام شد که دولت متوجه شده است که یوگا میتواند بهچنین افرادی کمک کند. یوگا دارای یک جبنه عینی و ملموس برای عرضه کردن بهانسان است، حال مشکل افراد هرچه میخواهد باشد در قلمرو شفابخشی و درمان ، در درمان آرتروز، سرطان، ایدز، و یا کنترل و سازماندهی مشکلات روانشناختی.
● نیاز امروز به یوگا ( یوگای کاربردی)
با این حال، یوگا، فراتر از درمان بیماریهای جسمی و روانی، چیزی فوقالعاده دارد که میتواند بههمه ما عرضه کند و آن این است که یوگا میتواند شناختی را نسبت بهخودمان ایجاد کند که بتواینم زندگی خود را تکامل بخشیم. این مهمترین پیام یوگاست. البته دستیابی بهچنین خودشناسی مستلزم زمان است، زیرا باید عملاً تجربههایی بهدست آید. دورههای آموزشی متعددی در آشرامهای مختلف و مراکز یوگا وجود دارد که میتوانیم جنبههای فیزیکی و مراقبهای یوگا را در آنها بیاموزیم، اما نیاز واقعی، در زمان حاضر نیازی بسیار متفاوت است.
نیاز ما درک و شناخت عدم توازن در ساختار احساساتمان و ایجاد هماهنگی در آن است. هنگامیکه بتواینم این عدم توازن را هماهنگ کنیم و آنرا بهحالت تعادل و توازن نزدیک کنیم کیفیت ذهن ما تغییر میکند.البته ما همچنان بهزندگی خود ادامه خواهیم داد اما نگرش ما تغییر مییابد. اگر از عینکی با شیشه صورتی رنگ استفاده کنیم دنیا را صورتی خواهیم دید. اگر عینک با شیشه سیاه بر چشم بگذاریم دنیا را تیره و سیاه خواهیم دید. اگر از عینک شفاف استفاده کنیم دنیا را به همان رنگ واقعی خودش مشاهده خواهیم کرد. بنابراین، اولین توصیه یوگا این است: پیش از هر چیز، بهخودت نگاه کن. هر عملی مثبت یا منفی، باید همراه با آگاهی انجام شود.
این اطمینان را بهدست آورید که هر آنچه که انجام میدهید برای رشد و توسعه طبیعت خلاق و آفریننده خودتان و نیز در جهت رشد سایر مردم بهکار خواهد آمد. اگر کارهایی که انجام میدهید خلاق و سازنده نیستند و باعث ایجاد تضاد، تناقض و درد و رنج میشوند بدانید که این کارهای شما بر مبنای یوگا نیست.
کارهایی که انجام میدهید میباید در جهت ارتقاء سطح اندیشه و آگاهیهای خودتان و نیز دیگران باشد. زمانی که شما این توانایی را داشته باشید که با کارهای خود سطح متفاوتی از آگاهی را ایجاد کنید میتوان نتیجهگیری کرد که عمل شما یک عمل یوگایی بوده است. با اینحال، این آگاهی باید با نظم و انضباط خاصی در زندگی شما همراه باشد که باید بهآن از دیدگاه دیگری نگریست. انضباط، یک روتین تحمیلی و اجباری نیست، بهطور مثال بیدار شدن یا خوابیدن و خوردن در زمانهای معین، انضباط نیست . مفهوم انضباط در یوگا عبارتست از کنترل استعداد ها و نیروی ذاتی خود در زندگی و هدایت این استعدادها بهسوی خلاقیت و مثبتگرایی. مفهوم عمل یوگایی این است.
● تصویر کامل و جامع یوگا
یوگا در طول زمان بهشیوه های مختلفی شناخته شده است و برای بسیاری از ما یوگا فقط یک سری تمرینهایی است برای دستیابی به آرامش پس از عبور از حالات تنشزا، یا شیوهای برای آموزش مراقبه بهمنظور دستیابی بهدرونیترین نقطه وجودمان. با این حال، ما در دستیابی بهاین اهداف با شکست مواجه شدهایم زیرا هرگز یک تصویر کامل از یوگا نداشتهایم و مفهوم کامل یوگا را بهطور جامع درک نکردهایم. به منظور کمک بهایجاد یک درک کامل از یوگا ما مؤسسه یوگای بیهار (بهاراتی) را ایجاد کردیم که امیدواریم که بتواند در آینده بهشکل اولین دانشگاه یوگا در جهان آغاز فعالیت کند. این مؤسسه دورههای رسمی گواهینامهای، دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد را در زمینه فلسفه یوگا، روانشناسی یوگا و یوگای کاربردی برگزار میکند و در آینده نیز در محیط شناسی ، علوم زیستمحیطی و موضوعهای دیگری که به نوعی با یکپارچه کردن و هماهنگی زندگی با طبیعت و نیز با شعور و آگاهی کیهانی در ارتباط هستند، برگزار خواهد کرد.
این قدم بزرگی است. ما باید نگرش خود و استنباط خود از جهان را تغییر دهیم لحظهای که بتوانیم این تغییر را ایجاد کنیم در واقع لحظهای است که یوگا در زندگی ما ریشهدار شده است. رهبانیت ، شیوهای از زندگی است که من و برخی دیگر برگزیدهایم. اما باید بدانیم که یوگا هیچ ارتباطی بهاین ندارد که شما چه روشی رابرای زندگی انتخاب کردهاید، رهبانیت و یا زندگی بهروش معمول، یوگا اندیشه ها و باورهای متفاوتی را ارایه میکند، باورهایی که به ما می آموزند که زندگی یک پدیده جامع و کامل است، این سیستم، یک سیستم درک و شناخت است، سیستم سازماندهی و مدیریت ذهن است، سیستم سازماندهی بدن و احساسات است و نهایتاً آنکه یوگا سیستمی است برای ساماندهی خود. نیاز ما آن است که یوگا را به درستی و به طور کامل بشناسیم و درک کنیم تا بتوانیم اعمال خود را به حالتی از خلاقیت و آگاهی نزدیک کنیم.
در زندگی هر انسانی سه کیفیت و خاستگاه عمده و بسیار مهم وجود دارد: سر، قلب و دست که همان تفکر(هوش)، احساسات و عملکرد ماست.
هر لحظهای که بتوانیم این سه خاستگاه را با یکدیگر یکپارچه کنیم، آنگاه بهیک انسان کامل تبدیل شدهایم. این مفهومی از یک انسان کامل است که آروبیندو، وی را ابرانسان یا سوپرمن نامید و یوگیها وی را روشن بین مینامند. روشنبینی و درک یک واقعهی مهم در زندگی هر انسان است. فهمیدن، یک واقعه فلسفی یا مذهبی نیست، بلکه تحقق و فهم طبیعت حاکم بر شخصیت فردی ما و همچنین شخصیت کیهانی ما در مفهوم یوگاست.
اگر هدف ما انجام تمرینهای بدنی برای بهدست آوردن یک روحیه خوب است، بسیار خوب، این تمرینها موجودند. اگر مایلیم که از تنشها و استرسها رهایی یابیم، روشهای مربوط، موجود و دردسترساند. آیا باید در راه زندگی خود متوقف شویم یا میتوانیم ادامه دهیم؟ پاسخ این است: میتوانیم ادامه دهیم و این باید هدف زندگی ما قرار گیرد.
● کلمه یوگا
یوگا از کلمهی یوگ که یک لغت سانسکریت است گرفته شده و آن به معنی یکی شدن یا ملحق شدن است. معادل فارسی آن یوغ و انگلیسی آن to yoke به معنی جفت شدن یا جفت کردن یا یکی کردن است، و یوگا یعنی الحاق یا وحدت با جهان هستی.
● اقسام یوگا
یوگا چهار شاخه دارد که این چهار شاخه خود به زیر شاخه های دیگری تقسیم می شوند. این چهار شاخه ی اصلی عبارتند از :
۱) کارما یوگا ( Karmayoga): رسیدن به وحدت ازطریق کاروخدمت.
۲) بهاکتی یوگا (Bhaktiyoga) : رسیدن به وحدت از طریق محبت به همنوع و عشق به خدا .
۳) گیانایا جنایایوگا (Jnanayoga): رسیدن به وحدت از طریق یاد گیری علم و دانش.
۴) آشتانگایوگا (Ashthangayoga): رسیدن به وحدت از طریق کنترل وانضباط و پرورش تن و روان.
اصول و مبانی یوگا حدود سه هزار سال پیش توسط دانشمندی هندی به نام پاتانجلی(Patanjeli) در کتابی به نام «یوگا سوتراس» (Yogasotrus) به رشته ی تحریر در آمد، پاتانجلی یوگا را به هشت مرحله تقسیم بندی کرد که به نام یوگای هشت مرحله ای که در زمان سانسکریت با آن آشتانگا (yoga Ashthanga) و در فارسی به آن هشت می گویند معروف شد. در کتاب فوق آمده است که از هر کس در هر شرایط میتواند با تمرینات یوگا تکامل جسم و ذهن را تجربه کند.
یوگای هشت مرحلهای یا آشتانگا یوگاعبارت است از:
۱) یاما (Yama): به معنای کنترل و آن خودداری و پرهیز از عوامل تباه کننده تن و روان است.
۲) نیاما (Niyama): به معنای داشتن نظم و انضباط در زندگی روزمره در تمام مدت زندگی.
۳) آسانا (Asana): به معنای استقرار بدن در حالتی خاص با انجام حرکات بد نی یوگا و استقرار در حالت بدنی خاص.
۴) پرانایاما (Pra nayama): به معنای نیروی حیات و یا مایتی کنترل و منظور از آن کنترل نیروی حیاتی باانجام تمرینات تنفسی یوگا میباشد.
۵) پراتی آهارا :(Pratayahara) به معنای تربیت و انضباط حواس
۶) دهارانا (Dharana): به معنای کنترل و انضباط فکر (بدست آوردن تمرکز فکر).
۷) دهیانا (Dhyana): به معنای به جریان انداختن فکر متمرکز شده یا تفکر عمیق یامراقبه (Meditation).
۸) سامادهی (Samadhy): به معنای رسیدن به وحدت یا هو شدن با جهان هستی،
لازم به ذکر است که مراحل ۱ و۲ و۷ و۸ بیشتر دستورهای اخلاقی و تمرینات خود سازی است. مراحل ۳ تا ۷ تمرینات جامع بدنی ،تنفسی و فکری است که بیشتر مورد توجه بود و امروزه در اکثر مراکز یوگای جهان از تکنیک های بدن برای سالم سازی تن وروان استفاده می کنند. این ۸ مرحله خود به دونوع یوگای کلی تقسیم می شوند:
۱) هاتایوگا (Hathayoga)
۲) راجا یوگا (Rajayoga).
هاتایوگا به تمرینات بدنی و تنفسی یوگا گفته می شود و شامل تمرینات:
▪ بدنی
▪ تنفسی
▪ رهاسازی میباشد.
راجا یوگا به تمرینات ذهنی وتمرکزی یوگا گفته می شود و شامل:
▪ تمرینات کنترل احساسات
▪ تمرینات کنترل افکار (تمرکزفکر)
▪ تمرینات تفکر عمیق یا مراقبه (Meditation) می باشد.
به طور کلی می توان گفت یوگا علم وهنری است که می توان برای پیشگیری از بیماریها ،حفظ و ارتقا سلامت جسمی، روانی و اجتماعی بهره گرفت. یوگا آرامش روانی، تعادل و هماهنگی ارکان متشکله روان انسان را تامین مینماید. یوگا استرسهای بیماری زای جسمی و روانی فرد و جامعه را بر طرف میکند. یوگا از طریق آرامش روانی، ارتباط آرام و سالم را بین افراد تقویت نموده، با این روش راههای رسیدن به سلامت اجتماعی را میسر می سازد. انجام تمرینات یوگا نیازمند وسایل خاصی نمی باشد و میتواند توسط هر فرد با حداقل امکانات نسبت به سایر ورزشها از کودکی تا کهنسالی و در تمام مدت عمر انجام شود و نهایتاً اینکه سلامت تن و روان را برای فرد به ارمغان آورده انسان را به آرامش درون نائل گرداند.
منبع : زن روز