زمان : 18 Khordad 1395 - 21:46
شناسه : 123070
بازدید : 11405
الگوی مبهم وزارت کشور درمدیریت مطللوب حاشیه نشینی الگوی مبهم وزارت کشور درمدیریت مطللوب حاشیه نشینی حمید یزدانیان

بسمه تعالی

جناب رحمانی فضلی وزیر محترم کشور؛ در جلسه چند وقت پیش مجلس شورای اسلامی، با اشاره به جمعیت 11 میلیونی حاشیه نشین و آسیب های اجتماعی ناشی از آن ، خواستار مساعدت نمایندگان محترم برای رسیدگی، مساعدت و توجه بیشتر به حاشیه های کلان شهرها به منظور کاهش تبعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی آن شد.
پديده حاشيه نشيني يكي از مهمترين معضلات اجتماعي است. همانگونه که در بخشی از صحبت های وزیر محترم کشور در جمع نمایندگان محترم مطرح شد، اين پديده، ناشي از علل ساختاري مانند نابرابري در فرصت ها، توزيع منابع، ثروت و درآمد جامعه می باشد. بر اساس آمارهای موجود ، ميزان جرم و جنايت ، مصرف مواد مخدر، سرقت ، ناراحتي هاي دروني، سرپيچي از قوانين ، ناسازگاري هاي خانوادگي و...در مناطق حاشيه اي بيش از ساير مناطق شهري است.
حاشیه نشینی معضل جمهوری اسلامی ایران و یا سایر کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه نیست. بلکه کشورهای توسعه یافته نیز سال ها با چنین پدیده ای دست و پنجه نرم کرده اند. دانشمندان بسیاری چون راونشتاین، لاری ساستاد، زلینسکی، پرایور و میشل به این موضوع مهم پرداخته و الگوهای متفاوت علمی برای مقابله با شیوع این پدیده و مهار آسیب های اجتماعی مترتب بر آن ارایه کرده اند.
یکی از مهم ترین این نظریات، نظریه" اورت . لی" است.
این نظریه كه در سال 1966 در مقاله‌اي با عنوان «نظريه‌اي درباره مهاجرت» در آمريكا منتشر شد، مهاجرت را تحت تأثير چهار عامل عمده معرفي كرد:
الف- عوامل موجود در مبدأ (برانگيزنده و يا بازدارنده)
ب – عوامل موجود در مقصد (برانگيزنده يا بازدارنده)
ج- موانع موجود در جريان مهاجرت از مبدأ به مقصد
د- عوامل شخصي ـ كه به ويژگي‌هاي شخصي و رواني افراد مربوط است.
نظريه اورت. لي كه به «تئوري عوامل دافعه و جاذبه» معروف مي‌باشد، آنگونه که در کتاب مهاجرت دکتر حبیب الله زنجانی نیز آمده است ، اورت. لی معتقد است در صورتي كه برآيند عوامل برانگيزنده و بازدارنده مثبت باشد، ميل به مهاجرت در فرد ايجاد مي‌شود و چنانچه عوامل شخصي نتواند اين تمايل را از بين ببرد و موانع موجود در جريان مهاجرت نيز تأثير بازدارنده‌اي اعمال نكند، مهاجرت عينيت مي‌‌يابد و فرد حركت خود را از مبدأ به مقصد آغاز مي‌كند.
بر اساس این نظریه و نیز تجربه چند دهه گذشته در کشور و به ویژه حساسیت هایی که پس از غائله اسلام شهر در سال 71 و مشهد مقدس در همان سال ها ایجاد شد ؛ به نظر می رسد برای مدیریت موضوع مهاجرت های ناخواسته داخلی که منجر به رشد فزاینده حاشیه نشینی در کلان شهرها گردیده ، اقدامات توام در مبداء (شهرهای کوچک و مهاجرفرست) و مقصد (حاشیه کلان شهرها و مناطق مهاجر پذیر) ضروری است. دافعه های مبداء بایستی به حداقل برسد. از مهم ترین این دافعه ها نبود شغل در شهرهای کوچک ، عدم وجود خدمات درمانی مناسب، نبود مراکز تفریحی، کمبود مراکز آموزشی و... می باشد. همزمان جاذبه های مقصد که همان حاشیه کلان شهرهاست، نیز بایستی تا حد ممکن کاهش یابد. برخی از این جاذبه ها ، علاوه بر وجود شغل به ویژه مشاغل کاذب در کلان شهرها، رفاه و تسهیلات مناسب تر زندگی در شهرهای بزرگ حتی در مناطق حاشیه نشین است. در مقابل با کاهش دافعه مبداء ، جاذبه های آن نیز باید افزایش یافته و کاهش جاذبه های مقصد ، دافعه های آن افزایش یابد. به عبارتی ما با مدیریت نامناسب، مدیریت مناسب و مدیریت بهینه و مطلوب مهاجرت های داخلی در مدل های زیر مواجهیم.

 

آنچه که در بخشی از صحبت وزیر محترم کشور مطرح شد، رسیدگی بیشتر به مناطق حاشیه ای بود که بر اساس مدل فوق، افزایش جاذبه های مقصد را به دنبال خواهد و این افزایش جاذبه در مناطق حاشیه نشین، نه تنها مشکل را مرتفع نمی کند بلکه ممکن است در صورت مدیریت نامناسب و اتخاذ تصمیمات نادرست بر شدت و حدت آن بیافزاید.
البته بر اساس آموزه های دینی ، ارایه حداقل های زندگی آبرومندانه به افرادی که به هر دلیلی از شهرهای کوچک به حاشیه کلان شهرها مهاجرت نموده اند، ضروری است ولی طبق تجربه سنوات گذشته، فراهم نمودن همه گونه تسهیلات، امکانات و رفاه حداکثری برای حاشیه نشین ها که عمدتا دارای ساخت و سازهای غیر مجاز، غیراصولی و آسیب پذیر هستند نه تنها کاهش معضلات اجتماعی را در پی نخواهد داشت، بلکه باعث رشد روزافزون جمعیت حاشیه نشین کشور و افزایش آسیب های اجتماعی خواهد شد.