پایگاه خبری یزدفردا"دکتر حسن حسینی در گفتگو با فرارو تحلیل کرد/شلیک به مغز "الهام"!
يكشنبه شب عقربههاي ساعت كه روي ٢١:٣٠ توقف كرد ناگهان صداي رگبار گلوله خواب را از چشمان اهالي محلهاي كوچك در گچساران ربود. همسايهها كه با شنيدن صداي رگبار و داد و فريادهاي بعد از آن به سرعت خود را به محل تيراندازي رسانده بودند از همهمهاي كه به هوا بلند شده بود فهميدند پسري جوان به نام يعقوب پس از شنيدن پاسخ منفي از سوي دختر مورد علاقهاش الهام، سلاحي تهيه كرده و خانواده او را به رگبار بسته و سپس اقدام به خودكشي كرده است. دراين حادثه خونين الهام و خواهرش زينب كشته شده و يك نفر ديگر از اعضاي خانواده او نيز مجروح شدند. سردار غلامعباس غلامزاده، فرمانده انتظامي استان كهگيلويه و بويراحمد در تشريح جزييات بيشتري از اين حادثه گفت: يكشنبه شب پسري جوان پس از شنيدن جواب «نه» در خواستگاري دختر مورد علاقهاش به خانه وی مراجعه و با اسلحه اقدام به تيراندازي كرد. در اين تيراندازي يك نفر از افراد خانه در محل حادثه به قتل رسيد و دو نفر ديگر نيز زخمي شدند كه يكي از آنها به دليل شدت جراحات وارده در بيمارستان جان خود را از دست داد.
به گزارش فرارو، این حادثه شاید بیش از هرچیز ما را به یاد آمنه و اسیدپاشی اندازد. فرقی نمیکند که چهره یک فرد از او گرفته شود یا جان او. افرادی در جامعه در برابر نرسیدن به خواستههایشان صدمات جبران ناپذیری، به خود، دیگری و سیستم اجتماعی میزنند.
یک جامعهشناس معتقد است "خشونت در ذات همه افراد وجود دارد، اما این خشونت توسط فرهنگ جوامع باید کنترل گردد. یکی از وجوهی که جوامع باید در قانونمدار کردن، کاهش خشونت و افزایش فرهنگ دارا باشند، توجه به همه نیازهای انسانهای آن جامعه است. وقتی نیازی برطرف نشود، "حیات اجتماعی" میتواند برای برخی از افرادی که ضعیفتر هستند به پایان برسد و ما شاهد افزایش خشونت بر خود و دیگران در جامعه باشیم."
دکتر حسن حسینی استاد دانشگاه با تاکید بر وجود خشونت در ذات آدمها در گفتوگو با فرارو گفت: در ذات ما انسانها آدمکشی و خشونت وجود داشته و دارد. در همین رابطه و در روایاتی که از کتب مقدس آمده است، هنگامی که انسان سرپیچی و هبوط کرد، آدم و حوا صاحب فرزند شدند و دوفرزند پسر آنها جنگ کردند و قابیل هابیل را کُشت. بنابراین ما نباید از خونریزی انسانها بر سر خواستههایشان تعجب کنیم.
وی تصریح کرد: آنچه که این خونریختن و آدمکُشی را در انسانها کنترل کرده و میکند "فرهنگ" است. تمام جنگهای محدود یا وسیع تاریخ بشر نیز بر همین مبنا در نهایت به صلح انجامیدند؛ چرا که این خشونت را نمیتوان ادامه داد.
وی ضمن اشاره به رابطه مستقیم افزایش فرهنگ و رفتار تحملمدارانه ادامه داد: در جوامع انسانی به هر میزان که سطح فرهنگ بالاتر رود، رفتارهای تحملمدارانه بیشتری در جامعه شکل میگیرد و آدمها در برابر ناملایمات خویشتندارتر میشوند. به هر میزان که ما در گفتمان و فکر معلول واقع شویم، یعنی نتوانیم با طرف مقابل گفتگو کنیم و نیازمان را به او بیان کنیم، میزان خشونت افزایش پیدا خواهد کرد.
حسن حسینی در تحلیل حوادث خشونتباری که در پی ناکامی رخ میدهند، گفت: در مورد حوادثی که در جامعه ما رخ میدهد و فردی به دلیل شنیدنِ پاسخ نه در مراسم خواستگاری دست به خشونت میزند نیز، ما با عدم امکان گفتگو و فکر روبرو هستیم. این افراد با شنیدن یک پاسخ "نه" دنیا برایشان به آخر میرسد، چرا که قدرت تفکر ضعیفی دارند و نمیتوانند به راههای دیگر و افراد دیگر برای رسیدن به خواستههایشان فکر کنند.
این استاد دانشگاه افزود: شخصیت این افراد از لحاظ تربیتی و آموزشی ضعیف است و این ضعف سبب میشود که یا به خود آسیب بزنند (خودکشی) یا به دیگری آسیب وارد کنند که نتیجه آن گرفتن انتقام از دیگری است. این افراد به دیگری آسیب میزنند چون او را باعث "تمامشدن" زندگیاشان میدانند.
دکتر حسینی گفت: در گذشته جامعه ما و در دنیای زندگی کشاورزی، زن و مرد چهرهبهچهره به یکدیگر نزدیک بودند و هر مردی در سن بلوغ ازدواج میکرد و محرومیت از زن به این شکل وجود نداشت. اما پس از اینکه ما به زندگی شهری وارد شدیم این محرومیت زیاد شد.
وی با اشاره به ملزومات زندگی شهری گفت: بنا بر ساختار زندگی شهری و فرهنگ آن یک فرد باید ابتدا تحصیل کند، سپس کار کند و درآمد کسب کند و پس از آن ازدواج کند، که همین مسئله باعث فاصله زیاد میان بلوغ و ازدواج در جامعه ما شده است. این فاصله و محرومیت در نهایت منجر به "عقده جنسی" خواهد شد که سبب بروز رفتارهای خشونتآمیز در پی انواع فشارها و بهخصوص فشارهای روانی میشود.
این استاد دانشگاه درباره بستر مناسب اجتماعی برای اجرای کامل قانون گفت: قانون بایدها و نبایدهایی است که در صورت انجام یا عدم انجام آن، فرد مجازات میشود. اما قانون جایی به صورت درست عمل خواهد کرد که امکانات اجرا و وضع آن نیز فراهم باشد.
وی افزود: ما برای دزدی، اسیدپاشی، قتل و همه جرمهای دیگر قانون داریم، اما امکانات جامعه را در حد این قوانین بالا نبردهایم. قطعا فقر و عدم وجود رابطه معقول بین درآمد و هزینه منجر به افزایش آمار دزدی میشود. یکی از عمدهترین مشکلات در جامعه ما این است که قانونگذاران فکر میکنند با بایدها و نبایدها جامعه اصلاح میگردد، در صورتی که این بایدها و نبایدها تنها بخشی از کنترل اجتماعی است. ما باید پیش از هر چیز به نیازهای انسانها توجه کنیم و به اینکه به هر میزان که دسترسی طبیعی و معقول آنها به این نیازها محدود شود، ممکن است ما با خطای بیشتری در کنترل اجتماعی روبرو گردیم.
جزییاتی از جنایت تکاندهنده عشقی در گچساران
تحقیقات درباره پسری که پس از شنیدن جواب رد از دختر مورد علاقهاش در شهر دوگنبدان گچساران مرتکب جنایت شد، همچنان ادامه دارد. این جوان شامگاه یکشنبه هفته پیش روی دختر موردعلاقهاش، خواهر او و یکی از اقوام آنها آتش گشود و در همان محل جنایت به زندگی خودش پایان داد. کارآگاهان اکنون مشغول تحقیق دراینباره هستند که قاتل سلاح را چگونه تهیه کرد و آیا برای این جنایت همدستی داشت یا خیر. شلیک به مغز "الهام"! درهمینحال یکی از همسایهها که شاهد ماجرا بود دراینباره به خبرنگار ما گفت: «حادثه ساعت ٢١:٣٠ اتفاق افتاد. همسایهها جلو در نشسته بودند و سبزی پاک میکردند. قاتل وقتی به در خانه مورد نظر مراجعه کرد، عصبانی نبود اما وقتی فهمید نمیتواند با دختر مورد علاقهاش صحبت کند، عصبانی شد و از ماشینش اسلحه درآورد و شروع به تیراندازی کرد». این شاهد که عامل جنایت را میشناخت، گفت: «او پسر خوبی بود. وضع مالی خوبی داشت و فردی تحصیلکرده بود و ما بعید میدانستیم این کار را بکند. من شنیدهام او و الهام -یکی از مقتولان- چند سال دوست بودند، اما الهام با پسری دیگر نامزد کرده بود که سر همین با هم درگیر شده بودند». یکی از آشنایان خانواده مقتولان نیز در اینباره به خبرنگار ما گفت: «فکر میکنم این پسر چند ماه پیش الهام را در مسیر دانشگاه دیده و اولینبار از طریق یکی از دوستان خانوادگیشان به او ابراز علاقه کرده، اما الهام جواب منفی به او داده بود. ولی آن پسر باز هم بر علاقه خود پافشاری کرده بود و بهتازگی که الهام قصد داشت با پسری یاسوجی نامزد کند، این جوان او را به قتل و اسیدپاشی تهدید کرده بود». او ادامه داد: «این پسر مرضیه را که خواهر بزرگتر الهام بود عامل مخالفت الهام میدانست به همین دلیل مرضیه را هم کشت. چون مرضیه الهام را راضی کرده بود که با آن پسر یاسوجی ازدواج کند».روایت برادر مقتولاندرحالیکه تحقیقات پلیس پیرامون این کشتار ادامه دارد، پسر بزرگ خانواده مقتولان، به نام بهمن که پس از فوت پدرشان نقش بزرگ خانواده را برعهده دارد در گفتوگو با خبرنگار ما درباره جنایت توضیحاتی داد:جنایت چگونه اتفاق افتاد؟ماجرا در خانه یکی از خواهرانم به نام راضیه که ازدواج کرده و فرزند هم دارد، اتفاق افتاد. قاتل میدانست شوهرخواهرم که کارمند آموزشوپرورش است تا دیروقت سر کار است، به همین دلیل آن ساعت را انتخاب کرد. او جلو در خانه راضیه رفت و گفت میخواهد با الهام صحبت کند، اما خواهر دیگرم، مرضیه که در این ماجرا کشته شد، جلوی در رفت و گفت: الهام با تو کاری ندارد؛ در این هنگام قاتل که دید نمیتواند با الهام صحبت کند یک لیوان آب خواست، مرضیه هم رفت برایش آب بیاورد. قاتل در همین فاصله سراغ ماشین پیکانش رفت و کلاشنیکفی را که داخل ماشین بود، برداشت و وقتی مرضیه برایش آب آورد، یک گلوله به قلب او شلیک کرد و خواهرم درجا فوت شد. قاتل پس از آن داخل حیاط رفت. خواهرشوهر راضیه نیز که آنجا بود با شنیدن صدای شلیک به حیاط دوید که قاتل دو گلوله هم به او شلیک کرد که خدا را شکر او فعلا حالش خوب است، اما هنوز برای درمان در بیمارستان بهسر میبرد.بعد قاتل به قسمت پذیرایی خانه خواهرم رفت و اسلحه را روی سر دختر خواهرم گذاشت و فریاد زد الهام بیا بیرون میخواهم با تو صحبت کنم وگرنه این بچه را میکشم. به گفته بچهها که از نزدیک شاهد این اتفاقات بودند، الهام زیر تخت خواهرزادهام مخفی شده بود، اما وقتی دید جان دختر خواهرم در خطر است از زیر تخت بیرون آمد و قاتل دو گلوله به او شلیک کرد. بعد بلافاصله اسلحه را زیر چانه خودش گذاشت و یک تیر شلیک کرد. همانطور که گفتم بچههای خواهرم همه این صحنهها را دیدهاند.پس آن دو کودک هم از لحاظ روحی شرایط سختی دارند.تا الان درگیر مراسم عزاداری بودیم، اما با دو مشاور که برای فاتحهخوانی آمده بودند، در مورد موضوع صحبت کردهایم و گفتهاند این بچهها حتما به مشاوره درمانی احتیاج دارند و باید در روزهای آینده به آنها مراجعه کنیم.شما قاتل را میشناختید؟خانوادههایمان همدیگر را کامل میشناسند، اما من این پسر را نمیشناختم. برادران او را میشناختم. شنیدهام طایفه تندمزاجی هستند.آیا بعد از این ماجرا آنها را دیده یا با آنها صحبت کردهاید؟هنوز با آنها صحبت نشده است، ولی با توجه به چیزهایی که خواهرم میگوید، احتمالا خانواده قاتل در جریان این بودند که برادرشان از خواهرم خواستگاری کرده بود، اما نمیدانم از نقشه قاتل خبر داشتند یا نه، بنابراین قضاوت نمیکنم.بعد از این اتفاق درباره قاتل اطلاعاتی بهدستآوردهاید؟میگویند وقتی آرام بود، آدم خوشاخلاقی بود، اما شنیدهام سابقه پرخاشگری داشت و وقتی عصبانی میشد نمیتوانست خودش را کنترل کند.آیا خانواده شما در جریان ابراز علاقه قاتل به الهام بودند؟من در جریان نبودم، اما خواهرم راضیه بعد از این اتفاق گفت در جریان این ماجرا بود و میدانست الهام به او جواب منفی داده و حتی میدانست این پسر سه، چهار روز قبل از این اتفاق تهدید کرده بود که یا روی خواهرم اسید میپاشد یا او را میکشد. چون مدتی قبل الهام به پسری دیگر جواب مثبت داده و قرار بود با او نامزد کند. خواهرانم این تهدیدها را جدی نگرفته بودند.آیا فکر میکنید اگر موضوع را به شما اطلاع داده بودند، میشد از این اتفاقات جلوگیری کرد؟فکر میکنم با ریشسفیدی و کدخدامنشی میشد از این ماجراها جلوگیری کرد یا درنهایت با کمک مراجع قانونی میشد، مانع او شد.