این وسیعترین تحقیق پزشکی است که در مورد تجربه لحظات مرگ انجام شده است.
افراد مورد بررسی کسانی بودند که در پانزده بیمارستان در بریتانیا، آمریکا و اتریش دچار ایست قلبی شده، اما بعد با احیا به زندگی برگشته بودند.
از بین این ۲۰۶۰ نفر ۳۳۰ نفر زنده ماندند و تقریبا چهل درصد آنها، یعنی ۱۴۰ نفر درجاتی از "هوشیاری" را در زمانی که تلاش برای بازگردان آنها به زندگی در جریان بوده گزارش کردند.
دکتر سم پارنیا، پژوهشگری که این تحقیق زیر نظر او انجام شده می گوید: "مرگ در یک لحظه خاص اتفاق نمی افتد، بلکه روندی است که با توقف ضربان قلب آغاز می شود، بعد ریه از کار می افتد و سپس کار مغز متوقف می شود، شرایطی که در پزشکی به آن ایست قلبی می گوییم، که از نقطه نظر زیستی معادل مرگ است."
به گفته او، "شواهد نشان میدهد که در چند دقیقه اول بعد از مرگ هوشیاری از بین نمیرود."
"ما هنوز نمیدانیم که آیا هوشیاری بعدا زایل میشود یا نه، اما می دانیم که بلافاصله بعد از مرگ محو نمیشود."
با اینکه برخی از این افراد از تجربه لحظات اولیه پس از ایست قلبی به مورد خاصی اشاره نمیکردند با این حال در توصیفات آنها شباهت هایی دیده می شد.
بیست درصد آنها احساس آرامشی غریب را توصیف کردند و یک سوم آنها احساس کند یا تند شدن زمان را داشتند.
برخی دیدن نوری شدید را به یاد میآورند: برقی طلایی رنگ یا تابش آفتاب را. برخی دیگر احساس ترس از خفگی یا کشیده شدن به زیر آب را داشتند.
۱۳ درصد احساس جدا شدن از بدن را داشتند و ۱۳ درصد دیگر احساس کرده بودند حواسشان تیزتز شده است.
اما یک مرد ۵۷ ساله، آنچه را پرستارها و پزشکان برای درمان ایست قلبی او انجام داده بودند با جزئیات به یاد میآورد و حتی میتوانست صدای دستگاه و تجهیزات پزشکی را توصیف کند.
دکتر پارنیا میگوید: "ما می دانیم وقتی قلب از کار می افتد مغز هم دیگر کار نمیکند."
"اما در مورد این فرد، به نظر میرسد هوشیاری تا سه دقیقه بعد از توقف ضربان قلب ادامه داشته، در حالی که معمولا مغز بیست تا سی ثانیه بعد از توقف قلب از کار میافتد."
"او هر چه را در اتاق اتفاق افتاده بود توصیف کرد، اما از همه مهمتر اینکه، او صدای دو بوق یک دستگاه را شنیده بود که هر سه دقیقه یکبار این صدا را تولید میکند. از روی همین ما فهمیدیم این تجربه چقدر طول کشیده است."
"حرفهای او قابل اعتماد بود و هر چه گفت که برایش اتفاق افتاده، واقعا اتفاق افتاده بود."
پیش از این محققان دیگر گفته بودند ده تا بیست درصد کسانی که تجربه مرگ بالینی را داشته اند افکاری منظم، روشن، مستدل و یا خاطراتی را گزارش میکنند.
حتی بعضی از آنها با جزئیات آنچه را بعد از ایست قلبی برایشان اتفاق افتاده به یاد میآورند.
با این حال شواهد علمی در این باره در بهترین حالت مبهم بوده است.
دکتر پارنیا میگوید: "بسیاری از مردم تجربه لحظات نزدیک به مرگ را دارند، اما به علت داروهایی که در زمان احیا تزریق میشوند یا آسیب مغزی نمیتوانند بعدا آنها را به یاد بیاورند."
تعداد بیشتری نیز که تجربه مشابهی داشتهاند، آن را به توهم یا خطای حواس ارتباط دادهاند؛ با این حال به نظر میرسد به اتفاقات واقعی ربط داشتهاند.
دکتر پارنیا میگوید که این تحقیق نشان میدهد یادآوری تجربه افرادی که لحظاتی از نظر بالینی مرده بودند باید بدون پیش داوری مورد بررسی های بیشتری قرار گیرد.
به گفته دکتر جری نولان، سردبیر نشریه "احیا" که این تحقیق در آن منتشر شده، این پژوهش، دریچهای را به روی تحقیقات وسیع درباره آنچه که در زمان مرگ برای ما اتفاق میافتد باز کرده است.
هوشیاری پس از مرگ هم ادامه مییابد/دانشمند ایرانی دانشگاه بروک نیویورک و همکارانش پس از چهار سال مطالعه بر روی 2060 مورد ایست قلبی در 15 بیمارستان توانستند درک تقریبا روشنی از تجربه مرگ ارائه کنند.
به گزارش ایسنا، دکتر «سام پرنیا» و همکارانش پس از بررسی مواردی از ایست قلبی متوجه شدند که تصور خاطرات و حس بینایی در حالتی از تجربه خروج از بدن، همزمان باعث تداعی رویدادها به صورت واقعی میشود. در اغلب موارد، افراد خاطرات و تجربیات زندگی را به صورت واضح درک میکنند.
تجربه زنده خاطرات در هنگام مرگ که اغلب توهم مرگ یا هذیان گفتن در حین مرگ نامیده میشود، پدیدهای بسیار پیچیده و غیر قابل توصیف است؛ هر چند که مطالعات علمی در این تحقیقات به علت خاص بودن شرایط مرگ محدود است.
دکتر پرنیا، استاد دانشگاه بروک نیویورک اظهار کرد: بر خلاف تصور موجود مرگ در یک لحظه اتفاق نمیافتد بلکه فرآیندی برگشتپذیر است؛ هنگامیکه بدن دچار سانحه شده و یا قلب از حرکت میایستد در صورت ناموفق بودن شرایط احیای قلبی، فرآیند مرگ آغاز میشود. هدف ما از این مطالعه درک بهتری از حالات احساسی و تجربه حقیقی مرگ است.
وی در ادامه افزود: بیش از 39 درصد از کسانی که از عارضه ایست قلبی نجات پیدا میکنند، اغلب اظهار میکنند که هنگام ایست قلبی حالتی از هوشیاری را داشتهاند، اما تمام تجربههای آن زمان را به خاطر مصرف داروهای آرام بخش یا آسیب مغزی به خاطر نمیآورند.
در میان کسانی که خاطرات لحظه مرگ را به خاطر میآورند، 46 درصد از تجربه بازیابی خاطراتی ترسناک و وهمانگیز منتهی به مرگ سخن گفتند و تنها حدود 11 درصد از بیماران نجات یافته از مرگ تجربه کامل شنیداری و دیداری داشتند.
بر اساس این مطالعه مشخص شد که بین یک تا سه دقیقه بعد از توقف قلب، توهم و وهم مرگ آغاز میشود به طوریکه بعد از 20 تا 30 ثانیه از توقف قلب مغز از کار میایستد و این روند تا احیا مجدد قلب که حداکثر 3 دقیقه زمان میبرد مغز دوباره به کار میافتد.
دکتر جری نولان، محقق و رئیس بخش احیا قلب بیمارستان نیویورک گفت: کار محققان و پژوهشگران باید مورد تقدیر قرار گیرد زیرا مطالعات شگفتانگیز آنها باعث روشنتر شدن یکی از ترسناکترین رویدادهای در انتظار انسان است.
جزئیات بیشتر این مطالعه در نشریه Resuscitation منتشر شده است.
پس از مرگ چه بر سر ذهن می آید؟/مرگ همیشه برای انسان پر از رمز و راز بوده است. به عقیده ی ادیان الهی پس از مرگ جسم انسان از بین رفته ولی روح آن سالم می ماند. دانشمندان نیز بر این عقیده اند که پس از مرگ نیز روح انسان همچنان فعالیت خود را ادامه خواهد داد. یکی از راه های اثبات این مسئله ، مطالعات انجام شده بر روی بیماران قلبی است.
مطالعات انجام شده بر روی بیماران قلبی حاکی است که هوشیاری و آگاهی پس از آنكه مغز از كار خود ایستاده باشد و از نظر پزشكی شخص مرده قلمداد شود، به كار خود ادامه می دهد.
دکتر سام پارینا(۱)، كه مطالعاتی در زمینه تجارب نزدیك به مرگ(۲)(NDE) داشته، می گوید: ما با بیمارانی سر و كار داشتیم كه هیچ گونه فعالیت مغزی نداشتند اما در چنین حالتی به صورت شفاف و واضحی تصاویر و افكاری داشته اند و این نشان دهنده عملكرد حافظه شان بوده است.
در واقع مغز آنها كار نمی كرد ولی ذهن شان هم چنان فعال بود. ما می خواستیم بدانیم آیا در صورت ایست قلبی و یا عدم تنفس شخص ذهن هم چنان به فعالیت خود ادامه می دهد یا خیر؟
در مطالعات اولیه، با ۶۳ بیمار حمله قلبی كه از نظر پزشكی مرده اما مجدداً به زندگی بازگشته بودند، مصاحبه شد. ۵۶ نفر از بیماران هیچ چیزی از زمان بی هوشی خود به یاد نمی آوردند ولی ۷ نفر از آنها مطالبی در خاطرشان بود. ۴ نفر از این افراد تجارب نزدیك به مرگ داشتند.
آنها در زمانی كه گفته می شد مغزشان كار نمی كند، مواردی از هوشیاری و حافظه فكری، حركت كردن، ارتباط برقرار كردن با پزشكان را به یاد می آورند.
از میان همه چیزهایی كه بیماران به یاد می آوردند، می توان به احساساتی مانند صلح و دوستی، لذت و هماهنگی اشاره كرد. سرعت زمان برای برخی از آنها بالا رفته و گویی احساسات شان قوی شده بود اما هیچ هوشیاری و آگاهی نسبت به جسم فیزیكی خود نداشتند.
بیماران از مشاهده یك نور روشن و ورود به یك سرزمین دیگر و ارتباط با خویشاوندان مرده شان سخن می گفتند. یكی از آنها كه از كاتولیك های به انحراف كشیده و شخص كافری بود اظهار می كرد كه برخوردی نزدیك با مسایل باطنی داشته و با وقایعی سّری مواجه شده است.
باید گفت كه تجارب نزدیك به مرگ از قرن ها پیش وجود داشته و تجربه می شده است ولی مطالعات گروه پزشكی پارینا مطالب تازه ای در این مورد ارائه داده اند.
شكاكان افراطی (نسبت به وجود جهان ها و پدیده های مافوق طبیعی) اعتقاد دارند كه بیماران در طول بی هوشی حافظه خود را از دست می دهند و درست در لحظه بازگشت هوشیاری، مسایل را به یاد می آورند. ولی پارینا اعتقاد دارد مغزی كه دچار حملات ناگهانی شده باشد، عموماً در لحظات قبل و بعد از دست دادن هوشیاری، چیزی را به خاطر نمی آورد.
معمولاً این افراد دچار مشكل به یادآورن ساعت هایی از حادثه می شوند مثلاً می گویند: «یادم می آید كه ماشینی را دیدم و بعد در بیمارستان بودم». پارینا می گوید: «در مورد حملات قلبی، این توهین بزرگی به مغز است كه بگوییم مغز كاملاً متوقف می شود، زیرا در این صورت شخص باید قبل و بعد از حادثه به شكل گسترده ای حافظه اش را از دست داده باشد». پارینا و همكارانش موفق به اثبات نظریه خود شدند.
آنها در آزمایشات اولیه قریب به ۳۵۰۰ نفر را یافتند كه دقیقاً در ساعت هایی كه از نظر پزشكی مرده به حساب می آمدند مسایلی را به خاطر می آوردند. اما برخی از بیماران از ترس اینكه دیوانه قلمداد شوند از بیان تجارب خود، خودداری می كردند.
یكی از بیماران، پسربچه ای ۵/۲ ساله ای بود كه دچار حمله ناگهانی و ایست قلبی شده بود. والدینش با پارینا تماس گرفتند چون پسرك پس از بازگشت تصویری از خود كشیده بود كه از بدنش خارج شده و از بالا به خودش نگاه می كرده است. در تصویر پسرك بالنی را كشیده بود كه گویی با بندی به او چسبیده باشد. وقتی از پسرك در مورد بالن سئوال شد وی گفت: «زمانی كه ما می میریم نور سفید رنگی می بینیم كه با ریسمانی به آن متصل هستیم». جالب این بود كه سن او كمتر از ۳ سال بود. والدین پسرك می گفتند كه ۶ ماه پس از حادثه و مرخص شدن از بیمارستان او هنوز همان منظره را می كشید.
پارینا می گوید كه با توجه به عملكرد مغز و آنچه كه این بیماران در زمان عدم هوشیاری یافته اند، می توان به این حقیقت پی برد كه هیچ كس به طور كامل نفهمیده است كه سیستم مغز چیست و چگونه فكر تولید می كند. آچه مسلم است مغز نیز شبیه سایر ارگان های بدن از سلول تشكیل شده است و در واقع قادر نیست پدیده های درونی ذهن را ایجاد نماید.
پارینا می گوید كه هوشیاری و آگاهی بشر مستقل از مغز وی فعال است و سلول های خاكستری مغز به صورت مكانیزمی برای آشكارسازی ذهن عمل می كنند، درست مانند یك تلویزیون كه امواج دریافتی را به صوت و تصویر تبدیل می نماید.
پارینا اعتقاد دارد: «زمانی كه كسی از نظر مغزی صدمه می بیند یا برخی از جنبه های ذهنی و شخصیتی را از دست می دهد، این مسئله لزوماً به معنای این نیست كه او ذهن خود را از دست داده است بلكه تنها نشان می دهد كه سیستم عصبی مغز صدمه ای دیده، زیرا مغز بوجود آورنده ذهن نیست و ذهن جدا از سیستم مغز و پس از مرگ آن نیز به كار خود ادامه می دهد».
افرادی كه تجارب NDE داشته اند می گویند كه عموماً احساس درد شدیدی در قفسه سینه داشته و ناگهان تشخیص داده اند كه در گوشه ای از اتاق بوده و حالتی آرام و احساسی شاد داشته اند. در آن حالت آنها بدن شان را مشاهده می كردند و تلاش پزشكان را در هنگام مداوای خود می دیدند. جالب است كه هیچ كدام از این افراد نمی گویند: «دردی را احساس كردم و فهمیدم روحم مرا ترك كرده است».