يزدفردا"از اينكه بعد از مدت مديدي اقاي حسن زاده باز يزد فردا را به خاطر آوردند احساس شعف کردیم و قبل ازمطلب شریعتی ایشان که جدیدا در یزدفردا منتشر شد قرار بود در میلاد بیبی فاطمه (س) مطلب تیرماه 85 ایشان که در یزدفردا منتشر شده بود به صورت تکرار منتشر نمائیم کهطبق برنامه قبلی مطلب تقدیم تمامی دوستداران بی بی فاطمه (س)می گردد التماس دعا
فاطمه ، در بي همتاي خلقت
انا اعطيناك الكوثر
حبیب حسن زاده بافقی
مبارك باد بر شما ، ميلاد موفور السرور و با سعادت چكيده فضيلت ، جوهره وجود ، اصل ايجاد ، قوام هستي . فيض مطلق ، ناموس آفرينش ، تجلي ذات احديت ، قبله عشاق ، كعبه آمال ، فريادرساي عدالت ، اشك يتيمان ، آواي محرومان ، چراغ گمشدگان ، پناه آوارگان ، سوز و گداز كپر نشينان ، و آن كه ختم رسل (ص) ، او را مادر پدر ، ام ابيها ناميد ، صدر نشين آسمان ، سايه زمينيان ، آن ريزش نم نم باران در برگ ريزان خزان ، آن غرش آسمان در پي بيداد پائيزان ، مي دهد نويد بهاران .
هله ياران ! بگذرد سردي شب سياه زمستان كه بانتظار بنشسته است ، قلب فروزان آسمان ، آن شعله اميد ، آن اخگر سپيد ، آن گرماي حيات ، مي زند نهيب بر چهره سرد و تيره زمين كه نشيند ز شرم عرقش بر جبين ، دسته دسته ياسمين بنشيند به بستر زمين ، اين همه شادي و نشاط ، وين همه شور عشق و حيات ، زچه رو هست در زمين ، …
وه چه خوب است وصف تو را ، يا زهراء ، از زبان ختم رسل شنيدن كه واژه ها هر چه باشند ، الفاظي بيش نيستند ، توقعي نا بجاست كه مفاهيم بي كران آسماني تو را در كرانه هاي واژه زميني به حبس افكنيم كه پيامبر رحمت (ص) فرمود : هان بدانيد ، ام پاره تن من است هركس موجب سرور او شود ، خدا را شاد نموده و هركس موجبات اندوه او را فراهم نمايد ، خدا را به خشم آورده است ؛ و چنين است كه فرمود و حق .
يا زهراء ، امروز و امسال هم ميلاد سراسر نور تو را به سرور نشسته ايم و حال آنكه فرعون زمان سرزمين قدس را به خون مسلمين مظلوم رنگين ساخته ، و يزيديان عده و عده خود را گرد آورده تا علم هاي بر افراشته در سال 61 هجري را به زير افكنند ، و هيهات ، هيهات ! و در اين برهه از تاريخ خونبار ما ، باز هم در نبض ثانيه هاي حيات و سكونمان تو را فرياد مي زنيم ، تو كه مسؤليت شيعه بودن را در حضور و غياب علي ياد آورمان شدي ، و نه بلفظ به ما آموختي تا هماره با استعداد تمام توان ، تيغ مالك را همچنان كشيده نگه داشته و بر حلقوم ديوان و ددان گذاريم و شهد شيرين شهادت را بر مرگ ذلت بار در بستر عافيت رجحان بخشيم و آنجا كه تو مظلومانه مهجور ياغيان دوران شدي ، به ما آموختي تا سر بر خانه گلين تو گذاريم و از درد هائي كه در طول تاريخ نسل به بند كشيده گيتي ، همواره از آن رنج مي بردي و خون دل مي خوردي ، را با خود نجوا كنيم و بر اين درد خونابه اشك از چشمانمان جاري سازيم و بر بدبختي نسل به تاراج رفته بشر ، با علي ، اما بي تو يا فاطمه (س) ، بگرييم .
يا فاطمه ، تو آن زمان كه تاريخ بشر را با مبارزه در كنار علي (ع) برايمان در بستر زمان معنا نمودي و هشدارمان دادي كه قاسطين و ناكثين و مارقين ، در هر عصري و نسلي ظهور مي نمايند ، هماندم رسم عشق بازي را به ما آموختي و يادمان دادي تا آن اما همام را “ سجاد (ع) ” ، نه در بستر بيماري كه در سنگر جهاد سراغ گيريم و از نيايش او ، مكتب آگاهي ، نياز و عشق و جهاد را فرا گيريم و در اين مسير ، انتظار ذلت آور را كه فلسفه تسليم است با انتظار مذهب اعتراض كه فلسفه حيات و پويش و جوشش است نفي كنيم .
يا فاطمه ، در ايام نا مراديها و ظلم جهال و ظلمه ، تو شراب طهور آرمانها و انديشه هاي متبلور در نيايش شيعي را كه در زيبا ترين روح پرستنده تجلي يافته بود به كاممان ريختي و تو بودي كه عاشوراي 61 را براي پسينيان به تصوير كشيدي تا بدانيم كدامين تكليف را بر گزينيم ، با حسين زمان تا مرز ديدار حضرت دوست ، خونين بال به مبارزه بر عليه سه عنصر زر و زور و تزوير در تمام عصر ها و نسل ها بي ترديد ادامه دهيم ، يا با يزيديان دين فروش ، به هواي رياست و مقام و پست هاي پست ، جامه ننگ و ذلت ابدي را بر تن كنيم ؟! و دلسوختگان تو را يا فاطمه (س) جامه ننگ بر تن مباد !
يا فاطمه ، تو بار ها اسلام و قرآن را به عنوان ايدئو لوژي و تنها سيستم فكري نجات بخش نسل بشر مطرح كردي ، و اين تو بودي كه به حسين آموختي كه ان الحياة عقيدة و جهاد ، و اينسان اسلام را در جنگ عقايد و در متن زندگي و زمان و در گيريها و مسؤليت هاي انسان هر عصر مطرح ساختي و يادمان دادي كه چهره شكوهمند انسان كامل و ايده آل را در آئينه اسلام اصيل بنگريم .
يا فاطمه ، تو با جهت گيري الهي ات در مبارزات ، و با ارزيابي و يافتن علل انحراف بشريت در مسير زندگي كوتاهت ، كوشيدي تا ابعاد تجزيه شده و اعضاء متلاشي شده ايدئولوژي اسلامي را ، پيكر زنده اسلام را كه در طول تاريخ بوسيله خدعه هاي فريبنده كو توله هاي سياسي و اسلام شناسان بي هويت ، قطعه قطعه شده بود جمع كني و در اين راه ، تو كه هيچگاه از رنج مردم و سرنوشت امت به بند كشيده ات غافل نبودي ، از انزواي تأملات عميق فلسفي و گوشه هاي امن و بيدرد ، و بحث هاي صرفاً فكري و ذهني بيرون تاختي و به جبهه تربيت انسان معترض رفتي و هم در اين راه تو آماج ضربات آشكار و پنهان سلطه گران ، روشنفكران ، چپ نمايان و متنسكين بي هويت قرار گرفتي و باز هم در شرايط نتوانستن ، بايستن را تجويز نمودي .
و امروز ، يا فاطمه ، كه فرياد خروشان و ستم سوز تو را از حلقوم فرزند خلفت ، علي زمان ، مي شنويم و عصر غمزده و غمبار تو را ، با كجرويها ، طغيانها ، نسل كشي ها ، بي حرمتي ها ، لجن پراكني ها و همه نا مراديها به تماشا نشسته ايم ، ما مانده ايم و كوله باري از مسؤليت وتعهد ، و اميد به عنايت تو ، تا نياز هاي جامعه اسلامي را براي رويا روئي با سلطه فرهنگي و سياسي غرب بخوبي درك كنيم و در راه افشاي سلطه فرهنگي غرب و چهره هزار رنگ نفاق مدرن ، و نيز شناساندن هويت اصيل اسلامي ، تمام رنجها و دردها را به جان خريم و در اين راه بي وقفه و بدون لحظه اي تأمل و درنگ و رعايت مصالح شخصي ، و سلاخي نمودن حق و حقيقت با تيغ ننگين مصلحت ، بر طبل تلاش و جهاد كوبيم .
يا فاطمه ، توانمان بخش تا با عنايت تو ، با مرام تو به جنگ استعمار ، استبداد و استحمار بر خيزيم و همراه تو تاريخ را بشكافيم و فرعونها ، قارونها و بلعم هاي زمان را لعنت كنيم .
اي فاطمه ، ياريمان كن تا همراه تو بقلب تاريخ فرو رويم و راه ورسم عشقبازي را آنسان كه تو مي پسندي بياموزيم و در اين مسير ، به تو و خاندان بزرگت آنقدر عشق ورزيم كه از سر تا پا بسوزيم و در تو ذوب شويم آنسان كه تو در اسلام عزيز .
اي فاطمه ، بگذار همراه تو به ديدار اطاق كوچكت رويم ، اطاقي كه با همه كوچكيش ، از دنيا و همه تاريخ بزرگتر است ، حجره كوچكي كه تو ، علي ، زينب و حسين (ع) را يكجا در خود جمع كرده بود تا ترنم شور انگيز عدل و توحيد را در گوش بشريت نجوا كنيد و درس چگونه زيستن و چگونه مردن را به او بياموزيد
اي فاطمه ، امروز فرياد ضجه آساي تو را از حلقوم فرزند خلفت ، ولي امر مسلمين جهان ، امام خامنه اي ( حفظه الله ) مي شنويم و در برق چشمانش خشم آنروز تو را در دهليز مسجد كوفه مي بينيم و در سوز و گداز او ايام پر درد تو را مي يابيم ، توانمان بخش تا همراه علي تا سقوط فرعون زمان و افشاء خدعه و تزوير مدعيان دين فروش ، اين نمايندگان قارون و بلعم در زمان ما ، استوار بمانيم و همراه تو و همگام با علي زمان طاق كسراي غرب را در هم شكنيم و در فرجام مبارزات بي امانمان عليه ظلم و طغيان غرب ، آزادي و تولد دوباره قدس و بلاد اشغال شده اسلام را بجشن و سرور بنشينيم ، و وعده الهي حق است كه ليدخلنهم مدخلاً يرضونه و ان الله لعليم حليم ( حج 59 ) .
والسلام عليكم و رحمة الله
یزدفردا