در نقد «بیسوادی»!
۰۴ اسفند ۱۳۹۲ /قاسم توکلی؛ «انسانها نه صرفاً برای زیستن، بلکه برای خوب زیستن، به زندگی در جامعه ادامه می دهند.» شاید به جرات بتوان گفت که فراهم آوردن شرایطی برای «خوب زیستن» وجه مشترک تمام کسانی بود که در 24 خردادماه سال جاری به حسن روحانی رای دادند. آن ها که مایل بودند در کنار چرخ سانتریفیوژها «چرخ زندگی» شهروندان هم بچرخد. آنها که از ادعای«مدیریت جهان» خسته شده بودند و فشار «کاغذپاره های تحریم» را بر زندگی عینی خود حس می کردند. آنها که گوششان از وعده های مکرر و امروز و فردا کردن برای «فروپاشی غرب و نظام سرمایه داری» آزرده شده بود و خواهان گشودن عزت مندانه و هوشمندانه درهای کشور به روی جهان خارج بودند.
مردم در یک خرداد پرهیجان دیگر به دخالت برخی نظامیان در سیاست و اقتصاد نه گفتند، مردم به «بی عدالتی» نوکیسه گان مدعی «عدالت محوری» نه گفتند، مردم به «دیپلماتهای مانوی مسلکی» که به شکل ساده انگارانه ای جهان پیچیده سیاست را عرصه تقابل خیر و شر می دیدند نه گفتند. مردم به «معجزه» و «هاله نور» و برگزیدگان موهوم «عالم ماوراء» چنین پاسخ دادند: «از طلا گشتن پشیمان گشته ایم/ مرحمت فرموده ما را مس کنید.»
اما عقبه فکری جریانی که طی 8 سال کشور را به خطرناک ترین ورطه ها کشاند هنوز فعال است، آنان که باید پاسخگوی اقدامات دیروز خود باشند امروز از موضع طلبکار به تقابل با دولتی برخاسته اند که هنوز حتی برآورد دقیقی از عمق و شدت آسیبهای اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر ندارد. (وزیر نفت در هفته گذشته خبر از کشف فسادهای اقتصادی دیگری همانند پرونده بابک زنجانی داده است!)
آقایانی که می گفتند «اطاعت از احمدی نژاد، اطاعت از خداوند است.» (روزنامه اعتماد. شماره 2025. 22/5/88) و برای 8 سال، کشور را لابراتوار فرضیه های غیرعلمی و اقدامات و نقشه های چندین و چند بار آزموده و بارها شکست خورده خود ساخته بودند امروز رفع تحریم ها و به سامان کردن نان و معیشت مردم را «انحطاط فکری» می خوانند. معیشتی که اگر نا به سامان شود، دین و اخلاق و عزت و سایر ارزش ها را نیز نا به سامان می کند.
آنها که تا دیروز به نام امام زمان (عج) بزرگترین فسادها و انحرافها و اختلاسها را رقم زدند و حتی ابایی از کشاندن پای آن حضرت به بازی سیاسی خود نداشتند امروز بار دیگر در زیر عَلَم «ارزشهای دینی» گرد آمده و اتهام زنی به دولتی را که رئیس جمهورش خود پرورش یافته حوزه دین است آغاز کرده اند.
آنان که تا دیروز به بهانه دور زدن تحریمها، مشارکت دادن بخش خصوصی در فروش فرآورده های نفتی و... گلوی اقتصاد کشور را در مشت خود داشتند امروز که زمان تنش زدایی با جهان خارج فرا رسیده و قرار است همه چیز به روال قانونی و عقلانی خود بازگردد برآشفته اند و با تابلوی دفاع از ارزشها و خون گران بهای شهدای انقلاب و دفاع مقدس در مقابل دولت صف آرایی کرده اند. اینان همان اند که به قول فردوسی بزرگ «زیان کسان از پی سود خویش / بجویند و دین اندر آرند پیش.»
کسانی که در گذشته حتی یک بار نسبت به فساد و قانون شکنی اعتراض نکرده اند، کسانی که بر پرونده مرتضوی، رحیمی، مه آفرید خسروی، کهریزک، بابک زنجانی و... چشم پوشیدند امروز به نام دفاع از انقلاب و ارزشهای والای آن منتقدین فکری خود را متهم به «سکولاریسم»، «ماکیاولیسم»، «لیبرالیسم»، «بلغور کردن نظرات دیگران»، «پیروی از مجاهدین خلق» و... می کنند.
«بی سوادی» فقط ناتوانی در خواندن و نوشتن نیست، بی سوادی فقط این نیست که «ان. پی. تی» را «ام. پی. تی» بنویسیم. امروزه در عرصه سیاست بی سوادی، ناتوانی در درک معادلات پیچیده اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان است، امروز بی سوادی ندیدن آمار فساد و جرم و جنایت و تورم و بیکاری و فقر در داخل کشور است. بی سواد کسی است که رشد اقتصادی منفی 6 درصد را نمی بیند، بیسواد کسی است که نرخ 35 درصدی بیکاری (در برخی استانهای محروم 50 درصد) را نمی بیند، بی سواد کسی است که نمی بیند تنها در سال 92 و آن هم تنها در شهر تهران 2700 نفر به علت آلودگی هوا جان باخته اند، آلودگی ای که مهمترین علت آن مصرف بنزین بی کیفیت و غیراستاندارد است. (بنگرید به سخنان رییس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران در تاریخ 7 آذر 92)
بی سواد کسی است که نمی داند راه افتادن سونامی سرطان (با رشد حیرت انگیز 181 درصدی در سال 91) نتیجه مصرف بنزین غیراستاندارد بهعنوان سوخت است. (بنگرید به سخنان اخیر موید حسینی سخنگوی فراکسیون محیطزیست و توسعه پایدار مجلس در گفتگو با روزنامه شرق). بی سواد کسی است که زندگی 45 درصد مردم ایران در زیر خط فقر (آن هم با آمارهای سال 1391) را مخالف «عزت» نمی داند اما مذاکره با امریکا و پنج بعلاوه یک را مخالف عزت کشور می داند.
بی سواد کسی است که نرخ50 درصدی «شاخص فلاکت» زندگی مردم برایش اهمیت ندارد اما کراوات بستن یک استاد دانشگاه در سوئیس را مغایر آرمانهای انقلاب می داند، بی سواد کسی است که توافق ژنو را «ژنو-چای» (مترادف ترکمنچای) و مغایر با ارزشهای اسلامی می داند اما کاهش سن فحشا به 13 سال و قاچاق دختران ایرانی برای تن فروشی در دبی را مغایر با ارزشهای اسلامی نمی داند. بی سواد کسی است که با ذره بین بدنبال برجسته کردن معضلات اجتماعی کشورهای اروپایی و امریکا است اما مرگ سالانه 200 هزار نفر از شهروندان کشور خود را به دلیل اعتیاد و عوارض سوء آن نمی بیند! (بنگرید به سخنان بابک دین پرست «معاون کاهش تقاضا و مشارکت های مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر»)
بی سواد کسی است که کسب رتبه سوم از حیث داشتن تورم اقتصادی در میان 161 کشور جهان و کسب رتبه 144 از میان 177 کشور جهان از حیث «فساد اداری» او را شرمنده نمی کند اما از انگلیسی صحبت کردن وزیر امور خارجه خشمگین و شرمسار است. برشمردن مصادیق بیسوادی بیش از این در این مقال نمی گنجد، سخن کوتاه کرده و با تبیین دو تجربه آسیایی یادداشت را خاتمه می دهم.
در شرایط فعلی دو راه پیش روی ماست، دو تجربه، دو انتخاب، دو گفتمان: چین و کره شمالی. دو تجربه متفاوت از یک مکتب واحد: سوسیالیسم. هر دو دارای حکومت متمرکز و اقتصاد دولت محور، هر دو معتقد به ارزشهای ضد غربی، هر دو چالشی هستند پیش روی امریکا اما براستی کدام یک موفق تر عمل کرده و توانسته است ارزشهای کشور خود را بهتر به جهان ارائه کند؟ امریکا هیچ رابطه و مذاکره ای با کره شمالی ندارد اما در پکن سفارتخانه دارد، با این وجود قضاوت کنید که کدام یک از آنها چالش جدی تری در مقابل امریکا هستند؟
آنکه از موضع ستیز و تهدید با جهان برخورد می کند بیشتر غرب را به چالش کشیده یا آنکه با جهان مراوده هوشمندانه دارد؟ رهبران چین 2014 پایبند به دیسیپلین انقلاب خود و در زیر تصویر بزرگ مائو کشوری ساخته اند مرفه، مقتدر، با عزت و کارآمد. اقتصادی ساخته اند که تمام بازارهای اروپایی و امریکایی را به تسخیر خود درآورده است. چین تا آنجا پیش رفته که به قول یکی از استراتژیست های معروف آمریکایی (فرید زکریا)، در حال ارائه «الگوی توسعه بدیل» در برابر الگوی توسعه غرب و امریکاست و از همین رو بزرگترین چالش پیش روی غرب در قرن 21 است! و دقیقا به همین دلیل تمرکز استراتژیک امریکا در قرن 21 از خاورمیانه به شرق آسیا انتقال خواهد یافت، نه برای مقابله با کره شمالی که برای مهار چین.
در سال 1979 نسیم «تغییر» در چین جهان سومی وزیدن گرفت، در سالهای دهه 90 چین درهای خود را به روی سرمایه گذاران خارجی باز کرد و در سال 2000 به سازمان تجارت جهانی پیوست و اکنون در حالی که اقتصادهای بزرگ جهان همچون ایالات متحده، (برخی از کشورهای) اروپایی و ژاپن (بعد از فاجعه فوکوشیما) با بحرانی عظیم دست و پنجه نرم می کنند، چین همچنان روند تبدیل شدن به بزرگترین قدرت اقتصادی در جهان را طی می کند. در حال حاضر هدف بلند مدت چین دستیابی به سهم 20درصدی از کل تولیدات جهانی در سال 2025 می باشد، که این رقم در مقایسه با سهم 12درصدی این کشور در سال 2012 و 3 درصدی در سال 1975 رقم قابل توجهی است.
چین با در اختیار داشتن منابع عظیم مالی، در حدود 3000 میلیارد دلار، می تواند به عنوان فرشته نجاتی برای اقتصاد بحران زده اروپا محسوب گردد، این کشور ابزار مقابله با بحران اقتصاد جهانی را در اختیار دارد و در شرایطی که جهان در حال توسعه، غرق در رکود اقتصادی، بیکاری، جرم و بدهی است چین همچون جزیره ای پابرجا در برابر امواج سهمگین بحران مالی با رشد 9.5 درصدی در اقتصاد به پیش می تازد.
امروزه چین کمونیستی نماد عقلانیت، توسعه، بومی گرایی، تنش زدایی و دیپلماسی است و کره شمالی نماد انزوا، جنگ طلبی، خشونت، دیوار آهنین، تحریمهای فرساینده، بلندپروازیهای نظامی و... است. کره شمالی روز به روز فقیرتر می شود و می رود که از یک کشور جهان سومی به جهان چهارم سقوط کند اما همزمان پسرعموی چینی اش قله های توسعه را یکی یکی در می نوردند. آیا بهتر نیست با درس گرفتن از این دو تجربه عبرت آموز به جای رویکردهای هیجانی و سلبی بر روی سیستم اقتصادی و شیوه حکومتداری خود برای تبدیل شدن به یک الگوی موفق و تاثیر گذار کار کنیم. عقل سلیم می گوید که در قرن 21 حتی برای ترویج ارزشهای انقلابی و فکری هم، کارآمدی، توسعه و دیپلماسی راه های بهتری هستند تا ورشکستگی و فقر و قهر و غضب نا هوشمندانه
مرگ سالانه 200 هزار نفر به دلیل اعتیاد در کشور
معاون کاهش تقاضا و مشارکت های مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: سالانه 200 هزار نفر در کشور به علت اعتیاد به مواد مخدر می میرند.
به گزارش ایرنا، «بابک دین پرست» روز چهارشنبه در اختتامیه همایش منطقه ای کاهش تقاضا و عرضه مواد مخدر افزود: 10 میلیون نفر در جهان در چرخه مواد مخدر فعالیت می کنند.
وی با بیان اینکه حدود 89 درصد مراکز درمان و کاهش آسیب مواد مخدر را سازمان های مردم نهاد اداره می کنند، ادامه داد: 84 درصد معتادان نیز در این مراکز تحت درمان قرار می گیرند.
زیر و بم ماجرای 1.5 تن بدهی طلای بابک زنجانی
۰۶ اسفند ۱۳۹۲/همین چند روز پیش بود که بیژن زنگنه وزیر نفت از طلب 110هزارتومانی هر ایرانی از بابک زنجانی گفت اما برخی ایرانیها طلبهای میلیاردی از او دارند. یکی از شاکیان بابک زنجانی هزارو500کیلو طلا برای او خریداری کرده و معادل 80میلیوندلار طلبکار است. یکی دیگر از شاکیانش هم ششمیلیونیورو اوراق ارزی دست او دارد. با این حساب او حتی اگر بدهیهایش را با نفت صاف کند تازه طلب 110هزارتومانی 76میلیون ایرانی را داده و چند نفر در صف طلبکارهایش هنوز منتظر خواهند بود. روحالله غلامی، وکیل دو نفر از شاکیان زنجانی درباره او و کارهایش میگوید:
داستان موکل شما و بابک زنجانی از کجا آغاز شد؟
آقای زنجانی از طریق موکل بنده هزارو500کیلو طلا از طریق کشور «غنا» خریداری میکند تا آن را به «دوبی» انتقال دهد. انتقال به «دوبی» هم برای تحویل به «ریفاینری» (DMCC - پالایشگاه تخلیص طلا) برای تعیین «عیار» طلا بود. بنابراین، نه مبدا ایران بود، نه مقصد. این طلا هیچ ارتباطی به ایران نداشت.
موکل شما کیست؟
تمایل ندارد رسانهای شود.
کارش چیست؟
نماینده فروش یک شرکت معدنکاو استخراج و فروش طلا در آفریقاست.
در خرید طلا هم رابط زنجانی بود؟
بله... اینکه زنجانی چطور با اعتبارات نفتی و سفتهبازی ثروتمند میشود، در جریانات پیش آمده برای ما بخشی از آن مشخص میشود.
چطور؟
بابک زنجانی سه نفر از کارمندان خود به نامهای «ی»، «ز» که از دوستان «م» هستند و «و.م.م» را که کارمند خودش بود به کشور «غنا» میفرستد تا 5/1تن طلا خریداری کنند. بر اساس این معامله این مقدار طلا به ارزش 80میلیوندلار خریداری و مبلغ 12میلیون دلار به آنها پرداخت و مقرر میشود باقیمانده مبلغ معامله پس از تایید عیار طلا از سوی «ریفاینری» دوبی، به فروشنده پرداخت شود. برای همین زنجانی 150میلیوندلار به حساب «و.م.م» در بانک خود در مالزی واریز میکند تا آنها مطمئن شوند.
و آنها قبول میکنند؟
بله. اما وقتی من به حساب شما پول واریز میکنم و شما نمیتوانید برداشت کنید به چه معناست؟ یعنی من به شما پولی ندادهام، کاغذ دادهام و با اعتبارات آن بازی میکنم. تفکری که بانک مالزی راه انداخته، همین است.
موکل شما آن زمان کجا بود؟
خودش هم آفریقا بود.
در چه سالی این اتفاق افتاد؟
سال 91 بود.
پس این موضوع ربطی به ماجرای طلای ایران در ترکیه در سال87 که اردوغان گفته بود «خدا در شرایط بحران اقتصادی برای ما پول فرستاده»، ندارد؟
نه... در این ماجرا طلاها توسط سهنماینده زنجانی آزمایش و پس از تایید کارشناسان گمرک در صندوقهای مخصوص حمل طلا، بستهبندی و بارگیری میشوند. مسیر رفت هواپیما، فرودگاههای استانبول، بنغازی لیبی، کوتوکا اکرا (غنا) و در برگشت، فرودگاههای کوتوکا اکرا، آتاتورک استانبول، امامخمینی(ره) تهران و دوبی اعلام میشود. با وجود اینکه مشخصا در مسیر برگشت نام فرودگاه آتاتورک استانبول قید شده بود اما زمانی که هواپیما برای ساعاتی در استانبول توقف میکند، در اقدامی مشکوک دلیل فرود، نقص فنی هواپیما عنوان میشود که بعد هم میگویند علت نقص مدارک پرواز بوده است.
فرودگاه لیبی دیگر چرا؟
یکبار با «ح.ی» و «ب.ز» در جلسهای در هتل «اوین» بودم، همین را از آنها پرسیدم که گفتند: «حتی اگر هواپیما باری هم باشد، باید برای مسافرانش بلیت صادر شده باشد.» به گفته خودشان صدهزاردلار احتمالا به آمریکاییها در «بنغازی» رشوه میدهند تا دوباره پرواز کنند. اتفاقا برای «بابک زنجانی»، «ح. م» و «ح. ش» هم پاسپورت صادر شده بود اما آنها نمیروند. طلا را تحویل میگیرند و طلا به جای دوبی به سمت ترکیه میرود. ترکیه حساسیت نشان میدهد و محموله را توقیف میکند. اینجا «رضا ضراب» وارد میشود و با دادن رشوه، طلا را آزاد میکند و طلا به مقصد دوبی حرکت میکند. اینکه چرا به لیبی رفتهاند معلوم نیست، ظاهرا بدشان نمیآمده هواپیمایشان تابلو شود.
بازداشت رضا ضراب در ترکیه در همین رابطه بود؟
یکی از رشوههایی که داده مربوط به همین ماجراست و البته اعلام کرده که آدم زنجانی بوده و برای او کار میکرده است. شخصی به نام «دو اوغلو» که از کارمندان خود بابک زنجانی در «هلدینگ» او در ترکیه بود، اعلام میکند که قرار بوده 500کیلوگرم از این محموله در استانبول تخلیه و مابقی به ایران حمل شود. اینجا سروصدای زیادی به پا میشود که ایران میخواسته است با غنا از طریق طلا معامله کند در حالی که اصلا نه مبدا نه مقصد ایران نبوده است.
البته گفتم که در اسناد، نام فرودگاه امامخمینی(ره) هم ذکر شده بود اما این طلاها ربطی به ایران نداشت. رسانهها خبر را منتشر میکنند و فشار بر غنا زیاد میشود، کشورهای غربی هم نسبت به این مساله حساس میشوند، بعد میگویند ایران در حال تهاتر طلا است، چه اتفاقی میافتد؟ ایران در زمینه طلا تحریم میشود. حتی کسانی که در غنا به بابک زنجانی طلا فروخته بودند هم بازداشت میشوند.
چرا هواپیما مستقیم به مقصد «دوبی» نرفت؟
دقیقا معلوم نیست. دلیلی نداشت هواپیما به جای دیگری برود. هواپیما میتوانست مستقیما به «دوبی» حرکت کند و حتی نیازی به سوختگیری هم نداشته اما چرا به ترکیه باید میرفت باید از زنجانی پرسید. در «استانبول» با سر و صدای زیاد، رسانههای گروهی از جریان حمل طلاها باخبر میشوند و به دروغ محل تخلیه به جای امارات، ایران اعلام میشود. انتشار و انعکاس گسترده همین خبر موجب میشود تا تهاتر طلا با ایران تحریم شود و قیمت طلا در بازار داخل نیز به طرز سرسامآوری افزایش پیدا کند و این به سود بابک زنجانی تمام میشد.
چقدر مطمئنید که همین مساله باعث تحریم طلای ایران شد؟
این چیزی که میگویم احتمال است... وقتی قطعات پازل را کنار هم میگذارید نتیجه این میشود. آقای زنجانی خلافش را ادعا میکند، دادگاه یکبار احضارش میکرد تا از خودش دفاع کند. چرا همهجا جار زد طلا جابهجا میکند؟ با آن همه نفوذ چرا طلایش در ترکیه گیر کرد؟
گزارش «ریفاینری» را به شما ندادند؟
زنجانی میگفت طلاها را تحویل «ریفاینری» دادیم و آنان گفتند که طلا نیست و ادعا میکند گواهیاش را هم دارد. یکبار در جلسهای که خود زنجانی و کسانی که طلا را گرفته بودند حضور داشتند از او خواستم گزارش «ریفاینری» را ارایه کند که از همین موضوع بسیار عصبانی شد و شروع به پرخاشگری و توهین کرد.
بعد چه شد؟
در مرحله اول زنجانی به موکل من زنگ میزد و «ایمیل» میفرستاد و تهدید میکرد که من 12میلیوندلار پول دادهام و تو طلای قلابی به من فروختهای. موکلم به ایران برمیگردد و همراه «و.م.م»، «ح. ی» و «ب. ز» برای اولین بار به محل شرکت سورینت کیش برده میشود و آقای بابک زنجانی را در محل شرکت «سورینتکیش» ملاقات میکند. در این ملاقات هم موکلم را که مرد مسنی هم هست تهدید میکنند.
«ایمیل»های بابک زنجانی که موکل شما را تهدید کرده هنوز دارید؟
بله، ولی خب طبیعی است که مستقیما و با «ایمیل» خودش این کار را نکرده اما از طرف او بوده است... .
چرا موکل شما را تحتفشار قرار میداد؟
ظاهرا بهخاطر اینکه با این کار، او با زنجانی همدستی کند و وجوه طلا به آفریقاییها پرداخت نشود یا حداقل مدعی حقالزحمه خود و پرداخت وجوه طلا نشود و ادعای تقلبیبودن طلا را تایید کند.
موکل شما پیش از این هم با بابک زنجانی ارتباط داشته؟
نه بار اول بوده... به او هم میگویند طلاهایت تقلبی بوده و گزارش «ریفاینری» هم دارد میرسد. چه کار میکنی؟ موکل من در توافقنامهای میگوید حاضر است 150سهم کارخانه خود را به صورت امانت به آنان بدهد به شرط اینکه کالا «مرجوع» شود، گزارش «ریفاینری» دوبی تحویل شود و به او وکالتنامه تامالاختیار اقامه دعوا در «غنا» علیه فروشندگان داده شود و در توافقنامه قید میشود که این را بهعنوان «امانت» به شما میدهم اگر «مرجوع» کالا و گزارش «ریفاینری» را بدهید و حق با شما باشد، من در یک بازه زمانی سعی میکنم پول شما را برگردانم اگر نتوانستم، این 150سهم کارخانه برای شما.
این گواهینامه با «ح. ی» به نمایندگی از بابک زنجانی انجام شده بود اما بابک زنجانی پایش را امضا نکرده بود برای همین دست ما برای شکایت از او خالی بود. ما صبر کردیم تا اینکه خود بابک زنجانی بر اساس این توافقنامه از موکل من شکایت کرد. معنای آن این بود که بابک زنجانی توافقنامه را پذیرفته است. ما هم بر همین اساس شکایت کردیم. 9ماه شکایت ما طول کشید. خود آقای زنجانی در مصاحبه با «ایسنا» درباره طلاها گفته بود که طلاهای ما را گرفتند. او نگفته که طلاها تقلبی بوده است، اما هرچه تلاش کردیم نتوانستیم زنجانی را احضار کنیم.
از سوی دیگر «و. م. م» از طرف زنجانی مامور میشود تا معاملهای را برای خرید طلا با شخصی دیگر تدارک ببیند. در جریان آن معامله، «م. م» ششمیلیونیورو اوراق ارزی نفت و گاز پارس را از سوی این خریدار دوم که به صورت امانت به موکل من داده شده بود با ترفند از او سرقت میکند و اوراق را به آقای «بابک زنجانی» میدهد. زنجانی با اینکه میدانسته این اوراق متعلق به «و. م. م» نیست و متعلق به شخص دیگری است اما این اوراق را بهعنوان طلبش میگیرد و نگه میدارد. چنین تصور میشود؛ از آنجا که «و. م. م» و بابک زنجانی نتوانسته بودند موکلم را در غنا گرفتار مظلمه کنند و او به سلامت به کشور بازگشته بود به ترفند دیگری متوسل میشوند تا اینکه به هر نحو ممکن موکلم را دچار مخمصه کنند. موکلم با وکالت من علیه «و. م. م» و زنجانی اقامه شکایت میکند.
چرا موفق به احضارش نشدید؟
من ابتدا حتی موفق به ثبت و ارجاع شکایت نشدم و گفتند سرپرست دادسرای مربوطه دستور داده تا از مسافرت نیامده شکایتی علیه زنجانی ارجاع نشود اما من از شخص معاون اول دادستان تهران دستور ارجاع پرونده را گرفته در دادسرای مربوطه ثبت کردم.
«و. م. م» چه شد؟
آن موقع فراری بود، ما میدانستیم دست بابک زنجانی است. به زنجانی گفتیم او را بیاورید تا تکلیف پرونده مشخص شود. او الان در زندان است. البته توسط خود زنجانی بازداشت شده از او هم بهعنوان کلاهبرداری در خصوص تقلبیبودن طلاها شکایت کرده است و الان با 40میلیاردتومان قرار در زندان است. من در گفتوگویی که با او در زندان داشتم گفت که به زنجانی یک رسید دادهام که این اوراق برای امانت است تا پول طلا را بتوانیم بازگردانیم و من اینها را نفروختهام. پس از شکایت بازپرس، آقای «ح. ی» را بهعنوان مطلع احضار میکند او در تحقیقات اظهار میکند. «و. م. م» ششمیلیونیورو اوراق مشارکت ارزی را در حضور مسوول حراست شرکت سورینت کیش به بابک زنجانی فروخته است.
طلاها چه شد؟
روایات مختلفی شنیدهایم برخی میگویند دوباره به ترکیه بردند و برخی نیز میگویند هنوز در «دوبی» است.
طلاها را باز کرده بودند؟
بله، میگفتند باز کردیم آلومینیوم بود. «و.م.م» در زندان به بنده گفت طلاها در دوبی است.
چرا از لفظ «مافیا» در مورد زنجانی استفاده کردهاید؟
«مافیا» به چه کسی میگویند؟ کسی که پول دارد، پول نامشروع، ارتباطات و رانتهای قوی دارد و به راحتی نمیتوان به آن دست پیدا کرد. دارودسته دارد، در همه جا حضور و ارتباطات دارد بدون هیچ سابقهای نفت میدهند بفروشد. بانک مالزی او هیچوقت نمیتوانست حتی خواب 8/2 میلیارددلار پول را به خود ببیند. در قضیه ایرانزمین هم همین است. بزرگترین گودبرداری تاریخ کشور را انجام داده است در منطقهای که بههیچوجه اجازه بلندمرتبهسازی ندارد... در جریان خرید آن همه شرکتهای تامین اجتماعی به دفتر مرتضوی رفتهاند و بعد با یک جعبه شیرینی کار تمام.
ما خیلی جاها زنجانی را دیدهایم در هر قسمت اقتصادی کشور هست. در بحث اوراق مشارکت، بحث ارز، نفت، طلا، شرکت هواپیمایی و تولیدی و سینما تا شرکت اتوبوسرانی و تاکسیرانی در تاجیکستان. زنجانی همه اینها را دارد. در زمانی که توسط اروپا تحریم شده، رفته از خود اروپاییها وام گرفته است. قویا مطرح میشود که خودش، خودش را مطرح کرده تا تحریمش کنند. اگر اسم همه اینها مافیا نیست، پس در مقابل زنجانی باید واژهای جدید در کشورمان ایجاد کنیم.
درباره روش کار زنجانی میتوانید توضیح دهید؟
برای مثال زنجانی در حساب مرادی در بانک خودش در مالزی 150میلیوندلار واریز میکند ولی اجازه برداشت به او نمیدهد یعنی پول کاغذی بدون اعتبار و غیرواقعی. بانک مالزی او یک «اینوستمنت بانک» است و نمیتواند شعبه داشته باشد و محل فعالیت این بانک در منطقه آزاد لابوان مالزی است، این بانک فقط میتوانسته کارگزار سرمایهگذاریهای کوچک باشد نه نقلوانتقال پول، این عین قوانین تجاری مالزی است اما وقتی من به حساب شما پول واریز میکنم و شما نتوانید برداشت کنید به چه معناست؟ یعنی من به شما پولی ندادم. با این تفکر بانک مالزی را راه انداخته است. زنجانی یک پولدار پوشالی است. با همین پول غیرواقعی در حساب «و. م» غناییها را فریب داده والا از ابتدا هم پول طلاها را نداشته است.
فکر میکنید او از حمایت جایی یا کسی برخوردار است؟
نمیدانم... ادعاهایی میکردند.
از اقدامات زنجانی در نفت هم اطلاعی دارید؟
در جریان نفت اطلاعی ندارم، اما بحث ما این است که مگر بابک زنجانی کیست که نتوان به پروندهاش رسیدگی کرد؟
پرونده موکل شما الان در چه وضعیتی است؟
نسبت به قسمتی از پرونده قرار منع تعقیب به نفع زنجانی صادر شده ولی در خصوص طلا، مفتوح است و در حال حاضر همه پروندههای وی به یکی از شعب دادسرای کارکنان دولت ارجاع شده که متاسفانه برای ثبت لوایح به مشکل خوردهایم که در این خصوص لوایح را به دادستان تهران جهت ثبت دادهام و منتظر دستور ایشان هستم و فعلا روند دادرسی متوقف به نظر میرسد.