رفتم خرید کردم، جوراب و...خانم مغازه دار به اشتباه صدهزارتومن اضافه بر مبلغ مورد نظر از کارتم کشیدند. شب بود، دیروقت و هوا توفانی. روز بعد هم جمعه. رسید کارتخوان ماند توی کیف دخترم. اشتباه کردم رسید را نگاه نکردم. از آن طرف هم کارتخوان روی میز نبود که خودم کارت بکشم و طبق معمول آن طرف، پشت سر فروشنده بود!
چند روز بعد نگاهی به رسید انداختم و متوجه شدم صد تومن اضافه تر از مبلغ خرید، کشیده اند. رسید را بردم مغازه. دو مشتری توی مغازه بودند. صبر کردم بروند. بعد با ملایمت موضوع را به خانم فروشنده گفتم. ایشان هم متوجّه اشتباهش شد. گفت فردا تشریف بیاورید، پولتان را بگیرید. فرصتی نشد که فردا بروم. چند روز بعد باز رفتم مغازه. این دفعه خانم جور دیگری برخورد کرد که باید با همسرم ( آقای فروشنده که اتّفاقاً شب خرید هم در مغازه تشریف داشتند) صحبت کنید. اصلاً شما باید همان موقع می گفتید! دیدم نمی شود هر روز بیایم این مغازه؛ برای همین گفتم : " تماس بگیرید با ایشان حرف بزنم . " اول که امتناع کردند و بعد گفتند: "همین کنار هستند. الان صدایشان می کنم " ! خانم و آقا که تشریف آوردند؛ باز رسید را نشان دادم و خرید و قیمت واقعی را هم گفتم. گفتند باید از بانک پرینت بگیریم. در نهایت شماره ام را گرفتند. بعد تماس گرفتند که پرینت را گرفته ایم و اصلاً چنین مبلغی ثبت نشده است و بهتر است شما از روز خریدتان، از بانک پرینت بگیرید و بیاورید. رفتم پرینت را گرفتم و بردم مغازه. می خواستند رسید مشتری را هم از من بگیرند که تحویل ندادم. گفتند یکی، دو روز دیگر به شما خبر می دهیم. دیدم نمی شود. این بار نه به خاطر پول. به خاطر این که احساس کردم مدّتی است زیادی ساکت شده ایم. اسمش را گذاشته ایم نجابت. همان شعار یزدی بودنمان که نمی دانم جاهای دیگر هم استفاده می شود یا نه... " بهتره کسی سر و صدایمان را نشنود ". اصلاً کار به جاهای دیگر ندارم. می خواهم از شهر خودم بگویم. می خواهم اول از خودم بپرسم : " نجابت یعنی چه " ؟! " چرا کسی نباید صدایم را بشنود " ؟! " چرا عادت کرده ایم سکوت کنیم همیشه "؟! حتماً زیاد شنیده اید که در اختلاف ها گاهی هم طرفی که حق با اوست، در نهایت می گوید : " به خدا واگذارت می کنم "! بعد هم می رود. خب! می شود اسمش را گذاشت بزرگ منشی که راستش دیده ام خیلی ها را که چوب های بی صدایی خورده اند، امّا مگر همین خدا و اولیایش نگفته اند که نه ظلم کنید و نه ظلم پذیر باشید؟!
دو روز گذشت. دیدم خبری نشد. نزدیک های ظهرتماس گرفتم. خانم گوشی را برداشت و گفت: " آقا نیستند. فلان ساعتی بیایید پول را بگیرید". گفتم :" نیازی به حضور نیست. بریزند به حساب" . فرمودند : " بیایید که خودشان هم باشند ". خب! باز رفتم. قبلش هم تماسی گرفتم با 110، ببینم به چنین مواردی هم رسیدگی می کنند یا خیر؟ گفتند : بله .
خانم مغازه دارتا مرا دید شروع کرد که به داد وبیداد جلوی مشتری هایش که پول را گذاشته ام لای قرآن که بردارید! مرد هم قرآن را گرفت طرفم. پول را برداشتم. دیدم بعضی هایمان، حتّی از سطوح پایین جامعه، یاد گرفته ایم که از مذهب فقط به عنوان یک حربه استفاده کنیم...به عنوان یک چماق!
می توانستم ننویسم. مگر برایم خوشایند است نوشتن چنین و چنان ها ؟! همیشه معتقد بودم قلم حرمت دارد...می نویسم.
آقای / خانم نظارت ...شما کسی / کسانی که نمی شناسم و نمی دانمتان و امیدوارم ما را به بی سوادی مان ببخشایید. لطفاً با نیروهایی انسانی و توانمند که مطمئن هستید هیچ چیز دلشان را نمی لرزاند، دست به کار شوید. یزد شهر کوچکی است. بخواهید می توانید ظرف مدّتی کوتاه و مشخّص، از هر نظر تمام مغازه ها را کنترل کنید و البتّه که نباید این کنترل ها مقطعی باشد. چند پرسش را که به ذهنم می رسد، می نویسم. امیدوارم دوستان دیگر هم تکمیلش کنند و امیدوارم در" عمل " و " رسیدگی " پاسخ را ببینیم. منتظر نمانید مردم شکایت کنند فقط. شما جدّی تر عمل کنید و لطفاً نتیجه ها هم برای همشهریان اطّلاع رسانی شود. مسلّماً مردممان قدردان هستند.
ـ چرا این عزیزان کارت خوان ها را همچنان دور از دسترس مشتری می گذارند؟
ـ چرا گاه قیمت هر مغازه با مغازه ای دیگر گاه بسیار تفاوت دارد؟
ـ وضعیّت بهداشتی اینها چطور است؟
ـ چرا اصلاً حیطه ی کاری بعضی هایشان مشخّص نیست و به قول معروف از شیرمرغ تا جان آدمیزاد توی مغازه شان پیدا می شود؟ مثلاً یک مغازه ی خرّازی می تواند در کنار لوازم خیّاطی، لوازم آرایشی هم بفروشد؟ آن هم با وضعیّت اسفناک مارک هایی که معلوم نیست از کجا می آیند؟
ـ کیفیّت کالاهایی که به مردممان ارائه می شود، در چه حالی است؟ کالاهایی که این روزهای اخیر اعلام شد استاندارد نیستند، وضعیّتشان در شهرمان چگونه است؟
ـ چرا گاهی قیمت ها را چندین برابر حساب می کنند و اگر اعتراض کنی، می گویند این قیمتی که روی جنس خورده است برای قبل است؛ تازه از انبار آورده ایم؟! از کجا معلوم صداقت دارند؟
ـ چرا گاهی با کالاهایی روبه رو می شویم که در شأن جامعه و فرهنگ ما نیست، مثلاً بعضی استیکرهایی که شاید بچّه هایمان از سر ناآگاهی می خرند و می بینیم عبارت های زننده ای رویشان نقش بسته است؟! یا موارد دیگر که جوینده یابنده است. اگر بخواهد.
ـ حواستان به آتلیه های شهرمان است؟ جدای از عکّاسی، امیدوارم حتماً عزیزانی هم که با نرم افزارها عکس های خانم ها و مجالس عروسی را ویرایش و چاپ می کنند؛ دقّت و سختگیری کافی داشته باشند / داشته باشید ! و مثلاً نشنویم وقتی عکس ها را تحویل گرفتیم و گفتیم : " لطفاً فایل را از سیستمتان پاک کنید" . بگویند: " ما البتّه معمولاً این کار رو نمی کنیم " !
ـ چرا وقتی مراجعه کننده ای از تهران داریم به آرایشگاه های یزد، می گویند قیمتشان نسبت به خدماتشان، خیلی بالاتر است؟! چرا وقتی تماس می گیری و مثلاً قیمت میکاپ و شینیون را می پرسی، یک چیزی اعلام می کنند، بعد وقتی می روی هزار دلیل می تراشند و تا دو برابر حساب می کنند؟!
ـ ..............................
ـ ..........................
امیدوارم به راحتی از هر چیزی نگذریم و جدای از رسیدگی و برخورد با هر تخلّفی، همان طور که در مورد نرخ رانندگان سرویس مدارس با بنر در میدانی مثل همافر، اطّلاع رسانی شد؛ مردم را به شکلی وسیع تر، نسبت به حقّ و حقوقشان، به هر طریقی که می توانید آگاه کنید و صاحبان مشاغل را موظّف به شفّاف بودن در ارائه ی خدمات و قیمت ها ونیز این میان تشویق آنها که در این هنگامه، انصاف و عملکرد درخشانی دارند. در سطرهای پایینی بحق سپاسگزاری می کنم ازعزیزانی که از هر نظرحرمت مشتری را رعایت می کنند و فارغ از هر رنگ و ریایی، به اهمّیّت "حقّ و حقوق " دیگران آگاهند .