اواخر دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی مصادف بود با اوایل تحصیل من در دانشگاه؛ آن روزها سلسله همایشهایی در سطح بالایی درباره ی "نقدی کردن یارانه ها" در دانشگاه در حال برگزاری بود. یادم می آید که صدر تا ذیل وزراء و معاونین اقتصادی و نیمه اقتصادی دولت خاتمی و همچنین جمعی از کارگزارانیها و تکنوکراتها بانضمام تعدادی از اقتصادی های اصولگرای 2آتشه ی[آن روزها] در این همایش ها حاضر شدند و قریب به اتفاق آنان از نقدی کردن یارانه ها بعنوان ضرورت اجتناب ناپذیر امروز کشور یاد کردند. اما در عمل، آخرین میخ های تابوت دوم خرداد کوفته شد و این "طرح تحولی" با همه ی این به به و چه چه ها روی زمین ماند.
البته این امر بی سابقه نبود؛ سهمیه بندی بنزین، لزوم سرشکن کردن سازمان مدیریت در استانداریها، اصلاح ساختار بانکها، اصلاح سیستم بودجه نویسی، کم کردن تعداد شوراها، اجرای نظام پرداخت هماهنگ حقوق و ... نیز در دوران خاتمی و هشت سال قبل از آن نیز وضعیت مشابهی با مسئله ی نقدی کردن یارانه ها یافت.
درباره ی چرایی این دوگانگی در قول و فعل حضرات دوم خردادی و تکنوکراتها و الباقی طفیلیهاشان 2 پاسخ روشن وجود دارد؛ "ترس" و "قدرت"!
به هرحال تمام این پروژه ها، پروژه های سنگینی بودند که اجرای هرکدام از آنها به مثابه جراحی بسیار صعب اما لازم اقتصاد بیمار کشور بود و نمی شد با اشکها و لبخندها و نطقهای خاتمی آن را حل کرد. عنصر حیاتی این اقدامات مقادیر معتنابهی "جگر" بود نه اقدامات فانتزی و ژله ای! البته اگر هم فرض کنیم که آمریکا و اسراییل مقداری جگر مصنوعی به این آقایان داده بودند، بازهم ترس از "از دست دادن قدرت" مانع از ریسک کردن آنان می شد. و اینها مولفه هایی بود که علیرغم دم زدن دم به دم این حضرات از مردم و جمهوریت و دموکراسی، این گونه منافع همان مردم را به بازی بگیرند.
قرار نیست محمود احمدی نژاد همه ی این طرح ها را ایده آل و بدون هیچ اشکالی اجراء نماید، کما اینکه در روند سهمیه بندی بنزین و اصلاح ساختار سازمان مدیریت و چند طرح دیگر ضعفهای چندی را از سوی دولت شاهد بودیم و نیز متاسفانه شاهد آن هم هستیم که دولت نهم هنوز لایحه ی جامع خدمات کشوری را ابلاغ نکرده است اما مساله ای که فاصله ی دولت نهم را از هشتم و هفتم و در مواردی از ششم و پنجم زیاد می کند، تهور و شجاعت یا همان جگرداری دولت در اجرای این پروژه هاست.
پروژه هایی که ممکن است در کوتاه مدت فحش و ناسزاها و ناراحتی های مردم را در برداشته باشد و در بلندمدت فراموشی مردم را. اما آنچه مهمتراست و خدا هم همان را مقرر داشته منافع مردم است که دولت احمدی نژاد برای رسیدن به این هدف هرکاری را کرده که شاید این امر به قیمت انتحار سیاسی برای این دولت تمام شود اما...
اما مگر نه این است که هیچ سعادتی بالاتر از شهادت نیست.