20 سال سكوت كافی است :مقاله ای مهم درباره رهبر انقلاب
بايكوت خبري و رسانهاي رهبر انقلاب اسلامي را آشكارا به عنوان سياستي محوري دنبال كردهاند. موضوع، معرفي و تبليغ «شخص» نيست. حفظ حرمت و عظمت امام راحل (ره) نيز بهانهاي بيش نميتواند باشد. 20 سال سكوت و كمكاري در اين حوزه كافي است.
سرمقاله روز گذشته روزنامه جام جم حاوی نکات مهمی بود که مانند محتوای آن کمتر توجهی به آن شد.
به گزارش «فردا» در این سرمقاله که به قلم مهدی فضائلی مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس نوشته شده آمده است: نوزده سال از آغاز زعامت حضرت آيتالله خامنهاي ميگذرد و به جرات ميتوان گفت، تقريبا همه آنچه امروز از توانمنديها و شايستگيهاي ايشان در ذهنها نقش بسته است، محصول برداشت طبيعي از كارآمدي رهبري، طي حدود دو دهه گذشته است.
به بيان ديگر، نه در عرصه بينالمللي و نه در عرصه داخلي، تلاش و برنامه هدفمندي نهتنها براي «تبليغ» كه براي «معرفي» ايشان هم صورت نگرفته است.
ديگران در عرصه بينالمللي، بايكوت خبري و رسانهاي رهبر انقلاب اسلامي را آشكارا به عنوان سياستي محوري دنبال كردهاند، اگر چه اتاقهاي فكر، هستههاي تفكر و نخبگان جهان توانمنديها و قدرت راهبري ايشان را نميتوانند نبينند و در تحليلهاي خود به آن تصريح نكنند.در عرصه داخلي هم به ملاحظات گوناگون اين مهم انجام نشده است.
عدهاي از باب حفظ حرمت و عظمت بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره)، عدهاي ديگر به دليل توقف در امام خميني و گرايش به نوعي «واقفيگري»، عدهاي هم به سبب نداشتن شجاعت و جسارت لازم و برخي هم به ملاحظات ديگر! البته ممكن است نوعي عادت فرهنگي هم در اين زمينه موثر باشد؛ عادتي كه همواره ما را مشغول آنچه از دست دادهايم ميكند و غافل از آنچه داريم!
اين در حالي است كه نه آموزههاي ديني ما، نه تدبير و دورانديشي و نه ضرورتهاي جامعه مويد اين رفتار نيست. براساس آموزههاي ديني «امام زمان» موضوعيت دارد و عدم شناخت او (كه البته مصداق اتم و اكملش امام معصومع است) به مرگ جاهلي منجر ميشود.
در مباني فقهي ما نيز «زنده» بودن جزو شرايط مرجع تقليد است و علاوه بر اين كه تقليد ابتدايي از مرجع ميت جايز نيست، بقاي بر مرجع ميت نيز با اذن «مرجع حي» جايز است.
حفظ حرمت و عظمت امام راحل (ره) نيز بهانهاي بيش نميتواند باشد؛ چراكه اولا نورانيت، عظمت و شعاع وجودي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را نميتوان مورد غفلت قرار داد و ثانيا معناي توجه به رهبر انقلاب اسلامي، بيتوجهي به مبدا و منشأ انقلاب نيست و نميتواند باشد. علاوه بر اين، توجه، تجليل و معرفي رهبر انقلاب اسلامي، تجليل و معرفي خميني بزرگ نيز هست؛ چراكه رهبر كنوني انقلاب اسلامي شاگرد و دستپرورده امام راحل (ره) است. ضمنا بستر رهبري ايشان با راهنمايي و گرهگشايي امام فراهم شده است و سرانجام اين كه حضرت آيتالله خامنهاي همواره خود را به پيمودن راه امام و در اهتزاز نگهداشتن پرچمي كه امام راحل آن را برافراشت، مفتخر دانستهاند.
واقعيت اين است كه نسل امروز، حداقل به ميزاني كه بايد بنيانگذار انقلاب را بشناسد، نيازمند شناخت هدايتكننده فعلي انقلاب هم هست. اگر امروز شاهد برنامه هدفمند بيگانگان در كمرنگ نشان دادن رهبر انقلاب اسلامي هستيم همين براي ايجاد پرسشي در ذهن ما و برنامهريزي هدفمند براي معرفي ايشان در داخل و خارج كافي است.
اين را هم بدانيم و ميدانيم كه موضوع، معرفي و تبليغ «شخص» نيست، بلكه هدف اصلي معرفي و تبليغ «رهبر جهان اسلام» و «رهبر انقلاب اسلامي» و در لايههاي عميقتر، معرفي و تبليغ يك مدل جديد براي اداره جامعه است؛ مدلي مبتني بر نظريه «ولايت فقيه».
چرا بايد از ديدن رهبر انقلاب در حال كوهنوردي تعجب كنيم؟ چرا از شنيدن خبر ديدارهاي سرزده ايشان با خانواده معظم شهدا شگفتزده ميشويم؟ چرا برخي ديدگاههاي ايشان در حوزههاي گوناگون ادبي، هنري، فرهنگي، سياسي و اجتماعي براي بسياري بديع و دور از انتظار مينمايد؟ چرا نقش هدايتگر و تاثيرگذار معظمله در اكثر حوزههاي متحولشده از شعر و مداحي و قرائت قرآن گرفته تا تحولات عظيم علمي در حوزههاي نانو، شبيهسازي، صنايع نظامي و فناوري هستهاي بايد ناگفته بماند؟ چرا سادهزيستي ايشان در حدي كه هست، باور نكردني است؟ و صدها چراي ديگر. اگر مردم زمان امام علي (ع) را به دليل نشناختن امامشان و تعجب از شهادت او در محراب مذمت ميكنيم، در قرن بيست و يكم و با اين همه رسانه و وسايل ارتباط جمعي، نشناختن و نشناساندن رهبر؛ جامعه مستحق چيست؟
به هر حال 20 سال سكوت و كمكاري در اين حوزه كافي است. از امروز بايد طرحي نو درانداخت و افكار عمومي داخل و خارج را با «رهبر و رهبري انقلاب اسلامي» آشنا كرد.
یزدفردا