زمان : 10 Khordad 1387 - 22:39
شناسه : 11052
بازدید : 4306
سخنی با ریاست محترم قوه قضائیه :عبرت را به تعويق نيندازيم سخنی با ریاست محترم قوه قضائیه :عبرت را به تعويق نيندازيم

مطلب وارده به یزدفردا :

سخنی با ریاست محترم قوه قضائیه :عبرت را به تعويق نيندازيم

مرتضی رضایيان فیروزآبادی

وبلاک نویسنده :مشق شب

اواخر سال گذشته، رياست محترم قوه قضائيه با صدور بخشنامه‌اي اجراي حكم اعدام در ملا‌ءعام را - مگر در مواردي خاص- ممنوع اعلا‌م كرد.

صدور اين بخشنامه اگرچه با ذوق‌زدگي برخي رسانه‌ها و جريان‌ها روبه‌رو شد، اما نگراني عده‌اي از دلسوزان را نيز برانگيخت.

چرا كه ممنوعيت مذكور، در موارد قابل توجهي باعث كاهش اثر بازدارندگي اجراي حدود و درنتيجه جري‌تر شدن تبهكاران مي شود.

نگاهي كوتاه به ماهيت برخي پرونده‌هاي جنايي و ابعاد آن به خوبي اين واقعيت را نشان مي‌دهد.

براي مثال، تابستان سال گذشته، چند جوان شرور، در يكي از شهرهاي مذهبي، دختر بي‌گناهي را با تهديد چاقو به قلعه‌اي مخروبه كشانده، او را مورد هتك حرمت قرار دادند... چند روز بعد نيز با كمال بي‌پروايي دوباره او را با تهديد مي‌ربايند و همراه با اعضاي باند كه ده نفر بودند، به وي تجاوز مي‌كنند.

ماجرا به همين‌جا ختم نمي‌شود: «در بيابان‌هاي اطراف خط آهن با چند ضربه كارد مجروحش كرديم. سپس در حالي كه هنوز زنده بود، با پاشيدن بنزين او را سوزانديم»!

جنايت‌هاي اين گروه به همين محدود نمي شود؛ بلكه آنان به جنايت‌هاي ديگري نيز اشاره كرده‌اند كه قلم از بيان آن‌ها شرم دارد.

 به هر روي، اعضاي اين باند تبهكار كه با رفتارهاي شنيع و سنگدلا‌نه خود، احساسات مردم يك شهر را جريحه‌دار كرده بودند، به اعدام محكوم شدند و حكم آن‌ها نه در ملاءعام، بلكه در گوشه‌اي از زندان اجرا شد و بازتاب چنداني در خارج نيافت!

 اجراي حكم به اين شكل تنها يك فايده داشت و آن مجازات چند جنايتكار و تسلا‌ي خاطر خانواده قرباني بود و فايده بزرگ و اجتماعي آن يعني اثر بازدارندگي و هراس افكندن در دل مجرمان بالفعل و بالقوه، قرباني شيوه و محل اجراي حكم شد، حال آن‌كه يكي از حكمت‌هاي اجراي اين احكام، عبرت گرفتن ديگران است.

 اگر قرآن كريم فرمان مي‌دهد كه بر اجراي حد، طائفه‌اي از مؤمنين نظاره كنند و قصاص را مايه «حيات» جامعه مي‌داند، بدين رو است كه حاضران با مشاهده مجازات فرد جنايتكار، هم خود عبرت بگيرند و انديشه اين‌گونه رذالت‌ها را از ذهن بيرون كنند و هم صحنه اجراي حكم را براي غايبان بازگو كنند و آنان را از لغزش‌هاي اين‌چنيني برحذر دارند.

و در اين صورت است كه «ولكم في‌القصاص حيات» معنا مي‌يابد.

 تأمل در مورد مذكور در سطور پيشين، ايراد اساسي بخشنامه قوه قضائيه را نشان مي‌دهد.

 ترديدي نيست اجراي حكم اعدام چند جوان جنايت‌پيشه -كه در اوج قساوت، دختر بي‌گناهي را پس از تجاوزهاي مكرر، با ضربات چاقو مجروح كرده و سپس جسم نيمه‌جانش را در كمال توحّش به آتش كشيده‌اند- در منطقه‌اي پر رفت و آمد در ملاءعام چنان تأثير چشمگيري در بازدارندگي و هراس افكندن در دل ديگر جانيان دارد كه اعدام در گوشه زندان و در سكوت خبري هرگز آن اثر را نخواهد داشت.

به نظر مي‌رسد اگر اجراي بخشنامه مورد اشاره همچنان مورد تأكيد مقامات عالي قضايي است، دست كم با تجديدنظر دربارهِ جنايت‌هاي بزرگي از اين قبيل، زمينه مجازات گرگ‌هاي انسان‌نما در ملا‌ءعام را فراهم كنند؛ چرا كه اثر بازدارندگي و رعب‌افكني اجراي اين‌گونه احكام در منظر همگاني، هرگز قابل مقايسه با اثر ديگر تلا‌ش‌ها و فعاليت‌ها در سطوح ديگر نخواهد بود.


پي‌نوشت‌

1. ايران، 23/2/87، صفحه حوادث

یزدفردا