وحید شیخ احمد صفاری
ابو عطا خوانی قورباغ ها
در کشورستان نورلند، چند نفر بی مصرف هستند که تعدادشان " کمتر از قابل " توجه است! اما همین اندکی یان، باور و اعتقادات بی آلایش و سادگی مردمانی را ابزار کار و منبع درآمدی نیازهای اقتصادی و درونی خود می نمایند با این خیال که ؛ آی مردم یاری کنید تا ما میدان داری کنیم.
اندکی یان، مردم را ساده لوح و نادان می دانند که با خیال راحت می گویند؛ مردم اهل مطالعه و فکر کردن نمی باشند و چنان از اطلاعات درست فاصله دارند و سرشار از اطلاعات ناقصی می باشند که با آسودگی خیال و بدون نگرانی از درک شان می شود هر هُرهُری فهمی را زنجیره ی از ریسمان پای بست، بر عقل و فکرشان کرد و به هر سوی کشاند و این شیوه ها را از طریق صوت خوانی (مانند مواردی چون نوحه خوانی، تعزیه خوانی، آوازخوانی، قصه خوانی، ترانه خوانی، سرود خوانی و...... در کشورستان های همانند) و همراهی مزدوران اجیر شده ی جا مانده از تقسیم عقل ، خیمه شب بازی راه می اندازند تا به شست وشوی عقل های درجا مانده بپردازند.
در صوت خوانی، اندکی یان کشورستان نورلند، بر روی باورهای سنت شده و یادگار مانده از میراث صدها سال، با شیون و وافریادا، معرکه گیری (گربه رقصانی) می کنند. اغلب گروه جمع شده از نوع دعوت شدگان خودشان و با درصدی از ضریب هوشی پایین می باشند که چون اهل مطالعه نیستند، آن اندکی یان از این موضوع بسیار استفاده می برند و ذهن های بسته آن گروه را پر از خزعبلاتی خود ساخته می کنند و چه ساده مردمانی هستند این گروه مجلس نشین!
اندکی یان نورلند، خود دارای سواد مطالعاتی پایین و چون قدرت تفکر ندارند، معمولاً به باورهای درونی و احساسات مردم ناخنک می زنند و چندین نفر بچه مرشد همراه خود دارند تا معرکه گیری را داغ و پررونق و کشکول گدایی خود را پر کنند و همین بچه مرشدهای پامنبری می شوند همفکر و راهنما و همراه که چون جملگی، همدیگر را حمایت می کنند از نقص عقلی جمعی برخوردارند و آن وقت این عقل ناقص در ذهنی بسته و محدود، دچار فساد فکری می شوند و وهم زده به این نتیجه می رسند که در موقعیتی از نیروی برتر و حمایت شونده قرار گرفته اند. در نتیجه خود را تحلیل گر و دارای صلاحیت های خاص می بینند.
پی نوشت: خاک بر سر دپارتمان و ملت نورلند که صوت خوان می خواهد تدوینگر قوانینش باشد.
دور آخر: خوش به حال ما که برای ورود به مجلس لازم نیست تحصیل کرده رده بالای علوم انسانی بود! کافیست توپ باز و کشتی گیر و دست به تور و میل بردار و نوحه خوان و معمم و پزشک و.......
پایان: کسی جا نمونه ! اتوبوس دارد حرکت می کند.
مثل پایانی: آب که سر بالا رفت قورباغه ها ابوعطا می خوانند