نگاهي كوتاه بر پيشينة مهريز
علیرضا صادقی
پيدايش مهريز
قديميترين آثار حيات انساني كه تاكنون در مهريز مشاهده و بررسي گرديده است، سنگنگارههاي ارنان ميباشد كه كهنترين آنها هزاران سال قدمت دارد. پس از اين سنگنگارهها كه تعلق به فرهنگ چوپاني دارند، نوبت به آثار و بناهاي يافتشده در روستاي مدوار ميرسد كه باستانشناسان قدمت آنها را به عصر اشكاني (حدود 2000 سال قبل) ميرسانند. معذالك، در متون تاريخي پيدايش مهريز از روزگار انوشيروان شاهنشاه دادگرِ ساساني (531- 579 ميلادي)، پيشتر نميرود؛ محمد مفيد مستوفي بافقي (سدة يازدهم هجري قمري) در اثر خود موسوم به جامع مفيدي چنين مينويسد: «... چون مهرنگار [دختر انوشيروان] مالكالرقاب يزد گرديد، عاملان نصب فرمود و عمال را مأمور ساخت كه بنايان و مقنيان كه از ممالك به يزد آوردهاند به عمارت و احداث قنوات مأمور گردانند. از آن جمله در هشت فرسخي شهر، ديهي وسيع ساختند و آن را به نام خود منسوب كرده و اكنون آن قصبه را مهريجرد [= مهريز] ميخوانند و قناتي جاري ساخته، مهرپادين نام گذاشت و نيز در آن محل، محلهاي عالي ساخت (و) به مهرآباد موسوم گردانيد. ... و برادر او- شاهزاده هرمز- در يك فرسخي مهريجرد قنات جاري ساخته، دهي معتبر عمارت كرد و آن را هرمز نام نهاد و اكنون (به) خورميز اشتهار يافته و در همين قريه، شاهزاده قلعه رفيع ساخته و عمارات عالي در آن قلعه بسيار بوده و الحال برخي از ديوارهاي قلعه برجاست».
روايت فوق، در ساير كتب تاريخ يزد نيز كم و بيش تكرار شده است و بدين ترتيب ميتوان هستة اولية آباديِ مهريز را محلة مهرآباد و قنات مهرپادين، و پايهگذار آن را مهرنگار دختر انوشيروان ساساني قلمداد نمود.
به هر حال، حتي با ناديده گرفتنِ آثار و يافتههاي باستانشناسي و نيز روايت فوق، نميتوان براي مهريز قدمتي كمتر از 1400 سال قائل شد؛ زيرا در واقعة شهداي فهرج كه در حقيقت تاريخي آن ترديدي نيست، مردمان فرافتر [= هرفتة امروزي] از قراي مهريجرد، در نبرد عليه مهاجمان عرب در ناحية فهرج حضور به هم ميرسانند.[1]
مهريز؛ كانون كيش مهر
بطور كلي متون تاريخي در اشاره به ناحية مهريز از واژة مهريجرد استفاده نمودهاند كه معرب واژة مهرگرد به معني جايگاه و پايگاه ايزد مهر ميباشد. ايزد مزبور كه روزگاري آيين پرستش او سراسر جهان ايراني و رومي (= تركيه و اروپاي امروزي) را در نورديده بود، يكي از كهنترين و والامرتبهترين ايزدانِ ايزدكدة ايراني است كه تجسم مادي آن، خورشيد بوده و مهمترين خويشكاريِ او، پاسداري از پيمانها و كيفر دادنِ پيمانشكنان و دروغگويان است.
در واقع دادههاي زبانشناسيِ فراواني ما را بدين نتيجه رهنمون ميسازند كه پيش از رواج اسلام در اين ناحيه، مهريز يكي از بزرگترين كانونهاي كيش مهر به شمار ميرفته است؛ مهريز بصورت كنوني آن نيز مركب از واژة «مهر» و ريشة فعل «يز» به معنيِ ستودن و پرستيدن كه امروزه در واژههايي چون ايزد، يزدان، يزد، جشن، يَزِشْن (از واژههاي زردشتي به معني نيايش)، يشت (بخشي از اوستا) و يسنا (بخشي از اوستا) به جاي مانده است، ميباشد و در مجموع معناي «ستايشِ مهر» بر آن مترتب است. همچنين است نام محلة مهرپادين (مهر+ پاد (پاسدار)+ ين(علامت جمع)) كه به معنيِ نگهبانان و پريستاران ايزد مهر ميباشد.
واژة خورميز نيز گرچه ظاهراً يادگار و تحريفي از نام بانيِ اين قريه، يعني هرمز (= صورت كوتاهشدة اهورامزدا به معناي سرور خردمند)، پسر انوشيروان و خواهر مهرنگار، ميباشد، اما در واقع اين واژه مركب از دو واژة «خور» يا خورشيد («شيد» صفتي است به معناي تابان و درخشان كه در واژههاي ديگري چون جمشيد (جمِ تابان)، فرشيد (فرّة درخشان) و مهشيد (ماه تابان) بر جاي مانده است) و واژة «مَئثَن» يا ميهن ميباشد و لذا خورميز نيز ميهن مهر و خورشيد تعبير ميگردد.[2]
حتي در نام محلة بغدادآباد (آباديِ دادة بغ/ آبادي خداداد) كه كتب تاريخيِ يزد پايهگذار آن را بغدادخاتون، همسر سلطان ابوسعيد (از پادشاهان سلسلة ايلخانان) و دختر امير چوپان، معرفي مينمايند، نيز ميتوان رد پاي ايزد مهر را جُست؛ «بَغ» («بَگَ» در فارسي باستان) كه ميتوان آن را معادل واژة اوستاييِ «ايزد» و مفهوم امروزيِ واژة كهن «خدا» تلقي نمود، از القاب خاصة ايزد مهر است.
مهريز در دورة اسلامي
از تاريخ يزد و نواحي مجاور آن پيش از فرمانرواييِ آلمظفر بر اين مناطق، آگاهيِ چنداني در دست نيست. در واقع ميتوان چنين پنداشت كه پس از ويرانيهايي كه در پيِ تهاجم مغولان دامنگير ايران و به تبع آن يزد و مهريز گرديد، مظفريهاي علاقهمند به عمران و آبادي، با فاصله گرفتن از كشمكشهاي سياسي از آرامش نسبياي كه در حيات اجتماعي و اقتصادي ايران ايجاد شده بود، بهره جُسته و با كوشش و حمايت ايشان، بناها و آباديهاي بسياري در يزد و نواحي پيرامونيِ آن، پايهگذاري ميگردند. از جملة اين بناها مسجد جامع مهرپادين (متعلق به سدة هشتم هجري قمري) واقع در مجموعة تاريخي مهرپادين است كه در حال حاضر يكي از ارزشمندترين بناهاي تاريخي مهريز و همراه با ديگر عناصر تاريخي اين مجموعه (مشتمل بر امامزاده، قلعه/ حسينيه، آبانبار، گرمابه و بازارچه)، نمايانگرِ يكي از كاملترين و زيباترين روستاهاي كهن ايران در سرزمين كوير است.
تا پايان عهد صفوي ميتوان دوراني از رفاه و آسايش نسبي را براي مردم مهريجرد متصور بود. اما همزمان با تاخت و تاز افاغنه به ايران، مهريجرد نيز از ويراني و قتل و غارت ايشان در امان نماند. بطوري كه حتي امروزه نيز برخي از سكنة كهنسال مهرپادين، واقعة هجوم افاغنه و غارتگريهاي ايشان را به نقل از پدران خود روايت ميكنند: در پيِ هجوم افاغنه، اهالي مهرپادين با داراييهاي خود در قلعة قديم مهرپادين (= حسينية ارشاد فعلي در مجموعة تاريخي مهرپادين) متحصن شده و از تسليم شدن به افاغنه خودداري ميكنند. در نهايت مهاجمان با سوء استفاده از ايمان دينيِ مردم، به پارهآجري پيچيدهشده در پارچه- در عوض قرآن مجيد- سوگند ياد ميكنند كه در صورت تسليم شدنِ مردم، متعرض جان و ناموس ايشان نگردند. معهذا، با خروج مردم از قلعه، مهاجمان دست به غارتگري و قتل عامي گسترده ميزنند كه آثار اين كشتار، در پيِ عمليات عمرانيِ چند دهة پيش بر روي اين مجموعه، بصورت اجساد فراوان و درهم زنان و مردان و كودكانِ جامه بر تن، در محلي از اين مجموعة تاريخي كه موسوم به كشتهخانه است، ديده شده است.
بعدها يكي از بازماندگان اين واقعه به نام ميرزا حسين، به منظور تأمين هرچه بيشترِ امنيت جاني و مالي سكنة مهرپادين در برابر يورشهاي مشابه و غارتگريهاي راهزنان و ياغيان، قلعهاي استوار را بنا مينهد كه امروزه در ميان كشتخوان مهرپادين همچنان پابرجا ايستاده است؛ گويي همت مسئولين و همكاريِ مردم را به ياري ميطلبد تا رونق و اهميتي را كه روزگاري از آن برخوردار بود، دوباره و در قالبي ديگر بازيابد.
[1] براي تفصيل اين واقعه نگاه كنيد به: تاريخ جديد يزد، احمد بن حسين بن علي كاتب، تصحيح ايرج افشار، انتشارات فرهنگ ايرانزمين، تهران 1345، صص 48- 52
[2] رجوع كنيد به: فرهنگ ايران باستان، ابراهيم پورداود، چاپخانة پاكتچي، تهران 1326، صص 1- 16