زمان : 09 Ordibehesht 1387 - 19:25
شناسه : 10443
بازدید : 6341
پايان دوران سفيد در يزد پي نوشت: پاسخ و توضيحي شفاف از رضا حقيقت نژاد پايان دوران سفيد در يزد پي نوشت: پاسخ و توضيحي شفاف از رضا حقيقت نژاد
پايان دوران سفيد در يزد
كلانتري، جانشين سفيد و «سر» اصلاحات در يزد مي شود!؟
نگاهي به «پيروز انتخابات در يزد كيست؟» و «اصلاح طلبان و تجربه يزد»
پي نوشت:
پاسخ و توضيحي شفاف از رضا حقيقت نژاد
بعد از پايان انتخابات مجلس هشتم در يزد و راه يافتن مهندس علي اكبر اولياء بعنوان نماينده مردم يزد و صدوق به مجلس، صحبت ها و تحليل هاي جالبي در اين رابطه عنوان شده كه از آن ميان، دكتر امير حسين جلالي، در مطلب « پیروز انتخابات در یزد کیست ؟» بدون اشاره به نام و تصوير و حركت مهم و تاثير گذار خاتمي، پيروز انتخابات مجلس هشتم در يزد را فقط و فقط كلانتري دانسته و از او خواسته «سر» اصلاحات در يزد شود و تا تنور پيروزي داغ است، سفيد را دور زده، پرچم رهبري اصلاحات را در دست گرفته، به «تنه» اصلاحات در يزد بچسبد، و اما رضا حقيقت نژاد، سردبير سابق روزنامه تعطيل شده خاتم يزد، و رئيس دفتر سابق مهندس سفيد در مجتمع غيرانتفاعي جوادالائمه، در واكنش به پيروز قلمداد كردن كلانتري توسط جلالي، از « اصلاح طلبان و تجربه يزد» نوشته، و ضمن تائيد قضيه «سر» و «تنه» اصلاحات و پذيرش محوريت كلانتري، و نمونه آوردن جنبش «بي تن» محسن رضايي و جنبش «بي سر» اصلاحات، پيشنهاد كرده كه «سر» و «تنه» اصلاحات در يزد، از حمايت صدوقي و سفيد غافل نشوند، و با اين اشاره و ترفند زيركانه و گذاردن نام سفيد در كنار نام صدوقي، سفيد را «سرتر» از «سر» اصلاحات در يزد دانسته، و با عنوان كردن اين مسئله كه براي تداوم اصلاحات و رسيدن به نتيجه بايد « حركت شتابناك تر و توام با جسارت بيشتر را از اولياء خواست» به كلانتري هشدار داده است، كه روي همراهي و اصلاح طلبي و هم آوايي اولياء نمي توان زياد حساب باز كرد.
تبصره اول:
اصلاح طلبان و تجربه يزد
(رضا حقيقت نژاد)
دوست فهيمم‏،‌ دكتر امير حسين جلالي در يادداشتي به انتخابات يزد پرداخته است. در اين نوشته آمده است:‌ "پیروز انتخابات مجلس در یزد به نظر من نه مهندس اولیا بود نه اصلاح طلبان و نه هیچ دسته ای دیگر بلکه به نظر من پیروز انتخابات کسی نیست جز مهندس سید حمید کلانتری. فردی که اگر نبود ردصلاحیت غیرمنتظره و نا منصفانه اش همان ۲۴ اسفند با رایی بالا بر کرسی نمایندگی یزد تکیه می زد. آن هم با رایی بالا و با فاصله ای بسیار از رقیبان. درباره او قبلا گفته ام. هم از دوران مدیریت و هم از دوران پس از مدیریت. زیاده گویی ست دوباره گفتن مکررها. می خواهم گزاره اولم را اصلاح کنم برنده این انتخابات اصلاح طلبان یزدی هستند نه چون بعد از شکست های پیاپی نامزد خود را آبرومندانه به مجلس فرستادند بلکه چون از این پس با محوریت کلانتری٬ اصلاح طلبان در یزد " سر " خواهند داشت.
 توان تشکیلاتی٬ حسن شهرت و نفوذ وی در میان جریان های مختلف سیاسی و غیر سیاسی تحول خواه زمینه ای مساعد برای بسط و توسعه گفتمان اصلاحی خواهد بود.
و بار دیگر اصلاح می کنم برنده انتخابات مهندس اولیاست که از این پس یار و مشاوری امین٬ نکته سنج و توسعه گرا در کنار دارد. و البته برنده واقعی مردمند که ... این را چه بگویم که ناگفته پیداست."
فارغ از نكات مهمي كه امير حسين بدان پرداخته است‏،‌ به گمانم اما مهمترین نکته  اين يادداشت اين است كه از اين پس اصلاح طلبان در يزد‏، "سر" خواهند داشت. البته اگر قدر "تن" را بدانند. چه كه در اين سال ها از صدقه سر جنبش هاي "بي سر" و يا "بي تن"‏، شجره نحيف آزاديخواهي را در ايران زمين سخت آزرده است. نمونه كلانش،‌ سرنوشت جنبش اصلاحات بود كه از همان آغاز سعيد حجاريان داد زد كه اين جنبش بي سر‏‌،‌ ره به تركستان مي برد و نمونه ديگرش،‌ سرنوشت بي فرجام محسن رضايي است كه جنبشي بي تن راه انداخته است و " هيچ " درو مي كند.
همچنين تجربه يزد‏‌، يعني پذيرش محوريت‏‌،‌ اتحاد و هماهنگي در كنار فعاليت مداوم‏‌، استفاده مطلوب از سرمايه اجتماعي نشان داد كه در بدترين شرايط هم مي توان بهترين نتيجه را گرفت. بدون ترديد در يزد امروز مي شود اين تجربه را بسط و تعميم داد. محوريت كلانتري را براي پيشبرد برنامه اصلاحات پذيرفت. از سرمايه هاي حامي چون سفيد و صدوقي بهره بيشتري جست. قدر اعتماد مردم و سرمايه هاي اجتماعي چون خاتمي و خانواده اش را دانست. حركت شتابناك تر و توام با جسارت بيشتر را از اوليا خواست. هماهنگي بين نهادهاي مدني بويژه احزاب و تشكل هاي دانشجويي را تقويت كرد. كادرسازي را جدي گرفت،‌ بويژه كه به يمن فعاليت هاي دولت در سازمان ملي جوانان و تخته كردن بسياري از نهادهاي غيردولتي - و همچنين در بخش هاي ديگر- و همچنين به بركت سختگيري هاي اجتماعي در حال گسترش،‌ پتانسيل رها شده و مشتاقي در بافت جوان و زنان جامعه وجود دارد .
 در همين حال و براي بهره برداري از اين داشته ها و در واقع نهادينگي و تكميل آن،‌ از واجبات است كه به طور جدي سمت و سوي فعاليت ها را به حوزه هايي چون اجتماع و فرهنگ گسيل داشت. رسانه هاي قدرتر تدارك ديد و اگاه سازي عمومي را جدي گرفت،‌ تا اين داشته هاي اندك،‌ ساماني حداقل بخود گيرند و الزامات حداقلي تبديل شدن به يك "پاره جنبش" در يزد فراهم آيد. طبيعي است كه در اين مسير دشواري هاي بسيار است و خواهد بود. ولي بسياري از اصلاح طلبان مي دانند كه هميشه كاري ترين زخم ها بر تن جنبش اصلاح طلبان از درون فرودآمده است‏‌،‌ نه بيرون.
خلاصه! بايد و مي شود كه مجمع الجزايري پييوسته و پيراسته شكل داد تا بافت پراكنده فعلي جنبش اصلاح طلب قوتي ديگر گيرد و بشود كاري كرد. بدين سياهه البته كه مي شود بسيار افزود ولي به گمانم همين چندتا هم براي شروعي دوباره و خوب كافي است.
پي نوشت1: نوشته كه به پايان آمد‏‌، بدين انديشه كردم كه آيا با خط كشي هاي معمول در يزد، رسيدن به چنين نقاطي ممكن است. تصور من اين است كه اگر كلانتري ها پاي از ميدان بيرون نكشند‏‌،‌ جوان تر دست از سهم خواهي و سركشي هاي گاه بگاه بردارند و ...‏‌،‌ به استناد همان صفاتي كه اميرحسين برشمرده است،‌ مي شود كاري كرد.
پي نوشت2: در كابرد واژه جنبش‏‌،‌ تسامح به خرج دادم. وگرنه در شرايط كنوني،‌ رفتار همه اهالي سياست ورز،‌ چه آنان كه در راست ميدان ايستاده اند و چه آنان كه چپ ميدان را اشغال كرده اند‏‌،‌ به اهالي يك قبيله بيشتر شباهت دارد.
(منبع يزد فردا)
تبصره دوم:
پيروز انتخابات در يزد كيست!؟
(دكتر امير حسين جلالي)
یزدفردا :پیروز انتخابات مجلس در یزد به نظر من نه مهندس اولیا بود نه اطلاح طلبان و نه هیچ دسته ای دیگر بلکه به نظر من پیروز انتخابات کسی نیست جز مهندس سید حمید کلانتری .
 فردی که اگر نبود ردصلاحیت غیرمنتظره و نامنصفانه اش همان ۲۴ اسفند با رایی بالا بر کرسی نمایندگی یزد تکیه می زد .
 آن هم با رایی بالا و با فاصله ای بسیار از رقیبان . درباره او قبلا گفته ام . هم از دوران مدیریت و هم از دوران پس از مدیریت .
زیاده گویی ست دوباره گفتن مکررها . می خواهم گزاره اولم را اصلاح کنم برنده این انتخابات اصلاح طلبان یزدی هستند نه چون بعد از شکست های پیاپی نامزد خود را آبرومندانه به مجلس فرستادند بلکه چون از این پس با محوریت کلانتری ٬ اصلاح طلبان در یزد " سر " خواهند داشت .
توان تشکیلاتی ٬ حسن شهرت و نفوذ وی در میان جریان های مختلف سیاسی و غیر سیاسی تحول خواه زمینه ای مساعد برای بسط و توسعه گفتمان اصلاحی خواهد بود .
 و بار دیگر اصلاح می کنم برنده انتخابات مهندس اولیاست که از این پس یار و مشاوری امین٬ نکته سنج و توسعه گرا در کنار دارد .
 و البته برنده واقعی مردمند که ... این را چه بگویم که ناگفته پیداست .
(منبع يزد فردا)
تبصره سوم: كلانتري كه جانشين سفيد در استانداري يزد شد، با راه يافتن اولياء به مجلس، رئيس و بزرگ «قبيله» اصلاح طلبان يزد مي شود!؟
تبصره چهارم: رياست موسسه و مجتمع جوادالائمه يزد، سهم و نصيب چه كسي خواهد شد!؟
تبصره پنجم:
پاسخي قابل تعمق، از رضا حقيقت نژاد
آقاي شوق الشعرا!‌ سلام
تحليل شما درباره سر و تن جناب اصلاحات و چسباندن سفيد و صدوقي و ...‏،‌ خاطره اي را در ذهنم تداعي كرد كه بازگو كردنش براي مطلبي كه مي خواهم عرض كنم،‌ خالي از فايده نيست:
در روزنامه خاتم گزارشي درباره اينكه در پرتو سياست هاي منصوبان دولت نهم در استان يزد، روزبروز دايره بي اعتمادي و سكوت در استان گسترده تر مي شود و چهره هاي شاخص سياسي گوشه نشيني اختيار كرده اند، نوشته بوديم. شما هم واكنش نشان داديد كه چرا به گوشه نشيني صدوقي اشاره داشته ايم و همچنين اشاره كرده ايم كه بيماري ايشان هم مزيد علت شده اند و بيشتر از صحنه غيبت دارند. مطلب را آقاي صدوقي هم رويت كرده بودند و بدين سبب گلايه هم نموده بودند، فكر مي كنم از آقاي مهندس سفيد. مقرر شد كه بروم و توضيح بدهم كه مقدور نشد و اساسا هم هيچگاه بنده خدمت ايشان نرسيدم. يكي از محورهاي ديگر انتقادات هم اين بود كه چرا در مرور و يا بازخواني شخصيت هاي سياسي،‌ در خاتم يزد مداوم نام صدوقي را كنار اين و آن مي گذاريم. در حالي كه اين شايسته نيست و باعث كوچك كردن و حرمت شكني نام ايشان مي شود. مانند نظري كه شما درباره حمايت خاتمي از اوليا داشتيد. البته نظر من چنين نيست. فكر مي كنم اتفاقا سياستمداران بزرگ بايد به راحتي در ميدان هاي كوچك هم وارد شوند. اينكار را احمدي نژاد خوب انجام مي دهد. بگذريم!
اما در مورد آقاي صدوقي. پيش از اين در مورد رابطه و در كنار هم قرار گرفتن نام صدوقي و سفيد،‌ با رجوع به حضورم در دفتر مهندس سفيد، خدمت شما يادآوري كنم كه آب در هاون مي كوبيد. رابطه سفيد و صدوقي، رابطه اي بسيار عميق‏، محترمانه و هوشمندانه است. حتي من عقيده دارم اگر آقاي كلانتري موفق شده بود، در همان سطح رابطه اش را با آقاي صدوقي تنظيم كند، به مراتب در دوران حضورش در يزد، موثرتر و كاراتر بود.
نكته اصلي‎‎ :‌ بي هيچ ترديدي سابقه، اعتبار، درايت و هوشمندي آقاي صدوقي، نقش ايشان را به عنوان پدر معنوي اصلاح طلبي – نه يك جريان خاص – تثبيت كرده است. انتقاد من به عنوان يك روزنامه نگار اين است كه ايشان بايد اين نقش را جدي تر و علني تر بازي كند و حداقل به عنوان عضو مجمع روحانيون مبارز حضوري موثرتر داشته باشد. مانند نقشي كه مهدوي كني بازي مي كند. البته شايد سمت قانوني و شخصيت حقوقي ايشان مانع باشد ولي به گمانم مي توان از اين مهم با مماشات عبور كرد. نگاه كنيد به نقشي كه آيت الله سعيدي در هيبت نماينده ولي فقيه در سپاه بازي مي كند. ممكن است كه اين با منطق چندان همخواني نداشته باشد ولي با واقعيت جامعه سياسي ايران همخواني دارد. مثلا چه عيبي دارد كه آقاي صدوقي، دفتر مجمع روحانيون مبارز در استان يزد را نيز راه اندازي كند. اين دفتر فعال باشد. نماينده داشته باشد و از نيروهاي فعال سياسي موافق با اين جريان حمايت كند و موارد متعدد ديگر.
ناگفته نماند كه لايه هاي مدعي اصلاح طلبي در يزد هيچگاه به طور هدفمند و برنامه ريزي شده از اعتبار و اقتدار صدوقي بهره برداري نكردند و به تعبيري قدر ندانستند. اين در سطح كلان هم جاري است. آن طرفي ها، يك مصباح يزدي دارند،‌ چه كه نكرده اند. اين طرفي ها، ده ها صانعي، موسوي خوئيني، طاهري و صدوقي دارند و در حيرت مانده اند.
در مورد آن انتقاد هميشگي، يعني قرار دادن نام صدوقي در كنار ديگران هم بايد گفت من،‌ ايشان و خاتمي را شاگرد يك مكتب مي دانم. همانگونه كه خاتمي براي اوليا مايه گذاشت، صدوقي هم از اين بابت گلايه اي ندارد.
در حاشيه مطلب: در اين مورد كه سفيد سر است يا كلانتري، و اساسا چنين بحث هايي به چه درد مي خورد هم نكاتي هست كه اميدوارم فرصت توضيح باشد. عجالتا اينكه سفيد و كلانتري،‌ به عنوان دو مهره ارشد، برنامه ريز و خلاق سياسي هر چند دير به توانايي باهم بودن پي برده اند و جهت گيري روابطشان هم به سمت همان معادله سفيد – صدوقي پيش مي رود. و از اين بابت فوايد بسياري براي اهالي اصلاح طلب در راه است.
یکشنبه 8 اردیبهشت1387 ساعت: 21:9 توسط: رضا حقيقت نژاد
تبصره ششم: دوست عزيز! اينكه «سر» جناب اصلاحات در يزد چه كسي باشد زياد مهم نيست، مهم اينست كه «سر» و «تنه» با هم تناسب داشته باشند، اگر سر بزرگ باشد و تنه كوچك، يا سر كوچك باشد و تنه بزرگ، در نهايت، قضيه فقط يك تراژدي يا كاريكاتور خواهد شد.
تبصره هفتم: باور كنيم، خاتمي را عرصه هاي كوچك و براي هدف هاي خرد هزينه كردن، به نفع خاتمي و مردم و اصلاحات نيست.