درباره زهد و خاستگاه اجتماعی عرفان اسلامی و ارتباطش با زن توضیح دهید.
نقطه آغازین عرفان و تصوف اسلامی، اعتراض به زراندوزی و زورمداری خلفای بنی امیه و بازگشت به سنن جاهلی بود. پس از رحلت پیامبر(ص)،حاکمان زر و زور، هدف غایی خود را بر ثروت اندوزی، خو شگذرانی، ظلم و حق کشی بنیان گذاشتند و زاهدان در اعتراض به آنها، قناعت در نعیم دنیا و پرهیز از دلبستگی تام به دنیا را پیشه کردند و از زن به عنوان یکی از مظاهر دنیا که دل مشغولی به آن باعث دوری از خدا میشد، دوری کردند.
زاهدان ترسان ، زن را عاملی بازدارنده از خدا می دانستند. این اندیشه که زن مانع کمال و دستیار شیطان و عامل گناه است،به دلیل هبوط آدم از بهشت و گناهکار بودن حوا شکل گرفت؟
بله، متاسفانه در تفسیر تحریف شده تورات از داستان حضرت آدم، زن(حوا) نخستین گناهکار تاریخ انسانی است که باعث هبوط آدم از بهشت شد. پس، آن تهمت اولیه به همه زنان تسری می یابد و دوری از آنان به عنوان گناهکاران ازلی و ابدی، یکی از اصلی ترین مایه های فکری صوفیان زن گریز قرار می گیرد.
پیروان ادیان ابراهیمی چگونه تحت تأثیر جامعه مرد سالار، دچار تحریف نسبت به شخصیت زن شدند؟
در ادیان ابراهیمی، زن نه تنها عامل بازدارنده از حق نیست بلکه یاری گر مردان خداست. به تصریح قرآن کریم، حوا نقش آرامش بخشی آدم را بر عهده دارد.هاجر همراه و همگام مهاجرت حضرت ابراهیم(ع) برای پاسداشت دین خدا و پرور ش دهنده فرزندی است که تسلیم امر خداست؛ آسیه در پرورش و تأمین امنیت جانی حضرت موسی(ع) نقشی اساسی ایفا میکند. حضرت مریم(س) حامل روح الهی است و در نهایت در تاریخ اسلام حضرت آمنه، حضرت خدیجه و حضرت فاطمه زهرا(س) در پرورش، همراهی و توسعه دینی و انتقال نسب حضرت رسول(ص)، ارزشمندترین و والاترین نقش را بر عهده دارند اما در تاریخ آنچه به مذاق جامعه مردسالار خوش آمده، تاکید بر نقش تحریف شده حوا به عنوان عامل هبوط آدم از بهشت است که نقش ارزنده زنان را در ادیان ابراهیمی تحت الشعاع قرار داده است.
درقرآن ، آدم و حوا ، هر دو یکسان فریب شیطان را خوردند و حوا مسؤول فریب آدم نیست . چگونه این تفکر به اشتباه در برخی متون عرفانی و حتی اسلامی راه می یابد؟
بله در قرآن کریم این موضوع تصریح شده است (بنگرید به آیه ۳۶ ، سوره بقره). در این آیه ضمیر مثنی به کار رفته و بیانگر آن است که آدم و حوا هر دو فریب شیطان را خوردند؛ اما متاسفانه گسترش اسرائیلیات و تفاسیر نادرست از قصص قرآنی، باعث رسوخ این اندیشه شد. از سوی دیگر برداشتهای نادرست از بعضی آیات قرآن، مثل آیه ۸۰ سوره عبس)گریز و پرهیز از زن و فرزند و خویشاوند در روزقیامت( و آیه ۲۴ سوره توبه)بی زن و فرزند بودن خداوند( تسری داده شد و اینگونه بود که روحیه زن ستیزی حتی بین برخی عارفان و زاهدان تقویت شد.
نگاه شریعت به زن نسبت به مرد چیست؟
عادلانه ترین نگاه به زن و مرد در شریعت اسلامی دیده میشود و نص صریح آیات قرآن است که خداوند زنان مؤمن و مردان مؤمن، زنان پاکدامن و مردان پاکدامن را مورد خطاب قرار میدهد و نگاه یکسانی به آنان دارد.آیاتی مثل ۳۵ - ۳۳ سوره احزاب، ۳۴ سوره نساء، ۱۷ و۱۹۵ سوره آ ل عمران و آیه ۹۹ سوره نحل بر این یکسانی تاکید دارند.
زن از دیدگاه معرفت شناسی عرفانی چگونه است؟
زن از دیدگاه معرفت شناسی عرفانی دو سیمای مثبت و منفی دارد. از سویی وسیله پالایش روحی و واسطه ای برای التذاذ روحانی است و از سوی دیگر دام و ریسمان شیطان؛ آنگاه که برای مردان خدا دل مشغولی بیاورد و آنان را از یاد خدا بازدارد، مذمت میشود وآنگاه که جمال وی برای عارف یادآور جمال حق باشد، موجودی آن سری است که قرب به حق را تداعی میکند:"آینه جان نیست الا روی یار/ روی آن یاری که باشد زان دیار".
در حکایتهای عرفانی، چرا معیار صداقت و ایمان مرد با حضور زن سنجیده و شناخته میشوند؟ مثل حکایت های شیخ صنعان، ابوصالح مؤذن و برصیصا.
بر اساس نیازی فطری و طبیعی، کشش و اشتیاق به سوی زن همیشه از سوی مردان وجود داشته است. زن بیش از سایر جاذبه های دنیوی نظیر ثروت، مقام، شهرت و فرزند، مردان را تحت تأثیر قرار میداده است. مردی که دلبسته زنی میشد، حاضر بود برای کسب رضایت او و اثبات پایداری در عشقش، حتی خواسته های نامعقول وی را برآورده کند؛ شراب بنوشد، زنّار ببندد، خوک بانی کند و... بنابراین یکی از آزمو نهای دشوار مردان عارف برای اثبات خداپرستی و دوام دوستی حضرت حق، رویارویی با زنان بوده است.
حکایت هایی هم هستند که زنان به مردان هشدارهایی میدادند و با برخوردهای مدبرانه خود، مردان را از ارتکاب به گناه باز می داشتند و آنان را به صلاح و رستگاری فرا می خواندند.
زنان در ادبیات عرفانی -البته در بخش عرفان عاشقانه و رابطه محب و محبوبی- از سرّ مکتوم آ گاهند و از ایمان اشراقی برخوردارند؛ آنگونه که عارفان به مریدان خود توصیه میکنند تا به ایمان فطری زنان تأسی کنند؛ علیکم بدین العجایز زیرا از لحظه دمیده شدن روح بر جنینی که در بدن زن در حال رشد و تکوین است و ارتباط مستقیم زن با منبع وحی، این ایمان فطری ایجاد میشود؛ از اینرو در بسیاری از این حکایتها، زنان راهنما و راهگشای مردان در سلوک عرفانی و دستیابی به حقایق عرفانی و الهی قرار میگیرند.
با این حال پس از سده پنجم هجری، گروهی از عارفان، زن را کامل ترین مظهر تجلی الهی دانسته اند در ادبیات عرفانی هم در آثار عطار، بهاولد، مولوی، ابنعربی و جامی دیده می شود.
پس از تلطیف نظر عارفان نسبت به زنان، نگرش زیباشناسانه با اندیشه های صوفیانه در هم می آمیزد و عارفان، نخستین جلوه های زیبایی را در خداوند می جویند؛ خدایی که دارای جمال و صفات و اسماء زیباست، انسان را به نیکوترین وجهی آفریده و نظام خلقت را بر بنیاد زیبایی نقش زده است. پس این زیبایی را به همه چیز تسری می دهند و عاشق زیبایی ها می شوند که همه نشان حضرت دوست است؛ زن، روی خوش، گل و سبزه و... و در نهایت به این نتیجه می رسند که «خوبرویان آینه خوبی او/ عشق ایشان عکس مطلوبی او ». علاوه بر زیبایی، سایر ویژگیهای زنان مانند مهرورزی، بخشندگی و خالقیت)از نظر دست های از عارفان، زن، پس از خداوند خالق انسان است؛ شکل گیری جنین در بطن زن، زادن و پرورش دادن( و مشابهت این صفات با صفات خداوندی باعث می شود تا عارفان زن را مظهر تمام و کمال حضرت حق بدانند.
برخی شاعران ، قرآن را به عروس تشبیه کرده اند. مثل سنایی که می گوید: "عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد/ که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا". چرا؟
بله. مشاهده جمال غیب از نظر عارفان به عروسی میماند که وصال او جز با پرداخت کابین امکا نپذیر نیست و این کابین چیزی جز هدایت الهی نیست.«مخدره حجال(حجله ها) را جز به کابین استعانت از هدایت الهی چهر ه گشایی نتوان کرد. » عروس، زیبا،
دلخواسته، مستور و دیریاب است. معانی پیچیده قرآن که کلید فتح وصال حضرت حق است، به عروس تشبیه شده است. روزبهان بقلی هم از استعاره«عروس عرفانی » برای معنای انس با خداوند بهره میبرد و برای تفاسیر خود از قرآن، عنوان «عرائس البیان » را به کار میگیرد و سنایی، دستیابی به معانی بکر قرآن را زمانی میسر میداند که ملک وجود از زحمت اغیار و دلمشغولی ها مجرد و پیراسته شده باشد.
از منظر زیباشناسی زن ،چقدر برخی عارفان از اندیشه های یونان باستان وام گرفته اند؟
در اساطیر یونان، زنانِ ایزدگونه ای وجود دارند که در کمال زیبایی مورد پرستش بوده اند. افلاطون کسی راعاشق میداند که زیبایی برای او یادآور زیبایی خدایان باشد. اندیشه های بسیاری از بزرگان مکتب جمال، متأثر از دیدگاه نوافلاطونیان بوده است.
عشق های حقیقی و مجازی به زن در ادبیات عرفانی ما چگونه قابل شناخت اند؟
در پدیدارشناسی، هر پدید های مفهوم خاص خود را دارد. عارف به مظاهر هستی عشق می ورزد، چون در آنها جلوه حق را میبیند. به عبارت دیگر در پیاله عکس رخ یار دیده است. در ادبیات عرفانی، عشق مجازی پلی به سوی عشق حقیقی است. عشق مجازی در مرحله پالایش روانی و تصعید به مرحله ربانی و به معشوق حقیقی می رسد که شعاعی از تابندگی حق است. از آنجا که عشق عرفانی از هرگونه شائبه جسمانی مبراست، مصادیق آن قهرمانان عشق عفیف یا عذری(منسوب به قبیله بنی عذره)اند؛ عشقی بدون وصال. زن مجازی ترین معشوق است و در ادبیات عرفانی، فقط صفات زن است که محل عشق ورزی است و نه خود زن.
زن که در تصوف عابدانه منفورترین است،چگونه در عرفان عاشقانه مظهر عشق حق قرار می گیرد؟
چنین تغییر نگرشی به یکباره رخ نداده است. در گذر زمان و تحت تأثیر غور در آیات قرآن، صوفیان در نتیجه پالایش درونی به خلوص روحی دست مییابند که به موازات انس با حق، ترس از خداوند و عقوبت های دوری از او، ابتدا جای خود را به امید رحمت و بخشش خداوند میدهد و در گذری مهرآمیز، صوفی عشق به خداوند را جایگزین خوف از او کرد. تعمق بیشتر در قرآن، تفکر درباره سیره حضرت رسول (ص) و درک دقایق حدیث معروف محبوب های سه گانه ایشان یعنی برابر دانستن نماز، زن و عطر در نگرش رسول مهر، د لهای عارفان را به عشق زن به عنوان نیمه دیگر آفرینش حضرت حق سوق داد.
زنان چگونه در مسیر سلوک عرفانی قرار می گیرند؟
مهمترین عامل، عامل خویشاوندی است. زنان، خواهران و کنیزان عارفان در محفل درس آنان حضور مییابند و آموزه های عرفانی را فرامیگیرند. حضور زنانی مثل رابعه عدویه و نگرش عاشقانه او به خداوند که نه از ترس دوزخ است و نه به طمع بهشت، بلکه پرستش و عشق به معبودی است که فقط به خاطر کمال خودش باید دوست داشته شود، زمینه ساز حضور زنان در سلوک عرفانی میشود.
چه تفاوتهایی بین مراحل سلوک زنان عارف و مردان عارف دیده می شوند؟
از مشابهت های مراحل سلوک مثل خرقه پوشی، تربیت مریدان و... که بگذریم، زنان عارف نسبت به مردان از هنجارگریزی کمتری برخوردار بود ه اند، یعنی رفتارهایی مثل ملامتیه در آنها دیده نمیشود. زنان عارف کمتر شطح میگفته اند و گستاخی با خداوند نداشته اند. در عشق ورزی نسبت به خداوند، معشوق مجازی نداشته اند و بی واسطه خدا را پرستیده اند.
در عاشقانه های زنان عارف، مرز بین معشوق زمینی و آسمانی(خداوند) در هم نمیریزد. حال آن که درسروده های مردان عارف، گاه مرز بین معشوق مجازی و معشوق حقیقی آنچنان در هم میریزد که قابل تفکیک نیست. عبادت زنان بی چشمداشت بوده، اما برخی مردان عارف گوشه چشمی به حوریان بهشتی و دیگر نعیم بهشت داشته اند. زنان عارف به دلیل ویژگی های جسمانی و مسوولیت های خانوادگی و اجتماعی، از آزادی عمل کمتری برخوردار بوده اند.
تفکرات ایرانیان باستان با پرستش الهگان مادر (دئنا) ، همسر (آرمیتی) و دختر (آناهیتا) چقدر در نوع تفکرات عارفانه پس از خود تأثیر گذاشت؟
ایرانیان باستان، این الهگان را می پرستیدند. زن در ایران باستان مظهر زایش، حیات بخشی، رحمت و مهرورزی است. دئنا، همچنین نیروی خلاقه الهی است. الگوهای زنانه دین حنیف در سه محور مادر، همسر و دختر با شخصیت حضرت آمنه، حضرت خدیجه و حضرت فاطمه زهرا(س)شکل میگیرند.
منبع: نشریه کتاب هفته