محمد مهدی کدیور : لامپ 100 تقابل عشق است با شيطان.مقابله عشق مردي معتاد به خانواده و به صورت خاص به همسرش و از سوي ديگر هيولايي به نام شيشه كه سعي در تسخير موجوديت جسمي و روحي او دارد.
سعيد آقاخاني در تجربه اول سينمايي خود سعي در ارائه متفاوت معضل اعتياد به دور از كليشهها نموده است.فيلمي كه با همه ايرادات كوچكي كه ميتوان به فيلمنامه ، روند حركتي فيلم و... گرفت حس زيباي اميد را به مخاطب منتقل ميكند.
ددست وپنجه نرم كردن با اعتياد قطعا كار سادهاي نيست و مستلزم وجود توام اراده و انگيزه است.در فيلم اقاخاني هر دوي اين پارامترها در مفهوم عشق به خانواده تعريف ميشود.گويي فرزين و همسرش هر دو به دنبال بهانهاي براي فرارند، فرار از قبول سرنوشت محتوم و اين موضوع را در سكانسي كه نتيجه آزمايش فرزين منفي درميآيد –هرچند به دروغ- در آرامش و باور همسرش (با بازي ساره بيات) قابل مشاهده است.
فرزين به همسرش عشق ميورزد و همين عشق انگيزه اوست براي رهايي از اعتياد و در نهايت وقتي از همه جا نا اميد شده آرامش و رستگاري را در آغوش مادر مييابد.شايد تنها نقطه منفي فيلم را بتوان ريتم كند ميانه فيلم ذكر كرد كه البته اين موضوع در كنار بازي استثنايي محسن تنابنده رنگ ميبازد.بازي كه يادآور هنرنمايي تكرار نشدني بهروز وثوقي در نقش سيد است ، با همان حركات ريز چشمها و لب كه در كنار گريم سنگين بازيگر به باور پذيرتر شدن شخصيت كمك ميكند.
فيلمبرداري زيباي امير معقولي از زاويه هاي بديع در صحنه هايي مانند نماهاي بيابان و القاي حس تنهايي و دورافتادگي ، صحنه راننده تاكسي و القاي حس ديوانگي و توهم ، صحنه چكاندن قطره در چشم و حس كند شدن زمان همگي در انتقال متفاوت و تاثير گذار اين مفاهيم بسيار موثر است.
در اين فيلم توهمات يك فرد معتاد به شيشه به شكلي تصوير ميشود كه بيننده تفاوتي بين توهم و واقعيت نميبيند و در قسمتهايي ديگر تشخيص واقعيت از توهم غيرممكن به نظر ميرسد، توهمات فرزين به خلاف افكتهاي كليشهاي دود و تاريكي و ... به شفافي و وضوح واقعيت تصوير شده و با اين ترفند هوشمندانه ، نزديكي به دنياي فرزين به حد اعلاي خود ميرسد.
در نهايت فيلم "لامپ 100" مخاطب را با حالي خوب رها ميكند با پاياني شيرين، تا ثابت كند اگر عشق را باور كني هميشه راهي خواهي يافت.