ابرکوه خبرنگار یزد فردا مهدی کارگر " پیرمرد از یک سفر خاطره‌انگیز می‌گفت: سفری که او و امثال او عمری انتظارش را کشیده بودند. پیرمرد، دو پسرش را تقدیم انقلاب کرده و از آن مردانِ رنج‌دیده‌ی روزگار بود. روزهای تلخ و شیرینی را دیده بود که حتی تصورش نیز برای کم سن و سال‌ها، ناممکن است.

چهره‌ی غمناکی داشت، امّا وقتی از آن سفر خاطره‌انگیز حرف می‌زد، صورتش برافروخته و اشک شوق از چشمانش روانه می‌شد. حرفهایش بوی وصال می‌داد... وصال جانان...
می‌گفت: در آن روزِ ابری و سرد، مَردی به ابرکوه آمده که مستکبرانِ جهان از او و قدرتِ معنویش در هراسند. مردی که رهبری را در مکتب علی علیه السلام و ذِلَّت‌ناپذیری را از قافله‌ سالار کربلا، حسین علیه السلام آموخته بود. آری او از مردی می‌گفت که امتداد ولایت بود...
پیرمرد می‌گفت: رهبر یک مملکت بودن سخت است امّا سخت‌تر از آن غم مردُم دانستن است، مردی که آن روز به ابرکوه آمد هم رهبر بود و هم غمخوار مردم. حرف‌های پیرمرد برایم تازگی داشت، او از سفری می‌گفت که یاد و خاطره‌اش تا قیام قیامت بر تارک شهر ابرکوه می‌درخشد. سفرِ رهبری که در آن روز، مرد و زن، پیر و جوان برای آمدنش لحظه شماری می‌کردند و شور و شوقی برای دیدنش داشتند که وصف ناشدنی بود.
مردم ابرکوه در آن روز به دیدارِ رهبری می‌رفتند که رهنمودهایش همیشه گره‌گشای مشکلات بوده و کشور را از فتنه‌ی دشمنان حفظ کرده بود... سفر رهبر معظم انقلاب هنوز هم برای مردم این شهر تازگی دارد، هم برای آن پیرمرد، هم برای من و هم برای تو و هم برای 15 دی...
ابرکوه - امیر محمود رنجبر

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا