محمد سعید صالحی

تنهایی درد بسیار بزرگی است. تصور کنید شش ماه، یکسال یا بیشتر مجبور به تنها ماندن در اتاقکی کوچک بدون دیدن هیچ کسی باشیم. چیزی مانند بودن در زندان انفرادی. در آموزه های دینی در سرایی دیگر تنها برانگیخته می شویم. 

از سویی دیگر در جمع هویت ماشکل می گیرد. داوریهای جمعی، شکل دهنده بسیاری از رفتارهای ما است. از آنجایی که در طول زمان رفتارهای اجتماعی بطور دائمی در حال تغییر می باشد، ما نیز مجبوریم برای اینکه مورد تمسخر و خنده دیگران قرار نگیریم متناسب با تغییر رفتار جمعی تغییر شکل داده و رفتارهای پیشین خود را تغییر دهیم. حال اگر قدرت آموزه های شناختی ما به اندازه ای باشد تا ما نتوانیم رفتارهای متناسب با آموزه های پیشین خود را تغییر بدهیم چه روی می دهد؟

رفته رفته ما تنها و تنهاتر می شویم. بسیاری از آدمها با روبرو شدن در چنین موقعیتی یا دق مرگ می شوند یا اینکه بیماریهای روانی و جسمی متعددی گریبان آنها را می گیرد. گو اینکه در جمع بودن نیز باعث نمی شود تا ما در دوران زندگی خود گرفتار هیچ بیماری نشویم.

به حاشیه نروم. تنهایی برای آدمی که برای حل معما ساخته شده است و بیشتر معماها در بودن با دیگران به سراغ ما می آیند شکنجه وحشتناکی است. اما اگر تنهایی بخاطر مقاومت آموزه هایمان در برابر افکار جمع باشد، گاهی می تواند موهبتی گرانبها باشد.

تنهایی تبدیل به اتاق فکری می شود تا با آفرینش آگاهیهای جدید، ساختمان آموزه های پیشین خود را استحکام ببخشیم. مهمترین صفتی که در برخی ادیان بویژه اسلام در مورد خداوند بر آن تاکید شده توحید است.

توحید یعنی یکی بودن، بدون شریک بودن و بی نیازی به هیچ چیز و هیچ کس. یعنی تنهایی محض. چه رازی است ارتباط تنهایی محض خداوند با تنها برانگیخته شدن آدمی در سرایی دیگر؟

شاید همه اینها نشانه هایی هستند بر اینکه هدف نهایی حضور داشتن در اجتماع نه غرق شدن آدمی در جمع و افکار جمعی بلکه قدرتمند شدن فردیت در آدمی است.

آدمی که با هر بادی یا موج انسانی و خبری براحتی به این سو و آنسو در نمی غلتد. طوطی جمع بودن و سخن هرکسی، خواه دوست، برادر و اقوام را تکرار نمودن، به انسانها صلح و صفا و آرامش هدیه نمی دهد. شاید بیشترین جایی که توانسته است صلح و صفایی را برای خانواده ها و اجتماعات بشری به ارمغان بیاورد در اتاقی بوده است که آدمی بدون هیچ همراهی، در تنهایی جرقه ای ذهنش را روشن کرده و تاثیر زندگی بخش خود را بر زندگی خود و دیگران بر جای گذاشته است.

البته نمی توان از این موضوع نیز غفلت نمود: بسیاری از شریرانه ترین تبهکاریهای بشری حاصل تنهایی فرد و چگونگی رویکرد او با مسائل پیرامون خود بوده است. بسیاری از اقدامات جنایتکارانه آدمها حاصل شکل گیری تفکر جنایتکارانه آنها در تنهایی بوده است.

در اینجا است که سوالهای دشوارتری روبروی ما قرار می گیرد. سوالهایی مانند این سوالها: چه مقدار فرصت تنها ماندن با خودمان را داریم؟

نوع نگاه ما به دنیای پیرامونمان در تنهایی چگونه است؟

چه مقدار احساساتی مانند خشم، کینه، حسادت، برتری جویی و سایر غرایز بشری جهت دهنده نوع نگاه ما در هنگام تنهایی می باشد؟ سوالی از شما خواننده گرامی: شما در هنگامیکه با خودتان تنها می شوید چه سوالهای حل نشده و افکاری به سراغتان می آید؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا